آوای فرشتگان، حامی کودکان کم شنوا

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

زهره غلامزاده متولد ۱۳۶۴ کارشناس گفتار درمانی و دارای کارشناسی ارشد مشاوره توانبخشی است . در سال ۱۳۸۰ فارغ التحصیل شده و بلافاصله به مدت ۳ سال طرحش را در بهزیستی گذارند. زهره یک سال هم به عنوان گفتار درمان در مدرسه استثنایی فعالیت داشت.

از آوای فرشتگان و نحوه تاسیس آن بگویید ؟

سال اولی که در بهزیستی مشغول فعالیت بودم، بچه های کم شنوا در مراکز بهزیستی بودند و با آنها ارتباط داشتم و کارهای توانبخشی شان را انجام می دادم که بحث تعدیل نیرو پیش آمد و بهزیستی کشور مراکزش را به بخش خصوصی واگذار کرد. در آن زمان یکی از همکارانم در استان فارس مجوز مرکز خانواده و کودک کم شنوا را گرفت و مشغول فعالیت شدند که متاسفانه بعد از دوسال بنا به دلایلی از استان رفتند و مرکز تعطیل شد. بچه ها بلاتکلیف بودند، به پیشنهاد یکی از همکارانم اقدام به گرفتن مجوز کردم .

 در ابتدا به علت تجربه کم دلهره داشتنم ولی با توکل بر خدا و علاقه ای که به بچه ها داشتم به یکی از آرزوهایم جامه عمل پوشاندم و با حمایت پدر و مادرام در سال ۹۰ مرکز آوای فرشتگان را تاسیس و شروع به فعالیت کردم.

چه خدماتی ارائه می شود؟

 خدماتی که در این مرکز ارائه می شود شامل: تربیت شنیداری و گفتار درمانی است که به کودکان کمک می شود که یاد بگیرند چگونه با وسیله   کمک شنوایی و شنیداری از باقیمانده شنوایی شان استفاده کنند.

  کادر درمانی برای کودکانی که از لحاظ حرکتی یا توجه و تمرکز مشکل دارند.

 تئاتر، موسیقی درمانی و مشاوره از دیگر خدمات این مرکز است.

اولین برخورد با کودکان ناشنوا چطور است؟

با پیشرفت علم و اینکه هدف آموزش ها رساندن کودک به سطح بچه های عادی هم سن خودشان است ،  پس رفتاری که با آنها می شود باید مانند سایر کودکان باشد.  فقط باید با آنها کشیده‌تر صحبت کرد و به اصطلاح با گفتاری مادرانه و اینکه تمام چیزی که با آنها سر و کار دارند را صبورانه بارها و بارها به کودک توضیح دهند.

نحوه برخورد والدین با این کودکان باید چگونه باشد ؟

 کاری که والدین باید انجام دهند گذاشتن مدام سمعک کودک در زمانهای بیداری است، و اینکه صبورانه تمام موقعیت های روتین زندگی را بارها با گفتاری مادرانه برای کودک توضیح دهند و خیلی تاکید می‌شود که تمام آموزش ها در قالب بازی و موقعیت های روزمره زندگی باشد . چون اعتقاد بر این است که کارکودک بازی است بنابراین تمام آموزشها را می توان در قالب بازی به او یاد داد.

از هر تولد چه تعداد کودک دچار این اختلال می شوند ؟

از هر ۱۰۰۰ تولد زنده بین ۱  الی ۳ نفر با اختلال کم شنوایی متولد می شوند. روزانه تقریباً ۲۰ نوزاد کم شنوا در کشور متولد می شوند که می توان با تشخیص به موقع  و ارائه خدمات توانبخشی کمک شایانی به آنها کرد.

از چه طریق به شما مراجعه می کنند ؟

 بیشترین مراجعات از طرف بهزیستی است و تعدادی هم از طرف مراکز کاشت حلزون و همچنین همکاران بخش شنوایی شناسی مهدکودک است.

غربالگری این کودکان به چه صورت انجام میگیرد از بدو تولد است؟!

خوشبختانه در سال های اخیر غربالگیری در همان بدو تولد در بیمارستان‌ها و بهزیستی انجام می‌گیرد که این اتفاق خیلی خوب برای تشخیص به موقع و اقدامات توانبخشی بلافاصله است.

 پذیرش بچه ها از لحاظ سنی به چه صورت است؟

پذیرش بچه ها از حدود سه و چهار ماهگی تا ۱۵ سال است. بهترین سن تشخیص و دریافت سمعک مناسب و توانبخشی در سه ماه اول است ولی متاسفانه دریافت سمک و قرار گرفتن کودک در چرخه توانبخشی بیشتر از این زمان طول میکشد و سن طلایی کودکان برای آموزش از دست می رود . مخصوصا خانواده هایی که توان مالی تهیه سمعک را ندارند ماه ها باید در نوبت تهیه سمعک از طرف بهزیستی باشند. هم اکنون کوچک ترین فرد در مرکز۸ ماهه است.  

از روش های درمان بگویید،  کاشت حلزون، میزان هزینه و…

 افراد کم بضاعت چه کنند. نهادی هست که این هزینه را متقبل شود؟

خوشبختانه با استفاده از سمعک های قوی و پیشرفته و همچنین عمل کاشت حلزون ، کودکان پیشرفت زیادی در آموزش می کند. اما متاسفانه به خاطر انجام نشدن این عمل در استان، خانواده‌ها باید به استان‌های مجاور مثل فارس و کرمان مراجعه کنند که این امر   بار مالی بسیاری برای خانواده ها دارد.  بسیاری از آنها در سطح مالی ضعیفی هستند در نتیجه نمی تواند برای عمل کاشت فرزندانشان اقدام کند و کودک در این سن بسیار ضرر می‌کند و از طرف دیگر آنهایی هم که اقدام می‌کنند سال‌ها باید انتظار بکشند تا نوبتشان شود و در این بین سن کودک زیاد می شود زمان طلایی برای آموزش از دست می‌رود.

