زنان دریانورد می گویند وقت آن رسیده که تصور جامعه از مردانه بودن شغل آنها تغییر کند.

سکانداری زنان | گفت وگو با ۳ زن دریانورد

ارسال شده در ۱۲ تیر ۱۴۰۰، توسط همشهری

خبر حضور مه‌کیا صادقی‌منفرد، نخستین بانوی دریانورد در آب‌های خزر چند هفته پیش در رسانه‌ها بازخورد زیادی داشت؛ خیلی‌ها تصور می‌کردند او نخستین زن دریانورد ایرانی است اما طبق اعلام اداره دریانوردی سازمان بنادرو دریانوردی بیش از ۳۰۰ زن دریانورد در بخش‌های مختلف دریانوردی مانند ملوان صیاد، ملوان عمومی و ملوان عرشه در بخش شناورهای مسافری فعالیت می‌کنند و تعداد اندکی از این افراد نیز در رده افسری مشغول فعالیت هستند.

البته این موضوع در ایران سابقه تاریخی دارد و طبق شواهد، آرتمیس، نخستین زن دریانورد ایرانی است که حدود ۲۴۸۰ سال پیش فرمان دریاسالاری خویش را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد و نخستین بانو در تاریخ دریانوردی جهان در جایگاه فرماندهی دریایی محسوب می‌شود.

این پیشینه تاریخی اما موجب نشده امروز کار برای زنان دریانورد راحت باشد؛ شاید ورود به عرصه‌های آموزشی دریانوردی ساده باشد اما خروجی این آموزش، اغلب ناامیدکننده است. زنانی که آموزش‌های دریانوردی را پشت‌سر می‌گذارند، به‌دلیل باورهای عرفی جامعه مبنی بر مردانه‌ بودن این حرفه و تابوهایی که طی دهه‌ها در جامعه ایجادشده، کمتر امکان حضور روی شناورهای تجاری را دارند و شناورهای مسافربری هم با اکراه حضورشان را به‌عنوان سکاندار می‌پذیرند؛ فضایی که بانوان دریانورد جوان در سال‌های اخیر تلاش زیادی برای شکستن آن کرده‌اند.

۴ تیر، روز جهانی دریانورد است که با شعار تمرکزی بر آینده عادلانه دریانوردان گرامی داشته شد؛ شعاری که می‌تواند به عدالت جنسیتی دریانوردی در ایران هم اشاره داشته باشد.

گفت‌وگوی ما را با ۳ دریانورد زن که روی شناورهای تجاری آب‌های شمال و جنوب ایران فعالیت می‌کنند بخوانید.

افسر دوم چه می‌کند؟

افسر اول، مسئول تحویل گرفتن و تحویل دادن بار، تخلیه، نظارت بر کار سرملوان و ملوان عرشه و همچنین گیرنده سکان است و دستیار افسر دوم است. افسر دوم مسئول تعیین مسیر روی نقشه و  همچنین پزشک کشتی است.  افسر سوم نیز مسئول وسایل ایمنی کشتی است، البته این افسر می‌تواند کار کاپیتان یعنی هدایت کشتی را نیز انجام دهد؛ یعنی اگر اتفاقی برای کاپیتان کشتی رخ دهد، افسر کل مسئولیت شناور را بر عهده خواهد گرفت. برای کاپیتان‌ شدن باید ۱۶ سال درس خواند و آموزش دید. این آموزش‌ها از ملوانی آغاز می‌شود و در ادامه باید دوره‌های افسر یکم، افسر دوم و افسر سومی طی شود. بعد از آن فرد وارد مرحله کاپیتانی می‌شود که آن هم درجه‌های مختلفی دارد و باید مراحل مختلفی برای ناخدا شدن طی شود.

کفش آهنین روی دریا

برای رفتن به دریا کفش خاصی نیاز نیست، فقط کافی است دل به آب بدهی و تن را به دریا بسپاری. کبری قدمائی اما برای رسیدن به دریا کفش آهنین به پا کرد. متولد ۱۳۶۴ در زنجان است؛ شهری دور از دریا، آن هم دریای جنوب. کبری اما به‌ دلیل علاقه زیاد به دریا و دریانوردی رشته نگارگری را کنار می‌گذارد و رشته ناوبری را در دانشگاه علمی-کاربردی بندر گناوه بوشهر انتخاب می‌کند. یک سال برای رشته افسری درس می‌خواند و ۲ سال روی دریا کار می‌کند. حالا البته با شیوع کرونا به‌ دلیل بیماری آسم کار خود را محدود کرده و به جای حضور در شناور، دورکار است.

می‌گوید: آن موقع شرایطم خاص بود. خانه اجاره کرده بودم تا بتوانم درس بخوانم و بعد کار کنم. این کار واقعا کفش آهنین می‌خواهد. خیلی اذیت شدم. هر مسیری که می‌رفتم با درهای بسته روبه‌رو می‌شدم. اصلا فرهنگ بخشی از ما ایرانی‌ها همین است که به خانم‌ها اعتماد نداریم و به همین دلیل فکر می‌کنم در ازای زحمتی که کشیدم، نتیجه‌ای که باید را نگرفتم. در ظاهر می‌گویند خانم‌ها میدان کار دارند اما وقتی وارد این میدان می‌شویم با هزار مانع مواجه هستیم.

او ادامه می‌دهد: همه توی دلم را خالی می‌کردند. یک‌ ماه بعد از شروع درس، رئیس دانشگاه می‌گفت می‌توانی تغییر رشته بدهی. بقیه هم مدام می‌گفتند که این کار آینده ندارد. درست هم می‌گفتند، اصلا به دریانوردان خانم اعتماد نمی‌کنند. ناخداها از کار ما استقبال می‌کردند اما این تشویق و حمایت در کلام بود و در عمل، فضا بسته می‌شد. افسرها مسئولیت زیادی روی شناور دارند و به همین دلیل بیشتر ترجیحشان این بود که به زنان مهماندار که مسئولیتشان حساس نیست کار بدهند، اما کمتر کسی حاضر می‌شود هدایت شناور را به زنان بسپارد.

کبری قدمائی معتقد است که جنسیت روی کار دریانوردان زن سایه انداخته است و علاوه بر مسائل اجتماعی و فرهنگی، هزینه هم موجب می‌شود به زنان کار ندهند. او توضیح بیشتری در این‌باره می‌دهد و می‌گوید: تنها خانم دریانورد در بوشهر بودم، مدارکم تکمیل است و وقتی پیشنهاد کاری مطرح می‌شود، حاشیه‌ها بیشتر از تخصص من اهمیت پیدا می‌کند. نخستین نکته مسائل فرهنگی و اجتماعی است که حضور یک خانم روی شناور با گروهی از مردان را درست نمی‌دانند و معتقدند که حرف و حدیث ایجاد می‌کند. مسئله بعدی هزینه‌هاست. یک خانم اتاق جدا یا هزینه‌های متفاوتی ممکن است داشته باشد که اغلب به همین دلیل قید حضورش را در شناور می‌زنند.

قدمائی علاقه داشته است که دوره‌های کاپیتانی را هم بگذراند، اما فضای بسته کار و همچنین موانع متعدد او را از این راه دلسرد کرده است؛ اگر حمایت می‌شدیم، حالا زنان زیادی کاپیتان بودند اما متأسفانه همین افسرها هم اغلب کار درست و حسابی پیدا نمی‌کنند. من حتی قرار بود در آموزشگاه تدریس کنم تا زنان بیشتری جذب این کار شوند اما نشد. زنان حق دارند با تلاش خود به چیزی که می‌خواهند برسند اما نمی‌گذارند.

این بانوی دریانورد اما از حمایت بومی‌ها می‌گوید و توضیح می‌دهد: بومی‌ها حمایت خوبی داشتند، هر کاری می‌کردند که به نتیجه برسیم. حتی بسیاری از زنان بندر این کار را دوست داشتند، اما فکر می‌کنم به‌ دلیل همین مسائل فرهنگی و اجتماعی تمایلی به ورود به این رشته نشان نمی‌دهند. پسرم هم در همه این سال‌ها از من حمایت می‌کرد. با این که زمان تحصیل یا موقع کار مجبور بودم ماه‌ها از او دور بمانم، سختی را تحمل می‌کرد تا من به هدفم برسم. حس روی دریا برای او و بسیاری از زنان دریانورد یک حس ژرف است که تجربه آن در هیچ جای دیگری وجود ندارد؛ حسی که به خاطرش سختی‌های زیادی را متحمل می‌شوند تا روی دریای بکر و آرام بایستند.

ایستگاه بعدی؛ دریا

زندگی زهرا اکبری آنقدر هیجان‌انگیز و سرشار از تجربه‌های خاص است که دریانوردی را یک ایستگاه در آن توصیف می‌کند. متولد ۳۰ دی ۱۳۶۵ است و در تهران متولد شده. زهرا دوران تحصیلات ابتدایی را در اهواز و دوران نوجوانی را در کرج و تهران گذرانده. با این که در ریاضی پایه‌ای قوی داشته، اما به‌دلیل علاقه ‎اش به هنر وارد هنرستان شده است. در دانشگاه هنر خوانده و در رشته‌های گرافیک، طراحی پارچه و صنایع‌ دستی فعالیت و گاهی هم تدریس کرده است، اما از یک جایی به بعد زندگی شهری را کنار می‌گذارد و تن به سفر می‌دهد؛ یک‌ بار کنار کویر خانه و زندگی خود را برپا می‌کند و یک‌ بار کنار دریا.

مسیر سفر به دریا و سکونت در جزیره هنگام همان اتفاقی است که او را با دریا پیوند می‌زند. اکبری می‌گوید: «ساختار زندگی شهری برایم جذابیت نداشت و از ۱۱-۱۰ سال پیش سفرهایم را شروع کردم. به محض این که فرصتی پیدا می‌کردم به سفر می‌رفتم، یک‌ بار در کوه، یک‌ بار کنار کویر و یک‌ بار کنار دریا.

در طول سفرهای ایران‌گردی ۷‌ ماه در جزیره هنگام زندگی کردم و از طبیعت و دریا لذت بردم، دریا برایم لطف و جذابیت دیگری داشت. آن زمان ۲ راه داشتم؛ اول این که مسیر دریا را انتخاب کنم و به چیزی که علاقه داشتم برسم و دیگر این که سراغ راه دیگری بروم.

بررسی و تحقیق نشان می‌دهد که دوره‌های افسری و دریانوردی برای زنان هم برگزار می‌شود و همین او را به مؤسسه آموزشی‌ای در بندرعباس می‌کشاند تا یک سال پای کلاس‌های درس نظری و عملی دریانوردی بنشیند.

زهرا توضیح می‌دهد که زنان بومی در جنوب ارتباط نزدیکی با دریا دارند و روزی خود را از دریا می‌گیرند، اما این که زنی روی شناور کار کند برای همه عجیب بود؛ این که یک خانم ملوان باشد برایشان عجیب بود. بعد از پایان دوره‌ها مدت زیادی در جست‌وجوی کار بودم اما هیچ شناوری من را نمی‌پذیرفت. در نهایت یک شناور پیدا کردم اما در محضر تعهد دادم که با مسئولیت خودم این کار را بدون حقوق و بیمه انجام می‌دهم تا فقط بتوانم روی دریا بروم. تجربه بزرگی بود. کار روی کشتی آسان نبود و گاهی پیش می‎ آمد جایی مناسب برای خوابیدن یک زن ملوان روی کشتی وجود نداشت، اما برای من این مسائل مهم نبود، زیرا هدفم چیز دیگری بود.

او در یک سال گذشته به‌ دلیل شیوع کرونا سفر دریایی نداشته اما ۱۶ ماه دریانوردی کرده است؛ تجربه‌ای که معتقد است هر بار زنی آن را شروع می‌کند، گویا نخستین بار است؛ ما بانوان زیادی به‌عنوان دریانورد داشتیم و داریم، اما هر بار زنی کار خود را به‌ عنوان دریانورد شروع می‌کند حقیقتا نخستین نفر است. وقتی من کارم را شروع کردم، حدود ۲۰۰ زن دریانورد داشتیم که شاید زیر۵۰ نفر از آنها دوره‌های افسری را گذرانده بودند و بقیه مهمان‌دار بودند. ورود زنان به‌عنوان مهماندار راحت است، اما افسرها سخت کار پیدا می‌کنند.

زهرا هم مانند بسیاری از زنان دریانورد معتقد است که نخستین چیزی که در محیط کار زنان دریانورد به چشم می‌آید، جنسیت آنهاست، در حالی‌که مرد و زن مطرح نیست و باید دید آیا این فرد توانایی انجام کار دارد؟ آیا می‌تواند خود را اثبات کند؟ او توضیح می‌دهد: فراتر از نگاه به جنسیت زنان، سنگ‌اندازی در مسیر فعالیتشان برای خیلی‌ها شبیه تفریح است. ما باید بپذیریم که اینجا اصلا زن‌ بودن و مرد بودن مطرح نیست، همه دریانورد هستیم. این موضوع باید فرهنگسازی شود.

او در طول سفر خود، تجربه‌های زیادی داشته؛ از آموزش دوره‌های آتش‌نشانی گرفته تا خیلی چیزهای دیگر. دریانوردی برای زهرا اکبری یک ایستگاه از سفر هیجان‌انگیز زندگی است؛ ایستگاهی که حضور در آن سخت بود اما عشق و علاقه این سختی را هموار کرد.

دریا مردانه نیست

سن و سال زیادی ندارد اما نخستین و تنها بانوی ایرانی دریانورد دریای خزر است که ۲۱ اردیبهشت امسال رسما به‌ عنوان کارآموز افسری کارش را روی کشتی آغاز کرد.

مه‌کیا صادقی‌منفرد که در رسانه‌ها با نام «کوثر» شناخته و مطرح شده، سال ۱۳۷۸ در زنجان به دنیا آمد؛ استانی که ارتباطی با دریا ندارد تا به این واسطه سرنوشت شغلی و زندگی او به دریا گره بخورد. همکلاسی‌هایش احتمالا حالا دانشجوی مقطع کارشناسی‌ ارشد هستند، اما مه‌کیا امروز یک دریانورد است که پس از گذراندن دوره‌های آموزشی با کشتی تجاری، سفر کاری ۳۵ روزه بین‌المللی را هم تجربه کرده است.

عامل اصلی حضورش در دریانوردی را پیشنهاد یکی از معلمان دوران پیش از کنکور خود می‌داند و اظهار می‌کند: در یکی از کلاس‌ها استادمان گفت که به رشته‌های متفاوتی مثل دریانوردی هم فکر کنید. همان برای من جرقه‌ای شد تا پیگیر این رشته شوم. ابتدا برای من دست‌نیافتنی بود، اما برای کنکور بین رشته‌های منتخبم رشته‌های دریایی را انتخاب کردم و در دانشگاه علوم و فنون خرمشهر رشته مدیریت دریا قبول شدم.

