دسته: سبک زندگی
دعوای والدین چه بلایی بر سر کودکان میآورد؟
دعوای والدین، یکی از آسیبزنندهترین اتفاقات برای بچههاست؛ تا حدی که اضطراب کودک در محل مشاجره والدین را برابر با ترس سربازان در منطقه جنگی میدانند. در این مطلب میخواهیم نگاهی کوتاه به آسیبهای این دعوا و مشاجره بر کودکان داشته بشیم.
دعوای والدین، یکی از آسیبزنندهترین اتفاقات برای بچههاست؛ تا حدی که اضطراب کودک در محل مشاجره والدین را برابر با ترس سربازان در منطقه جنگی میدانند. در این مطلب میخواهیم نگاهی کوتاه به آسیبهای این دعوا و مشاجره بر کودکان داشته بشیم.
دریافت حس ناامنی
یکی از نیازهای اساسی کودکان، دریافت حس امنیت است و خانواده و پدر و مادر اصلیترین منبع این حس امنیت هستند. وقتی پدر و مادر دعوا میکنند، کودک با خود میگوید این پدر و مادری که به خود رحم نمیکنند و با هم مجادله میکنند، چطور میخواهند از من مراقبت کنند؟ این خشونت رفتاری والدین اول از همه اعتماد کودک را از بین میبرد و اساسیترین نیازش که امنیت است را خدشهدار میکند؛ چون افرد اصلی که باید از آنها امنیت دریافت کند، ناایمن رفتار میکنند.
افزایش اضطراب
ترس و اضطراب همراه همیشگی این کودکان است؛ چون در فضایی غیرقابل پیشبینی رشد کردهاند. در خانههایی که همیشه دعوا و درگیری وجود دارد، کودکان هر لحظه منتظر یک اتفاق ناخوشایند هستند و حتی در لحظات آرام هم مضطرب هستند.
شکلگیری روحیه پرخاشگری
محیط خانه مهمترین محیط آموزشی کودک است. اگر پدر و مادر برای هر حرف و خواستهای فریاد بکشند و جنجال به پا کنند، کودک هم یاد میگیرد برای حل مشکلش به جای گفتوگو، دعوا کند و کودک هم وارد این چرخه خشونت والدین میشود و او هم برای خواستهاش دعوا راه میاندازد.
خودسرزنشگری
در خیلی از دعواهای زن و شوهری گاهی والدین به صراحت میگویند که به خاطر بچهها این زندگی را تحمل میکنند یا ممکن است مسئله دعوا، امور مربوط به بچهها باشد. بچهها در این هنگام حس عذاب وجدان میگیرند و خود را مقصر میدانند و حتی خود را سرزنش میکنند.
احساس بیارزشی
کودکی که خود را دلیل دعوای والدین بداند، مدام حس عذاب وجدان را تجربه میکند. این حس عذاب وجدان همیشگی، باعث میشود فرد در وجود خودش حس بد بودن و بیارزشی داشته باشد. این حس بیارزشی عزت و نفس و اعتمادبهنفس کودک را وارد چالش و او را در برابر ناهنجاریها آسیبپذیر میکند.
افسردگی و انزوا
بچههایی که در فضای پرتنش بزرگ میشوند و مدام شاهد تلخی باشند، دیگر نشاطی برای زندگی و بازی ندارند. کودک کمکم در این فضای پرتنش، کمکم منزوی و افسرده میشود و دیگر چیزی ندارد که خوشحالش کند.
اختلال در بلوغ عاطفی
خانواده، جایی است که فرد در آن مهرورزی را تمرین میکند. بچهها چطور محبت کردن و دریافت محبت را در چهارچوب خانه یاد میگیرند. اگر کودک، مدام خشم و داد و فریاد ببیند، حس میکند اصلا چیزی به اسم مهرورزی وجود دندارد یا راه و روشش همین داد و فریاد است! در این فضا، کودکان بلوغ عاطفی نمیرسند.
چرخه معیوب بیرحمی
بچهها در این خانه پرتنش یاد میگیرند از اشتباهات دیگران نگذرند و در برابر هر کمبود و قصوری داد بزنند و خشونت به خرج دهند. این الگوی خشمورزی را کودکان یاد میگیرند و اول به عروسکهای خود و بعد به خواهر و برادر خود و حتی در آینده به فرزندان خود منتقل میکنند
والدین چکار کنند؟
به گزارش وب گاه تبیان، آرامش و امنیت مهمترین نیاز کودک است که باید برآورده شود؛ پس شما والدین عزیز هرگز در مقابل چشمان کودکان مشاجره نکنید؛ البته بچهها باید نحوه حل مسئله را یاد بگیرند؛ اما این امر باید در محیطی آرام و منطقی صورت بگیرد. حتی دیدن دلخوری هم ایرادی ندارد؛ اما این دلخوریها نباید وارد فاز خشونت شود. به جای دعوا و درگیری سعی کنید درباره مسائل خود گفتوگو کنید. اگر ناراحتی عمیقی از همسر خود دارید هم در حضور کودک به حل و فصل آن نپردازید و بدتر درباره درگیری و مشکل زوجیتان به هیچ عنوان با کودک درددل نکنید. این کار به بچهها حس رهاشدگی میدهد. در نهایت تمام تلاش خود را برای بهبود رابطه زناشویی خود بکنید؛ حتی اگر به فکر خود نیستید، به خاطر فرزندان هم که شده، خانه را به میدان جنگ تبدیل نکنید!
چرا خانمها بیشتر مستعد بیماریهای خودایمنی هستند؟
آیا میدانستید بیماریهای خودایمنی بسیار شایعاند؟ و به دلایلی که دانشمندان هنوز کامل درک نکردهاند این بیماریها بیشتر خانمها را درگیر میکنند؛ حدود ۷۵ درصد از کسانی که بیماری خودایمنی دارند خانم هستند.
مطالعهای جدید سرنخهایی ارائه داد که میتواند این تفاوت را توضیح دهد. در این مطالعه یک مولکول RNA منحصربهفرد به نام Xist شناسایی شده که میتواند سیستم ایمنی در بدن خانمها را گیج کند و به همین دلیل آنها برای این دسته از اختلالات مستعدتر باشند. این یافتههای جدید میتوانند تا حدودی توجیهکننده شایع بودن بیماریهای خودایمنی در خانمها باشند.
نقش Xist در بیماریهای خودایمنی
Xist یک مولکول RNA است که یک عملکرد حیاتی در بدن دارد. زنان دو کروموزوم ایکس (XX) به ارث میبرند درحالیکه مردها یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y به ارث میبرند. اگر مولکول Xist ساکت نباشد، دوز دوبرابری ژنهای X میتوانند اثرات مخربی بر بدن بگذارند. در زنان طی مراحل اولیه رشد، این مولکول یکی از کروموزومهای X را میپوشاند تا آن را غیرفعال کند. این فرایند غیرفعالسازی کروموزوم X نامیده میشود و جلوی سطوح سمی بیان ژن را میگیرد؛ بنابراین در هر سلول، Xist یکی از کروموزومها را به خواب میبرد و این باعث میشود بیان ژن مردانه و زنانه متعادلسازی شود. اما تحقیقات جدید نشان میدهد فرایند غیرفعالسازی کروموزوم ممکن است پیامدهای نامطلوبی هم داشته باشد.
مولکول Xist چه ارتباطی با سیستم ایمنی دارد؟
وقتی Xist یک کروموزوم را خفه میکند، با پروتئینها و DNA وارد تعامل میشود و یک مجموعه غیرمعمول ایجاد میکند که در جای دیگری در سلول دیده نمیشود. این ساختار عجیب میتواند سیستم ایمنی را گیج کند و باعث شود این سیستم به بافتها و اندامهای خودش حمله کند.
این مطالعه جدید، در خون بیماران لوپوس که خانم بودند، اوتوآنتیبادیهایی (پروتئینهایی که بدن را هدف میگیرند) بر ضد مجموعههای Xist پیدا کرد و وقتی Xist در موشهای نر که دستکاری ژنتیکی شده بودند تا ژن را بیان کنند فعال شد، علائم خودایمنی در مقایسه با موشهای نر معمولی، سریعتر به وجود آمدند.
هر چند به تحقیقات بیشتری نیاز است؛ اما این یافتهها نشان میدهند مولکول Xist میتواند عامل شروع بیماری خودایمنی باشد، اما اساساً در خانمها. مردها فقط یک کروموزوم X دارند و کمتر تحتتأثیر این اتفاقاند زیرا یا Xist تولید نمیکنند یا در سطح پایینتری تولید میکنند.
دیگر فاکتورهای مرتبط
هرچند مولکول Xist سرنخهایی ارائه داد؛ اما محققان تأکید میکنند که این تنها فاکتور مؤثر در ریسک بالاتر بیماریهای خودایمنی در زنان نیست. ژنتیک و هورمونهایی مانند استروژن نیز با اثر بر سیستم ایمنی در این ماجرا نقش دارند.
عوامل محیطی نیز در بههمخوردن تعادل عملکرد سیست ایمنی در زنان نقش دارند. زنان معمولاً به طور متوسط بیشتر عمر میکنند، به عفونتهای بیشتری دچار میشوند و اغلب بیشتر در معرض مواد شیمیایی در محصولات مراقبت پوست و آرایشی هستند.
کشف Xist یک دامنه جدید به درک تفاوتهای جنسیتی در زمینه خودایمنی اضافه کرد.
نقش رودهها در بیماریهای خودایمنی
میلیاردها باکتری در رودههای ما زندگی میکنند و اهمیت زیادی از جهت بیماریهای خودایمنی مثل دیابت یا اماس دارند و ظاهراً از جهات زیادی عاملی در بیماریهای خودایمنیاند.
تحقیقات جدید نشان میدهد این اجتماعات میکروبی میتوانند ریسک بیماریها را در هر دو جنس تحتتأثیر قرار دهند. طبق آزمایشها باکتریهای روده موشهای نر که سطح تستوسترونشان را بالا میبرد محافظی در برابر بیماریهای خودایمنی است. همین نقش محافظتی را در بدن مردان تجسم کنید: ریسک دیابت در مردان کم میشود.
این داستان مربوط به باکتریهایی است که به سیستم ایمنی دستور رشد میدهند تا از رودهها محافظت کنند، متابولیسم را بهتر کنند و هورمونها را کنترل کنند. در نتیجه استعداد بیماریهای خودایمنی در مردان کمتر شده و مقاومتر میشوند.