هزینه آزاد عمل کاشت حلزون تقریباً ۴۰ میلیون تومان به بالاست که اکثر خانواده‌ها توان پرداخت هم چنین هزینه‌ای را ندارد و باید از طریق دولتی اقدام کنند که به علت تعداد زیاد کودکان و تحریم‌ها سال ها باید انتظار بکشند . در بخش دولتی بیشتر هزینه ها از طریق هیات امنای ارزی پرداخت می‌شود که خود خانواده 6 میلیون اش را پرداخت می کند که بعدا 3 میلیون آن توسط بهزیستی برگردانده می‌شود.

میزان موفقیت عمل کاشت حلزون چقدر است؟  آیا شنوایی خود را به ظور کامل به دست می اورد؟

 اگر کودک در سن مناسب زیر یکسال عمل شود و مشکلات زمینه ای نداشته باشد و خانواده همکاری لازم را داشته باشد می‌تواند پیشرفت چشمگیری داشته باشد و در مدارس عادی در کنار سایر کودکان به تحصیل بپردازند.

شناخت های رفتاری و درصد ضریب هوش این افراد چگونه است ؟

 این کودکان اگر به موقع مشکل کم شنوایی شان تشخیص داده شود و اقدامات لازم صورت بگیرد مانند دیگر کودکان هستند و می توانند پیشرفت زیادی کند وحتی در خیلی از زمینه ها جلوتر هستند. چون از کودکی تحت آموزش هستند ولی اگر دیر اقدام شود به علت محرومیت های شنوایی قطعا   به دیگر جنبه های شناختی و … تاثیر منفی می‌گذارد.

برای برقراری ارتباط بهتر با این کودکان چه باید کنیم ؟

به علت پیشرفت وسایل کمک شنیداری و با کمک خانواده ، کودکان صحبت کردن را فرا می‌گیرند. بنابراین نحوه ارتباط با آنها مانند سایر کودکان است. خانواده‌ باید در مورد نحوه برقراری ارتباط با کودکان اطلاعاتی داشته باشند مگر در مواردی که به علت کم شنوایی عمیق و عدم استفاده از سمعک مناسب از زبان اشاره برای برقراری ارتباط استفاده می کند که خانواده هم باید زبان اشاره رسمی را یاد بگیرند.

چه کار کنیم فرزندمان ناشنوا نشود؟! آیا ارثی است یا عوامل اکتسابی وجود دارد؟

عوامل بسیاری می‌تواند کم شنوایی را ایجاد کند

-عفونت های خاص دوران بارداری مانند سرخچه

-مشکلات هنگام زایمان مانند تولد زودرس یا کمبود اکسیژن

– عوامل ژنتیکی و ارثی

-عفونت های گوش میانی، عفونت هایی نظیر مننژیت، مخملک، سرخک یا سیاه سرفه

-صدا های خیلی بلند مانند آتش بازی، موسیقی بلند یا صدای کارخانجات ، ضربات مانند صدمه وارده به سر

– علل کم شنوایی حسی عصبی کودکان

-اختلالات سندرومی

-کم شنوایی های حسی عصبی غیر سندرومی

-علل محیطی

-لابیرنتیت (التهاب لابیرنت گوش داخلی ) عفونی، باکتریایی ، ویروسی

-اتوتوکسیتی (مسمومیت گوش ) داروهای اتوتوکسیک

-زردی

– ضربه به گوش، شکستگی استخوان گوش

– آسیب در اثر تغییرات فشار هوا

و عوامل دیگر مثل بدشکلی گوشی داخلی، وجود توده در گوش ، بیماری های سیستم اعصاب مرکزی و عوامل ناشناخته دیگر

 بیش از ۶۰ درصد کم شنوایی های کودکان کشورمان دلایل ژنتیکی دارد . ازدواج های فامیلی بیشترین علت ایجاد آن در ایران است. بیش از ۹۰ درصد کودکان کم شنوا والدینی شنوا دارند.

استفاده از سمعک ها به چه صورت است و برای تشویق کودکان به استفاده از سمعک چه راهکارهایی پیشنهاد می دهید؟

سمعک ها باید ابتدا درست تنظیم شوند ، به دلیل رشد سریع کانال گوش کودک هر ۴ الی ۶ ماه یکبار باید قالب گوش کودک تعویض گردد.  مورد مهم دیگر مدیریت مناسب خانواده در دوره تنظیم سمعک است. به گونه ای که استفاده دائم کودک از سمعک را تنظیم نماید. برخی از کودکان از گذاشتن سمعک خودداری می‌کنند و به صدای تقویت شده واکنش منفی نشان می دهند ، برخی دیگر از سمعک به عنوان وسیله‌ای برای تهدید کردن والدین و کنترل رفتارهای آنها در قبال خودشان استفاده می‌کنند. لذا در ابتدا از زمانهای کم شروع به تدریج زمان استفاده را افزایش می دهیم.

 پیش از این که قالب را  در گوش کودک بگذارید چند دقیقه آن را در دست تان نگه دارید تا قالب گرم شود و نرم تر شود و راحت‌تر در گوش قرار گیرد می‌توانید پیش از آنکه نوزاد یا کودک از خواب بیدار شود سمعکش بگذارید تا هنگام بیدار شدن سمعک در جای خودش قرار گرفته باشد. اما هرگز نوزاد و یا کودک خردسال خو را با سمعک تنها نگذارید زیرا ممکن است آن را درون دهان خود بگذارد.

سعی کنید سمعک گذاشتن را به عنوان بخشی از برنامه لباس پوشیدن و درآوردن برای کودک جا بیندازیم و همزمان با لباس پوشیدنش در صبح روی  گوشش بگذارید.

زمان سمعک گذاشتن کودک را به تدریج طولانی کنید ابتدا چند بار در روز و هر بار به مدت چند دقیقه برایش سمعک بگذارید ، اگر بعد از چند ثانیه  آن را پرتاب کرد و به شما تنش وارد کرد دیگر برایش سمعک نگذارید و به او استراحت  دهید، زیرا کودک تنش شما را احساس می کند و این امر کار را مشکل تر می سازد.

 بنابراین چند ساعت بعد یا روز بعد زمانی که آرامش داشتید دوباره امتحان کنید.

برای پرت کردن حواس کودک چیزی مثل اسباب بازی آماده داشته باشد حتی می توانید یک اسباب‌بازی را فقط به زمان سمعک گذاشتن اختصاص دهید.