ترم اول و دوم را که پشت‌سر گذاشت، تصمیم گرفت پا را فراتر از دانشگاه بگذارد و مسیری را انتخاب کند که او را بهتر و زودتر به دریا برساند. بنابراین دو ترم مرخصی گرفت و در بوشهر برای گذراندن دوره‌های ملوانی ثبت‌نام کرد. بعد از این که دوره‌اش تمام شد از دانشگاه انصراف داد و پیگیری‌هایش برای گذراندن دوره افسری کشتی‌های اقیانوس‌پیما را آغاز کرد. 

صادقی منفرد می‌گوید: شرایط در ایران طوری نبود که به تحقق هدفم امیدوار باشم. در کلاس‌های ملوانی هم فقط من دختر بودم و فضا خیلی مردانه بود. عمدتا طوری نگاه می‌کردند که حس اضافه‌ بودن به من دست می‌داد اما تمام تلاشم این بود که بگویم تفاوتی با آقایان ندارم و خانم‌ها هم می‌توانند دریانورد باشند.

دوره آموزشی ملوانی را که گذراند، پیگیر شرکت در دوره‌های افسری کشتی‌های تناژ نامحدود و اقیانوس‌پیما در خارج از کشور شد. دلیل پیگیری در خارج از کشور را محدودیت‌های عرفی ایجاد شده برای رشد شغلی بانوان دریانورد در ایران بیان می‌کند و می‌افزاید: بانوانی در ایران مشغول دریانوردی هستند، اما افسرهای ما که تعدادشان زیاد نیست در رده کشتی‌های زیر ۳ هزار تن فعال هستند. متأسفانه به بانوان دریانورد کشتی نمی‌دهند. مشکل دیگر این که در کشورهای دیگر هم نمی‌توانیم با پاسپورت ایرانی در این صنعت وارد فعالیت شویم. به همین دلیل یک راه می‌ماند و آن هم دریافت تابعیت یک کشور دیگر و گذراندن دوره‌های افسری کشتی‌های اقیانوس‌پیما در کشوری دیگر است.

صادقی منفرد تصریح می‌کند: به خاطر همین مسائل بسیاری از بانوان دریانورد ما با این که ممکن است دوره‌های افسری زیر ۵۰۰ تن و زیر ۳ هزار تن را گذرانده باشند، در شناورهای مسافربری مشغول فعالیت می‌شوند که شرایط کاملا متفاوتی با کشتی‌های تجاری دارند. مسیر سفر این کشتی‌ها هم کوتاه است و معمولاً این بانوان شب به خانه برمی‌گردند، اما کار در کشتی‌های تجاری با سفرهای طولانی‌مدت همراه است. در واقع دلیل برجسته‌شدن خبر حضور من در دریای خزر همین بود که روی کشتی تجاری حضور یافتم و سفری بین‌المللی داشتم. وگرنه در خلیج‌فارس بانوان دریانورد مسیرهای داخلی زیادی می‌روند.

او از زمانی که به‌صورت عملی وارد عرصه دریانوردی شده، به این موضوع که کار در دریا برخلاف تصور حاکم بر جامعه صرفا مردانه نیست، بیشتر اعتقاد پیدا کرده است، تأکید می‌کند که هیچ اعتقادی به مردانه‌ بودن این شغل و بسیاری از مشاغلی که در عرف جامعه مردانه تعریف شده‌اند ندارد و می‌گوید: دختران زیادی به من پیام می‌دهند و می‌گویند که دوست دارند وارد این عرصه شوند. به‌نظرم باید بهانه‌های عرفی را کنار بگذارند. وقت آن رسیده که تصور جامعه از مردانه‌ بودن دریانوردی تغییر کند.

بانوان، منعی برای دریانوردی ندارند

تعداد بانوان دریانورد در ایران هنوز بسیار کمتر از مردان دریانورد است. شاید به این دلیل که دریانوردی عمدتا شغلی مردانه به تصویر کشیده شده و بانوان دریانورد هم کمتر دیده شده‌اند. اما جمعیت این بانوان فعال در عرصه‌های مختلف دریانوردی قابل توجه و فراتر از تصور جامعه است.

به‌گفته رئیس اداره امور دریانوردان سازمان بنادر و دریانوردی، هم‌اکنون ۳۴۷ بانوی دریانورد در ایران فعال هستند که در بخش‌های مختلف دریانوردی مانند ملوان صیاد، ملوان عمومی و ملوان عرشه در بخش شناورهای مسافری فعالیت می‌کنند و تعداد اندکی از این افراد نیز در رده افسری مشغول فعالیت هستند.

پوریا کولیوند  می‌گوید: هم‌اکنون یک بانوی دریانورد در رده افسری کشتی‌های زیر ۳ هزار تن و ۲ نفر هم در رده افسری کشتی‌های زیر ۵۰۰ تن فعال هستند و مابقی در سمت‌های ملوانی کار می‌کنند. ضمن این که پنج دریانورد زن نیز در هرمزگان مشغول تحصیل در رده افسری کشتی‌های نامحدود و اقیانوس‌پیما هستند.

وی به افزایش تعداد بانوان دریانورد در ایران طی سال‌های اخیر اشاره می‌کند و می‌افزاید: هیچ منعی برای حضور و اشتغال بانوان در صنعت دریانوردی وجود ندارد. فقط یک‌سری پیش‌نیازهای ابتدایی مانند مدرک تحصیلی، وضعیت سلامت و سن برای هر داوطلب وجود دارد که برای مردان و زنان یکسان است. اما باور عرفی جامعه این است که چون دریانوردی شغلی سخت، دور از خانواده و با سفرهای طولانی است، جَوی مردانه دارد. رئیس اداره امور دریانوردان سازمان بنادر و دریانوردی با بیان این که برای رشته‌های صنعت دریانوردی همیشه فرصت جذب وجود دارد، خاطرنشان می‌کند: برای حضور بانوان در این صنعت همیشه یک‌سری موانع عرفی وجود داشت که این باور طی سال‌های اخیر با ورود برخی بانوان شکسته شده است. بر همین اساس نیز شاهد حضور بانوانی در دوره‌های آموزشی صنعت دریانوردی که توسط این سازمان برگزار می‌شود هستیم و تعدادی از این بانوان هم به شرکت‌های خصوصی فعال دریانوردی و عمدتا در خطوط مسافربری دریایی جذب شده‌اند.

فیلمسازی چیزی بود که به تمامی حرفها و ایده های من عینیت و رنگ وبوی واقعیت میبخشید

گفتگوی اختصاصی آوای دریا با حدیث دبیده برنده جایزه بهترین فیلمنامه در جشنواره اردیبهشت:

ارسال شده در ۲۲ خرداد ۱۴۰۰، توسط زهره کرمی

حدیث دبیده متولد و بزرگ شده در بندرعباس ابتدا در رشته مهندسی کامپیوتر و سپس در رشته جامعه شناسی در دانشگاه هرمزگان تحصیل کرده است و طوری که خود می گوید دومین رشته را با علاقه قلبی شروع کرده است.

وی در حال حاضر با ۲۷ سال سن کسب و کار کوچک خودم  را دارد و بصورت آانلاین سفارش تصویرسازی دیجیتال از عکس ارسالی افراد انجام را انجام می دهد.

از علاقه به فیلمسازی و جذب شدن به این رشته بگویید؟

راستش علاقه من به فیلمسازی به کودکی برمیگردد. زمانی که بازار دوربین های هندی کم بسیار داغ بود و همیشه یا خودم جلوی دوربین بودم یا اعضای خانواده را وادار به اجرای حرکاتی میکردم که نهایتا شبیه فیلم شود. همینطور علاقه ام به نوشتن نیز به همان دوران برمیگردد. زمانی که همه دوستانم از زنگ ادبیات و انشا فراری بودند من با عشق و علاقه تمام هنرم را در دفتر پیاده میکردم و حتی برای بقیه هم می نوشتم و بعد از کسب مقام در حوزه شعر در دوران راهنمایی بذر این آرزو که روزی نویسنده یا شاعری محبوب شوم در قلبم کاشته شد و تشویق همیشگی دبیران ادبیاتم در دیدن این استعداد در خود بی تاثیر نبود.

ولی سالهای بعد با نزدیک تر شدن به تب و تاب سرنوشت ساز کنکور مسیر هنری زندگی من به کل تغییر کرد و در سالهایی که مهندسی کامپوتر میخواندم به کل فراموش شد. بعد از آن تصمیم گرفتم به دنبال علایق همیشگی ام بروم اول در کنکور انسانی ثبت نام کرده و بعد از اینکه در رشته تحصیلی رویاهام یعنی جامعه شناسی قبول شدم فهمیدم رفتن به سمت آرزوها زیاد دور از دسترس نیست

باید بگویم که به طور اتفاقی در بیلبوردی در شهر فراخوان ثبت نام دردوره فیلمسازی انجمن سینمای جوان را دیدم و همین که در میان دروسی که در این دوره تدریس میشد اسم داستان نویسی و فیلمنامه نویسی را دیدم مصمم شدم که در آن شرکت کنم. شروع فیلمسازی از اینجا بود و ما باید هفتگی فیلمهای کوتاه ساخت خود را در کلاس به نمایش میگذاشتیم. فکر میکنم بیشتر از ۱۰ فیلم کوتاه در طول این دوره یکساله ساختیم .بعد از آن باید یک فیلم حرفه ای به عنوان کار پایان دوره انجام میدادیم که اینجا فیلم کوتاه زنگ تفریح ساخته شد. اولین کار حرفه ای و جدی من در حوزه فیلمسازی.

چه شد که در جشنواره اردیبهشت شرکت کردید؟

همانطور که گفتم فیلم زنگ تفریح اولین کار حرفه ای من در فیلمسازی بود .قبل از آن تمام فیلمهای من توسط دوستان و آشنایان یا در شبکه های اجتماعی به نمایش گذاشته میشد و نظرات فقط در تعریف و تمجید و گاهی انتقادات سلیقه ای و غیر حرفه ای خلاصه میشد.

تمامی فیلمهای غیرحرفه ای من تحت تاثیر رشته تحصیلیم یعنی جامعه شناسی ساخته شد و زنگ تفریح هم از این قاعده مستثنی نبود

.اما فرقش با بقیه مسئله و دغدغه مهمی بود که در آن مطرح میشد. حتی پایان نامه من نیز کار در همین حوزه کودک همسری است. دلم میخواست این مسئله مهم و حیاتی با تمام جامعه امروز ما به اشتراک گذاشته شود و چه جایی بهتر از جشنواره برای دیده شدن آن .اینطور بود که هم برای محک زدن سطح فنی فیلم و هم برای اثر و تغییری مثبت در جامعه در جشنواره شرکت کردم.

از جشنواره و نحوه شرکت و کیفیت آن بگویید؟

جشنواره اردیبهشت که بعد از سالها وقفه دوباره استارت خورده است از نظر من شروعی قوی داشت و فکر میکنم عوامل برگزار کننده سعی داشتند فرصتی برای دیده شدن فیلمسازانی تازه کار مثل من، در کنار نام های بزرگ استان محیا کنند .

با وجود قضاوتی حرفه ای برای انتخاب آثار راه یافته به جشنواره نوعی نگاهی منصفانه هم وجود داشت که سطح فیلمها را با توجه  به تجربیات و امکانات در دسترس آنها میسنجید. فکر میکنم این نکته مثبتی بود که باعث شد انگیزه و انرژی تازه ای برای تمام هنرمندان استان برای تولید آثاری حرفه ای تر در آینده بوجود بیاید. کیفیت جشنواره هم علیرغم پخش آنلاین بخاطر شرایط ویژه کرونایی نه تنها پایین تر نیامد بلکه به نقطه قوتی هم تبدیل شد به طوری که این جشنواره استانی از بازدید فوق العاده ای برخوردار شد و نه فقط افراد حاضر در استان بلکه تمامی دوستانم در سطح کشور موفق به دیدن آثار شدند. فکر میکنم این جشنواره و افراد حاضر در آن کمک بسیار بزرگی به آینده هنری استان هرمزگان خواهند کرد چرا که وجود چنین رویدادهایی هم باعث دیده شدن استعدادها میشود و هم هنرمندان سعی میکنند سطح خود را سال به سال ارتقا دهند.

از فیلم خود بگویید؟

فیلم من واقعا مثل کودکی که بزرگش کردم برایم عزیز است چرا که ایده این فیلم از همان کلاسهای داستان نویسی انجمن سینمای جوان می آید. اولین بار که داستان را سر کلاس خواندم فکر میکنم بازخورد خوبی از کل کلاس و استاد بزرگوارم آقای آب روشن گرفتم. ایده آن همراه من ماند تا زمانی که قرار شد فیلم پایان دوره را بسازیم. مصمم بودم که هر جور شده همین فیلمنامه را کار کنم. با تمام چالشهایی که پیش رو بود از جمله کار با کودکان که برای من در اولین تجربه کارگردانی بسیار سخت بود اما کمک های استاد راهنمای بنده آقای خائف واقعا این مسیر سخت را هموار کرد و از همینجا باز هم از ایشان تشکر میکنم.و فکر میکنم باید از کل عوامل کار هم باز تشکر کنم چرا که در گرمای تابستان بندر مجبور بودیم سخت کار کنیم.

تهیه کنندگی کار که همیشه مهمترین بخش هر پروژه است هم بر عهده خودم بود و همین یعنی مجبور بودم بودجه ساخت را در کمترین حالت ممکن نگه دارم اما شانس با من یار بود و عوامل حرفه ای کمبود امکانات مثل تجهیزات نور و طراحی صحنه و غیره را جبران کردند.اینطور بود که ایده ای که متولد شده بود به فیلمی که آرزویش را داشتم تبدیل شد.

چه شد فیلمنامه نویس یا بهتر بگویم حیطه ساخت فیلم وارد شدی؟

همانطور که گفتم علاقه ام به نوشتن به زمان کودکی برمیگردد.اما با وارد شدن به رشته جامعه شناسی صدایی در من بوجود آمد که میخواست دنیا را تغییر دهد.من هر روز با مفاهیم جدید سر کلاس دانشگاه آشنا میشدم و میدانستم نه فقط من بلکه باید کل دنیا این مفاهیم را بیاموزند.شما خودتان میدانید در جامعه ای زندگی میکنید که سراسر مسئله و مشکل دارد مخصوصا برای زنان و آرزو میکنی کاش فلان مشکل وجود نداشت حتی زندگی شخصی خود من بعنوان یک زن با جامعه شناسی و راه حل هایش عجین شد و تغییرات مثبتی زیادی رخ داد.حالا که زندگی خودم به کل تغییر کرده بود دلم میخواست زندگی همه بخصوص زنان کشورم بهبود پیدا کند.من در جامعه شناسی باید تمامی مشکلات را از زوایای مختلف میدیدم و راه حلی برایش پیدا میکردم.روزی نبود که من با این انگیزه از خواب بیدار نشوم.ذهنم پر از ایده بود و فقط با جامعه کوچکی یعنی دانشگاه و اساتیدم آنها را مطرح میکردم.اینگونه بود که همه چی فقط در حد حرف باقی می ماند و من همش چیزی فراتر از آن میخواستم.فکر میکنم خداوند یکروز مسیر را به من نشان داد و من با همین رویا وارد انجمن سینمای جوان شدم.فیلمسازی چیزی بود که به تمامی حرفها و ایده های من عینیت و رنگ وبوی واقعی میبخشید .