فاکتورهای محیطی نیز با اختلال در اکوسیستم گوارش بر احتمال بیماریهای خودایمنی اثر میگذارند. رژیمهای غذایی پرچرب و کم فیبر به عدم تعادل منتهی به افزایش ریسک بیماریها مربوطاند. سموم، عفونتها و سیگارکشیدن اثرات بسیار مخربی ازاینجهت دارند.
در تعاملات پیچیدهٔ بین ژنها و محیط، میکروبهای گوارش نقش عوامل نامرئی را دارند که تعیین میکنند چه کسی دچار بیماری خودایمنی شود. اگر بتوانیم یاد بگیریم چگونه این عملکرد را بهجای مختل کردن تقویت کنیم، به راههای خوبی برای پیشگیری و درمان بیماریهای مرموز خودایمنی دست خواهیم یافت.
در حال حاضر بیشتر داروهای بیماریهای خودایمنی در حد گستردهای سیستم ایمنی را سرکوب میکنند و عوارض جانبی دارند. اما اگر مطالعات بعدی بتوانند نقش Xist را آشکارتر کنند، میتوانیم امیدوار باشیم که به شیوههای درمانی بهتری دست پیدا کنیم.
شاید این روش خیلی بهتر از مصرف استروئیدها در دوزهای بالا باشد.
در مطالعهٔ جدید معلوم شد آزمایشهای خون میتوانند آنتیبادیهای ضد Xist را نشان دهند؛ بنابراین علاوه بر ژنتیک، این آنتیبادیها هم میتوانند بهعنوان شاخصهای پیشبینیکننده برای غربالگری بیماریهای خودایمنی در زنان به کار بروند.
هر چند به پژوهشهای بیشتری در مورد مولکول Xist نیاز است؛ اما امیدوار شدیم که یک روز خواهیم توانست با بیماریهای خودایمنی بهتر مبارزه کنیم. درک این RNA و مکانیسمهای آن در داخل سلولهای بدن زنان میتواند کلید درمان بیماریهای خودایمنی باشد.
کاهش ریسک بیماریهای خودایمنی
. سیگار نکشید. سیگارکشیدن یک ریسک فاکتور اساسی برای بیماریهای خودایمنی مثل آرتریت روماتوئید، لوپوس و اماس است. ترک سیگار میتواند این ریسک را بهمرورزمان به میزان بسیار زیادی پایین بیاورد.
. استرس خود را مدیریت کنید. استرس مزمن بر عملکرد ایمنی، میزان التهاب و سلامت رودهها اثر میگذارد و همگی این جنبهها بر ابتلا به بیماریهای خودایمنی اثرگذارند. فعالیتهایی مثل مدیتیشن و یوگا یا ریلکسیشن روزانه میتواند استرستان را مدیریت کنند.
. بهاندازه کافی بخوابید. کمخوابی باعث التهاب در بدن میشود. هر شب ۷ تا ۹ ساعت بخوابید تا از سیستم ایمنیتان حمایت کنید. الگوی منظمی برای خواب و بیداری داشته باشید تا خوابتان باکیفیت باشد.
. به طور منظم ورزش کنید. فعالیت بدنی منظم، التهاب را کنترل میکند و میتواند برای سیستم ایمنی نیز مفید باشد. هر روز ۳۰ تا ۶۰ دقیقه فعالیت بدنی در حد متوسط انجام دهید، مثلاً پیادهروی تند، شنا یا دوچرخهسواری. هر حرکتی بهتر از بیتحرکی است.
. رژیم غذایی خوب و متعادل داشته باشید. غذاهای فراوری شده کمتر بخورید و تمرکز خود را روی یک رژیم غذایی متعادل و ضدالتهاب بگذارید که سرشار از میوهها و سبزیها و غلات کامل و چربیهای سالم و پروتئینهای کمچرب باشد. مواد مغذی کلیدی مثل ویتامین D ، زینک (روی) و اسیدهای چرب امگا ۳، حامی عملکرد سیستم ایمنیاند.
. به سلامت گوارشتان اهمیت دهید. میکروبیوم روده به عملکرد سیستم ایمنی دستور میدهد، بنابراین سلامت رودهها میتواند ریسک بیماریهای خودایمنی را پایین بیاورد. میتوانید مکمل پروبیوتیک مصرف کنید و غذاهای پریبیوتیک بخورید، مثل پیاز و سیر و موز و جو.
. سوابق پزشکی خانواده خود را بدانید. خیلی از بیماریهای خودایمنی ژنتیکیاند. انجام غربالگریهای منظم و تغییراتی در سبک زندگی میتواند به افرادی که ریسک فاکتور ژنتیکی بیماری خودایمنی را دارند کمک نماید.
در پایان
با انجام مطالعات بیشتر و عمیقتر روی مولکول Xist میتوانیم به روشهای مؤثرتری در زمینه پیشگیری و درمان برسیم. خصوصاً در مورد خانمها، اختراعاتی مثل درمان هدفمند Xist یا آزمایشات خون پیشبینیکننده، نویدبخش هستند. هر چند عوارض خودایمنی همچنان مرموزند اما پیشرفت همچنان ادامه دارد.
به گزارش وب گاه تبیان، علم قدمبهقدم در جهت رمزگشایی بیماریهای خودایمنی پیش میرود؛ بنابراین یک روز که خیلی هم دور نیست بالاخره به راههای درمانی مؤثر خواهیم رسید.
چند روش برای افزایش عزت نفس در کودکان
عزت نفس یکی از احساسات بشری که به ما کمک می کند تا در مسیر زندگی راه درست را انتخاب کنیم؛ اینکه چطور می توان کودکانی با عزت نفس بالا تربیت کرد تا از عهده کارهای خود برآیند، یکی از دغدغه های والدین است.
حرمت خود یا عزت نفس (self – esteem) بالا یکی از راه کارهایی است که کودک به وسیله آن به مقابله با چالشهای دنیای پیرامون خود میپردازد. کودکانی که در مورد خودشان احساس خوبی دارند، در حل تعارض ها و مقابله با فشارهای منفی نیز راحت تر برخورد خواهند کرد. آن ها به راحتی می خندند و به خوبی از زندگی لذت می برند. این کودکان، واقع بین و در کل، افرادی خوش بین هستند.
در مقابل، در کودکانی که دارای سطح عزت نفس پایینی هستند، چالش ها می توانند منابع اصلی ناکامی ها و اضطراب آن ها باشند. کودکانی که نسبت به خودشان احساس ضعیفی دارند، سخت تر به حل مشکلات و یافتن راه حل های مناسب می رسند. در حالی که از افکار خود انتقاد گرانه ای چون: «من نمی توانم هیچ کاری را درست انجام دهد،» یا «من خوب نیستم» آزرده شده و رنج می بردند، ممکن است فردای منفعل، منزوی و افسرده باشند. چنان که در رویارویی با یک چالش جدید سریع ترین عکس العملشان: «من نمی توانم» است.
عزت نفس چیست؟
عزت نفس یا حرمت خود مجموعهای از عقاید و احساسات است که ما درباره خودمان داریم که به آن «ادراک از خود» نیز گفته می شود. به عبارت دیگر درجه ارزیابی فرد از خود، توانایی ها، شایستگی ها و میزان ارزشی که شخصی، برای خود قائل است.
چگونگی تعریف ما از خودمان بر انگیزش ها، گرایش ها و رفتار ما نفوذ می کند و همچنین بر تعدیل هیجانی ما نیز اثر می گذارد. الگوهای عزت نفس در اوایل زندگی شکل می گیرد. برای مثال زمانی که یک نوزاد یا یک کودک نوپا به بازیچه خود می رسد، احساس دست یافتن را تجربه می کند که این احساس، عزت نفس او را تصدیق می نماید. آموختن این که بعد از شکست های متوالی ناامید نشدن و برگشتن به کوششی دوباره و در نهایت ماهر شدن در دست گرفتن قاشق و به دهان گذاشتن آن هربار که کودک چیزی می خورد به او این نگرش را که «می تواند» می آموزد. مفهوم موفقیت به دنبال تداوم و پایداری شکل می گیرد.
زمانی که یک کودک تلاش می کند، شکست می خورد، دوباره تلاش می کند، دوباره شکست می خورد و نهایتا بالاخره پیروز می شود، او در این هنگام عقیده اش در مورد قابلیت های خود پیشرفت می کند و رشد می یابد. در همین زمان او یک خود پنداشت بر مبنای تقابل هایش با دیگران شکل می دهد.
عزت نفس همچنین این گونه نیز تعریف می شود: «مجموعه ای از احساسات از قابلیت ها و احساسات دوست داشته شدن.» کودکی که با یک پیروزی شاد است ولی احساس دوست داشته شدن نمی کند ممکن است در نهایت عزت نفس پایینی داشته باشد.
همچنین کودکی که احساس دوست داشته شدن می کند ولی نسبت به توانایی های خود تردید دارد و اطمینان حاصل نکرده نیز ممکن است در نهایت عزت نفس پایینی داشته باشد. عزت نفس سالم زمانی شکل می گیرد که تعادل درستی بین این دو احساس به وجود می آید.
نشانههای عزت نفس سالم و عزت نفس ناسالم
سطوح عزت نفس در کودک به موازات رشد او در حال نوسان است. بسیاری از اوقات این تغییرات و موفقیت ها در اثر تجربیات و ادراک های جدید کودک است. این موضوع به والدین کمک می کند که نشان های عزت نفس سالم و ناسالم را در کودک خود بیابند.
کودکی که عزت نفس پایین دارد:
۱. ممکن است که تمایلی به آزمون موضوعات تازه نداشته باشد. همچنین این کودک اغلب در مورد خودش منفی صحبت می کند جملاتی شبیه: من یک احمق هستم یا من هیچ گاه انجام این کار را یاد نخواهم گرفت.
۲. این گونه کودکان سطح سازش پایین در رویارویی با فرد دیگری برای تخریب، یا منع کردن و یا منتظر ماندن نشان می دهند.
۳. کودکان با عزت نفس پایین نسبت به خودشان منتقد هستند و به آسانی افسرده می شوند. در کل یک حس بدبینی در آن ها وجود دارد.