 اگر کودکان احساس ناراحتی یا درد کند صنعتش را بردارید اگر متوجه شدید کودک پس از شنیدن صدای بلند یا به دلایل احساس درد سمعکش را برمی‌دارد و یا اگر کودک پس از شنیدن صداها چشمک می زند با کارشناس شنوایی سنج مشورت کنید تا سمعک را برایش تنظیم کند .

سعی کنید با دیگر والدین در تماس باشید و از تجربیات آنها استفاده کنید این کار سبب می شود فرزندتان با دیگر کودکانی که سمعک دارند ملاقات کنند و متوجه شود که تنها کسی نیست که سمعک دارد.

سمعک ها رنگ های مختلف وجود دارد بنابراین می توانید به فرزندان تان اجازه دهید خودش رنگ مورد نظرش را انتخاب کند. همچنین می توانید روی سمعک برچسب های قشنگ بچسبانید و کودک را به آن علاقمند کنید.

می توانید یک هدبند مخصوص برای سمعک تهیه کنید و آن را در جای خود ثابت نگه دارید و تا جابجا نشود.

نکات مفید استفاده از سمعک را بیان کنید

 سمعکها می‌تواند صدا را بلندتر کنند و کمک می کند کودکان صدا را بهتر بشنود

 چگونه می توان معلم مناسبی برای کودک کم شنوا و یا ناشنوا شد ؟

معلم باید ببیند کودک از چه روش ارتباطی استفاده می کنند بعضی از آنها حرف می زنند و بعضی هم از زبان اشاره استفاده می‌کند و بعضی هر دو. معلم باید توجه کودک را جلب کند . واضح صحبت کند ، نه خیلی بلند و نه آهسته.  طوری بایستد که کودک صورت آن را ببیند. در ابتدای سال معلم باید راجع به کم شنوایی و سمعک و پروتز کاشت حلزون با بچه ها حرف بزنند تا کودکان ، بچه کم شنوا را در بین خودشان راحت‌تر بپذیرند.

اوقات فراغت این کودکان را چطور پر کنیم؟

اوقات فراغت این کودکان را می‌توان با فرستادن کودک به کلاس های موسیقی، تئاتر، نقاشی و … پر کرد . این کار برای پیشرفت آنها هم خیلی مفید است و باعث افزایش اعتماد به نفس شان می شود.

برای کمک به والدین چه باید کرد؟ 

در مرحله اول مشاور باید در پذیرش کودک کم شنوا به خانواده کمک کند و بعد از مرحله پذیرش، مهارت های لازم برای آموزش کودکان به خانواده ها یاد می دهیم و در تمام مراحل آن ها را حمایت می‌کنیم و راهنمایی‌های لازم به آنها داده می شود.

حرف اخر

 در آخر از پدر ، مادر و دوست و همراه همیشگی خانم زهرا رعنایی که در تمام این سال ها صبورانه همراه و یاورم بودند تشکر می کنم . از مسئولین خواهشمندم که برای تاسیس مرکز کاشت حلزون در استان اقدام کنند تا بار مالی زیادی را از دوش خانواده ها بردارد و کمکی به این کودکان و خانواده هایشان کنند، که اگر به موقع عمل شوند مانند یک کودک عادی می‌توانند مدارج تحصیلی را طی کنند و پیشرفت کند.

 کودکان کم شنوا مرا به یاد پروانه‌ها می‌اندازند

ابتدا در سکوتی اند که خود انتخابش نکرده اند

هنگامی که با آوای مهر و درایت در برگرفته شوند

 بال و پر می گیرند و تا دوردست ها پرواز خواهند کرد

ناگفته‌های دختر دهه هفتادی از غسل دادن اجساد کرونایی

در گزارش باشگاه خبرنگاران جوان بخوانید؛

ارسال شده در ۲۳ فروردین ۱۳۹۹، توسط فرناز عبدالمحمدزاده

همینطور که این روزها در اینستاگرام چرخی می‌زدم یک پست توجهم را جلب کرد وارد صفحه اصلی شدم با پست‌های بیشتری مواجه شدم اول فکر کردم یک پرستار است که این روزهای کرونایی به اصطلاح در خط مقدم مبارزه با کروناست و دارد تجربیاتش و حس حال این روزهایش را با ما به اشتراک می‌گذارد، اما بعد از خواندن کپشن های پست ها متوجه یک چیزی شدم، نه او یک پرستار نبود بلکه او اموات کرونایی را تغسیل می‌داد.

عجیب و ترسناک بود لااقل برای منی که از بیماران زنده کرونایی هم می‌ترسم چه برسد به اموات…

چند پست اخیر او مربوط به فعالیتش در بیمارستان و غسل اموات کرونایی بود آنها را خواندم خیلی برام عجیب بود که یک دختر دهه ۷۰ (از پیجش متوجه شدم) اینطور جسورانه این کار جهادی را انتخاب کرده است و خواسته در چنین روز‌هایی کار این چنینی انجام دهد. از پیجش معلوم بود تازه ازدواج کرده او هم می‌توانست این روزها بی تفاوت به وقایع اطراف خود زندگی تازه شروع شده‌اش را ادامه دهد.

خواستم بیشتر درباره کاری که انجام می‌دهد بدانم به او سریعا پیام دادم و از او خواستم برایم بیشتر توضیح دهد او هم پذیرفت. به دلیل شرایط این روز‌ها و توصیه‌هایی مانند؛ “در خانه بمانید” نمی‌توانستم به دیدار حضوری با او بروم هرچند او هم بعد از خروجش از بیمارستان و تمام شدن شیفت کاری‌اش بدون ارتباط با کسی خود را قرنطینه می‌کرد.

با او تماس گرفتم و مکالمه ما بعد از سلام و احوالپرسی آغاز شد.

زهرا خانم شما متولد چه سالی هستید؟

من متولد سال ۷۵ هستم و ۲۳ سالمه.

متاهل هستید یا مجرد؟

متاهل هستم.

تازه ازدواج کردید؟

بله… تقریبا دو سال

همسرتان مانع نشد که شما این کار را انجام ندهید؟

اول که به همسر گفتم قصد انجام این کار را دادم کمی تعجب کرد چرا که ریسک انجام این کار خیلی بالاست. منم به همسرم گفتم شما فکر خود را کنید اگر راضی بودید که من می‌روم اگر راضی نبودید فعالیت‌های دیگری انجام می‌دهم، اما بعد از آن که متوجه شدند من خیلی جدی هستم مخالفتی نکردند و حتی خود همسرم بیمارستان را برایم پیدا کردند.