توصیه خاصی برای علاقه مندان به فیلمنامه نویسی دارد؟

فکر نمیکنم آنقدر جایگاه بزرگی برای توصیه کردن به کسی داشته باشم چرا که خودم در زندگی با آزمون و خطای بسیار بالاخره به آرزویی که داشتم رسیدم.اما اگر در همین یک مورد بخواهم توصیه ای بکنم یک جمله است : بنویسید.همه جا بنویسید. هر فکر و ایده ای که به ذهنتان خطور میکند بنویسید.سعی نکنید ایده آل باشید یا شبیه شخصی خاص بنویسید تا حرفه ای دیده شوید.فقط دنیا را از دید خودتان بنویسید با تمام جزئیاتی که میبینید و دوستش دارید و دلتان میخواد دیگران هم آن را ببینند.در کنار آن داستان بخوانید و فیلم خوب ببینید.این قسمتش آسان است چون فکر نمیکنم کسی در دنیا وجود داشته باشد که از فیلم و داستان لذت نبرد.اگر عاشق نوشتن هستید کارتان خیلی راحت و سراسر لذت میشود.نوشتن، خواندن، دیدن.باقی اش یاد گرفتن تکنیک هایی آسان است که نیاز به آموزش دارد که هم اینروزها در اینترنت بصورت رایگان در اختیار همه است و هم کتابها و کلاسها زیادی برای آموختن است.اما موتور اصلی قلب شماست اگر همه تکنیکها را یاد بگیرید اما شوقی به نوشتن نداشته باشید اینکار فقط وقت و انرژی شما راه تلف میکند چرا که تکنیک خالی و عاری از خلاقیت چیز فوق العاده ای از آب در نخواهد آورد.

فیلمنامه نویسی یا فیلم سازی؟کدام یک را انتخاب میکنید؟

فکر کنم کسب مقام بهترین فیلمنامه در جشنواره اردیبهشت به خوبی نشان دهد به کدام یک بیشتر علاقه دارم و موفق تر هستم.یادم است در یکی از کلاسها استاد از ما میخواست بنویسیم که چه آینده ای برای خود در فیلمسازی میبینیم و من صراحتا گفتم صرفا برای نویسنده شدن آمده ام.بنا به دلایلی که قبلا گفتم برای حل مشکلات و تغییر دنیا دوست داشتم بنویسم و این قدرت هم در خودم میدیدم.این ویژگی اینقدر در من مشهود بود که روزی استادم گفت” لازم نیست دنیا رو نجات بدید فقط فیلم بسازید”.دقیقا یادم نیست از روی عصبانیت از کیفیت فیلمهای ما بود یا چیز دیگری اما من همچنان این جمله یادم است و با احترام به استادم هنوز دلم میخواهد دنیا را نجات دهم.آن روزها علاقه دیوانه وار به نوشتن داشتم و فکر میکردم جور دیگری توانایی تبدیل  دنیا به جای بهتر را نداشته باشم اما بعد از تولید زنگ تفریح دیدم مردم چیزی که را که به چشم ببینند خیلی بیشتر دوست دارند و در نتیجه اثر بیشتری در وجودشان خواهد داشت.حالا میدانم لذت به تصویر کشیدن ایده ها کم از لذت نویسندگی نیست.هنوز با عشق مینویسم و منتظر فرصتی دوباره هستم برای بهتر دیده شدنشان چه با کارگردانی من یا شخص دیگر فقط میدانم دیگر راهم از فیلمسازی جدا نمیشود.

علاقه مندان چطور میتوانند به این حیطه وارد شوند؟

راستش در این روزهای کرونایی نمیدانم چه پیشنهادی بدهم چرا که تمام مراکز و فعالیتهای هنری به حالت تعلیق در آمده است اما آموزش دیدن قطعا میتواند شروع خوبی باشد.از آنجایی که خودم از انجمن سینمای جوان شروع کردم با اطمینان این دوره های این انجمن را معرفی میکنم و میدانم مدیریت محترم آنجا سرکار خانم کهوری نژاد با روی باز منتظر دیدن استعدادهای تازه و علاقه مندان به این حوزه هستند.

برای دختران هم سن خودت چه پیشنهادی داری؟

حرف از دختران شد اجازه دهید برای غیرهمسالان خودم هم صحبتی داشته باشم.چرا که خودم هم دوست داشتم وقتی کمی کوچکتر بودم کسی راهنمایی ام میکرد.  شاید زودتر به مسیر درست زندگی ام وارد میشدم اما بنا به تجربیات خودم میدانم هیچوقت دیر نیست.میدانم جمله ای کلیشه ای بود ولی واقعا من چهار سال تمام در رشته ای که عذاب میکشیدم درس میخواندم و اصلا موفق نبودم حتی مدرکش هم به کارم نیامد و مشغول کسب درآمد از هنر هستم. چیزی که همیشه دوستش داشتم.اما به محض اینکه تمامی قضاوتهای خانواده و جامعه را نادیده گرفتم مسیر درست برایم مشخص شد.در سن ۲۳ سالگی دوباره کنکور دادم اینبار با علاقه درس و دانشگاه را شروع کردم و همان شروع تغییرات بزرگ در زندگی ام شد.شما هم باور داشته باشید که مجبور نیستید طبق انتظارهای دیگران حتما دکتر ، مهندس ، وکیل و یا دانشمند شوید و کافی است یک جایی به همه بگویید کافی است. من واقعا یک آرزوی بزرگ دارم و میخواهم به آن برسم. انتظار برخوردهای تند را داشته باشید اما تسلیم نشوید چون وقتی به رشته و کار مورد علاقه خودتان مشغول شوید میبینید ارزشش را داشته و تازه آن موقع نه تنها خودت به این دختر قوی که هستی افتخار میکنی بلکه همه کسانی که میگفتند دختر حق ندارد فلان کار را بکند بهت زده میکنید جوری که از جایشان بلند میشوند و برایتان دست میزنند.

حرف آخر؟

بعنوان حرف آخرمیخواهم این را بگویم که هنوز باورم نمیشود به یکی بزرگترین آرزوهای کودکی ام رسیدم اینکه بالاخره نوشتن که عشق بزرگ زندگی من بوده توسط افرادی حرفه ای در این زمینه مورد تایید قرار گرفته و بابت آن جایزه گرفتم.بابت آن اول از خداوند ممنونم، از خودم که سخت تلاش کردم از خانواده ام که حامی بودند و تمام دوستان و عزیزانی که در این ۲۷ سال تشویقم کردند که استعدادهایم را دست کم نگیرم متشکرم. همچنین خوشحالم که  زحمات اساتید فرهیخته ام چه در دانشگاه هرمزگان و چه در انجمن سینما جوان که در تمام عمر مدیون آموزه هایشان هستم را بی نتیجه باقی نگذاشته ام. در آخر ممنونم از شما و نشریه وزینتان که این فرصت را در اختیار من گذاشتید.

گفتگو با لیدا فریمان اولین پرچمدار زن ایران؛ “حسرتهایم تبدیل به امیدی برای دختران امروزی شد”

ارسال شده در ۸ خرداد ۱۴۰۰، توسط ایسنا

لیدا فریمان چهره نام آشنای تیراندازی ایران و اولین پرچمدار زن کاروان ورزش ایران در بازیهای المپیک، بعد از گذشت ۲۵ سال از حضورش در المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا می‌گوید که نگاه‌ها به ورزش زنان بهتر و محدودیت‌ها کمتر شده است.

لیدا فریمان نخستین زن تاریخ ورزش ایران است که پرچمداری کاروان ایران را در المپیک بر عهده داشت. او در شرایط سختی سهمیه المپیک گرفت و بعد از آن برای دو سال محروم شد. فریمان بعد از محرومیت دو ساله با تنها یک ماه تمرین راهی المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا شد و نتوانست به نتیجه دلخواهش برسد.

فریمان در المپیک در رده چهل و ششم قرار گرفت. البته اکنون که ۲۵ سال از حضورش در المپیک می‌گذرد دیگر دغدغه کسب مقام را ندارد و خوشحال است که‌ حضورش به عنوان پرچمدار کاروان ایران در المپیک راه را برای سایر زنان ورزشکار گشوده است.

لیدا فریمان معتقد است که اکنون نسبت به‌ آن‌ زمان نگاه به ورزش زنان بهتر و محدودیت‌ها کمتر شده است اما تا زمانی که دلسوزان هر رشته عقب بمانند و افرادی از بیرون، مدیریت ورزش را بر عهده بگیرند رشد و ارتقاء لازم و تحولات بزرگ رخ نمی‌دهد.

نخستین زن پرچمدار کشور بعد از تولد فرزندش در سال ۸۶ دیگر با ورزش قهرمانی خداحافظی کرد و در حوزه گرافیک مشغول به کار شد. البته او سالها بعد مجددا توسط هیات تیراندازی تبریز به کار دعوت شد و برای رشد ورزش استانش این دعوت را پذیرفت.

در هیروشیما مدال نه اما سهمیه المپیک آتلانتا را گرفتم

سال ۷۳ در بازی‌های آسیایی هیروشیما ژاپن توانسته بودم سهمیه المپیک آتلانتا را بگیرم. در آن سالها شرایط و سطح رکوردهای ما بهتر از قبل شده بود، چون مربی چینی داشتیم. در بازی‌های آسیایی شرایط کسب مدال هم داشتم. رکورد من در سطحی بود که مدال بگیرم اما با بروز مشکلاتی که به هر حال می‌توان گفت التزام همان دوره‌ها و زمان‌ها بود در مسابقه از سطح رکورد خودم هم پایین تر ظاهر شدم و متاسفانه از مدال دور ماندم. با این حال  سهمیه المپیک آتلانتا را کسب کردم. در آن مسابقات رکوردهای من و خانم تقی‌پور بالاتر از بقیه بود و توانستیم رکورد ورودی المپیک را بزنیم.

دو سال قبل از المپیک محروم بودم اما به قول مسئولان سمج‌تر

متاسفانه به سبب اختلافات و مشکلات بعد از بازی‌های آسیایی من و تقی‌پور برای دو سال محروم شدیم. شاید مسئولان وقت متوجه این موضوع نبودند که حضور ما در المپیک فرصتی برای حضور زنان ایران بعد از انقلاب، در عرصه المپیک خواهد بود. در آن موقع آقای فائقی معاونت ورزش وقت تلاش زیادی کرد و با حمایت‌های او و صحبت‌هایش با طاهریان معاونت زنان، شرایط برای حضورم در المپیک فراهم شد. صحبت فائقی پیرامون این بود که این موقعیتی نیست که صرفا برای فریمان یا تقی زاده رخ داده باشد و چیزی است که برای زنان ایران از دست خواهد رفت‌. اینها سبب شد تا در فاصله کوتاهی تا المپیک دوباره از ما برای حضور در اردوها دعوت کردند و اختلافات را کنار گذاشتند. البته خانم تقی پور که دیگر رمقی برای ادامه دادن نداشت اما شاید من سمج تر و به قول مسئولان آن زمان گستاخ تر بودم(با خنده).

تنها یک ماه برای المپیک تمرین کردم/ بدون مربی عازم آتلانتا شدم

سال ۷۵ بعد از یک وقفه دو ساله ناشی از محرومیت به اردو دعوت شدم. علت آن وقفه اختلافاتی بود که با انجمن تیراندازی وقت داشتم و با محرومیت مواجه شده بودم. تنها یک ماه مانده به مسابقات المپیک به اردو دعوت شده بودم و در حالی اردو را سپری کردم که بدون مربی و به تنهایی تمرین می‌کردم‌. تنها این یک ماه بود که فرصت آمادگی برای المپیک را داشتم. با همان شرایط ضعیف  در اردوها حاضر شدم. در آن یک ماه مانده تا المپیک صرفا تمرینات یادآوری بود نه آمادگی برای المپیک. بدون مربی هم عازم المپیک شدم.

می‌خواستم نتیجه دلخواهم باشد اما شرایط در المپیک برایم آسان نبود

در المپیک هم شرایط برایم آسان نبود، با آتلانتا ۱۲ ساعت اختلاف زمانی داشتیم که این موضوع مستلزم ۱۲ روز زمان بود تا بتوانم ساعت بیولوژیک را هماهنگ کنم. این فرصت برایم فراهم نشد. در واقع دو روز قبل از مسابقه به دهکده رسیدم. یک روز قبل از مسابقه هم در مراسم افتتاحیه شرکت کردم. روز مسابقه روز سختی هم به لحاظ بار روانی و هم از نظر جسمی برای من بود. من نیاز داشتم تا با آمادگی بیشتری در مسابقه المپیک حضور پیدا کنم اما افتتاحیه و سر پا ماندن‌های چند ساعته آن مراسم سبب شد که رمقی برای پاهایم نماند. بی خوابی هم اضافه شد و همه اینها سبب شد تا فقط سه ساعت استراحت و خواب برای مسابقه داشته باشم. با همه کاستی‌هایی که وجود داشت خودم هم انتظار نداشتم که مسابقه چندان خوبی از آب در آید. من فقط توانستم آن مسابقه را اداره کنم. خیلی خیلی دوست داشتم نتیجه مسابقه دلخواه می‌بود و در اوج آمادگی در مسابقات المپیک حاضر می‌شدم.

حسرت‌هایم توام شد با امیدی در دل‌های زنان ورزشکار

 در بازی‌های آسیایی هیروشیما واقعا در اوج آمادگی بودم و بی انصافی بود که به خاطر اختلافات جزئی با مسئولان وقت و تنش‌های رخ داده از مدال محروم بمانم. برای المپیک نیز شرایط با من سازگار نشد و بدون تمرین و مربی و با شرایط سخت به مسابقه رفتم. همه اینها و حسرت ها خاطرات بدی را برایم رقم می‌زد ضمن اینکه توامان برای من خاطرات خوبی را هم در پی داشت. اینکه چه کسی این تصمیم را گرفت که پرچم کاروان ایران را به دست من بسپرد و کسانی که این موضوع را تائید کردند قدمی بود که برای ورزش زنان برداشته شد، امیدی بود که در دلهای ورزشکاران زن کاشته شد. می‌توان گفت زیباترین خاطره را برای من رقم زد.