کودکی که عزت نفس سالمی دارد:
۱. از تعامل با دیگران لذت می برد.
۲. در مجامع عمومی راحت است و از شرکت در فعالیت های اجتماعی استقبال می کند.
۳. به هنگام رخ دادن چالش ها، در برخورد با آن ها برای یافتن راه حل مناسب توانمند است.
۴. شکایت های خود از امور را بدون تحقیر خود و یا دیگران ابراز می کند. برای مثال به جای گفتن: «من یک احمق هستم»، می گوید: «من این موضوع را نمی فهمم»
۵. او توانایی ها و ضعف های خود را می شناسد و آن ها را می پذیرد و دارای نوعی حس خوشبینی است.
چند روش برای افزایش عزت نفس در کودکان
والدین چه می توانند بکنند؟
بر اساس پایشی که مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم انجام داده است، اینکه چگونه والدین می توانند به پرورش یک عزت نفس سالم کمک کنند یکی از مهمترین پرسشهای تربیتی کودکان است؛ در اینجا چند پیشنهاد که می تواند کمک خوبی باشد ارائه می شود:
ـ بنگرید چه می گویید:
کودکان نسبت به گفته های والدین بسیار حساس هستند. به یاد داشته باشید که کودک خود را نه تنها هنگامی که کاری را به خوبی انجام می دهد بلکه زمانی که تلاش می کند، او را ستایش و تشویق نمایید، البته راستگو باشید. برای مثال اگر کودک شما یک تیم فوتبال ترتیب نمی دهد، به جای این که بگویید: «خب در آینده تلاش بیشتری خواهی کرد و این تیم را ترتیب می دهی،» باید بگویید: «خب تو یک تیم فوتبال ترتیب ندادی ولی به خاطر تلاشی که برای انجام آن از خود نشان دادی من واقعاً به تو افتخار می کنم».
به جای پاداش دادن به نتیجه، به تلاش و اجرا و تکمیل کار کودک پاداش و بها بدهید
– نقش یک الگوی مثبت را داشته باشید:
اگر شما نسبت به خودتان خشونت زیاد داشته باشید، نسبت به توانایی ها و محدودیت هایتان بدبین و غیر واقع بین باشید، ممکن است کودکتان در نهایت آینه شما باشد. عزت نفس خود را پرورش دهید تا کودکتان الگوی خوبی در اختیار داشته باشد.
ـ عقاید و افکار نادرست کودکتان را شناخته و اصلاح کنید:
این مهم است که والدین افکار غیر منطقی کودک را نسبت به خودش بشناسند، همچنین افکار و عقاید او نسبت به کمال، رشد و جذابیت ها، توانای ها و چیزهای دیگر. به کودک خود کمک کنید که در ارزیابی از خودش منطقی تر و دقیق تر عمل کند. ادراک نادرست از خود ممکن است ریشه بگیرد و به صورت یک واقعیت برای کودک جا بیفتد.
برای مثال کودکی که در مدرسه خوب عمل می کند ولی در درس ریاضی مشکل دارد ممکن است بگوید: «من نمی توانم ریاضی یاد بگیرم، من دانش آموز بدی هستم». نه تنها این یک تعمیم غلط است بلکه یک عقیده است که کودک را برای شکست آماده می سازد. کودک خود را تشویق کنید تا درک روشنی از موقعیت داشته باشد. یک پاسخ یاری دهنده می تواند این باشد که: تو یک دانش آموز خوب هستی، تو در مدرسه خیلی خوب هستی، فقط در درس ریاضی باید وقت بیشتری صرف کنی، چه طور است با هم روی آن کار کنیم.
ـ با کودک خود مهربان و خود انگیخته باشید:
محبت شما در بالا بردن سطح عزت نفس کودکتان نقش بسیار مهمی ایفا می کند. کودک خود را در آغوش بگیرید. به کودکتان بگویید به او افتخار می کنید. در ظرف خوراکی که برای مدرسه او می گذارید یک یاد داشت محبت آمیز قرار دهید مثلا روی آن بنویسید: «من فکر می کنم تو محشری، تو فوق العاده هستی»! هر چند بار یک بار و با صداقت او را ستایش کنید بدون آن که در این کار افراط و اغراق نمایید. کودکان می توانند آن چه را که از دل بر می آید تشخیص دهند.
ـ باز خورد مثبت و درست بدهید:
یک جمله معمول مثل: «تو همیشه در انجام کارها زیاده روی می کنی» باعث می شود کودک در مورد خودش فکر کند که هیچ کنترل در ابزارها و ظهور احساساتش ندارد. جمله بهتر این است که: «تو واقعا برادرت رو دوست داری و من از این که او را نزدی و بر سرش فریاد نکشیدی از تو تقدیر می کنم.» این تشویق به کودک کمک می کند انتخاب درستی داشته باشد.
ـ محیط امن تربیتی را در خانه به وجود آورید:
کودکی که در خانه احساس امنیت نمی کند و از ترس سوء استفاده از او رنج می برد و در هراس است از عزت نفس پایینی برخوردار است. کودکی که پدر و مادرش مدام در حال بحث، جدل و خشونت هستند، افسرده و منزوی می شود. همیشه به یاد داشته باشید که به کودک خود احترام بگذارید.
خانه را به بهشتی امن برای افراد خانواده تبدیل کنید؛ مراقب مسائل سوء استفاده توسط دیگران، مشکلات مدرسه، مسأله با همسالان و دیگر عوامل بالقوه که ممکن است بر روی عزت نفس کودک شما تأثیر گذاشته باشد، باشید. نسبت به این مسائل حساس باشید و سریع رسیدگی کنید.
ـ به کودکتان کمک کنید تا در تجارب مفید مشارکت داشته باشد:
فعالیت هایی که همکاری را بیشتر از رقابت تشویق می نماید به ویژه در پرورش عزت نفس نقش مهم دارند. برای مثال دیدن برنامه هایی که کودکان بزرگتر کودکان کوچکتر را راهنمایی می کنند یا کودک بزرگتر به کودک کوچکتر خواندن می آموزد برای هر دوی آن ها شگفت انگیز و جالب است.
ـ یافتن کمک های حرفه ای:
چنان چه شما فکر کردید که کودکتان از عزت نفس پایینی برخوردار است می توانید به کمک های حرفه ای مراجعه نمایید. مشاوران کودک و خانواده می توانند در تشخیص امور زیربنایی که در این زمینه نقش دارند شما را یاری دهند.
درمان می تواند راهی برای تشخیص دیدگاه های کودک در مورد خودش باشد. همچنین می تواند به کودک این توان را بدهد که ابتدا نسبت به خود واقع بین باشد، سپس آن چه را در مورد خود می پذیرد درست است. با کمکی اندک به کودک می توان عزت نفس سالم را در او پرورش داد تا زندگی پر از شادی داشته باشد.
چند راهکار ساده برای تقویت عزت نفس کودکان
۱. در برخورد با کودکان و نوجوانان ملایم و منطقی باشید.
۲. اجازه ابراز وجود را به کودکان خویش بدهید و به نظریات آن ها احترام بگذارید.
۳. از مقایسه کردن کودکانتان با هم یا با دیگران جداً بپرهیزید.
۴. هیچ گاه نظریات خویش را به کودکان تحمیل نکنید. (تا حد امکان نظریه خود را ساده و عینی ـ قابل لمس و درک برای کودک ـ توضیح دهید).
۵. همواره سعی کنید توانمندی های کودکان و نوجوانان را مد نظر قرار دهید نه ضعف ها و ناتوانایی های آنان را.
۶. به کودکان خود در حد توانایی هایشان مسئولیت دهید.
۷. تجارب موفقیت آمیز کودک و نوجوان را افزایش دهید تا از این طریق عزت نفس بالایی در آنان شکل گیرد.
۸. فرزند خود را محکم، مستدل و منضبط بار آورید. سعی کنید عصبانیت، شما را از حالت اعتدال خارج نکند. اگر او بدانند که شما آدم منصفی هستید، احترام و محبتی را که نسبت به شما دارد، از دست نخواهید داد. حتی کوچکترین بچه عدالت را بخوبی حس می کند.
۹. به کودک خویش در حد لزوم اجازه فعالیت و بازی دهید.
۱۰. مهارت های اجتماعی کودک و نوجوان کمرو و دارای عزت نفس پایین را تقویت کنید.
۱۱. همیشه در برخورد با کودک حالت پذیرندگی، و نه طرد کنندگی، داشته باشید.
۱۲. با همسر خویش، جبهه متحد تشکیل دهید. هرگز با فرزند خود علیه همسرتان متحد نشوید. این عمل ممکن است در فرزندتان (و نیز در خود شما) کشمکشهای عاطفی ایجاد کند. چنین عملی موجب برانگیختگی احساسات مخرب چون: گناه، حقارت، شرمندگی و نا امنی خواهد شد.
۱۳. از بیش از حد وابسته کردن کودک به خودتان بپرهیزید.
۱۴. کودک یا نوجوان خود را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا کنید.
۱۵. کودکان خویش را هیچ گاه با موضوعات خرافی (دیو، پری، غول، …) نترسانید.
۱۶. توجه داشته باشید که محبت به یک کودک موجب بی توجهی به کودک دیگر نشود.
۱۷. هر چه را که دل کوچک فرزند شما می خواهد در اختیار او مگذارید. به او فرصت دهید تا ارزش به دست آوردن و لذت استحقاق داشتن را درک کند. بالاترین رضایت خاطر را به او اعطا کنید ـ و آن لذتی است که از انجام کارهای بزرگ شخصی به وی دست می دهد.
۱۸. نسبت به احساسات و عواطف کودکان یا نوجوانان خود بی تفاوت نباشید، آن ها را به گرمی بپذیرید و تا حد امکان آن ها را یاری کنید.
۱۹. تحمل کودک یا نوجوان را برای مواجه شدن با ناکامی های احتمالی افزایش دهید.
۲۰. با کودکان خود مثل یک دوست صمیمی برخورد کنید.
۲۱. توجه داشته باشید که مشاجرات لفظی در خانه (میان پدر و مادر) در روحیه یا رفتار کودک و نوجوان منعکس می شود.
۲۲. به سرگرمیها و تفریحات مناسب در زندگی کودکان اهمیت دهید و نسبت به آن بی تفاوت نباشید.