همسرتان هم فعالیت‌های جهادی در این روز‌ها همانند شما انجام می‌دهند؟

بله همسرم هرجا که نیاز به نیرو باشد وی می‌رود، زمانی که نیاز به نیرو برای تجهیز بیمارستان بقیه الله بود او رفت و در حال حاضر برای ضدعفونی کردن معابر می‌رود.

چه شد تصمیم گرفتید که به سمت این کار بروید و اموات کرونایی را غسل بدهید؟

من روحیه چنین کار‌هایی را دارم همچنین دیدم که این قسمت نیروی بیشتری نیاز دارد چراکه اکثر افرادی که می‌خواهند در این ایام کاری انجام دهند سراغ کار‌هایی مانند دوخت ماسک و … می‌روند و غسل و تیمم اموات کرونایی نیرو کم داشت.

به این فکر کردم، حالا که من ترس از اموات ندارم بهتر است یک کاری انجام دهم از قم پیگیری کردم تا تهران به دنبال بیمارستانی که نیاز به نیرو برای غسل اموات کرونایی دارد گشتم و در آخر بیمارستان بهارلو تهران را پیدا کردم.

تجربه غسل دادن و شستشوی اموات را پیش از این داشتید؟

تجربه نداشتم، اما علاقه داشتم که در غسالخانه کار کنم و حتی نمیدانم چرا انقدر به این مسئله علاقه دارم البته باید بگویم من اصلا روحیه خشنی ندارم (باخنده).

اموات را در همان تخت بیمارستان که از دنیا رفته اند غسل می‌دهید؟

گاهی اوقات در همان تخت بیمارستان، چراکه میت نباید بدنش سرد شود و اگر زمان زیاد بگذرد دستشان ممکن است خشک شود به همین دلیل در همان تخت بیمارستان که از دنیا رفته اند غسلشان می‌دهیم، اما گاهی که دیر می‌شود و ما در بیمارستان‌های دیگری مشغول هستیم (در حال حاضر در ۳ بیمارستان فعالیت دارم) میت را به سردخانه منتقل می‌کنند و ما در سردخانه غسلشان می‌دهیم.

اموات کرونایی را به چه صورت غسل می‌دهید؟ از آب که استفاده نمی‌کنید؟

خیر. این اموات را با سنگ مرمر تیمم می‌دهیم، سه بار با دست خودشان تیمم داده و سه بار دیگر هم با دست خودمان آن‌ها را تیمم می‌دهیم. یک سنگ مرمر مستطیل شکل داریم که بر روی شکمشان قرار داده و این کار را انجام می‌دهیم.

نمی‌ترسید وقتی از بیمارستان خارج می‌شوید ناقل این بیماری باشید و به عزیزانتان منتقل کنید؟

اکثر ما ناقل این بیماری هستیم، تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم آن است که ارتباط خود را با اطرافیان کم کنیم، اما من و همسر وقتی به خانه می‌رسیم خیلی بهم نزدیک نمی‌شویم و به صورتی خودقرنطینگی می کنیم همچنین با خانواده‌ها هم ارتباط نداریم و به دیدارشان نرفتیم که خدایی نکرده ناقل نباشیم و  خانواده هایمان را مبتلا نکنیم.

حس و حالی که اولین بار برای غسل و تیمم یک میت کرونایی داشتید، چه بود؟

من در دانشگاه میکروبیولوژی خواندم و کمی با اقدامات پرستاری آشنایی دارم آن روز که برای اولین بار به من اطلاع دادن که برای غسل دادن میتی بروم در بیمارستان مشغول وصل کردن سرم بیمار بودم. با من تماس گرفته شد که خانمی در بیمارستان اطراف تهران از بیماری کرونا فوت کرده است و باید برای غسل دادن آن برویم ابتدا ترسیدم و با خدا زیر لب صحبت می‌کردم، انگار دیگر جدی شده است.

وارد ICU بیمارستان شدم، پارچه سفید رنگ که بر رویش کشیده بودند را کنار زدم در لحظه اولی که چهره این زن را که برای اولین بار دیدم به جای احساس ترس دلم برای غربتش سوخت. بیماران کرونایی خیلی غریب هستند، ما عادت داشتیم وقتی عزیزمان در بیمارستان و بخش ICU بستری هستند پشت درب بی تاب و در انتظار خبر خوشی از سلامتی مریضمان باشیم، اما آن‌ها هیچ ملاقات کننده‌ای ندارند. هیچکس پشت درب ICU نبود که برای عزیز از دست رفته اش شیون کند، هیچکس نبود که برای لحظه آخر با این زن دیدار کند.

بعد از تیمم، اموات مستقیم به بهشت زهرا منتقل می‌شوند که آنجا هم باز افراد زیادی نیستند زیر پیکرشان را بگیرند و بلند بلند لااله اله الله سر دهد غریبانه به خاک سپرده می‌شوند بدون حتی مراسم یادبودی، نه خبری از تشییع جنازه شلوغ است و نه حتی مسجدی برای سوم و هفت و در تنهایی به خاک سپرده می‌شوند.

این خانم که اولین تجربه شما برای غسل دادن  بود جوان بودند؟

خیر خانمی حدودا ۵۰ ساله بود

روزی چند میت را غسل می‌دهید؟

من شیفت شب هستم از ۹ شب تا ۹ صبح می‌روم با اینکه در ۳ بیمارستان مشغول هستم شبی ۱ تا ۲ میت را غسل می‌دهیم یعنی همین تعداد میت است.حتی بعضی از شب‌ها الحمدالله هیچ میتی نبوده. باید بگویم موارد بهبود یافته خیلی بیشتر از آمار فوتی هاست این را هم باید بگویم مبتلایان نیز بسیار زیاد هستند.