پرچمداری کاروان ایران توسط من قدمی بود برای ورزش زنان

پرچمدار شدنم چیزی نبود که انتظارش را داشته باشم. اصلا حواسم به این موضوع نبود که می‌شود من هم پرچمدار کاروان ایران باشم. به هر حال با افتخارترین ورزشکار باید این عنوان را به خود اختصاص می‌داد و طبیعتا در کاروان ورزش ایران کسانی همچون آقایان خادم، جدیدی و .. بودند که پر افتخارتر بودند. کاروان ایران ۱۱ یا ۱۲ ورزشکار داشت اما تنها ورزشکار زن من بودم. واقعا باید تشکر کرد از فردی که این فکر را در اندیشه مسئولان ورزش ایران قرار داد. این که یک ورزشکار زن بعد از سالها دوری از المپیک فرصت حضور پیدا کرده بود توانست بسیار تاثیر گذار باشد و این قدمی بود که برای ورزش زنان برداشته شد.

من فکر می‌کنم که فائزه هاشمی از جمله کسانی بود که فکر و اندیشه پرچمداری زن ایرانی را تقویت کرد. ورزش زنان ایران باید قدردان کسانی مثل هاشمی باشد، چرا که به نوبه خود در آن زمان تاثیر های مثبتی را برای ورزش زنان رقم زدند.

بازی‌های آسیایی هیروشیما پرتنش بود/ محرومیت دو ساله بخاطر هم صحبتی با مسئول کاروان

آن اختلافات آنقدر جزئی و بی ارزش بود که الان از گفتن آن خجالت می کشم. مطمئنم که مسئول انجمن وقت هم که به اختلافات دامن زد دیدگاهش عوض شده و دیگر صاحب آن نظریات نیست. به هر حال من مطمئنم شرایط آن دوره آنها را مجبور می‌کرد چنین طرز فکر و رفتاری داشته باشند. خیلی هم درصدد نیستم اشخاص را نقد کنم. در واقع از جو حاکم بر ورزش زنان آن دوره انتقاد می‌کنم. یک ورزشکار حتی نمی‌توانست در دهکده بازی‌های آسیایی که ساکن آنجا است از محوطه دیدن کند و یا در رستوران ۲۴ ساعته که برای ورزشکاران رایگان بود، نوشیدنی بخورد. ما را در این حد آزاد نگذاشتند. ما یک پیشنهاد دادیم که از پارک بزرگی که سر راه دهکده بازی‌ها بود دیدن کنیم، سرپرستی که همراه ما بود در پاسخ گفت اگر نظر کل کاروان بود برای دیدنش می‌رویم. قرار بر این شد که چون کاروان ایران در مراسم اختتامیه حضور ندارد به یک جزیره برویم. موقع بازگشت باز در حین سوار ماشین شدن به آقای پهلوان مسئول کل کاروان گفتم کاش به آن پارک بزرگ و زیبا برویم که در کمال متانت و ادب پاسخ دادند چون ماشین‌های دیگر حرکت کرده‌اند امکان پذیر نیست و ما هم قانع شدیم. سرپرست ما متوجه هم صحبتی ما با آقای پهلوان شده بود و از این موضوع عصبانی شد. به ما گفت نباید خودسر رفتار کنید چرا باید با آقای پهلوان صحبت می‌کنید و در همان راه برگشت به دهکده اعلام‌کرد به ایران که برگردیم رفتار خودسرانه را نشانمان خواهد داد و محروم خواهیم شد. کلا بازی‌های آسیایی هیروشیما برای من و دوستم خیلی پرتنش بود.

هدف از بازی‌های آسیایی نتیجه نبود؛ نمایش زنان ورزشکار با حجاب از تلویزیون‌ها بود

روز قبل از مسابقه ما در بازی‌های آسیایی هم که باید تمرین می‌کردیم باز با تنش روبرو شدیم‌. هدف از اعزام ما واقعا کسب نتیجه خوب نبود مهم این بود که تلویزیون‌ها نشان دهند که زنان ایران با حجاب به مسابقه آمده‌اند. تمرین روز قبل از مسابقه مختصر و در واقع برای یک تیرانداز چک کردن نهایی است. به ما گفتند در خط بمانیم تا تلویزیون ژاپن برای فیلمبرداری بیاید. من به جای اینکه ۳۰ دقیقه تمرین کنم یک ساعت و نیم در خط ایستاده بودم و منتظر دوربین بودم. من واقعا خسته شدم و گفتم تلویزیون واجب تر از مسابقه ما نیست و از خط خارج شدم. هنوز کفش‌هایم را در نیاورده بودم و تنها دکمه‌های کت تیراندازی را بازکرده بودم که سرپرست ما همراه گروه تلویزیونی وارد شدند و متوجه شد که من بیرون از خط نشسته ام.

داد و بیداد سرپرست در سالن بازی‌های آسیایی باعث آزارم شد؛ نمی‌خواستم مسابقه بدهم

در سالنی که از همه کشورها حضور داشتند و به هر حال همه متوجه ایرانی بودن ما بودند سرپرست تیم شروع کرد به داد و بیداد کردن که مگر نگفته بودم در خط بمانید چرا بدون اجازه از خط بیرون آمده‌ای؟ با این رفتار توجه ها را به صورت خیلی ناجور به سمت ما کشاند و من آنقدر از این موضوع اذیت شدم که حتی نمی‌خواستم مسابقه بدهم. این شد که با وجود آمادگی بالایی که در هیروشیما داشتم متاسفانه با یک افت ۱۳ امتیازی از مسابقه بیرون آمدم. البته علی رغم همه اینها با آن امتیاز امکان راه‌یابی به المپیک برایم فراهم شد اما چنین برخوردی با ما جای تاسف داشت. من امیدوارم که همه ما در راستای آگاهی حرکت کنیم و نخواهیم بیشتر از این همدیگر را رنج و آزار دهیم.

برای رقابت آفریده نشده‌ام؛ ما بیشتر مسیر را هموار کردیم

اینکه در دوران ورزشی‌ام چقدر موفق و تاثیرگذار بودم را باید تاریخ قضاوت کند. ما بیشتر از موفقیت‌هایی که برای خود رقم زده باشیم مسیر را هموار کردیم، اما همین هم می‌تواند برای ما خشنود کننده باشد. به هر حال موفقیت، رشد و ارتقاء چیزی است که نباید فردی به آن نگاه کرد و من بعد از سالها به این نتیجه رسیدم که خیلی هم برای رقابت آفریده نشده‌ام. من بیشتر حرکت های جمعی و رشد جمعی را ترجیح دادم. می‌توانم بگویم اتفاقاتی که در آستانه المپیک، قبل و بعد از آن رخ داده بود یک تحول فکری را در من ایجاد کرد که چرا رقابت‌ها باید به این صورت باشد. چرا یک نفر باید اول شود و بقیه دوم و سوم و عده زیادی هم باید حسرت این را داشته باشند که چرا در آن نقطه قرار نگرفته‌اند.

در گذشته حسرت مدال داشتم اما اکنون می‌بینم اینها شبیه یک بازی است

شاید زمان آن رسیده باشد که دیدگاه ما نسبت به رقابت‌های ورزشی عوض شود. در حالی که این سال و سال گذشته را با کرونا رودر رو بودیم باز هم این فکر و روحیه تقویت شد که همه انسان‌ها در یک محدوده‌ای قرار دارند که بهم پیوسته هستند و این پیوستگی است که آنها را می‌تواند نجات دهد یا نابود کند. ما باید قادر باشیم تمام رویدادهایی که انجام می‌شود و ما برای آن برنامه‌ریزی می‌کنیم طوری باشد که سبب ارتقاء روح، جسم و جان بشر شود. من شاید آن موقع حسرت این را داشتم که ای کاش شرایط طوری بود که مدال می‌گرفتم و جایگاه المپیکی برای خودم کسب می‌کردم اما اکنون دیدگاهم آن نیست و دیگر دغدغه اول و دومی را ندارم. اینها دیگر شبیه یک بازی است. شاید زمانی رضایتمندی از کارم، ورزشم و حرفه‌ام سبب شود تا به عنوان فردی که تجاربی در ورزش و رقابت‌ها داشتم و دیدگاهی که اکنون دارم بتوانم تاثیری دگرگون کننده در این موضوع داشته باشم. چرا که واقعا این رقابتها به این شکل حسرت هایی را ایجاد می‌کنند که زیبا نیست. اگر ما در المپیک از صلح، کنار هم آمدن ملت‌ها، رنگ ها و نژادها صحبت می‌کنیم باید نگاه متفاوت و دگرگونه ای هم نسبت به برگزاری و برنامه‌ریزی این رویدادها داشته باشیم. امیدوارم که شاهد المپیک‌های متفاوتی در سال‌های آینده باشیم.

حرفه‌ام گرافیک است و در آن نسبتا موفق هستم

حرفه من با هنر و گرافیک گره خورده است چرا که استعداد و زمینه‌ای از هنر در من وجود داشت هرچند نتوانستم در سطح عالی به این موضوع بپردازم اما به حالت تجربی و برای گذران زندگی این حرفه را برگزیدم. از همان سال ۷۹ به بعد طراحی با نرم افزارهای کامپیوتری را شروع کردم. به نسبت هم موفق بودم‌ هر چند که بعد از یک دوره باز هم در من خستگی ایجاد کرد و کمی با اینکار فاصله گرفتم.

با تولد فرزندم مهر خاتمه بر ورزش قهرمانی زدم

من در سال ۸۶ صاحب فرزندی شدم که دوست داشتم بیشتر با کودکم وقت بگذارم. همین موضوع باعث شد که از ورزش هم دوری کنم. با تولد فرزندم مهر خاتمه بر ورزش قهرمانی را زدم. از آن دوره فعالیتم معطوف به مربیگری شد اما با توجه به محدودیت‌ها و مشکلاتی که در تبریز و هیات تیراندازی وجود داشت احساس کردم در مربیگری و همکاری با هیات هم چندان رضایتی ندارم و لذا با آنجا هم قطع همکاری کردم.

از سوی هیات تیراندازی تبریز مجددا دعوت به همکاری شدم و آن را پذیرفتم

در سال‌های اخیر باز هم از سوی هیات تبریز دعوت به همکاری شدم. با توجه به اینکه در این سالها ورزش تیراندازی در تبریز بر خلاف قبل که از جایگاه خوبی برخوردار بود دچار رکورد و رخوت شد، این همکاری را پذیرفتم ولی فکر می‌کنم این مشکلات همچنان پابرجا است. چون نگاه مدیریتی ورزش کشور در قسمت‌های خرد و کلان نگاه درستی نیست.

همه سیستم‌ها از مهره‌های خود بهره می‌گیرند؛ چیزی که در ورزش کمتر رخ می‌دهد

معمولا هر سیستمی مهره‌های خودش را با سرمایه‌گذاری و هزینه بزرگ‌ می‌کند و وقتی مهره‌ها برجسته و بزرگ شدند آنها را به کار می‌گیرد تا سیستم خودش را بیشتر تقویت کند. ضمن اینکه هزینه‌، زمان و انرژی که به لحاظ آموزش شده بازدهی داشته باشد. متاسفانه به این موضوع در سیستم ورزش ما توجه نمی‌شود شاید این ضعف از خود سیستم ورزش است. متاسفانه در ورزش افراد سیستم‌های دیگر را استفاده می‌کنند که این سبب می‌شود مهره‌های پرورش یافته در این سیستم سرخورده شوند. این باعث می‌شود که از منابع صرف شده هم دوری شود و فکر کنند تمام هزینه ها بی جا و بی مورد بوده است.

نهایتا افرادی که از سایر سیستم‌ها وارد ورزش شده‌اند اسم و رسم و جایگاه رقم می‌زنند و سعی می‌کنند تمام موفقیت‌ها را به نام خود تمام کنند و کسانی که استخوان شکستند و عمر، زمان، مال و جانشان را صرف کردند اثری از آنها نمی‌بینیم و دور مانده‌اند. این در درازمدت آسیب‌های جدی در بر خواهد داشت و من امیدوارم این نگاه تغییر کند. دیگر زمان آن رسیده که بپذیریم راه اشتباهی رفته شده است. هر جایگاه و سیستمی باید قادر باشد از بطن سیستم افراد خود را انتخاب و برای مدیریت و ادامه راهش از آنها استفاده کند.

از خودم راضی هستم اما نمی‌توانم نمره خوبی به خودم بدهم

هر چند در دوره خودم فکر می‌کنم خیلی جلوتر از هم دوره‌ای‌های خودم حرکت کردم و به این لحاظ از خودم راضی هستم، اما اینکه واقعا آنچه که در توانم بود را تماما گذاشتم و یا از ۹۰ درصد توانم استفاده کرده باشم، خیر اینطور نیست. من فکر می‌کنم که نسبت به توانایی هایم کم کاری هم داشتم. هر چند در دوره خودم نسبت به خیلی ها خیلی خوب عمل کردم اما نمی‌توانم نمره خوبی به خودم بدهم. خیلی دوست داشتم آگاهی و مدیریت منابعی که در اختیارم بود بهتر اتفاق می‌افتاد و شاید این نیاز به آموزش بهتر و بیشتر داشت. در زمان ما این آموزش چه از طرف خانواده و چه از طرف جامعه و مدرسه وجود نداشت.

آن زمان نگاه جامعه، خانواده و سیستم آموزش نسبت به زنان ورزشکار سرکوب‌گونه بود تا عامل رشد و ارتقاء

من فکر می‌کنم آن موقع چه از طرف جامعه و نگاه حاکم بر جامعه نسبت به ورزش و فعالیت زنان و چه از نگاه خانواده نسبت به دختران و همچنین پیگیری های آموزش و حمایت‌ها در داخل مدارس، بیشتر حالت سرکوب بود تا رشد و ارتقاء دادن به جوانان و دانش آموزان. من در سطح مدارس در رقابت‌های ‌های ورزشی بین مدارس هم شرکت می‌کردم و مدال می‌گرفتم. از نظر بدنی و جسمانی توانمند بودم اما آسیب هایی هم در این دوره آموزش از سوی معلمان دیدم که بخشودنی نیست. سیستم آموزشی صحیحی بر مدارس ما حاکم نبوده و نیست، آن موقع نبود الان هم نیست و از طرفی حمایت خانواده ها هم نه آن موقع و نه اکنون مورد تایید نیست. ما اساس سیستم آموزش را در نظام خانواده و مدارس نمی‌دانیم و تا زمانی که این ضعف وجود دارد قادر نیستیم به آن رشد و ارتقاء صحیح و درست برسیم. امیدوارم که این اتفاق میمون برای آموزش کشور رخ دهد و آموزش کشور متحول شود.

امیدوارم فرزندانی تربیت کنیم تا ساختارهای قوی و با تغییرات بنیادی ایجاد کنند

امیدوارم ما خودمان که به نحوی از این اتفاقات آسیب دیده هستیم آن را برای فرزندان خود جبران کنیم و در واقع فرزندانی را تربیت کنیم که بتوانند ساختارها را تغییر دهند و ساختارهای قوی و با تغییرات بنیادی ایجاد کنند. من فکر می‌کنم استارت تحولات زده شده است. البته این تحولات نه در برنامه‌ریزی و مدیریت کشوری بلکه در اندیشه مردم ایران زده شده است. این موضوع می‌تواند تحولات بزرگی را رقم بزند. برای همه فرزندان ایران زمین آرزوی شادکامی، توسعه یافتگی و ارتقاء دیدگاه دارم. امیدوارم روزی فرا برسد سطح آگاهی مردمان در بالاترین جایگاه بشری قرار گرفته باشد.