۲۳. محبت شما نسبت به فرزندتان به صورت تظاهرات سطحی ابراز نشود. خالص ترین و سالم ترین محبت در تلاشی که به طور روزمره برای اعطای اعتماد به نفس و استقلال به فرزندتان به عمل می آورید، جلوه گر می شود.
۲۴. در محبت کردن به کودکان راه افراط یا تفریط (زیاد یا کم) را در پیش نگیرید، محبت متوسط توأم با صمیمیت، اثر فراوانتری دارد.
۲۵. به فرزندتان احساسی بدهید که بداند دوست داشتنی و قابل احترام است، اما هرگز با او «نوزاد وار» رفتار نکنید.
۲۶. توقعات کودک را در حد معقول و درست برآورده سازید.
۲۷. هیچ گاه کودکان را با القاب نامناسب صدا نزنید و از مسخره کردن آن ها جدا بپرهیزید.
۲۸. در پرورش استعداد های بالقوه کودکتان جدیت به خرج دهید.
۲۹. سرانجام برای آن که کودکی با عزت نفس بالا پرورش دهیم، باید خود دارای عزت نفس شایان توجهی باشید.
مربیان و معلمان بدانند
برای بالا بردن سطح عزت نفس دانش آموزان، معلمان و مربیان باید این دو نکته را در نظر بگیرند:
الف) در شرایط آموزشی، بر فعالیت دانش آموزان در یاد گیری تأکید شود نه بر پیشرفت آنان؛ زیرا تأکید بر فعالیت یادگیری، به جای تأکید بر درستی و نادرستی پاسخ، برانگیزنده کوشش های دانش آموزان است.
ب) رقابت میان دانش آموزان برای کسب نمره کاهش یابد. تحقیقات نشان داده است در موقعیت های آموزشی که میان دانش آموزان رقابت وجود دارد، حتی دانش آموزانی که عزت نفس بالایی دارند با شکست روبرو می شوند و به دنبال آن انتقاد از خود در آن ها افزایش می یابد.
مدیریت قهر و آشتی با همسر
قهر کردن بین زوجین بسیار رواج دارد و برای مسائل ریز و درشت قهر میکنند, چطور میتوان قهر همسران را مدیریت کرد؟
آیا تا به حال به این فکر افتادهاید که چرا وقتی همسرتان دلگیر و ناراحت میشود، شما از او دوری میکنید یا نسبت به او بیتوجه میشوید؟ آیا فکر میکنید قهر کردن و سربالا دادن به مشکلات، راه مناسبی برای حل اختلافات و تنبیه همسرتان است، یا اینکه این رفتارها بیش از پیش، به رابطهتان آسیب میرساند؟
اعتراف به این موضوع مهم است که بسیاری از زوجین بهجای پیدا کردن راهکارهای مفید برای حل مسائل، بهطور ناخواسته به این رفتارهای فراری متوسل میشوند. این اقدامات نشانگر ترس، ناپختگی، و ضعف شخصیتی هستند و به جای روبرو شدن با مشکلات، سعی در پنهان کردن آنها دارند. این نوع رفتارها اغلب به شکل نگذاشتن، بیتوجهی، ترشرویی، جواب سربالا دادن، نادیدهگرفتن، لجبازی، کینهجویی و … انجام میشود.
این روشها میتوانند مؤثر و موثر به نظر بیایند اما در واقع نشانه ناتوانی در ارتباطها و نداشتن مهارتهای لازم برای بیان مشکلات و ناراحتیها هستند. به جای اینکه مسائل را بهطور موقت یا برای همیشه پنهان کنید، بهتر است با باز و صادقانه بیان احساسات و نیازها، با همسرتان در میان بگذارید تا بتوانید مشکلات را به صورت سازنده و منطقی حل کنید.
مهمترین قدم در راستای اصلاح رفتارهای فراری، فراگیری مهارتهای ارتباطی سازنده است. این مهارتها شامل گوش دادن فعال، اظهار نظر با احترام، ارتباطبان، و بهاشتراک گذاری احساسات بدون برداشتها و قضاوتهای نادرست است. با استفاده از این مهارتها میتوانید راهکارهایی مؤثر برای حل مشکلات در رابطه خود پیدا کنید و به بهبود و سلامت روابطتان کمک کنید. در نهایت، ارتقاء ارتباط و اعتماد متقابل درون رابطهتان بهترین راه برای بهبود رفتارهای ارتباطی است.
دلیل قهر همسران؛ چرا بعضی ها مدام با همسرشان قهر میکنند؟
بهطور کلی، قهر یکی از مهلکترین روشهای انتخابی زوجین برای حل مسائل است و در بلندمدت به افزایش ناخشنودی و دلسردی منجر میشود. افرادی که با این مشکل درگیرند، میدانند که این رفتار چون سمی مهلک است و میتواند روحیه و انگیزههای فردی را خراب کند و رابطه را به خطر بیاندازد. چنانچه در ادامه این بخش از نمناک خواهید خواند، دلیل برخی همسران برای تمسک به قهر و ادامهی آن ممکن است به دلایل مختلفی باشد؛ از جمله:
نادیده گرفتهشدن
برخی افراد به دلیل احساس نادیدهگرفتهشدن یا عدم توجه همسرشان به نیازها و احساساتشان، به قهر روی میآورند تا توجه همسر را به خود جلب کنند.
عدم مدیریت هیجانات
در مواجهه با مسائل یا نارضایتیها، برخی افراد ناتوانی دارند که هیجاناتشان را به خوبی مدیریت کنند و بهجای آن که بازخورد سازندهای ارائه دهند، به قهر و تعامل منفی متوجه میشوند.
الگوهای یادگرفته شده
برخی افراد از خانواده یا محیطهای اطرافشان الگوهای قهر و انزوا را یاد گرفتهاند و به همین دلیل در زندگی زناشوییشان از همین راهکارها استفاده میکنند.
ناتوانی در ارتباطات سازنده
ممکن است برخی از افراد ناتوانی داشته باشند که احساسات و نیازهای خود را به صورت صریح و باز، با همسرشان مطرح کنند و بهجای آن به قهر روی بیاورند.
قهر با همسر، روش استفاده برای باج گیری
بسیاری از افراد عادت به اعتماد به روشهای باجگیری عاطفی دارند؛ به این معنا که با آگاهانه به قهر و ترفندهای عاطفی متوجه میشوند که چگونه با تلاشهایی نادرست به اهداف خود دست یابند، چه بزرگ چه کوچک. این نوع رفتارها بهعنوان یک روش منفعلانه و موقتی برای رسیدن به نیازها و آرزوها مورد استفاده قرار میگیرد. الگوبرداری از رفتارهای دیگران، به ویژه والدین یا زندگی با افراد مستبد و زورگو، ممکن است باعث پرورش رفتارهایی چون قهر و لجبازی در فرد شود.
این خصیصهها نهادینه شده در شخصیت افراد را تا بزرگسالی همراه خواهند بود و در مواجهه با مشکلات و اتفاقات زندگی، به توسل به این ترفندها (مانند قهر کردن) متوسل میشوند. این افراد در فرآیند شکلگیری شخصیت خود در دوران کودکی آموختهاند که اگر با توجه به نقاط ضعف دیگران و بهانهگیری، مواجهه کنند، برای رسیدن به اهداف خود بسیار سریعتر و راحتتر میتوانند به رضایت طرف مقابل برسند.
این نوع رفتارها معمولاً موقتی و کوتاهمدت هستند و به وضوح نشاندهنده نقص و ناتوانی در تعاملات اجتماعی است. افرادی که به این رفتارها متوسل میشوند، بهصورت نادرست و غیرسازنده به مشکلات روبرو میشوند و در طول مدت، این رفتارها ممکن است منجر به تعاملهای ناسالم و ایجاد بحرانهای درون خانواده یا روابط میان فردی شود.
بهترین راهکار برای افرادی که ممکن است به این نوع رفتارها متمایل باشند، آگاهی از الگوهای خود و افکار و احساساتشان است. ارتقاء هوش هیجانی و مهارتهای ارتباطی سازنده میتواند به بهبود رفتارها و تعاملات اجتماعی کمک کند. همچنین، گفتگوهای صادقانه با همسر یا افراد مهم زندگی میتواند به شناخت بهتر خود و دیگران و درک عمیقتر مسائل و احساسات منجر شود. از طریق یادگیری مهارتهای سازنده و مثبت، میتوان به ارتقاء کیفیت روابط و بهبود رفتارهای ارتباطی و عاطفی خود پیشرفت کرد.
ایراد افرادی که عادت به قهر با همسرشان دارند
افرادی که به طور مکرر قهر و خشم نشان میدهند، عموماً انتقادپذیری کم، حساسیت زیاد و آسیبپذیری دارند. نحوه بیان عباراتی مثل “فلانی حساس و زودرنج است” یا “فلانی به سرعت عصبی میشود”، به وضوح نمایانگر شرایط روحی و داخلی این افراد است. این افراد معمولاً در مواجهه با مشکلات، اختلافها در عقیده و سلیقه با دیگران، احساس ترس، حقارت و ناتوانی میکنند، و به نوعی، قهر و خشم را به عنوان راهی برای دفاع و فرار از این شرایط میپذیرند.
آنها در واقع با اظهار قهر و خشم، از مواجهه با احساسات مختلف و استرسهای ناشی از آنها فرار میکنند و تلاش میکنند این تنشها را کاهش دهند. این رفتارها نشاندهنده ترس و ناتوانی شخصیتی افراد میباشند و ممکن است نشات بگیرند از تجربیات گذشته، احساس کمبود عزت نفس یا ناامنی در روابط فردی و اجتماعی. این افراد نیاز به یادگیری مهارتهای سازنده برای مواجهه با احساسات، مدیریت استرس و ایجاد ارتباطهای مثبت دارند.
به گزارش وب گاه نمناک، ارتقاء هوش هیجانی، کسب آگاهی از احساسات و ارتقاء توانایی بیان آنها به صورت سازنده میتواند به بهبود رفتارها و بهبود روابط شخصی و اجتماعی کمک کند. همچنین، ایجاد محیطی حمایتکننده و مهربان برای افراد میتواند به تقویت اعتماد به نفس و احساس امنیت آنها کمک کند و باعث کاهش نیاز به رفتارهای غیرسازنده گردد.