پولی هم دریافت می‌کنید؟

هیچی…

خسته نشدید و از کاری که شروع کردید احساس پشیمانی نمی‌کنید؟

اصلاً‌… وقتی بر سر بیماران می‌رویم و وضعیت روحی آن‌ها را می‌بینیم فکر می‌کنم که حتماً باید برایشان کاری انجام داد این بیماران خیلی غریب هستند و هیچ ملاقاتی ندارند به همین دلیل روحیه آن‌ها ضعیف است ما سعی می‌کنیم در زمانی که میتی برای غسل نیست در بین بیماران حضور پیدا کرده و با آن‌ها صحبت کنیم تا کمی روحیه آن‌ها تقویت شود، به عنوان نمونه خانمی مسنی بود که شرایط وخیمی داشت و حتی این خانوم را پوشک می‌کردند وقتی با این خانم نشستیم صحبت کردیم و روحیه دادیم روز به روز شرایطشان بهتر شد و حتی روز گذشته از تخت خود بلند شده بود، راه برود.

من وقتی این شرایط را در بیمارستان دیدم اصلا پشیمان نشدم و دیگر نمی‌توانم در خانه بمانم چرا که فکر می‌کنم وظیفه دارم که در این روز‌ها حضور پیدا کنم و کاری که از دستم برمی‌آید انجام دهم.

از صفحه اینستاگرامتان متوجه شدم فرزند شهید هستید.

بله…

مادرتون یک بار همسر خود را از دست داده و تجربه داغ از دست دادن عزیز را داشته به شما نمی‌گویند نرو… نکن… بشین خونه؟

راستش را بخواهید من روز‌های اولی که این کار را آغاز کردم به مادرم اطلاع ندادم خوشبختانه مادرم هم صفحه اینستاگرام ندارند که از طریق پست‌هایم متوجه این موضوع شود به برادرم هم سپردم که با ایشان در این خصوص صحبت نکنند، اما چند روزی است که این موضوع را با مادرم در میان گذاشتم.

ابتدا مرا نصیحت کرده و می‌گفتند نرو… افراد دیگری هستند که این کار‌ها را انجام دهند، اما بعد صحبت کردن شرایط آنجا و اشتیاق من مخالفتی نکردند، اما توصیه می‌کردند که مراقب خودم باشم. خانواده ام در هیچ شرایطی مانع انجام کار‌های من نبودند بلکه همیشه مرا برای اهداف و کار‌هایی که در زندگی هم انجام می‌دهم تشویق کردند.

شهادت پدر چقدر در تقویت روحیه جهادی در شما تاثیر گذاشته؟ در صفحه اینستاگرامتان کامنت‌های با این مضمون که “الحق که فرزند شهید هستی” زیاد دیده می‌شد.

به نظرم خیلی… یک بار یک خانمی در دایرکت اینستاگرام برای من نوشت تو که می‌گویی فرزند شهید هستی چه کار برای این مملکت کردی؟

زمانی که این شرایط پیش آمد یاد دایرکت این خانم افتادم و با خودم گفتم : من می‌گویم فرزند شهیدم چه کردم؟ درست است پدرم دین خود را ادا کردند، اما من هم باید ادای دین کنم و همیشه سعی کردم در هر زمینه‌ای که آشنایی دارم فعالیت کنم. پیش از شروع کرونا و تعطیلی مدارس و مهد کودک‌ها من تدریس می‌کردم و معلم بودم. آن زمان دیدم که توانایی تدریس و آموزش داشتم حضور پیدا کردم و وقتی در چنین شرایطی دیدم توانایی انجام این کار و تغسیل اموات کرونایی دارم حضور پیدا کردم.

این را هم باید بگویم که یکی از دلایل نترسیدن از اموات و حضور در غسالخانه آن است که مادرم فیلم شستشوی پدر را به من در کودکی نشان داده بودند و از همان زمان ترس من از این موضوع و اموات ریخته شده بود.

اولین بار که سنگینی میت را حس کردید چه چیزی به ذهنتان رسید و چه احساسی در آن لحظه داشتید؟

تنها چیزی که در آن لحظه به آن فکر کردم آن بود که، چقدر ما بعد از مرگ ناتوان هستیم… بدنی که در تمام لحظه‌های زندگی به آن رسیدگی کردیم حالا باید با کمک افراد دیگر جابجا شود و آنقدر سنگین است که یک نفر به سختی می‌تواند آن را جابجا کند و در آن لحظه چقدر بدنمان بی ارزش و محتاج است. چند روز گذشته خانمی لاغر و نحیف فوت کردند با اینکه وزن زیادی نداشتند، زمانی که خواستم سر ایشان را کمی جابجا کنم دیدم که سرش بسیار سنگین است و هنوز مچ دستم درد می‌کند… چقدر انسان در مقابل عظمت خداوند ناتوان است.

در صفحه اینستاگرامتان بعد از آغاز فعالیتتان در بیمارستان پست‌های متعدد و استوری‌های زیادی گذاشتید، هدفتان از این کار چیست؟

خود من به شخصه زمانی به این کار ترغیب شدم که پست ها و استوری های یکی از دوستانم را دیدم و پست های آن دوست عزیز باعث علاقه و پیگیری من برای حضور در بیمارستان و انجام چنین فعالیتی شد.

این پست‌های من در اینستاگرام بیشتر جنبه ترغیب افراد را دارد تا در این روزهای بحرانی هر کاری که از دستشان برمی‌آیند انجام دهند و اصلا قصد ریا کاری ندارم چراکه این مسئله ریسک بالایی دارد و جایی برای ریا نمی‌گذارد همچنین سودی ندارد که من برای ریا این کار را انجام دهم.

رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر خود فرمودند که ما در جنگ رسانه‌ای ضعیف عمل می‌کنیم، بچه مذهبی‌ها به دلیل این که برچسب ریاکاری به اقداماتشان در هر زمینه ای نخورد از فعالیت‌های رسانه‌ای دست می‌کشند. این پست‌های من فقط به دلیل صحبت‌های رهبر انقلاب در خصوص جنگ رسانه‌ای است.

خیلی ممنون زهرا خانم که حس و حال این روزهای خود را با ما در میان گذاشتید. ان شاءالله همینطور ثابت قدم پیش روید.

خواهش میکنم… ان شاءالله.

شهر رویدر پتانسیل بالای دارد و لایق بهترین هاست

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

استان هرمزگان با توجه به بافت سنتی، آداب و رسوم خاص و فرهنگی غنی و ریشه دار، از قدیم الایام بخش مهمی از انواع صنایع دستی را در خود جای داده و به همین جهت همواره در طول تاریخ مورد توجه محققان و تاریخ شناسان گوناگون قرار گرفته است.