نسل ما سختی‌های زیادی را تحمل کرد تا ورزش به اینجا برسد/ بسیاری از مدیران در این حوزه ورزشی نیستند

طبیعتا نگاه‌ها به ورزش زنان متفاوت تر و آن نگاه بسته و فشاری که روی زنان بود کمتر شده است. حداقل اکنون خیلی روی لباس، روسری، رنگ‌ها، و … حساس نیستند. واقعا عکس‌های آن موقع را نگاه می‌کنم تعجب می‌کنم که چه مسیری را طی کردیم که به اینجا رسیدیم. چه سختی‌هایی نسل ما متحمل شد تا به اینجا برسیم. درست است که با آزمون و خطا مسائلی بهبود پیدا کرده اما واقعا ساختار و سیستمی که باید ورزش را بسازد تا قامت ورزش ساخته شود هنوز نداریم. بسیاری از مدیرانی که در این حوزه در جایگاه‌های مختلف مدیریتی هستند از بطن ورزش نیستند. تا زمانی که این روند ادامه دارد طبیعی است که ورزشکاران و افرادی که در این زمینه زمان گذاشتند و هزینه کرده اند در حاشیه خواهند ماند و طبیعتا آن رشد لازم هم اتفاق نمی‌افتد. چون هر حوزه دلسوزان خود را می‌خواهد. هنگامی که دلسوزان پس بکشند آنهایی که از بیرون وارد شده‌اند دل نمی‌سوزانند و ورزش را نخواهند فهمید.

آنقدر ما را دور نگه داشته اند که جسارت حضور در انتخابات فدراسیون را نداریم

واقعیت این است آنقدر افرادی مثل من و امثال من را از سیستم‌ها دور نگه می‌دارند که زمانی هم که بتوانیم به عنوان کاندیدای ریاست فدراسیون وارد این فضاها شویم و شرایط فراهم باشد جسارتش را نداریم. ما در حال حاضر فکر می‌کنیم همه چیز عجیب غریب و متفاوت شده، مگر ساختار صحیحی وجود داشته باشد؛ یعنی زمانی که یک ورزشکار دوره قهرمانی‌اش تمام می‌شود بلافاصله در قسمت دیگری او را بکار بگیرند و در بخش‌های دیگر پرورش یابد. درست است که من می‌توانم در انتخابات ریاست فدراسیون شرکت کنم و ممانعتی نیست اما واقعا چه امیدی دارم که این اتفاق رخ دهد و من این سمت را تصاحب کنم. به نظر من فضای باز انتخاباتی نداریم. در بیشتر حوزه‌ها این مسئله وجود دارد و خیلی چیزها صحیح نیست. دوست ندارم در این شرایط وارد این فضا شوم. امیدوارم زمانی فرا برسد که در همه حوزه‌ها افراد شایسته و مناسب، منصب ها را در اختیار بگیرند وآن افراد زمانی هم که می‌بینند شایسته تر از خودشان وجود دارد آنجا را ترک کرده و به صاحبانش بازگردانند. ریاست فدراسیون که بماند، برای انتخابات ریاست هیات‌های استانی هم مشکلات زیادی داریم.

پاندمی کرونا و افت شدید ورزش های آبی / وقتی ناجیان غریق، غرق در مشکلات کرونا می شوند

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰، توسط زهره کرمی

 منیره جعفری مربی شنا و غریق نجات بندرعباسی با بیش از بیست سال سابقه، که شاید همجواری اش با دریا و ساحل بی تاثیر بر حرفه وی نبوده و باعث ایجاد علاقه و فراگیری شنا در وی شده است .  به طوری که آن را به صورت جدی دنبال کرده و موفق به اخذ مدرک مربیگری شنا و غریق نجات شده است.

از چه زمانی مشغول به کار شده اید؟

از وقتی کارت مربیگری خود را گرفتم مشغول به فعالیت هستم. البته حرفه ما صورت رسمی ندارد و به طور قراردادی با استخر های مختلف کار کرده ایم و هیچ وقت یک استخر نبوده‌ام.

 چه مدارکی دارید؟

 مربیگری درجه دو، غریق نجات درجه یک و همچنین موفق به کسب مدرک داوری شنا درجه دو و داوری ورزشهای سه گانه شده‌ام.

تفاوت شناگر با غریق نجات درچیست؟

 یک غریق نجات باید یک شناگر ماهر و حرفه‌ای باشد اما الزاماً یک شناگر خوب یک غریق نجات حرفه‌ای نیست.

اگر کسی بخواهد ناجی شود چه مراحلی را باید پشت سر بگذارد ؟

علاقه اولین شرط برای شروع هر ورزش یا بهتر بگویم هر کاری است . مخصوصا این حرفه که پای جان انسان در میان است . مسلماً باید در ابتدا ورزش شنا را به خوبی یاد گرفته و شناگر ماهری باشد، سپس در کلاس‌های نجات غریق شرکت کند و فنون مربوطه را بیاموزد.

کرونا چه تاثیری بر روی شغل شما گذاشته است ؟

نزدیک به دو سال است که کلیه فعالیت‌های ورزشی آبی در کشور تعطیل است و این موضوع باعث افت شدیدی در این ورزش ها شده است .

باید بگویم که شنا یکی از ورزش‌هایی است که با شیوع کرونا بیشترین آسیب ممکن را دیده و تمامی فعالیت های این رشته را متوقف کرده است . پس از شیوع پاندمی تمامی فعالیت استخرها به حالت تعلیق آمد.

تعطیلی طولانی‌مدت استخرها آسیب شدیدی به جامعه ورزش آبی زده و با توجه به اینکه حرفه نجات غریق و مربیگری یک ردیف شغلی محسوب می‌شود به علت نداشتن قرارداد نمی‌توانیم پیگیر مطالبات خود باشیم.

از دیگر مشکلات ناجیان و مربیان می توان به این موضوع که هیچ مجموعه ای ناجیان و مربیانش را به عنوان نیروی ثابت نمی پذیرد و معمولا هر جا که مشغول می شویم به صورت قراردادی و درصدی حقوق میگیریم، اشاره کرد .

همیشه مشکل بیمه داریم و چه کارفرما و چه اداره ورزش و جوانان زیر بار مسئولیت بیمه نمی روند.

برای رفع مشکلات چه راهکاری دارید؟

همه ما در برابر ویروس کرونا احساس خطر داریم . اما می توان با رعایت پروتکل های خاص و کمک همه شرایطی فراهم کرد که شنای کشور بیش از این متضرر نشود.

چه توصیه ای برای بانوان علاقه مند به شنا دارید ؟

شنا ورزش مفرحی است. توصیه می‌کنم این ورزش را به طور جدی دنبال کنند و فقط برایشان جنبه سرگرمی نداشته باشد. تاثیر مثبت ورزش بر جسم و روان کسی پوشیده نیست و انجام آن تأثیر بسیار زیادی در جهت ارتقای سلامت روان بانوان دارد.

حرف آخر

متاسفانه ماهیت اصلی شغل غریق نجات و ارزش آن در کشور هنوز تعریف درستی ندارد ، با این حال امیدوارم با بهبود وضعیت موجود فعالیت استخرها آغاز شود.

نخستین دختر ایرانی که پرش با نیزه را تجربه کرد | ۳۳ بار رکورد شکستم

ارسال شده در ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰، توسط همشهری‌آنلاین

مهسا میرزاطبیبی، دختر جسور و بی‌باک دوومیدانی ایران، می‌گوید قصد خداحافظی با دنیای قهرمانی را داشته، اما حالا از رکورد چهار متر عبور کرده است.

پرش با نیزه یکی از تکنیکی‌ترین ورزش‌های جهان است و هیچ شک و تردیدی در آن وجود ندارد. ورزشکار باید با یک اهرم یا همان نیزه چهارمتری و با چرخش بدن و به کارگیری تکنیک‌های ویژه، خودش را از بلندترین ارتفاع عبور دهد، بدون اینکه میله قرارگرفته روی پایه‌های عمودی را لمس کند. حالا تصور کنید یک دختر ایرانی با پوشش اسلامی ۳۳بار در این رشته ورزشی رکوردشکنی کرده و در بیست‌ودوسالگی می‌خواهد به رکوردهای آسیایی و جهانی حمله کند. مهسا میرزا طبیبی، دختر جسور و بی‌باک دوومیدانی ایران می‌گوید قصد خداحافظی با دنیای قهرمانی را داشته، اما حالا از رکورد چهارمتر عبور کرده و می‌خواهد چهارمین زن دنیا باشد که در پرش با نیزه از پنج‌متر عبور می‌کند. با او که شهریور سال قبل رکورد تاریخی چهارمتر را ثبت کرد گفت‌وگو کرده‌ایم.

پرش با نیزه یک رشته ورزشی خاص و مبتنی بر تکنیک و جسارت است. چطور شد که تصمیم گرفتید به‌عنوان نخستین دختر ایرانی به‌طور حرفه‌ای در این ورزش سخت و گاهی دلهره‌آور فعالیت کنید؟

می‌توانم بگویم به‌طور کاملا اتفاقی پرش با نیزه را انتخاب کردم. من از سه‌سالگی ژیمناستیک را شروع کرده بودم و از نه‌سالگی در مسابقات استانی و کشوری مسابقه می‌دادم. سابقه فعالیت در چند رشته ورزشی دیگر مثل شنا و اسکیت را هم داشتم، اما ژیمناستیک ورزش اصلی‌ام بود. ژیمناستیک در ایران محدودیت‌های خاص خودش را دارد؛ مثلا دختران ایرانی به‌واسطه نوع پوششی که دارند هیچ‌وقت به مسابقات برون‌مرزی اعزام نمی‌شوند و به همین دلیل در پانزده‌سالگی تصمیم گرفتم شانسم را در ورزش دیگری که امکان درخشش در مسابقات بین‌المللی را برایم فراهم می‌کند، امتحان کنم.

رؤیای حضور در مسابقات بین‌المللی تنها دلیل انتخاب پرش با نیزه بود؟

دلیل دیگرش این بود که حوالی اتوبان شهید بابایی و در نزدیکی ورزشگاه آفتاب انقلاب که مخصوص دوومیدانی است زندگی می‌کردیم. وقتی با اصرار مادرم به ورزشگاه آمدیم اصلا نمی‌خواستم پرش با نیزه را انتخاب کنم. آن روز فقط برای بررسی شرایط و آشنایی با فضای دوومیدانی به ورزشگاه آفتاب انقلاب رفتیم. اصلا نمی‌خواستم ورزش حرفه‌ای را ادامه بدهم چون ۱۲سال به‌طور حرفه‌ای ژیمناستیک کار کرده بودم و برایم نتیجه‌ای نداشت. وقتی وارد شدیم اصلا از محیط ورزشگاه خوشم نیامد. عده زیادی دونده در حال دویدن بودند و ازدحام و شلوغی پیست دوومیدانی مرا جذب نکرد. تا آن روز خیلی اتفاقی با آنا ربانی که قهرمان پرتاب دیسک ایران بود آشنا شدم. خانم ربانی جزو معدود مربیانی بود که خیلی مرتب و منظم شاگردانش را آموزش می‌داد. مادرم گفت بهتر است با همین مربی که برای شاگردانش وقت می‌گذارد کار کنی تا زودتر به نتیجه برسی. آموزش مقدماتی دوومیدانی را زیرنظر این مربی یاد گرفتم و مدتی بعد خانم ربانی که می‌دانست به دویدن علاقه‌ای ندارم و قبلا ژیمناستیک کار کرده‌ام، پیشنهاد داد پرش با نیزه را انتخاب کنم. بعد هم تمریناتم را زیرنظر محسن ربانی، همسر خانم ربانی که رکورددار پرش نیزه ایران و قهرمان آسیا بود شروع کردم و شدم از معدود دختران پرش با نیزه ایران.

چندماه بعد از شروع فعالیت در پرش با نیزه، امکان حضور در مسابقات را پیدا کردید؟

شش‌ماه بعد از شروع تمرینات و پشت سر گذاشتن آموزش‌های مقدماتی در مسابقات پرش با نیزه پریدم و رکورد سه‌متر و ۱۰سانتی‌متر را ثبت کردم. من و مینا پورنجار تنها دختران ایران بودیم که در مسابقات پرش با نیزه شرکت می‌کردیم.

برای شروع فعالیت در این رشته و ثبت رکوردها مانعی وجود نداشت؟

مشکلات و موانع زیاد بود. اول اینکه تعداد شرکت‌کننده‌ها به حد نصاب نمی‌رسید و رکوردها را ثبت نمی‌کردند. مشکل دوم این بود که می‌گفتند مگر دخترها هم پرش با نیزه کار می‌کنند و بدون دلیل قانع‌کننده‌ای به مسابقات برون‌مرزی اعزام نمی‌شدیم. اما آن‌قدر سماجت به خرج دادیم و آن‌قدر رکورد زدیم تا ما را جدی گرفتند و دختران دیگری هم به ما ملحق شدند. الان مسابقات پرش با نیزه دختران با حضور ۱۰نفر برگزار می‌شود.

با افزایش تعداد شرکت‌کننده‌ها و ایجاد رقابت، رکوردهای‌تان بهتر شد؟ 

بیشترشدن تعداد شرکت‌کننده‌ها روی رکوردهای من تأثیر شگفت‌انگیزی داشت. طی شش‌سال اخیر ۳۳بار رکورد پرش با نیزه زنان ایران را شکسته‌ام که برای خودش یک رکورد است. فکر نمی‌کنم ورزشکاری در ایران باشد که ۳۳بار رکورد زده باشد. من در این شش‌سال مدام رکوردهای خودم را شکسته‌ام.

این رکوردها برای حضور آبرومندانه در مسابقات آسیایی کفایت می‌کند یا پرش با نیزه بانوان ایران راه طولانی‌تری درپیش دارد؟

سال۲۰۱۸ به‌عنوان نخستین دختر ایرانی در مسابقات آسیایی پرش با نیزه که در تهران برگزار می‌شد شرکت کردم و با همین رکوردها مدال نقره گرفتم. یک سال بعد هم به مسابقات آسیایی قطر اعزام شدم. وقتی پرش با نیزه را شروع کردم برای تمرین نیزه نداشتم و امکانات مطلوب نبود، اما بعد از ثبت رکوردهای تازه، حامیان مالی هم از راه رسیدند و با نیزه‌های استاندارد رکوردهای بهتری ثبت کردم.