چرا برای بچهها قصه بخوانیم؟
بشر از گذشته تا به الان عاشق قصه بوده است. آدمها با قصه میخندند، گریه میکنند، یاد میگیرند و دوباره از نو شروع میکنند. یکی از بهترین مواقع قصهگویی برای کودکان، شب موقع خوابیدن آنهاست. در این مطلب به شما میگوییم چرا داستان خواندن قبل خواب برای بچهها مفید است و چه بخوانیم و چه نخوانیم؟
تقویت تمرکز و تفکر منطقی
تقریبا هر کودکی دوست دارد قبل از خوابیدن قصه بشنود. این کار علاوه بر اینکه برای کودک، لذتبخش است، فایدههای زیادی برای او دارد. یکی از اثرات مستقیم شنیدن این داستانها، افزایش تمرکز است. ممکن است کودک در ابتدای این عادت قصهگویی، ابتدا سوالهای متعدد بپرسد و پرش ذهنی داشته باشد؛ اما کمکم یاد میگیرد روی جریان داستان تمرکز کرده و از پرسیدن سوالهای بیمورد خودداری کند. علاوه بر تقویت تمرکز، بچهها در روند شنیدن داستان، پرسشگری را هم تمرین میکنند. همین پرسشگری میتواند روحیه نقادی و تفکر منطقی را در آنها پرورش دهد.
پرو بال دادن به قوه خیال
خیلی از آدمها بعد از تماشای فیلم اقتباسی، بین کتاب و فیلم، باز کتاب را انتخاب میکنند؛ حتی اگر فیلم هم خوشساخت باشد. چرا این اتفاق میافتد؟ چون کتابها را خودشان میسازند و فیلمها را سلیقه کارگردان. در عصری که بچهها بیشتر تصویرمحور شدهاند، پر و بال دادن به قوه خیال آنها ضروری است. قصهها به بچهها اجازه میدهند جهانی را خلق کنند، کوچک و بزرگش کنند، خرابش کنند و دوباره آن را بسازند. این خلق کردنها، هم تجربه دلنشینی برای کودک است هم قوه خلاقیت او را تقویت میکند.
تقویت رابطه والدین با کودک
یکی از راههای ایجاد صمیمیت بین والدین و فرزندان همین قصهها هستند. بچهها با شنیدن قصه از زبان پدر و مادر، یک خاطره خوب برای تمام عمرشان میسازند. پدر و مادر با آغوش گرفتن فرزند و داستان گفتن، به او حس امنیت میدهند. علاوه بر این، سادهترین و موثرترین روش برای تربیت کودک همین قصه گفتن است. حتی اشتباهات بچهها را با همین داستانگویی میشود به آنها گوشزد کرد و راهی برای اصلاح آن پیدا کرد.
رشد مهارتهای زبانی و افزایش دایره لغات
قصهها و شعرها و تکرار آنها میتوانند مهارتهای زبانی کودک را تقویت کنند. بچههایی که در فضای غنی از داستان و حرف و سخن، بزرگ میشوند، زودتر زبان باز میکنند و موقع حرف زدن هم بهتر عمل میکنند. یکی از دلایل پرخاشگری خردسالان این است که نمیتوانند احساس خود را با واژهها بیان کنند و بچههایی که در محیط زبانی غنیتری هستند، کمتر با این مشکل روبهرو میشوند. علاوه بر این، کتابها پر از لغاتی هستند که در زندگی روزمره خود از آنها استفاده نمیکنیم؛ پس خواندن قصه، دایرزه واژگانی بچهها را بزرگتر میکند.
چه نخوانیم؟
حالا که فهمیدیم قصهها انقدر برای رشد بچهها مفید و گاهی ضروری هستند، میتوانیم هر داستانی را قبل خواب برای بچهها تعریف کنیم؟ جواب قطعا نه است. داستان شب، باید داستانی باشد که بچهها را برای استراحت آماده میکند؛ پس هر محتوایی که ترس، خشونت و حتی هیجان منتقل کند، مناسب قصه شبانه نیست. داستانهای پر از هیجان مناسب نیستند، چون بچهها را هوشیار و از خواب منصرف میکنند. قصههایی که محتوای خیلی غمگین دارند هم مناسب نیستند. داستانهای ترسناک هم باعث میشوند که خواب بچهها مختل شود یا خواب آشفته ببینند.
چه بخوانیم؟
به گزارش وب گاه تبیان، بچهها عاشق داستانهایی هستند که قهرمانهای بزرگ دارد. چه بهتر که خودشان این قهرمان بزرگ باشند. برای بچهها داستانی تعریف کنید که بچهها قهرمان اصلی آن هستند. این قصه، عزت نفس کودک را بالا میبرد. قصههایی که تخیلی و فانتزی هستند هم برای قصهگویی قبل خواب مناسب هستند. داستانی که بچهها بتوانند فضای آن را بسازند. این داستانها باید ساده با ریتمی آرام باشند و پایان خوشی هم داشته باشند. داستانهای ادبیات کهن مثل کلیله و دمنه هم گزینه مناسبی برای قصهگوییهای شبانه هستند.
۵ کمبود تغذیهای در رژیمهای غذایی مدرن
یک رژیم غذایی ظاهراً سالم را شروع میکنید و فکر میکنید اصولی پیش میروید. اما تغذیه بسیار پیچیدهتر و مهمتر از چیزی است که فکر میکنید.
در کشورهای توسعهیافته مثل ایالات متحده، شاید این طور به نظر برسد که افراد معمولاً کمبود مواد مغذی ندارند؛ چون غذا و کالری زیادی میخورند؛ اما حتی با وجود دسترسی به انواع غذاها، باز هم رژیمهای غذایی مدرن و امروزی اغلب از جهت ویتامینها و املاح لازم برای سلامتی کمبودهایی دارند، چرا؟ تغییرات در کیفیت خاک و تکنیکهای کشاورزی بهمرورزمان باعث کاهش سطح مواد مغذی محصولات شدهاند؛ بنابراین حتی اگر همان ماده غذایی همیشگی را از فروشگاه همیشگی بخرید، ممکن است نسبت به دهه گذشته دارای مواد مغذی کمتری باشد.
در عین حال مسئله غذاهای بسیار فراوری شده مطرح است. این غذاها ارزش غذایی کمتری دارند و فیبرشان نیز کم است. ضمناً بیشتر افراد غذاهای بسیار متنوع نمیخورند تا انواع مواد مغذی به بدنشان برسد. در این مطلب به این میپردازیم که در رژیمهای غذایی امروزی و غربی چه کمبودهایی وجود دارد.
ویتامین D
ویتامین D که به نام ویتامین خورشید معروف است، باعث افزایش جذب کلسیم و سلامت استخوانها میشود. اما کمبود این ویتامین بسیار شایع میباشد و تخمین زده میشود ۴۱ درصد از افراد بزرگسال به میزان کافی ویتامین D ندارند. ازآنجاییکه ما به طور منظم سطح ویتامین D بدن خود را چک نمیکنیم، بیشتر کسانی که کمبود این ویتامین را دارند از این مسئله آگاه نیستند. افراد سنین بالاتر، کسانی که پوست تیرهتری دارند، کسانی که مرتباً از ضدآفتاب استفاده میکنند و افراد چاق بیشتر احتمال دارد دچار کمبود ویتامین D باشند.
چرا کمبود ویتامین D اینقدر مهم است؟ چون استخوانهای ما بدون ویتامین D کافی تدریجاً شکننده و ضعیف میشوند. تحقیقات نیز پایینبودن سطح ویتامین D را با سرطان، بیماریهای خودایمنی، بیماریهای قلبی و عروقی، افسردگی و… مرتبط نشان داده است.
چه میتوانید بکنید؟ هر روز در میانه روز ۱۵ تا ۳۰ دقیقه و چند بار در هفته خود را در معرض نور مستقیم خورشید قرار دهید، ماهیهای چرب بخورید، لبنیات غنی شده با ویتامین D مصرف کنید و در صورت نیاز روزانه مکمل ویتامین D با دوز ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ واحد مصرف نمایید. اگر فکر میکنید کمبود ویتامین D دارید از پزشکتان بخواهید با آزمایش خون وضعیت را بررسی کند.
آهن
آهن این امکان را به گلبولهای قرمز خون میدهد تا اکسیژن را در سراسر بدن پخش کنند. کمبود آهن میتواند باعث آنمی، خستگی، ضعف، سردرد و تنگی نفس شود. گروههایی که بیشتر مستعد کمبود آهن هستند شامل زنان در سنین قاعدگی، زنان باردار، گیاهخوارها و افرادی میشود که دچار عوارضی هستند که بر جذب آهن بدنشان اثر میگذارد. بهمرورزمان، کمبود آهن عملکرد سیستم ایمنی را مختل میکند و ریسک عوارض حین زایمان را بالا میبرد.
کاری که میتوانید بکنید این است که مصرف گوشت قرمز کمچرب، غذاهای دریایی، مغزها و دانهها، بنشن و حبوبات، غلات غنی شده با آهن و سبزیهای برگدار سبز را افزایش دهید. اما همه افراد به آهن بیشتر در رژیم غذایی خود نیاز ندارند. آهن خیلی زیاد هم میتواند مضر باشد و دوزهای بسیار بالای آن میتواند باعث استرس اکسیداتیو در بدن بشود. ازآنجاییکه زنان در سنین پیش از یائسگی بیشتر در معرض کمبود آهن هستند، این افراد باید غذاهای آهندار بیشتر بخورند.
یُد
ید برای تولید هورمون تیروئید لازم است و از این طریق بر تنظیم متابولیسم، رشد و تکامل و… اثر میگذارد. حتی کمبود ید خفیف طی بارداری میتواند بر رشد مغز جنین اثر منفی بگذارد. امروزه تخمین زده میشود ۳۵ درصد از افراد در تمام دنیا بهاندازه کافی یُد نمیخورند.
مصرف غذاهای حاوی یُد مثل ماهی، لبنیات، تخممرغ و نمک یددار میتواند در پیشگیری از کمبود یُد مفید باشد. استفاده از نمک یددار در رژیم غذایی در دریافت ید لازم بسیار مهم است. نمکهایی مثل نمک دریا و یا نمک صورتی هیمالیا ممکن است سالم به نظر برسند؛ اما ید ندارند. از مصرف مکمل ید خودداری کنید، مگر اینکه تحتنظر پزشک باشید. استفاده طولانیمدت از مکمل ید با دوز بالا میتواند مشکلات تیروئید را در برخی از افراد بدتر کند.