 در استان هرمزگان صنایع دستی بومی از جایگاهی ویژه در فرهنگ و سنت های مردم برخوردار می باشد. بعنوان مثال رودوزیهای سنتی که از جمله مهمترین رشته های صنایع دستی این منطقه است. جز لاینفک پوشش بومی زنان و دختران منطقه می باشد و یا نوعی حصیر به نام «تک» در نواحی روستایی هم بعنوان زیرانداز و هم بعنوان بخشی از پوشش سقف خانه ها مورد استفاده قرار می گیرد.

نکته دیگر اینکه با درنظرداشتن موقعیت مرزی استان و رویارویی ساکنان مدرسه با فرهنگ های بیگانه، محفوظ ماندن این جایگاه و استفاده از صنایع دستی بویژه در پوشش خانم ها بسیار ارزشمند است و حاکی از توجه و عنایت مردم استان به اینگونه صنایع و حفظ نمادهای سنتی و بومی منطقه می باشد.

از حصير بافی بايد به عنوان رايج ترين و معمول ترين صنعت دستی استان هرمزگان نام برد، چرا که ماده اوليه مورد نياز حصير بافی برگ درخت خرما بوده که به حد وفور در اختيار صنعتگران است و توليد انواع فرآورده های حصيری که کاملاً جنبه مصرفی دارد، روستاهای ميناب، يشاگرد، بندر لنگه و اطراف آن از مناطق مهم بافت حصير است که اکثر کار آن توسط زنان و دختران منطقه صورت می گيرد. مواد اوليه مورد مصرف عبارت است از برگ درخت خرما(پيش مُغ) و ضايعات درخت خرما و گياهی به نام “مور. حصير بافان ميناب در روستاهای بهمنی، چلو، نصيرابی، محمودی و قاسم آباد ساکن هستند.

محصولات حصیری مشتمل بر سجاده حصیری، بادبزن، نوعی سبد حصیری گرد و دردار بلند جهت نگهداری البسه، نوعی زیرانداز به نام “تک” که در نواحی روستایی به منظور پوشاندن سقف خانه ها نیز مورد استفاده قرار می گیرد، درپوش کوزه، نوعی سینی گرد و بزرگ به نام “سپ”، “دمکش”، گلدان حصیری، ظرف میوه، ظرف نگهداری نان “کفه”.

گلابتون دوزی

زردوزی که در نقاط مختلف ايران به “کم دوزی”، ” گلدوزی”، “برودری دوزی” و “کمان دوزی” شهرت دارد، در اکثر نقاط ايران رواج دارد و در استان هرمزگان بويژه شهرهای بندر لنگه، بندر عباس و ميناب رونق بسيار دارد. از گلابتون دوزی برای توليداتی نظير دمپايی، شلوار های زنانه، سر آستين، پيش سينه، دور يقه، لبه پرده، ديوارکوب، پشتی، کوسن، سجاده، جلد قرآن و تابلو استفاده می کنند.

خوس دوزی

اين هنر به کمک نوارهای نقره ای باريک و برروی پارچه توری ريز بافت تجلی يافته و گاه ستاره هايی فلزی برروی پارچه می نشانند، و ازآن برای تزئين مقنعه، دستار(چادر زنانه) استفاده  می شود. پارچه مصرفی معمولاً به رنگ های سياه، سفيد، سبز و زرشکی است که هر دو روی پارچه شکل يکسان دارند.

بادله دوزی

بادله دوزی يا “تلی بافی” عبارت است از بهم پيوستن چند نوع زری با يکديگر به صورتی که زری بزرگ دروسط و زری های کوچک در اطراف قرار می گيرند. بادله به شکل نوارهايی با پهنای ۱۵ سانتيمتر توليد می شود که معمولاً برای لبه شلوارهای زنانه مورد استفاده قرار می گيرد.

تعاونی نخل زرین رویدر با بیش از ۱۷۰ عضو، یکی از پویاترین و بزرگ‌ترین تعاونی‌ های استان هرمزگان است

گفت و گوی ما را با مطهره نظری نیا یکی از اعضای این تعاونی بخوانید

تعاونی از اواخر سال ۹۶ با هدف تولیدات صنایع دستی ، گلابتون ، حصیر بافی ، بافت سنتی و تلفیقی و صنایع غذایی راه اندازی شد

این تعاونی ۷ عضوهیات مدیره و ۱۷۰ عضو دارد و در حال بررسی سابقه  ۱۵۰ عضو دیگر نیز است .

و تا به حال ۳ بار در نمایشگاه های تهران و بندرعباس شرکت کرده است.

استقبال از نمایشگاه ها چطور بود؟

استقبال از نمایشگاه ها بسیار عالی است  و اینکه کیفیت کارها بسیارعالی و با قیمت های مناسب ارائه می شود.

برای پیشترفت کار چه تمهیداتی اندیشیده اید؟

ما در حال راه اندازی چند کارگاه متفاوت هستیم تا در بحث پوشاک سنتی ، تلفیقی و حصیر بافی قوی تر کار کنیم. برای گسترش کارمان از هنرمندان کل کشور دعوت به همکاری می کنیم.

فروشتان به چه صورت است؟

هم اینترنتی و هم سفارشی کار انجام می دهیم

اگر متولی میراث فرهنگی بودید ، برای بانوان کارآفرین چه کاری انجام می دادید ؟

بانوان کار آفرین را دسته بندی می کردم ، تا هر شخصی در رشته خودش فعالیت کند . برای هر کدام یک کارگاه بزرگ محیا می کردم و در مبحث بازاریابی گروهی را درست می کردم که آنها کار فروش را انجام دهند و بانوان بدون هیج دغدغه ای بتوانند فعالیت کنند .

صنایع دستی استان هرمزگان بی نظیر است و اگر بخواهند حمایت کنند بدون شک شاهد رشد بازار بسیار بزرگی در جنوب کشور و خصوصا استان هرمزگان می شویم

از معضلات صنایع دستی بگویید

شروع  کار صنایع دستی رویدر از سمت شهرداری انجام شد . از لحاظ مالی تحت فشار هستیم . ۹۹ درصد بانوان آماده کارهستند . منتها از لحاظ تهیه ابزار و تجهیزات مشکل داریم . قیمت ها بسیار بالاست و یک اداره نمی تواند تمامی این وسایل را برای ما محیا کند. امیدوارم بتوانیم وام بگیریم و کارمان را گسترش دهیم.