الان رکورد پرش با نیزه دختران ایران چند متر است؟

من در چهارمسابقه اخیر چهاربار رکورد پرش با نیزه کشور را شکستم و به رکورد تاریخی چهارمتر رسیدم. قبل از من هیچ دختری در ایران بیش از چهارمتر نپریده بود. فیلم رکوردشکنی‌ام هم در فضای مجازی خیلی دیده شد و بازتاب زیادی در رسانه‌ها داشت.

ثبت ۳۳رکورد در شش‌سال از عهده هر ورزشکاری بر نمی‌آید. برای ثبت هر رکورد روزی چند ساعت تمرین می‌کنید؟

وقتی تازه دوومیدانی را شروع کرده بودم برای کنکور آماده می‌شدم و روزی سه‌ساعت بیشتر تمرین نمی‌کردم، اما بعد از قبولی در دانشگاه هر روز دوجلسه و بین پنج تا شش‌ساعت تمرین می‌کنم.

اگر همه رقبا، به‌خصوص پرنده‌های چینی در مسابقات آسیایی حضور داشته باشند، با رکورد بالای چهارمتر شانس مدال دارید؟

رکورد بالای چهارمتر در پرش با نیزه زنان رکورد قابل اعتنایی است و در آسیا شانس مدال دارد. من دورقیب چینی دارم که در المپیک به میدان رفته‌اند و هر دو رکورددار آسیا بوده‌اند. رکورد آنها چهارمتر و ۷۰سانتی‌متر است و تلاش می‌کنم در سال‌های آینده به این رکورد برسم.

پس فعلا روی مدال برنز آسیا می‌توانید حساب باز کنید؟

با رکورد بالای چهارمتر به مدال طلای آسیا هم فکر می‌کنم. ممکن است در جریان مسابقه هر اتفاقی رخ بدهد. مسابقات پرش با نیزه آبستن حوادث زیادی است. شاید ورزشکاران رکورددار و مدعی بنا به هر دلیلی مسابقه ندهند یا رکوردشان را تکرار نکنند. آن‌وقت بقیه شرکت‌کننده‌ها شانس پیدا می‌کنند. البته من همیشه به ارتقای رکوردهایم فکر می‌کنم. تعداد رکوردهایی که در این شش‌سال زده‌ام نشان می‌دهد چقدر برای ثبت رکوردهای تازه اشتیاق دارم. الان ۲۲سال دارم و فکر می‌کنم دست‌کم یک‌دهه فرصت دارم تا به رکوردهای تاریخی برسم.

سانتی‌مترها در پرش با نیزه تعیین‌کننده است و رکورد بالای چهارمتر هم فعلا در ایران دست‌نیافتنی به‌نظر می‌رسد. فکر می‌کنید فاصله ۷۰سانتی‌متری با رقبای چینی قابل جبران است؟

از روز اول که پرش با نیزه را شروع کردم در ثبت رکورد هیچ حد و مرزی برای خودم قائل نبوده‌ام. یک موقع به من می‌گفتند اگر چهارمتر بپری فوق‌العاده است، اما الان چهارمتر می‌پرم و راضی نیستم. رکورد مطلوب من بالای پنج‌متر است. دوست دارم نخستین دختر آسیایی باشم که بالای پنج‌متر می‌پرد.

با توجه به امکانات محدودی که در ایران به‌چشم می‌آید و نوپابودن پرش با نیزه برای دختران ایرانی، ثبت چنین رکوردی بلندپروازانه نیست؟

الان سه‌نفر در دنیا بالای پنج‌متر پریده‌اند. من هم می‌توانم نفر چهارم باشم. همین دو حریف چینی که چهارمتر و ۷۰سانتی‌متر می‌پرند ۱۲سال در مسابقات مختلف بین‌المللی به میدان رفته‌اند و تجربه کسب کرده‌اند. پرش با نیزه یک ورزش کاملا تکنیکی یا بهتر بگویم یکی از تکنیکی‌ترین ورزش‌های دنیاست و اگر یک تکنیک به‌ظاهر ساده را عوض کنید خیلی به رکورد شما کمک خواهد کرد. تکنیک‌های این ورزش اگر مثل قطعات پازل به‌درستی کنار هم قرار بگیرند و صحیح اجرا شوند، پرنده، پرش موفقی خواهد داشت و در غیراین‌صورت از مانع عبور نمی‌کند.

به‌عنوان رکورددار پرش با نیزه بانوان ایران چه موقعی احساس می‌کنید پرش موفقی داشته‌اید؟

تماشاگر آن لحظه‌ای را می‌بیند که پرنده از مانع عبور کرده و روی تشک در حال خوشحالی است. من موقع چرخیدن و درست وقتی سر و گردنم را بالا می‌گیرم و پشت سرم را می‌بینم مطمئن می‌شوم که پرش خوبی داشته‌ام.

دوومیدانی زنان در ایران سابقه طولانی ندارد، اما دختران ایرانی در همین مدت‌زمان نسبتا کوتاه بارها رکوردشکنی کرده‌اند. فکر می‌کنید دوومیدانی زنان ظرفیت مدال‌گرفتن در مسابقات جهانی را هم دارد؟

در همه کشورهای دنیا، دوومیدانی زنان بعد از آقایان شروع به فعالیت کرده، اما سرعت پیشرفت زنان خیره‌کننده است. کشور ما هم در چنین مسیری قرار دارد. همین امسال رکوردهای زیادی در دوومیدانی زنان به ثبت رسید. من فکر می‌کنم اولویت ما باید درخشش در مسابقات آسیایی باشد. برای رسیدن به چنین جایگاهی امکانات می‌خواهیم. در پرش با نیزه، ورزشکار باید امکانات سخت‌افزاری خوبی داشته باشد؛ مثلا نیزه، تشک و لاین پرش استاندارد باشد و زیرنظر مربیان زبده تمرین کند. حامیان مالی وارد میدان شده‌اند و از ما حمایت می‌کنند، اما کافی نیست و فدراسیون دوومیدانی و وزارت ورزش باید چنین امکاناتی را برایمان مهیا کنند.

کارآفرینی سن و سال یا جنسیت نمی‌شناسد

مریم مومنی، بانوی هنرمند و کارآفرین

ارسال شده در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰، توسط تابناک

بانوان هنرمند و کارآفرین با ایده‌های خلاقانه کسب و کار و شرکت‌های موفق‌شان در حال تغییر دنیا هستند.

کارآفرینی سن و سال یا جنسیت نمی‌شناسد. هر فردی به‌طور بالقوه می‌تواند کارآفرین باشد. مردان و زنان کارآفرین موفق زیادی در دنیا وجود دارند که با توجه به ایده‌های ذهنی‌شان دست به عمل می‌زنند و زندگی مرفه‌ و خوبی برای خود و سایرین ایجاد ‌می‌کنند.اما خیلی ها گمان می کنند کار آفرین کسی است که با سرمایه و دانش خود برای دیگران ایجاد شغل می کند و عده ای را به کار مشغول می کند شاید این درست باشد اما در واقع کارآفرینی عبارت است از ایجاد مشاغل و مقیاس گذاری برای ایجاد سود حتی برای خود.یعنی اگر شما با دانش، هنر و مهارت خود یک شغل بسازید و از طریق آن کسب درآمد کنید یک کار آفرین هستید .

زنان کارآفرین زیادی در دنیا وجود دارند که ممکن است حتی بعضی از آنها در اطراف محل زندگی شما مشغول به کار باشند و شما آنها را به خوبی بشناسید یا از دید شما فردی ناشناس باشد اما آنقدر در کسب و کارشان موفق‌اند که زندگی خوبی برای خودشان دست و پا کرده‌اند. بانوان کارآفرین با ایده‌های خلاقانه کسب و کار و شرکت‌های موفق‌شان در حال تغییر دنیا هستند.

با‌ این‌که زنان کارآفرین موفق زیادی در دنیا وجود دارند اما آیا نباید جایی برای آشنایی، معرفی و گردهمایی آنها در کنار هم وجود داشته باشد؟ در این جا ما به معرفی کارآفرینان موفق زن که تغییراتی در زندگی خودشان و دیگران ایجاد کرده‌اند می‌پردازیم. آشنایی با این زنان کارآفرین برتر و مطالعه زندگی آنها می‌تواند چراغ‌هایی را در ذهن شما روشن کند.

مریم مومنی ۱۸ سالش بود که کارش را بدون پشتوانه مالی و تنها با تشویق والدینش با یک چرخ خیاطی ساده که در هر خانه ای می توان یافت، شروع کرد و مهارت خیاطی و طراحی را در آموزشگاه های آزاد آموزش دید.

او از کوچکرین ها وکمترین ها شروع کرد، اولین کارهایش را به دوستان و آشنایان به صورت رایگان هدیه می کرد بعد از مدتی وقتی دوستانش می دیدند واقعا در کارش تبحر دارد برای تشویق او دوست داشتند کارش را جبران کنند. به مرور زمان که کارش رشد کرد و شناخته شد، وسایل و تجهیزات کار را نیز به روز کرد و هرچه زمان رو به جلو حرکت می کرد او نیز در کار و حرفه اش پیشرفت می کرد.او اکنون پس از ۲۰ سال تلاش به یک زن موفق هنرمند تبدیل شده است که در بسیار حرفه ای است و هنرش طرفداران زیادی دارد.

در ادامه با او به گفت و گو پرداختیم تا از چگونگی رسیدن به این موفقیت و پستی و بلندی هایی که در این راه با آن روبه رو بود برایمان بگوید.

لطفا خودتان را به صورت کامل معرفی کنید.

مریم مومنی متولد ۳۰ شهریور ۱۳۶۱ هستم .

تابناک: اهل کجایید؟

متولد شهرستان بجنورد مرکز خراسان شمالی هستم اما تمام دوران نوجوانی ام را تا همین الان که خدمت شما هستم در بندرعباس سپری کردم و خودم را یک بندری می دانم .

در کدامیک از رشته های هنری مشغول به کار هستید؟ و از کجا شروع کردید؟

رشته طراحی و دوخت اما بیشتر دوخت را انجام می دهم .دوران دبیرستانم را که به پایان رساندم ترجیح دادم اوقات فراغتم را در یکی از آموزشگاه های آزاد خیاطی بندرعباس یک دوره خیاطی را بگذرانم و خوشحالم که این فرصت پیش آمد تا بتوانم این هنر زیبا را آموزش ببینم .

چه شد که فکر کردید می توانید در این زمینه موفق باشید و آیا اصلا خود را فردی موفق می دانید؟

به نظر من هر خانمی که صاحب ذوق و سلیقه و استعداد است که می تواند نه تنها در این رشته بلکه در دیگر رشته های هنری با آموزش دیدن، شروع به کار کرده و ادامه دهد .این کار می تواند هم یک سرگرمی مفرح و هم یک منبع درآمد خوب برای هر خانمی باشد.

در رابطه با سئوال دوم باید بگویم؛ بله ۱۰۰ درصد خودم را یک زن موفق می بینم چون با زحمت و تلاش به این مرحله رسیدم و توانستم در این زمینه (البته به لطف مشتری های عزیزم، دوستان خوبم و دیگر اطرافیان که همیشه در کنار من بودند و به من کمک کردند) مطرح شوم و دوست دارم در همین مسیر به سمت موفقیت بیشتر پیش بروم .

چند ساله در این زمینه فعالیت می کنید؟

حدود ۲۰ سال است که با افتخار در این زمینه فعالیت می کنم .

نظرتان در مورد حمایت از بانوان هنرمند در هرمزگان چیست و آیا اصولا این اتفاق می‌افتد؟

خدا رو شکر در بندرعباس بانوان هرمزگانی به هنرهای دستی علاقه مندند و تا حدودی توانسته اند این هنر را در سطح هرمزگان مطرح کنند. اما متاسفانه جایگاه هنر زنان هرمزگانی در سطح کشور هنوز جا برای ابراز وجود و مطرح شدن دارد.

فکر می کنید تاکنون به حق خود رسیده اید؟

برای همه ی ما خانم ها محرز است که در جامعه به حق خود نرسیده ایم. اما در مورد خودم باید بگویم من در دانشگاه دولتی رشته ی طراحی دوخت قبول شدم اما به خاطر این که آن زمان فرزندم تازه به مدرسه می رفت نمی توانستم از تربیت فرزندم به خاطر دانشگاه بگذرم؛ همچنین مسیر دانشگاه هم برایم دور بود و چون کلاس ها هم صبح برگزار می شد هم بعد از ظهر، رفت و آمد برایم سخت بود به همین دلیل نتوانستم دانشگاه را در این رشته که واقعا به آن علاقه داشتم ادامه دهم.فکر می کنم اگر دانشگاه را ادامه می دادم آن زمان به حق واقعی خودم می رسیدم.ولی با وجود مسائلی که در زندگی داشتم تمام تلاش خودم را کردم و احساس می کنم هیچ کمبود و کم کاری در این زمینه نداشتم.اما منکر این که جایگاه من می توانست بهتر از این باشد نمی شوم چرا که همیشه اطرافیان شاهد تلاش های من برای به روز کردن هنرم مطابق با سلایق مردم در سال های مختف بوده اند .

آیا هیچ گاه انگیزه تان را برای ادامه از دست داده اید ؟

هیچوقت انگیزه ام را از دست ندادم چون واقعا عاشق کارم هستم. درست است که بعضی مواقع مشکلی پیش می آید کمبودهایی است اما چون من این هنر را عاشقانه دوست دارم، با وجود تمام کم و کاستی هایی که در این مسیر برای من پیش آمده هیچوقت انگیزه ام را برای ادامه دادن از دست ندادم.

کمی از خانواده تان بگویید. آیا خانواده اهل هنر هستند؟

پدرم نظامی بازنشسته هستند و مادرم خانه دار هستند البته در دوران نوجوانی خیاطی می کردند اما بعد از ازدواج و با وجود ۶ فرزند نتوانستند این هنر را ادامه دهند .اما همانطور که گفتم هر خانمی بدون شک سر چشمه ای از هنر در وجودش هست .من خودم به طراحی دوخت خیلی علاقه داشتم اما در بیشتر زمینه های هنری دست به کار بودم و تا حدودی آشنایی دارم.

بهترین مشوق شما چه کسی بوده است؟

مسلماً در جایگاه اول مربی ام بهترین مشوق من بودند که هم مرا تشویق می کردند و هم الگوی من بودند.بعد از آن مادرم بودند که خیلی به من کمک کردند و هرجا کم می آوردم ایشان مرا تشویق می کردند .در آخر مشتری ها و دوستانی که همیشه به من لطف داشتند و خواستار هنر من بودند و هر وقت کم کاری از سوی من صورت می گرفت آن ها این اجازه را ندادند که حضور من کمرنگ شود . همینجا از مشوق هایم برای حضور دلگرم کننده شان تشکر می کنم.