غذاهای یددار را به طور منظم در رژیم غذایی خود وارد کنید و با نمک یُددار آشپزی کنید؛ چون سالمترین شیوه پیشگیری از کمبود یُد و حفظ سلامت تیروئید هستند. ازآنجاییکه میتوانید نیاز بدنتان به ید را از طریق تغذیه بهخوبی تأمین کنید، مصرف مکمل ید واقعاً ضرورتی ندارد و حتی ممکن است خطراتی هم برای سلامتی داشته باشد. به همین دلیل، تغییراتی در عادات غذایی، روشی بهتر و بیضررتر برای پیشگیری از کمبود ید میباشد.
ویتامین B۱۲
در بیشتر رژیمهای غذایی، فقط منابع حیوانی منبع قابلتوجه ویتامین B۱۲ هستند. کمبود این ویتامین در میان افرادی که گوشت قرمز مصرف میکنند غیرمعمول است؛ اما تخمین زده میشود ۶۲ درصد از گیاهخوارها دچار کمبود ویتامین B۱۲ هستند. ویتامین B۱۲ حامی شکلگیری گلبولهای قرمز خون و عملکرد نورولوژیکی بدن است و کمبود طولانیمدت این ویتامین میتواند موجب آنمی و آسیب عصبی شود. اگر منابع حیوانی در رژیم غذاییتان جایی ندارند پس حتماً به مصرف مکمل نیاز دارید و همچنین میتوانید غلات غنی شده با این ویتامین و شیرهای گیاهی غنی شده استفاده کنید.
کلسیم
محصولات لبنی مانند شیر و ماست و پنیر، معروفترین منابع کلسیماند و به تقویت استخوانها و عضلات و عصبها کمک میکنند. اما اگر اهل مصرف لبنیات نیستید، دریافت کلسیم از سبزیجات هم خوب است اما شاید کافی نباشد. کمبود کلسیم بهمرورزمان میتواند فاجعه بیافریند: ترد و ضعیفشدن و در نهایت شکستگیهای استخوان!
بعد از ۵۰ سالگی بدن شما تا حدودی توانایی جذب کلسیم را از دست میدهد. شما باید روزانه ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ میلیگرم کلسیم مصرف کنید تا قوی بمانید. علاوه بر لبنیات میتوانید از توفو غنی شده، سبزیهای برگدار، حبوبات، مغزها و دانهها استفاده کنید. اگر کلسیم کافی از طریق تغذیه به بدنتان نمیرسد، مصرف مکمل این ماده غذایی میتواند نیازتان را تأمین کند.
ارتباط بین مکملهای کلسیم و سلامت قلب در سالهای اخیر زیاد موردبحث بوده است. مطالعات متعددی نشان دادهاند افرادی که عادت دارند به طور مرتب از مکملهای کلسیم یا دوزهای بالا استفاده کنند، بیشتر در معرض حمله قلبی و بیماریهای قلبی و عروقیاند.
محققان عقیده دارند مصرف زیاد مکمل کلسیم میتواند سفتی عروق و التهاب ایجاد کند و ضمناً در جذب دیگر املاح مهم مثل منیزیم و زینک اختلال ایجاد کند. بهمرورزمان، این اثرات باعث میشوند فرد مستعد حوادث قلبی و عروقی شود، مثل حمله قلبی و سکته مغزی.
اما خبرها در مورد کلسیم همگی بد نیستند. دریافت کلسیم از منابع غذایی مثل لبنیات، سبزیهای برگدار، مغزها و حبوبات ظاهراً چنین ریسکی ندارد. کلسیم گرفته شده از غذاها توسط بدن مؤثرتر جذب و تنظیم میشود تا کلسیم گرفته شده از مکملها.
اهمیت تغذیه را دستکم نگیرید
به گزارش وب گاه تبیان، هر چند کمبود مواد مغذی بیشتر مشکلاتی مزمن هستند تا حاد، اما نباید اثرات بلندمدت این کمبودها را دستکم بگیرید. دریافت مواد مغذی کافی بهواسطه رژیم غذایی متنوع و متعادل و مصرف مکمل در صورت نیاز با تجویز پزشک نقش بزرگی در سلامتی و تندرستی دارد. به بدنتان سوخت مناسب برسانید تا درست کار کند و در بلندمدت دچار مشکل نشوید. آینده سلامتی شما بستگی به انتخابهای روزانهتان دارد.
طلاق والدین؛ استرس مرگبار برای بچهها
دکتر محمدرضا کمن، روانشناس خانواده میگوید: بر اساس پژوهشها، بالاترین میزان اضطراب بچهها از جدایی پدر و مادر است؛ حتی مرگ پدر و مادر میزان اضطرابش برای بچهها کمتر از میزان جدایی پدر و مادر است.
اگرچه اثرات طلاق بر روی کودکان متفاوت است اما تحقیقات نشان میدهد کودکانی که والدینشان طلاق میگیرند، سطوح بالاتری از اضطراب، افسردگی و رفتار ضداجتماعی را نسبت به همسالانشان، از خود نشان میدهند. بر اساس این تحقیقات، طلاق والدین با خطرات قابلتوجهی برای کودکان و نوجوانان از جمله سوءمصرف مواد و اعتیاد، مشکلات سلامت روانی و جسمی همراه است؛ بهمنظور کاهش آسیب طلاق بر کودکان و نوجوانان دکتر محمدرضا کمن، روانشناس خانواده و استاد دانشگاه تهران توصیه میکند که والدین پیش از طلاق همه جوانب را بسنجند و از فرزندشان مراقبت روانی کنند.
مراقب روان فرزندتان باشید
کمن میگوید والدین قبل از طلاق باید از فرزندانشان مراقبت روانی کنند: مراقبت روانی فرزند یک چیز بالاتر از رضایت فرزندان به طلاق والدینشان است. یک زمانی ممکن است پدر و مادر با جوسازی، ائتلافی با بچهها تشکیل دهند، رأیشان را بخرند و بهظاهر رضایتشان را جلب کنند، ولی فرزند بعد از طلاق آسیبهای جدی ببیند؛ بنابراین بیش از رضایت فرزندان به طلاق، رضایت روانی آنها مهم است.
او ادامه میدهد: رضایت روانی چیزی نیست که بچهها به لفظ بگویند. پدر و مادر باید کاملاً بسنجند که آیا این تصمیم به طلاق به نفع بچهها است یا به ضرر آنها.
این روانشناس خانواده مشورت با مشاور متخصص قبل از طلاق را الزامی دانست و افزود: والدین پیش از مشورت با خود بچهها، باید با مشاورین متخصص در این حوزه مشورت کنند. همچنین شرایط سنی بچهها، دختر یا پسر بودنشان، میزان علقه و دلبستگی و وابستگیشان به پدر مادر باید سنجیده شود تا بتوان تصمیم درستی گرفت تا اینکه بچهها کمترین میزان آسیب را در این تصمیم داشته باشند.
فرزندان در حل مسائل فیمابین والدین نقش دارند
کمن معتقد است جلوگیری از طلاق والدین توسط بچهها بستگی به سن آنها دارد. او میگوید: طبیعتاً ما از یک کودک نمیتوانیم انتظار حل مسائل بین پدر و مادرش را داشته باشیم چون هنوز به آن میزان از عقلانیت و تجربه نرسیده که بتواند کاری انجام دهد؛ اما برخی اوقات نوجوان بهویژه نوجوان دختر به جهت اینکه زودتر به بلوغ عقلی میرسد، با یک پختگی خوبی میتوانند نقش خوب و مؤثری بهعنوان نفر سوم داشته و در رابطه پدر و مادر نقشآفرینی کنند.
این روانشناس خانواده ادامه میدهد: شاید یک نوجوان به دلیل کمتجربگی نتواند یک رابطه نابسامان را مدیریت کند ولی او میتواند با کمک گرفتن از دیگر بزرگترها مثل عمو، خاله، دایی، پدربزرگ و مادربزرگها یا مشاوری که در این حوزه تخصص دارد، اثرگذار باشد.
کمن با اشاره به اثرگذاری نقش فرزندان در حل مسائل فیمابین والدین افزود: خیلی اوقات یک فرزند قدرت تأثیرش خیلی بیشتر از دیگر اطرافیان است؛ یعنی پدر مادر به جهت علقه عاطفی که با فرزندشان دارند بیش از بقیه شاید به حرف او گوش کنند و همراهی کنند؛ چون به هر صورت فرزند برای پدر و مادر خیلی عزیز است لذا شاید او بتواند با مشورت از اطرافیان، با پدر و مادر گفتگو کند و بتواند شرایط را به تعویق بیندازد یا زمان بخرد برای اینکه مسائل فیمابین پدر مادرش را حل نماید.
طلاق والدین بر روی کودک اثرات روانی مخربی دارد
به گفته کمن، خیلی وقتها پدر و مادرها بیتوجه به فرزندانشان چنین تصمیمی میگیرند یا گاهی اتفاقاً والدین توجه به شرایط فرزندشان دارند و تصورشان بر این است که اگر جدا شوند، به نفع بچهها است لذا گاهی اوقات این تصمیم علیرغم میل باطنی فرزندان انجام میشود.
او دررابطهبا آسیبهای طلاق والدین بر روی کودکان میگوید: آسیب طلاق بستگی به سن و دوره رشد و تحول بچهها دارد. طبیعتاً تلاش هم شده که مباحث حقوقی در بحث حضانت ناظر به همین مباحث روانشناختی باشد؛ ولی اگر طلاق در دوره کودکی اول یعنی خردسالی تا حدود شش هفتسالگی اتفاق بیفتد، جدایی کودک از مادر بهطورجدی میتواند آسیبزا باشد.
او تصریح میکند: «در کودکی دوم، هم پدر و هم مادر خیلی مهم هستند اما والد همجنس اینجا اهمیت بیشتری دارد؛ لذا برای دخترها مادر و برای پسرها پدر خیلی اهمیت دارد. در نوجوانی، پدر چه برای دختر و چه برای پسر نقش کیفی مؤثرتری دارد.»