حرف آخر

شهر رویدر از لحاظ صنایع دستی پتانسیل بالای دارد و لایق بهترین هاست

برکانو، پوششی هزار رنگ بر روزهای بی رنگ کرونا

گفتگوی اختصاصی آوای دریا با خالق برکانو

ارسال شده در ۱۶ فروردین ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

رامین چمنی متولد سال ۱۳۶۵ عضو هیات مدیره انجمن طراحان لباس هرمزگان است و از سال ۹۰ با علاقه شخصی و گذراندن دوره های خصوصی ، خواندن کتاب و به کمک اینترنت وارد طراحی لباس شده است . به تازگی طرحی از او به مرحله اجرا رسید که با استقبال خوبی مواجه شد و وزیر محترم ارشاد نیز از آن  حمایت کرد.

رامین چمنی برکانو را برای تنوع در پوشش مراقبتی روزهای پیش رو به همراه ترکیب رنگ های زیبا و با الهام از با هویت اصیل برقع هرمزگانی طراحی کرده است.

در بیانیه این طرح آمده است که : امروز شاید ناچار هستیم لایه های بی رنگ استرس را بر چهره ی خودمان و زندگی مان تحمیل کنیم، من از شما دعوت می کنم بیاید به زبان مشترک تمدن هایمان رجوع کنیم، هنر!

من و همکارانم بخشی از اصالت تمدن مناطق جنوبی ایران را با زبان مشترک هنر ترکیب کردیم و پوششی ساختیم برای گذار از اجبار بی رنگ به اختیارهزار رنگ…

به همین بهانه به سراغ آقای چمنی رفتم و شما را به خواندن این گفت و گو دعوت می کنم.

اولین لباسی که طراحی کردید چه بود؟

اولین لباسی که طراحی کردم دو عدد مانتو مجلسی ، برای شرکت در جشنواره مد و لباس فجر بود که البته هیچ رتبه ای هم نیاورد.

 از نظر شما طراحی لباس چگونه از جامعه تاثیر می پذیرد؟

من برعکس فکر می کنم . فکر می کنم که جامعه از طراحی لباس و تفکر هنرمندان تاثیر می پذیرد و تاثیر زیادی هم است . چه در تئاتر ، چه در موسیقی و چه در طراحی لباس. 

هنرمندان با توجه به هنر و زائده ذهنی شان آثاری را خلق می کنند که آن آثار بر روی جامعه اثر می گذارد.

 نظرتان درباره پوشش هرمزگان چیست؟

من در جایگاهی نیستم که بخواهم در این باره نظر بدهم. فقط می توانم تعریف و تمجید کنم، تاریخ و تمدنی که با این پوشش همراه است. پوششی که کاملا نجیب، محجوب و وقار تاریخی دارد .

 المان ها را از کجا الهام می گیرید ؟

المان ها از بطن جامعه ، مردم و چیزی که مردم  در دوران های مختلف با آن احساس بهتری دارند  گرفته می شود. طراحان سعی می کنند آن احساس را ارتقا ببخشند و کاری می کنند که مردم حس بهتری از خودشان و زندگی داشته باشند .

پیشنهاد شما برای کسانی که می خواهند وارد این عرصه شوند چیست ؟

وارد هر مقوله ای از جمله طراحی می شوند، مطالعات همه جانبه خود را بالا ببرند که این امر سبب می شود که وقتی بر روی مساله و یا چالشی تمرکز می کنند ، از چندین بعد آن چالش را ببنید و با دادن ایده های بهتر در آن موفق شوند.

در واقع  طراحی شغلی است که باید در اقیانوس کم عمقی از اطلاعات باشید و همه جوانب را در کنار هم ببینید و بعد تبدیل به دریاچه عمقی از اطلاعات شوید. 

از دید شما برای ورود به این رشته داشتن تحصیلات مرتبط ضروری است ؟

به هیچ وجه ضروری نیست . روند تجربه وعلم ثابت کرده است که درهیچ کدام از رشته های هنری به داشتن تحصیلات مرتبط نیازی نیست و بدون تحصیلات نیز انسان می تواند موفق شود.

از انجمن طراحان لباس هرمزگان بگویید

از تاسیس این انجمن بیش از ده سال توسط دکتر آزاده آریانا می گذرد و بیش از ۱۲۰ عضو متخصص و اساتید دانشگاهی دارد که همگی در طراحی لباس و یا حوزه های مرتبط کار می کنند . این انجمن چندین رویداد برگرار کرده است که آخرین آن هودکس بوده است.

برگزاری ورکشاپ و کلاس های کاربردی یکی از اهداف این انجمن بوده وعضویت در این انجمن بسیار ساده است و با ارائه رزومه و مدارک شناسایی می توان عضو انجمن شده و از امکانات آن استفاده کرد.

طراحی لباس در ایران و به ویژه در هرمزگان چه جایگاهی دارد؟

در ۸ ساله اخیر مشخص شده که هنرمندان هرمزگانی بسیاربا استعداد و قوی در ارائه آثار خود هستند . هر زمان که از هرمزگان هنرمندی به مسابقات و جشنواره های ملی و استانی رفته است حائز رتبه شده است .

از مقامی که در جشنواره مد و لباس خلیج فارس آوردید بگویید ؟

جشنواره مد و لباس خلیج فارس در چندین ماه پیش برگزار شد که تیم بنده در بخش کالکشن سازی موفق به اخذ رتبه اول شد و توسط وزیر محترم ارشاد تقدیر شدیم . ایده ما نمونه کشوری نداشت و در واقع طراحی لباس بر اساس ساختار مولکلولی کانی هایی بودند که در هرمزگان یافت می شدند . در واقع ما شکل و ساختار کانی های بومی استان را بر روی برش های لباس پیدا کردیم و در نهایت ایده ای به نام سنگ درمانی و یا کانی درمانی تولید شد .