چه اهدافی برای آینده کاریتان دارید و برای دست یابی به این اهداف چه می کنید؟

هدف من برای آینده کاری ام این است که در سطح گسترده تری این هنر را ادامه دهم. اول از همه می خواهم به فراگیری این هنر در دانشگاه بپردازم و برای آن اقدام کنم . هنر خیاطی و طراحی دوخت خیلی گسترده تر از جایگاهی است که من در آن قرار دارم و می توانم در آن پیشرفت بیشتری داشته باشم.

در حال حاظر چه برنامه دارید؟

همچنان ارائه خدمت به مشتری های همیشگی و دوستان عزیزم و دوست دارم هنرم را به روز رسانی کنم به صورت حرفه ای کارم را ادامه دهم.

پیام تان برای بانوان ایرانی/هرمزگانی چیست؟

پیام من به تمام خانم ها این است که سعی کنید از وقتتان استفاده مفید ببرید و سعی کنید در هر زمینه هنری که می توانید خودتان را نشان دهید .مطمئنا تمام خانم های ایرانی صاحب سلیقه و هنر هستند پس در هر زمینه ای که می توانید ابراز وجود کنید حضور داشته باشید .غیر از هنر مادر و همسر بودن و خانه داری هنر های بسیاری هست که می توانیم خود را در آن ها پررنگ جلوه دهیم .از اوقات فراغتتان برای آشنایی با هنر های مختلف بهره ببرید چه بسا بتوانید از این راه کسب درآمدی هم داشته باشید.

چقدر هنر را در زندگی موثر می دانید؟

به نظر من هنر انرژی بخش و لازمه ی هر زندگی است و خیلی خوشحالم که خداوند این موهبت را در اختیار من قرار داده است.

به نظر شما اصولا تحصیلات آکادمیک لازمه این امر است؟

من تمام مهارت هایم را به صورت حرفه ای در آموزشگاه آزاد گذرانده ام ولی همانطور که پیش تر نیز گفتم این تصمیم را داشتم و دارم که در کلاس های دانشگاهی شرکت کنم . بله ۱۰۰ درصد تحصیلات دانشگاهی در این هنر و هر هنر و رشته ی دیگری بسیار موثر است .

چه افتخاراتی تا حالا کسب کرده اید و در چه نمایشگاه ها و رویدادهای هنری حضور داشتید؟ و چه دستاوردی برایتان رقم زده است؟

تمام افتخار من رضایت و اعتمادی است که مشتریان نسبت به من دارند. تنها در یک نمایشگاه شرکت و حضور داشتم که همین اواخر برگزار شد و خوشبختانه بسیار مورد استقبال قرار گرفت .

قشنگ ترین خاطره در زمینه کاریتان؟

خوشحالی و ذوق خانم ها، به خصوص عروس خانم هایی که بهترین و شادترین لحظات زندگی شان را با لباس هایی که من برایشان دوختم تجربه می کنند، به نظرم می تواند قشنگترین خاطره در زمینه ی کاری ام باشد.

بدترین و تلخ ترین خاطره شما در زمینه کاریتان؟

نمیشه گفت بدترین و تلخ ترین خاطره اما سخت ترین خاطره من ایامی هست که آنقدر سرمان شلوغ می شود که ما حتی فرصت آن که فرزندمان را در آغوش بگیریم نداریم مخصوصا ایام عید .زمانی بوده که ما 2 شب را تا صبح نخوابیدیم و مجبور بودیم بیدار بمانیم تا سفارش مشتری را به موقع به دستش برسانیم و همیشه به اینکه سفارش ها را سر وقت به دست مشتری رسانده ام و بدقول نبودم زبانزد بودم.

فکر می کنید تاکنون زن بودن مشکلی برای پیشرفت در کارتان ایجاد کرده است؟

خیر تا کنون زن بودن مشکلی برای من ایجاد نکرده اگر مشکلی نیز به وجود آمده به دلیل محدودیت هایی بوده که خودم باعث آن بودم .

وقتی در جایی از شما تعریف می کنند یا به عنوان یک بانوی موفق از شما نام برده میشود چه حسی به شما دست می دهد و از چه کسی تشکر می کنید؟

احساس قدرت و افتخار می کنم و هر خانم موفقی با شنیدن این که از او تعریف می شود احساس قدرت می کند. از خداوند، دوستان و مشتریانم که همیشه مرا همراهی کردند تشکر می کنم.

به نظر شما زندگی کردن بدون هنر به چه معناست؟

به شخصه زندگی بدون هنر برایم بدون معنی است. به چشم من هنر به زندگی زیبایی، شوق و انگیزه می دهد و لازمه ی زندگی است.

از نظر شما هنرمند به چه کسی گفته می شود؟

به نظر من کسی که هنر خود را با کمترین امکانات در سخت ترین شرایط به بهترین صورت ممکن در هر جای زندگی و هر جای دنیا نشان دهد، هنرمند است.این هنر می تواند هنر یک مادر موفق بودن، یک همسر موفق بودن و … باشد.

حرف آخر….

حضور من در نمایشگاه آفرینش که از هفته اخر اسفند تا ۱۵ فروردین در محل معاونت سازمان صنایع دستی استان هرمزگان به واسطه هنرمند عزیز استان خانم الهام افشاری بودند که در حق همه بانوان هنرمند زحمات بسیاری کشیده اند . ایشان حضور پررنگی در نمایشگاه داشتند و الگویی برای تمام خانم های هنرمندهستند، از همینجا از ایشان سپاسگزاری می کنم .

همیشه دوست داشتم بتوانم در جمعی از بانوان هنرمند موفق وجود داشته باشم و از آنها ایده بگیرم.حضور من در این نمایشگاه باعث جذب بیشتر مشتریانم شد، دوستان زیادی از بین این بانوان هنرمند پیدا کردم و از آن ها ایده گرفتم و همین موجب انگیزه بیشتر در من شد.بی صبرانه منتظر برگزاری مجدد اینگونه نمایشگاها هستم.

در آخر می خواهم این توصیه را به خانم ها بکنم ؛ همه ی ما به این زندگی دعوت شده ایم تا با انگیزه و هدف زندگی کنیم و برای داشتن یک زندگی موفق برنامه ریزی دقیق یکی از مهم ترین کار هایی است که باید انجام دهیم . زنان موفق زنانی هستند که هنر برنامه ریزی برای زندگی را در خود دارند و آن را به خوبی اجرا می کنند.بی هدف بودن و بی انگیزه بودن و تکرار روزمرگی را از خود دور کنیم و برای بهتر زیستن تلاش کنیم.

به امید روزی که فن بیان و سخنوری جز دروس مهم مدارس تدریس شود

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، توسط زهره کرمی

انیس عالی زاده ، متولد ۱۳۶۹ باغشهر فین بندرعباس ،کارشناس ارشد حسابداری و یک حسابدار است که به مجریگری علاقمند می باشد.

جشنواره مجریان و سخنوران صحنه ایران با عنوان جشنواره ملی سعدی هر ساله در روز بزرگداشت سعدی برگزار می شود ، این جشنواره حرکتی برای یکی شدن ، ارتقا و پیشرفت مجریان و سخنوران در رقابتی سالم در فضایی کاملا علمی و آموزشی است و مجریان و سخنوران از سراسر کشور در بخش ها و دره های سنی مختلف با هم به رقابت می پردازند. وی توانست در این دوره در بین ۲۰ اجرای برتر قرار گرفته و دیپلم افتخار بیست مجری برتر صحنه کشور را از دهمین جشنواره ملی سعدی دریافت کند.

از اولین تجربه اجرا زنده بگویید؟

اولین بار شهریورماه سال ۹۶  در فرهنگسرای طوبا شهر بندرعباس بود .به مناسبت عید غدیرخم و جشن یکسالگی کمپین محله زیبای من جناب آقای روح الله اسفندی نمایشی برای این جشن آماده کرده بودند که من به عنوان راوی نمایش روی صحنه رفتم.

سوژه های بحث و گفتگو بر چه اساسی انتخاب می کنید؟

برای مثال اگر قرار باشد با فردی گفتگو داشته باشم در مورد ایشان تحقیق میکنم ، آثارشان را مطالعه میکنم ، اگر به دوستان و خانواده فرد دسترسی داشته باشم با آنها نیز کمی صحبت میکنم  ، نظرات مردم در مورد وی و آثارش را بررسی می کنم و قبل از شروع برنامه هم با خود ایشان کمی صحبت میکنم و اینگونه بهتر میتوانم موضوع و سوژه برای بحث و گفتگو داشته باشم.

اصلی ترین شاخصه اجرای شما چیست؟

این رو باید از مخاطب ها پرسید اما فکر میکنم لبخند و صمیمت با مخاطب.

از مشکلات اجرای زنده بگویید؟

در اجرای زنده هیچ چیزی بعید نیست ! ایجاد مشکلات صدا یا نور و قطع شدن صدا یا نورصحنه ، فراموش کردن متن ، هر گونه واکنشی از سوی مخاطب نسبت به صحبت های شما ، مشکلات فنی ، به موقع نرسیدن مهمانان برنامه و در اجرای زنده و مخصوصا استیج مجری باید با تجربه خود به درستی صحنه گردانی کند و …

بدترین و بهترین خاطره از اجرا؟

خداراشکر تا این لحظه اتفاق بدی روی صحنه برایم رخ نداده و امیدوارم برای هیچ کس پیش نیاید. خاطره ی خوبم از اجرای بزرگداشت روز مادر است.در حین اجرا از مخاطبان خواستم که به احترام مادرهایشان دست بزنند که متوجه شدم مادر خودم هم در بین جمعیت است و بعد از اعلام این موضوع توسط مجری دیگر ، ایشان مورد تشویق جمعیت قرار گرفتند که برایم بسیار لذت بخش بود.

مجری محبوبتان چه کسی است؟

دو استاد عزیزم ، دو مجری توانمند ، سرکار خانم دکتر فریبا علومی یزدی  و سرکار خانم فاطمه امیر ابراهیمی

چه برنامه هایی اجرا کردید؟

دو دوره اختتامیه جشنواره فیلم کوتاه کودک ، بزرگداشت روز مادر ، بزرگداشت هفته معلم ، همایش پیاده روی خانواده ، جشن عید غدیر،برنامه زنده اینترنتی جشنخونه و …

چه تفاوتی بین اجرای یک مجری و بازیگر وجود دارد؟

یک بازیگر برای بازی کردن مقابل دوربین آموزش دیده در حالی که یک مجری آموزش دیده در حالی که خودش باشد ( بازی نکند و تصنعی نباشد.) بتواند به بهترین نحو برنامه را پیش ببرد و مخاطب را با خود همراه کند. البته نمیتوان به یقین گفت که یک بازیگر نمیتواند مجری خوبی باشد یا بالعکس.

نظرتان درباره پوشش لباس زنان هرمزگان چیست؟

من پوشش محلی و بومی هر شهری را دوست دارم و بطور خاص پوشش بانوان هرمزگان . لباس بومی هر شهر جز جداناشدنی فرهنگ آن شهر است . لباس بانوان هرمزگانی رنگارنگ با تزیینات پولک ، گلابتون ، ودوو و … سرشار از حس زندگی و سرزندگی است . بقول شاعر :

حجاب بندری، برکه و جلبیل/ اصیل و ماندگار لنگن و مندیل

جومه کندوره ایش نقش و نگارن/ گل شلوار بادله اش پنگ نغارن

کمرچین تو عروسیون اپوشه/ ازن جلبیل خو کول و دست بی بی ابوسه

اگر کسی بخواهد این حرفه را دنبال کند پیشنهاد شما چیست؟

پیشنهاد من آموزش ، مطالعه و تمرین پیوسته است . یک مجری به همان اندازه که به فنون مختلف مجریگری باید اشراف داشته باشد باید از اطلاعات عمومی بالا و دامنه لغات گسترده ای برخوردار باشد .

و حرف آخر :

در جامعه در زمان ها و مکان های مختلف به کرات شاهد این موضوع بودم که افراد اعم از زن و مرد و در سن های مختلف به خاطر ترس از صحبت در جمع ، عدم توانایی نه گفتن ، خجالت و … سکوت کرده اند و این موضوع باعث شده است زندگی فرد نابود شود ، توانایی هایش دیده نشود ، موقعیت های خوب زندگیش از دست برود و …

امیدوارم روزی فن بیان و سخنوری جز درس های مهم مدارس تدریس شود تا هیچ وقت شاهد موارد بالا نباشیم.

پوشش متفاوت و زیبای هرمزگان ، گویای فرهنگ غنی و آداب و سنت های مردم جنوب

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۰، توسط زهره کرمی

حکیمه درغال متولد ۱۳۶۲ از روستای زیبای کرویه از توابع شهر رویدر در زمینه طراحی مد و لباس فعالیت می کند . از او پرسیدم که چه شد جذب طراحی لباس شدید؟

 پدربزرگ مرحومم خیاط مردانه دوز ماهری بود که هنر خیاطی را به مادرم یاد داد ،  از کودکی لباس های دست دوز و زیبایی می پوشیدم که حاصل ذوق و هنر مادرم در طراحی و دوخت بود ؛ چرخ خیاطی بابابزرگ از همان بچگی من را جذب میکرد ؛ مادرم هیچ وقت مدل های رایج و تکراری نمی دوخت همیشه طراحی و مدل سازی  لباس ها را خودش انجام میداد که هنوز هم از طراحی های قدیمی مادر در کارهایم استفاده میکنم … و با توجه به پیشینه هنری خانواده از ۲۳ سالگی کم کم جذب طراحی لباس شدم و این رشته را دنبال کردم  و در سال های اخیر علاقه وافرم به پوشش بومی و سنتی هرمزگان باعث شد فعالیتم را در این زمینه شروع کنم.

برای طراحی لباس از چه شیوه های استفاده میکنید؟

من ابتدا اسکچ طراحی رو آماده میکنم ، متریال های مورد نیاز را تهیه میکنم و  با استفاده از تکنیک های متنوع الگوسازی و دوخت طرح را اجرا میکنم ؛ رنگبندی و سایزبندی کارها مشخص میشود و سپس برای تولید ، الگوسازی و برش رو انجام داده و خیاطان در کارگاه ، دوخت لباس ها رو انجام  میدهند.

تزیینات لباس را هم  هنرمندان کمه کار در  کارگاه  انجام می دهند و برای کارهای نوار دوزی از زری های دست دوز و اصل استفاده میکنیم که کار دست هنرمندان خطه جنوب هست.

نظرت درباره فرهنگ و لباس هرمزگانی چیست؟

 پوشش بومی  هرمزگان هنری است که با وجود گذشت زمان همچنان ماندگار هست و به لحاظ نقش و نگارهای زیبای گلابتونی و زری دوزی شده منحصربفرد است

  پوشش متفاوت و زیبای هرمزگان درهرجای استان  گویای  فرهنگ غنی و آداب و سنت های مردم جنوب هست .

و به دلیل زیبایی های چشمگیری که دارد  قابلیت معرفی شدن در جهان را دارا میباشد و هرچی از قابلیت ها و زیباییهای این پوشش بگوییم کم گفتیم و امیدوارم که نسل جوان این هویت درخشان رو همچنان پاس بدارند.