کمن توصیه میکند: قبل از طلاق، در طی فرایند طلاق و بعد از طلاق دوره رشد و تحول بسیار مهم است؛ لذا مشاوره کودک یا مشاور نوجوان باید کنار پدر یا مادر قرار بگیرد.
او تأکید میکند: خیلی مهم است که مشاور کاملاً هم به آموزههای دینی آشنا باشد و هم به قواعد روانشناختی کودک و نوجوان در دورههای رشد و تحول تسلط کافی داشته باشد؛ لذا برخی دقت نظرها بسیار حائز اهمیت است.
کمن رعایت برخی دقت نظرها را برای سلامت روان کودک و نوجوان لازم و ضروری دانست و افزود: در طی فرایند طلاق توجه به اینکه کودک چقدر باید در جریان اختلاف والدین قرار بگیرد، چه چیزهایی باید بداند و چگونه و چه زمانی باید در جریان جدایی قرار بگیرد، لازم و ضروری است. بعد از جدایی نیز کودک باید در جریان روند رفتوآمد با پدر و مادر قرار گیرد.
بالاترین میزان اضطراب بچهها از جدایی پدر و مادر است
کمن اختلالات اضطرابی را یکی از آسیبهای روحی جدی در کودکان بعد از طلاق والدین دانست و افزود: معمولاً بچهها بعد از طلاق والدین به جهت نگرانی از جدایی پدر و مادر و عواقب آیندهای که برای آنها و زندگیشان ایجاد میشود، اضطرابهای زیادی پیدا میکنند.
او ادامه میدهد: بر اساس پژوهشها، بالاترین میزان اضطراب بچهها از جدایی پدر و مادر است؛ حتی مرگ پدر و مادر میزان اضطرابش برای بچهها کمتر از میزان جدایی پدر و مادر است؛ چون پس از مرگ و طیکردن یک دوره سوگ، اضطراب پشت سر گذاشته میشود اما معمولاً قبل، حین و بعد از طلاق همچنان اضطراب عمومی یا اضطراب تعمیمیافته برای بچهها ایجاد میشود.
این روانشناس خانواده اظهار میکند: این اضطراب میتواند بعداً عامل افسردگی باشد و بچهها را دچار اختلالات سنگینتری مثل اختلال شخصیت کند و طبیعتاً مراقبتها و دقت نظرهای خوب و اینکه پدر مادر در تمام شرایط مراقب بچههایشان باشند و اول آنها را ببینند بعد خودشان را، بسیار میتواند این شرایط را کمآسیبتر کند.
کینهورزیها، آسیب طلاق را دوچندان میکند
معمولاً بعضی از پدر مادرها بعد از جدایی همچنان با یکدیگر در نزاع هستند و کینه همدیگر را به دل میگیرند؛ کمن در این باره میگوید: بچهها بیش از طلاق از کینهورزی والدین آسیب میبینند. در این میان، والدی که کینهورزتر است از جایگاه و مقبولیت کمتری نزد فرزندش برخوردار خواهد بود و کسی که کمتر بدگویی و قضاوت میکند از مقبولیت بیشتری نزد فرزندش برخوردار است.
او در پایان تأکید میکند: «والدین بهمنظور مراقبت و عملکرد بهتر بعد از طلاق حتماً باید در کنار مشاور خوب، متعهد و متدین به ارتباط با فرزندشان ادامه دهند تا کمترین میزان آسیب برای بچهها حاصل شود.»
۶ راه برای خانهتکانی ذهن
خانه تکانی ذهن از آن کارهایی است که اگر هر از چند گاهی آن را انجام دهیم، احساس سرزندگی و شادابی بسیاری خواهیم کرد.
معمولاً بهمنماه فصل خانهتکانیها شروع میشود. بعضی خانهتکانیها زمان بیشتری میخواهند و بعضی کمتر. علاوه بر خانه و وسایل آن، ذهن ما هم نیازمند خانهتکانی است. برای تحقق این هدف، این مسیر پیشنهادی را میتوانید طی کنید.
۱. دکمه لغو دنبالکردن! را بزنید
صفحههای مجازی و آدمهای حقیقی را که در شما انگیزه ایجاد نمیکنند، اختیار عمل را از شما میگیرند و قدرت بخش نیستند، دنبال نکنید. آنها الگوی مناسبی برایتان نیستند.
۲. دایره ارتباطاتتان را بیش از حد گسترده نکنید
باید مراقب باشید گستردگی ارتباطات به شلختگی روابط منجر نشود. روابط بیش از حد قاطی، نشانه مناسبی برای سلامت روابط نیستند. حد و مرزهایتان را مشخص کنید و از ارزشهایتان کوتاه نیایید. ناخودآگاه با رعایت این نکات بسیاری از روابطتان تعدیل میشود.
۳. در لحظه زندگی کنید
گذشته را که نمیتوانید تغییر دهید؛ اما همواره در حال شکلدهی لحظه حال هستید. لحظه حال را طراحی کنید. در زمین اینجا و اکنون زندگی کنید و تمرکزتان را از گذشته و آینده به حال بیاورید.
۴. سبک تغذیه خود را اصلاح کنید
آنچه در طول روز میخورید، تا یک هفته بررسی و یادداشت کنید. ببینید کدام غذاهایتان مغذی است و کدام هوسگونه و فستفودی. میزان قند و شکر و چربی دریافتیتان را برآورد کنید. بهجای رژیمگرفتن، سبک تغذیه خود را اصلاح کنید تا در طولانیمدت تأثیراتش را ببینید.
۵. با خودتان وقت بگذرانید
در اتاقی بدون نور مثل شب هنگام خواب یا وقتی پردهها کشیده و چراغها خاموش است، به تنفس خودتان گوش دهید و اگر صدای طبیعت از بیرون به گوشتان میرسد، به آن گوش دهید. حتی میتوانید صداهای طبیعت را پخش کنید و از شنیدن نوای پرندگان یا ریزش قطرات باران لذت ببرید.
۶. به سفر بروید
از صداها و مناظر طبیعت لذت ببرید. به دل کوه و دشت بزنید و به هرچه اضطراب و نگرانی زندگی پراسترس شهری است، پشت کنید. غوطهورشدن در طبیعت بکر و ساکت منتظرتان است.
قدم بردارید
به گزارش وب گاه تبیان، اینها قدمهایی مؤثر است تا بتوانید زندگی رؤیایی خود را رقم بزنید. بهشرطی که فقط حرفش را نزنید. بلند شوید و این قدمها را برای رشد شخصی خودتان بردارید.
بهدنبال کاهش وزن هستید؟ با رژیم کمکربوهیدرات آشنا شوید
تحقیقات جدید دانشمندان هاروارد نشان میدهد اثربخشی رژیمهای کم کربوهیدرات که برای مدیریت وزن رواج دارد، بهطور قابلتوجهی متفاوت است و برخی از این رژیمها بهطور بالقوه منجر به افزایش وزن میشوند.
تحقیقات جدید دانشمندان هاروارد نشان میدهد که اثربخشی رژیمهای کم کربوهیدرات که برای مدیریت وزن دارای محبوبیت است بهطور قابلتوجهی متفاوت است و برخی از این رژیمها بهطور بالقوه منجر به افزایش وزن میشوند.
نتایج این مطالعه که در نشریه جاما نتورک اوپن (JAMA Network Open) منتشر شده است، نشان میدهد که رژیمهای کم کربوهیدرات با تمرکز بر پروتئینهای گیاهی و چربیهای سالم در مقایسه با رژیمهای غنی از گوشت و چربیهای ناسالم در جلوگیری از افزایش وزن موثرتر هستند.
به گزارش یورو نیوز، این یافته از یک مطالعه جامع که چندین دهه به طول انجامید به دست آمده است.
بینکای لیو، معاون پژوهشی در بخش تغذیه دانشگاه هاروارد و نویسنده اصلی این مطالعه بر عمق مطالعه در بررسی رژیمهای غذایی کم کربوهیدرات تاکید کرد: «این مطالعه رژیم غذایی کم کربوهیدرات را بررسی میکند و نگاهی دقیق به چگونگی تاثیر ترکیب این رژیمها بر سلامتی در طول سالها ارائه میکند و مربوط به هفتهها یا ماهها نیست.»
این مطالعه رژیم غذایی و تغییرات وزن بیش از ۱۲۳ هزار و ۳۰۰ بزرگسال سالم را که هر چهار سال یکبار دادههای خود را گزارش میکردند ردیابی کرده است. دریافت کربوهیدرات روزانه در پنج رژیم غذایی مورد مطالعه از ۳۸ تا ۴۰ درصد کل کالری متغیر بود.
این رژیمها شامل موارد زیر بودند:
-یک رژیم کلی، کم کربوهیدرات با تمرکز بر کاهش مصرف کلی کربوهیدراتها
-یک رژیم غذایی کم کربوهیدرات مبتنی بر مصرف پروتئینها و چربیهای مشتق شده از منابع حیوانی
-یک رژیم غذایی گیاهی کم کربوهیدرات با تاکید بر پروتئینها و چربیهای گیاهی.
-یک رژیم غذایی سالم کم کربوهیدرات که ترکیبی از پروتئینهای گیاهی، چربیهای سالم و کربوهیدراتهای کمتر تصفیه شده است.
-یک رژیم غذایی ناسالم کم کربوهیدرات با پروتئینهای حیوانی، چربیهای ناسالم و کربوهیدراتها از منابع فرآوری شده مانند نان و غلات.
رژیم غذایی سرشار از ماهی و آنتیاکسیدانها میتواند کیفیت زندگی بیماران ریوی را بهبود بخشد
این مطالعه نشان داد افرادی که از رژیم غذایی ناسالم و کم کربوهیدرات مبتنی بر گوشت استفاده میکردند، در مقایسه با افرادی که از یک رژیم غذایی گیاهی کم کربوهیدرات پیروی میکردند در طول زمان اضافه وزن پیدا کردند.
بینکای لیو گفت: «کسانی که رژیمهای غذایی ناسالم کم کربوهیدرات را بهعنوان یک استراتژی اولیه اتخاذ کردند بهطور متوسط حدود ۲.۳ کیلوگرم در طی چهار سال، وزن اضافه کردند.»
او افزود: «کسانی که رژیمهای سالم کم کربوهیدرات را بهعنوان یک استراتژی اولیه انتخاب کردند بهطور متوسط تقریبا ۲.۲ کیلوگرم وزن از دست دادند.»