چه دوره هایی برای طراحی لباس گذراندید و چه تاثیری روی کار شما گذاشت؟

در ابتدا این رشته رو از طریق دانشگاه گذراندم و بعد با استفاده از دوره های موسسه های مد و لباس در تهران سعی کردم تا مهارتم را ارتقاء بدم  و خدا رو شکر این دوره ها به من کمک کرد تا در کارم پیشرفت کنم و تجربیات مهمی رو کسب کنم.

برای طراحی لباس ها از چه چیزی الهام میگیرید؟

برای همه ی آیتم های مورد استفاده در طرح هایم از اِلمان های سنتی و فرهنگ غنی پوشش بومی استان هرمزگان ایده میگیرم.

کارهای خود را چگونه به مشتری ارائه میدهید؟

 نمونه های دوخته شده رو عکاسی کرده و در صفحه اینستاگرام قرار می دهم.  فروش آنلاین و فروش حضوری هم داریم که کارها در انواع طرح ها و رنگبندی های مناسب هر فصل و سایزبندی در اختیارمشتریان عزیز قرار می گیرد.

طرح های شما چه ویژگی دارد؟

 تلفیق سنت ها و مدرنیته ویژگی بارز طرح های من هست.

جایگاه طراحان لباس در هرمزگان را چگونه میبینید؟

در طی سال های اخیر جایگاه خوبی پیدا کرده و اگر مسولین محترم از طراحان حمایت کنند قطعاً روند رو به رشدی را در این حیطه شاهد خواهیم بود. تا قبل از شروع بیماری کرونا ایونت ها و جشنواره های مد لباس که در بندرعباس برگزار شد به معرفی طراحان استان کمک شایانی کرد.

اولین طراحی که انجام دادی چه بود؟

 اولین طرح لباس حنابندان خودم بود ، اکثریت از یک والر رنگی استفاده میکردند من طرح لباس رو تلفیقی از تنالیته رنگی سبز و پارچه طرحدار دوختم .

افزایش مزون چه تاثیری در جایگاه طراحان لباس دارد؟

 باعث افزایش رقابت و تولید بهتر خواهد شد چون استان ما از پناسیل هنری خیلی خوبی بهرمند است و مزون داری از مشاغل جذاب اما پردغدغه است و به مراتب سختر از فروشندگی لباس هست و مسلماً تنوع زیاد باعث جذب مخاطبین بیشتری خواهد شد و در این میان کیفیت و قیمت از نکات مهم بشمار میرود. با امید به اینکه بانوان کارآفرین با خلق ایده های جدید و کانسپت هنری مناسب و درخور در تمام نقاط دنیا پوشش و هنر هرمزگان رو معرفی کنند.

در طول سالهای فعالیتت به چه مشکلاتی برخوردی؟

رشته طراحی لباس در استان هرمزگان نوپا بود و در اوایل زیاد جدی گرفته نمیشد ؛ دوره های آموزشی این رشته در استان برگزار نمیشد ، بارها مجبور بودم مسافت های طولانی رو برم و خستگی های زیادی رو متحمل بشم و از مشکلات اساسی همه هنرمندان کپی های بی کیفیتی هست که به وفور بعد از ارایه طرح اصلی انجام میشه و این باعث رکود ماندن این هنر خواهد شد .

در آخر چه پیشنهادی برای دوستان طراحی که تازه وارد این رشته شدند، دارید؟

دوستانی که در آغاز راه هستند باید روحیه خستگی ناپذیر داشته باشند و حتما اصولی دوره های آموزشی مرتبط رو پیگیری کنند چون تحصیلات آکادمیک و تخصصی از نکات مهم هست و داشتن ایده و خلاقیت از ابزارهای مهم در حیطه طراحی مد ولباس به شمار میرود و با تلاش و پشتکار و توکل به خداوند بزرگ قله های موفقیت  را فتح خواهند کرد.

از یاد گرفتن نترسید

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۱ فروردین ۱۴۰۰، توسط زهره کرمی

سپینود یزدان پناه متولد پنجم فروردین ماه ۱۳۷۳ دارای مدرک کارشناسی بازرگانی در دانشگاه هرمزگان و تقریبا دو سال است که طراح و مدیر برند وددو است .

از وودو بگو ، آیا توانستید کار آفرینی انجام دهید ؟

 در ابتدا طراحی ، خیاطی ، دوخت و ایده را خودم انجام می دادم اما به مرور با سه تولیدی کار  کرده و هر کدام ۵ نفر زیر مجموعه دارند که کارهای دوخت و برش را انجام می دهند و همچنین دوازده خانم هم داریم که کار بافندگی وددو ، زری، شک ، لبه و نوارهای سنتی را انجام می دهند و از رودان نیز بانوان هنرمندی داریم که برایمان گلابتون دوزی و برقع دوزی را انجام می دهند و باید بگویم بله به نوعی کارآفرینی را ایجاد کردیم.

با توجه به رشته تحصیلی ات چطور جذب طراحی لباس شدی؟

من رشته تحصیلی ام مدیریت بازرگانی بوده است ولی همیشه علاقه زیادی به طراحی داشتم و از سال دوم دانشگاه تصمیم گرفتم که خیاطی را یاد بگیرم . خیاطی و دوخت را آموختم اما دوست داشتم کارهای دست بافت و مخصوص خود هرمزگان را بیاموزم و در لباس ها و استایل های روز مره ام به کار ببرم .

چون کار دست بسیار ارزشمند بود و هم تولید خودمان است . بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه صفحه ای در اینستاگرام درست کردم و کارها آرام و کم کم پیش می رفت و فامیل و اطرافیان سفارش می دادند .

به مرور صفحه اینستاگرامی ام رشد کرد و از دیگر شهر ها علی الخصوص تهران سفارش گرفتیم وهنر دست زنان هرمزگان طرفداران زیادی پیدا کرد  و شلوار بندری را به عنوان شلوار بیرونی و یا زیر مانتو می پوشند و خیلی دوست دارند.

چه دوره هایی برای طراحی لباس گذراندید و چه تاثیری روی کار شما گذاشت؟

دوره ای برای طراحی لباس نگذراندم اما به صورت خودآموز نرم افزار مارولوس دیزاینرMarvelous Designer را یاد گرفتم و به وسیله آن طراحی را انجام می دهم .

برای طراحی لباس از چه شیوه های استفاده میکنید؟

نمونه اولیه را خودم انجام می دهم ، طراحی و دوخت را می زنم و بعد از آن سفارش ها توسط کارگاه تولیدی انجام داده می شود.

نظرت درباره فرهنگ و لباس هرمزگانی چیست؟

در مورد فرهنگ و لباس هرمزگان در یکی دو جمله نمی توان صحبت کرد زیرا لباس های هرمزگانی تنوع زیادی دارد و هر کدام از مناطق استان لباس خاص خود را دارند و در هر مراسم لباس و برقع خاص خود را می پوشند .

لباس های هرمزگان نسبت به استان های دیگر تنوع زیادی دارد و یک مدل نیست و باید بگویم که مشخصه لباس بندری رنگ بندی آن است .

اولین طراحی که انجام دادی چه بود؟

اولین طراحی که انجام دادم این بود که دوست داشتم نوار ها را در مانتو ام به کار ببرم و استایل روزمره ای درست کنم . همه نوار ها جلو خودم قرار می دادم و ترکیب رنگ ها را با هم جور می کردم . اما این بار زری و وددو ها را روی مانتو قرار دادم و مانتو ام را دوختم.

برای طراحی لباس ها از چه چیزی الهام میگیرید؟

من برای طراحی شلوار بندری که مثل شلوار معمولی است یعنی پیله ، زیپ و کمر می خورد ولی بندری است خیلی آزمون و خطا کردم و چندین مدل خراب کردم تا توانستم به طرح الان برسم یعنی گشادی بالای شلوار بندری را گرفتم اما پایین کار کاملا بندری است و خودم آن را خیلی دوست دارم.

کارهای خود را چگونه به مشتری ارائه میدهید؟

در ابتدا از کارها عکاسی می کنیم سپس در صفحه مجازی قرار می دهیم و هم به صورت آنلاین و هم حضوری فروش داریم .

طرح های شما چه ویژگی دارد؟

دو ویژگی منحصر به فرد کارهایم که آن را از بقیه کارها متمایز می کند، یکی دست دوز بودن آن است و دیگری کارهای دست دوز و دست بافت را با مد امروزی و استایل روزمره ترکیب کرده ام .

افزایش مزون چه تاثیری در جایگاه طراحان لباس دارد؟

مسلما هر چقدر مزون ها افزایش پیدا کنند رقابت بیشتر می شود  و ما مزون دار ها تلاش می کنیم طرح های بهتر و جالب تری بزنیم .

جایگاه طراحان لباس در هرمزگان را چگونه میبینید؟

در هرمزگان انجمن طراحان لباس و افرادی که به طور مستقل کار می کنند رشد زیادی کرده اند و جنب و جوش زیادی دارند و این خیلی عالی است . زیرا بندر سرشار از استعداد است و کارهای سنتی و دست دوز و زیور آلات بسیار طرفدار دارد.

در طول سالهای فعالیتت به چه مشکلاتی برخوردی؟

در مورد مشکلات باید بگویم اوایل کار خیلی سخت بود که نشان دهیم که کارهای امروزی شلوار بندری با کفش اسپرت یا شلوار بندری تنگ تر شده که به صورت روزمره استفاده می شود و یا پوشیدن کندوره جاسکی به جای مانتو، هیچ تناقصی با لباس بندری ندارد و هیچ توهینی به لباس بندری نیست و فقط برای جلب توجه جوان تر ها مطابق مد و سلیقه آنهاست .

در آخر چه پیشنهادی برای دوستان طراحی که تازه وارد این رشته شدند، دارید؟

اوایل کارم همه می گفتند که تو دانشگاه دولتی درس خواندی و الان می خواهی برای مردم خیاطی کنی !

خانواده ام ترس داشتند . همه می گفتند برو کار دولتی و بعد در کنار آن خیاطی را ادامه بده. ولی تا وقتی که سر کار بودم به خیاطی نمی رسیدم و بعد از اینکه از کارم بیرون آمدم و تمام تمرکزم را بر روی خیاطی گذاشتم توانستم کارم را گسترش بدهم و نتیجه آن را می ببینم . دوست دارم بگویم از یاد گرفتن نترسید، من دوره های زیادی شرکت کردم که بعضا به خیاطی هم ربط نداشت اما نتیجه آن را در کار و زندگی ام می بینم .

نخستین رویداد هنری دستار برگزار شد

ارسال شده در ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

رویداد هنری دستار که با هدف پاسداشت فرهنگ و هنر و سنت این دیار و نمایش گذاشتن تلفیق سنت و مدرنیته با حضور چهار برند پادیک، وددو، آی پارا و شاینا در گالری وندا برگزار شده شد.

آرزو زاهدی مشاور گالری وندا و از برگزار کنندگان مراسم در پاسخ به اهداف برگزاری این رویداد گفت:  این رویداد دو هدف اصلی دارد . اولین آن بر می گردد به تعصباتی که نسبت به پوشش بندری وجود دارد که البته تعصب به حق و به جایی است و آن را اصالت خود می دانند، ولی این داستان برای برند هایی که در این زمینه فعالیت می کنند و کارهای امروزی ارائه می دهند، متفاوت است.

زیرا مد در حال تغییر است و هنرمندان حوزه طراحی لباس کارهای امروزی را با آیتم های بندری تلفیق می کنند و قدیمی تر ها نسبت به این تغییرات ناراضی هستند .

دبیر اجرایی این رویداد گفت : ما دوست داشتیم که مردم به این جا بیایند و کارهای سنتی را در کنار کارهایی تلفیقی ببینند تا نشان دهیم که ما به دنبال خراب کردن پوشش بندری نیستیم و فقط می خواهیم برای جوانانمان یک نگاه نو و جدید بوجود بیاوریم .

آرزو زاهدی با بیان اینکه اسم رویدارد دستار و به معنی روسری بندری است و ما به دنبال اسمی بودیم که یک پوشش بندری قدیمی را نشان دهد. گفت : نگاه های مردم به استان هرمزگان بیشتر شده و وقت این است که پوشش های بندری به کشور نشان داده شود.

نرگس یزدان پرست  مدیریت گالری وندا با بیان اینکه  این رویداد از ۲۰  تا ۲۲ اسفند ادامه داشت گفت: وندا از ۲۳ آذر ۹۹ افتتاح شده و این رویداد ششمین رویدادی بود که در این گالری برگزار شده است .

سپینود یزدان پناه مدیریت گالری ودوو گفت : من در ایونت های بسیاری شرکت کردم اما این رویداد ایده جدیدی بود و اینکه می خواستند تلفیق را نشان دهند خوشم آمد و از آن استقبال کردم .

من کارهای تلفیقی انجام می دهم و پیام های زیادی می گیرم که شما به پشتوانه بندر به لباس بندری توهین می کنید و پوشش بندری را از بین میبرید ، در صورتی که این طور نیست .

مثلا ما شلوار بندری را به شکل شلوار امروزی در آوردیم تنگ تر کردیم و به آن کمر وصل کردیم یا گشادی الای آن را حدف کردیم ، یا از لباس های جاسکی به صورت خلوت تر و به صورت مانتو استفاده کردیم  ، شلوار بندری را با مانتو می پوشیم و کندور ه های گلابتون دوزی را به عنوان مانتو استفاده می کنیم و یا به جای شال لیسی می پوشیم تا نقشی در احیای فرهنگ هرمزگان و شناساندن آن به سایر استان ها داشته باشیم و پوشش بندری خیلی نو تر و تازه تر حفظ کرده و قولی جوانان پسند می کنیم .

فاطمه بازماندگان قشمی مدیریت گالری پادیک هدفش  اصلی اش را احیا و معرفی هنر دست زنان قشم عنوان کرد و گفت : در حال بروز رسانی طرح های قدیمی و گلابتون دوزی ها هستیم و ایده هایم را از معماری و نقوش لباس های قدیمی می گیرم .

شکیلا رشیدزاده مدیریت شاینا گالری با بیان اینکه اهل بندرلنگه و ساکن شیراز است ، قصد خود را از این کار تلفیق برند های سنتی و مدرن و ترکیب سبک سنتی پوشش زنان هرمزگان با سایر استان های کشور عنوان کرد.

در حاشیه این مراسم که با اجرای نمایشی موزیکال همراه بود، یک دختر خیاط بندری را نشان می داد که با شنیدن  یک آوای موسیقی به دنبال صدا رفته و با دنیای مد و لباس های امروزی که با آیتم هایی از بومی بودن خودش تلفیق شده است ذوق می کند و مسیر زندگی خود را پیدا می کند. اجرای این نمایش بر عهده  مهسا علی نسب بود .

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!