عادتهای غذاییمان را تبدیل به عادتهای سالم کنیم
تفاوتهای وزن بهویژه در میان شرکتکنندگان زیر ۵۵ سال، آنهایی که اضافه وزن داشتند یا فعالیت بدنی کمتری داشتند مشهود بود. رژیم غذایی گیاهی کم کربوهیدرات نتایج متفاوتی را از نظر مدیریت وزن نشان داد.
چی سان، نویسنده دیگر این تحقیق در بیانیهای گفت: نکته کلیدی در اینجا این است که همه رژیمهای غذایی کم کربوهیدرات در مدیریت طولانی مدت وزن بهطور برابر و یکسان عمل نمیکنند.
وی افزود: یافتههای ما میتواند طرز فکر ما را درباره رژیمهای کم کربوهیدرات رایج متزلزل کند و نشان دهد که ابتکارات بهداشت عمومی باید به ترویج الگوهای غذایی بر مبنای غذاهای سالم مانند غلات کامل، میوهها، سبزیجات و محصولات لبنی کم چرب تاکید کند.
بازیگوشی والدین؛ قدمی مؤثر تا حال خوب فرزندان
بازیگوشی والدین در تحقیقات با عنوان «میزان خلاقیت و کنجکاوی والدین هنگام تعامل در بازی با فرزندانشان» تعریف شده است. یعنی والدین چه در زمان بازی و چه در حین انجام کارهای روزمره با فرزند خود «پایه و سرگرمکننده» باشند. رفتارهایی مثل استفاده از طنز یا شوخی با فرزندان و شادبودن در تعامل با آنها از این دست است.
بازیگوشی والدین در تحقیقات با عنوان «میزان خلاقیت و کنجکاوی والدین هنگام تعامل در بازی با فرزندانشان» تعریف شده است. یعنی والدین چه در زمان بازی و چه در حین انجام کارهای روزمره با فرزند خود «پایه و سرگرمکننده» باشند. رفتارهایی مثل استفاده از طنز یا شوخی با فرزندان و شادبودن در تعامل با آنها از این دست است. بازیگوشی «زبان عشق» کودکان است؛ به این معنی که راه مهمی برای ارتباط با آنها و ایجاد رابطه است.
بازیگوشی همچنین میتواند در مواقع استرسزا یا جنگ قدرت با کودکان مفید باشد. برای مثال، وقتی فرزند شما نمیخواهد اسباببازیهای پارک را ترک کند، از آنها میپرسید که آیا دلشان میخواهد «سوار اسب» ماشین (خودرو) شوند؟
پس آیا بازیگوشی واقعاً کمک میکند؟ مطالعهای جدید در این زمینه نشان داده است که بازیگوشی والدین با مشکلات رفتاری کمتر، اضطراب و افسردگی کمتر و رفتار مهربانانهتر در کودکان مرتبط است. تحقیقات قبلی همچنین نشان میدهد که بازیگوشی والدین با بهبود مهارتهای تنظیم هیجانی در کودکان و سرپیچی کمتر آنها مرتبط است.
این تحقیق نشان میدهد که بازیگوشی ممکن است به والدین کمک کند تا محدودیتها را بهگونهای تعیین کنند که به جنگ قدرت منجر نشود. بازیگوشبودن حتی ممکن است استرس والدینی شما را کاهش دهد و کمک کند تا از احساسات منفی فرزندانتان هم بتوانید حمایت کنید.
نمونههایی از بازیگوشی والدین
۱. اگر فرزندتان نمیخواهد لباس خوابش را بپوشد، لباس را به حرفزدن وادار کنید و با گفتن جملهای مثل «کاش یه بچهای داشتم که دلش میخواست منو بپوشه» حرکت کنید. همچنین میتوانید سعی کنید لباس خواب را تن خود بپوشانید و وانمود کنید که ممکن است مناسب شما باشد.
۲. اگر صبح موقع بیرونآوردن فرزندتان با مشکل مواجه هستید، از او بپرسید که آیا میخواهد شما را به سمت ماشین ببرد یا بپرسید که آیا دوست دارد تا ماشین پرواز کند، بپرد، لیلی کند یا بچرخد.
۳. در طول یک ماشینسواری طولانی یا در صف انتظار، بهنوبت داستان بگویید یا یک بازی کلامی یا فکری راه بیندازید.
۴. بعد از یک روز سخت، یک مهمانی بگوبخند داشته باشید.
۵. بالشبازی کنید.
۶. سعی کنید تست چشایی کور با غذا انجام دهید. بچههای شما باید حدس بزنند که چه میخورند؛ درحالیکه چشمانشان را بستهاند. خوبی این بازی این است که میتوانید مزهها و غذاهای جدید را هم به خوردشان دهید تا تجربه کنند.
۷. اگر کودکی دارید که از بُرسکشیدن یا اصلاح موهایش متنفر است، از او بخواهید یک مدل موی عجیبغریب به شما بدهد.
۸. اگر فرزندتان یادش میرود که لباسهای کثیف خود را به سبد لباسچرکها بیندازد، به او بگویید وانمود کند که سبد لباسهای شستهشده حلقه بسکتبال است و ببیند آیا میتواند با پرتابکردن لباسها در سبد لباسها امتیاز کامل بگیرد؟
۹. آیا کودکی دارید که از مسواکزدن متنفر باشد؟ وانمود کنید که در حین مسواکزدن چیزی در دهان آنها پیدا میکنید: «اوه، وای، آیا این یک تکشاخ کوچک توی دهنته؟ اجازه بده مسواکش بزنم!»
۱۰. آواز بخوانید یا با تغییر صدایتان و خندهدارکردن آن برای دادن دستورالعمل استفاده کنید. فرزندتان به احتمال زیاد گوش میدهد و ممکن است به کمکردن سطح استرس شما نیز کمک کند!
۱۱. با هم از طبیعت بهگونهای لذت ببرید که معمول نیست. در انبوهی از برگها بپرید، بیرون زیر باران بازی کنید، یکدیگر را در شن دفن کنید و… .
۱۲. مسابقه چشمهای خیره به هم برگزار کنید. هرکس دیرتر به خنده بیفتد، او برنده است.
۱۳. با احساسات ادابازی کنید. شما یا فرزندتان احساسی را نمایش میدهید و دیگری باید حدس بزند که کدام احساس است. احساسات را اغراق کنید تا سرگرمکنندهتر شود. این بازی به رشد سواد عاطفی او نیز کمک خواهد کرد و بهنوعی، قدرت همدلی او را افزایش میدهد.
۱۴. بهواسطه بازیهای زبانی با هم جوک بسازید.
۱۵. با هم یک قلعه بسازید.
۱۶. به گزارش وب گاه تبیان، کتابخواندن و مطالعه با هم را سرگرمکنندهتر کنید. با چراغقوه زیر پتو بروید، در ننو یا تختخواب مطالعه کنید یا در حین بازی و ساخت کاردستی برای آنها کتاب و شعر بخوانید.
جمعبندی نهایی
بازیگوشبودن والدین فواید زیادی برای رشد کودکان دارد و ممکن است فرزندپروری روزانه را کمی آسانتر کند. همچنین بازیگوشبودن شما به فرزندتان مهارتهای مقابلهای و سازگارانه را با استفاده از شوخطبعی برای مدیریت موقعیتهای چالشبرانگیز آموزش میدهد.
در اینجا چند نکته برای گنجاندن بازیگوشی در زندگی والدین وجود دارد:
۱. روی کشف لبخند برای کودک خود تمرکز کنید. مطمئن شوید که از رویکردهای بازی استفاده میکنید که فرزندتان از آن لذت میبرد. برای مثال، برخی از کودکان عاشق بازیهای خشن و وحشیانه مانند پرتابشدن در هوا هستند، درحالیکه برخی از کودکان بازیهای آرام مانند یک شوخی ظریف را ترجیح میدهند. شاید لازم باشد چند رویکرد مختلف را امتحان کنید تا ببینید واقعاً چه چیزی باعث ایجاد لبخند یا خنده در کودک شما میشود.
۲. از بازی یا طنز برای بیاعتبارکردن احساسات آنها استفاده نکنید. اگر کودک شما برخی از احساسات منفی واقعی را تجربه میکند، قبل از استفاده از بازیگوشی برای خنثیکردن شرایط، مطمئن شوید که احساسات او را تأیید کرده و تأیید میکنید. اگر به نظر میرسد که آنها در یک زمان خاص پذیرای بازیگوشی یا شوخطبعی نیستند، از آن استفاده نکنید.
۳. زمانهایی را در طول روز در نظر بگیرید که اجرای بازی یا طنز ممکن است مفید باشد. به روزهایی فکر کنید که مبارزات قدرت را تجربه میکنید یا به نظر میرسد فرزندتان به شما گوش نمیدهد. گنجاندن بازیگوشی در برخی مراسم روزانه برای تشویق فرزندتان به همکاری ممکن است مفید باشد.
۴. به فرزندتان کمک کنید تا یاد بگیرد خودش هم از بازیگوشی و شوخطبعی استفاده کند. بازیگوشی یک مهارت مهم مقابلهای است که میتوانید به کودک خود آموزش دهید تا حتی اگر حضور ندارید از آن استفاده کند. این مهارت را با پرسیدن سؤالاتی از این قبیل به آنها بیاموزید: به نظرت چگونه میتوانیم این کار را سرگرمکنندهتر کنیم؟ آیا میتونی به چیز خندهداری درباره این وضعیت فکر کنی؟
۵. از شوخطبعی برای تمسخر یا مسخرهکردن فرزندتان استفاده نکنید. مراقب باشید بازیگوشی یا شوخطبعی شما باعث ایجاد حس بد در آنها نشود. اگر مطمئن نیستید، همیشه میتوانید از آنها بپرسید که چه احساسی در آنها ایجاد میکند.
۶. به اضطراب و افسردگی خود رسیدگی کنید؛ چون ممکن است بازیگوشی را دشوار کند. تحقیقات نشان میدهد مشکلات عاطفی در والدین ممکن است با بازیگوشی کمتر والدین مرتبط باشد که نهایتاً به رفتار چالشبرانگیزتر در کودکان منجر میشود. شما میتوانید با کمکگرفتن از یک متخصص سلامت روان، علائم خود را برطرف کنید.