 هنوز اول راه هستیم و بر روی آن کار می کنیم تا بتوانیم این ایده را گسترش دهیم و آن را در مقیاس علمی به کشور معرفی کنیم

استقبال و فعالیت بانوان هرمزگانی در این رشته چگونه است؟

ما تعداد بسیار زیادی خانم و آقا داریم که در حوزه مد و لباس فعالیت می کنند و معمولا استقبال خوبی در رویداد ها و ایونت ها دیدیم و چیزی که من فکر می کنم این است که باید این بستر را بزرگ تر کنیم تا این افراد بتوانند با فراغ خاطر بهتری در این راه فعالیت کنند.

ازمشکلات این رشته بگویید ؟

بزرگترین مشکل این رشته این است که ، ما هنوز در بندرعباس شو روم یا مکانی برای ارائه کارهای پوششی مد ولباس  که دارای استانداردهای لازم باشد ، نداریم و بالاجبار از سالن هتل ها برای این اتفاق استفاده کنیم.

نظر شما برای استفاده از نماد های سنتی در طراحی لباس چیست؟

نظر شخصی ام بسیار موافق است. اما این اتفاق، یعنی استقاده از نماد سنتی که ریشه در تاریخ قوم و مردم داشته باشد به تفکر و خلاقیت طراح وابسته است و کاملا مساله شخصی است . من با ترکیب و چیدمان مناسب المان های سنتی در پوشش فعلی موافقم.

آیا امضای خاصی در طراحی هایتان دارید که کارهایتان با آن امضا شناخته شود؟

من سعی می کنم کارهایم را جوری طراحی کنم که تجربه بهتری در استفاده از آن خلق شود. در واقع به آن تجربه کاربری می گویند، تجربه کاربر در استفاده از آن پوشش بهترو حس بهتری ایفا کند. این را امضای کار می گویم.

از برکانو بگویید

معمولا در چالش هایی که در جامعه بوجود می آید هنرمندان سعی می کنند، ورود کنند و مرحمی باشند بر حس و حال مردم و با توجه به تخصصی که من داشتم در حوزه تجربه کاربری که علم جدیدی است، تصمیم گرفتنم پارامترهایی از تجربه کاربری را در دیزاین پیاده کنم که اولین آن با دوران کرونا و طراحی برکانو شروع شد . امیدوارم مخاطبان با استفاده از آن تشویق شوند و احساس بهتری داشته باشند .

برکانو یعنی برکع نو…

همانگونه که از نام این طرح مشخص است این طرح از الهام گرفته از برقع زنان و و دختران هرمزگانی است و با ایجاد تغییرات اصولی و حفظ ماهیت زیبایی و بهداشتی آن به محصول مناسب و تشویق کننده برای شرایط فعلی جامعه تبدیل شده است.

برکانو کاملا قابل شستشو و استفاده مکرر است و رویه بیرونی آن از دست دوزی ها و تزییات فراوان هرمزگانی که تنوع فراوانی دارد استفاده شده است و بیش از ده طرح مختلف با ترکیب و تزییات و طرح های مختلف دارد .

هدف از طراحی برکانو چه بود ؟

هدف برکانو تلطیف روحیه و تشویق به استفاده کنندگان برای دراز مدت از ماسک بوده و اینکه احساس کردیم مخاطبان در این دوران برای استفاده از ماسک سفید اذیت می شوند و استایل بیمارستانی حس ملال آوری دارد .

این پوشش می تواند به جای یک رنگ ، چندین رنگ داشته باشد ، می توانیم آن را با لباس ست کرده و این تفکر باعث شد این ایده شکل بگیرد .

آیا می توان از برکانو به عنوان جایگزینی برای ماسک استفاده کرد؟

برکانو در وهله اول ماسک نیست بلکه پوششی برای روی ماسک است . صرفا برای این است که حس ماسک سفید بیمارستانی را از بین ببرد . ولی در طرح تکمیلی و سه روز بعد از ارائه برکانو در تیم تولید به سرپرستی دکترآریانا تصیمیم گرفته شد که در لایه داخلی برکانو از اسپان باند سه لایه اس اس اس استفاده شود که مورد تایید وزارت بهداشت و معاونت غذا و دارو می باشد و پارچه ای است که از آن ماسک تولید می شود. اگر به تولید انبوه برسد، می تواند به عنوان ماسک استفاده شود. اما به تنهایی فقط پوششی برای ماسک است .

استقبال از برکانو چطور بود ؟

مدیر کل فرهنگ و ارشاد هرمزگان از این طرح استقبال کردند و آن را مطابق با ارزش های طراحی شده برقع و اصالت هرمزگان دیده و وزیر محترم ارشاد نیز از این طرح استقبال کرده و در حساب توئیتری خود ضمن حمایت از این طرح سنت ها و فرهنگ ایران زمین چشمه سار جوشان خلاقیت دانسته اند  و ما را مورد حمایت معنوی خود قرار دادند .

حرف آخر

تشکر می کنم از حمایت انجمن مد و لباس استان که ایده برکانو را پوشش دانند و همه مخاطبان را به کار تیمی دعوت می کنم. بیشترین چیزی که در این سالها من از آن بهره بردم کار تیمی و تیم ورک و گذاشتن ایده ها و تفکرات اعضای تیم در یک پیمانه است که نتیجه آن خلق آثاری فاخر و قابل توجه بود.

کارآفرینان کوچک هرمزگانی ، دامپزشک های دلسوز آینده

به زندگی ما خوش آمدید

ارسال شده در ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

هستی حاجیوند یازده ساله و خواهر نه ساله اش هلیا با انجام قلاب بافی و ساخت عروسک و آموزش آن توانستد عنوان کوچکترین کارآفرینان هرمزگانی را از آن خود کنند. دوست دارند در آینده دامپزشک شوند و از کمک به حیوانات بی سرپناه لذت می برند.  به سراغشان می روم و شما را به خواندن این گفتگوی دلنشین دعوت می کنم.

چی شد که به قلاب بافی و عروسک سازی علاقه پیدا کردید و از چه سنی شروع به کار کرده و آموزش ابتدایی این کار با چه کسی بود؟  

هستى:

از ٦ سالگى علاقه داشتم ولى از سن ۹ سالگی شروع به قلاب بافى كردم و اصول اوليه ى قلاب بافى را از مادربزرگم يادگرفتم و كم كم با آموزشهاى كتاب و آموزش هاى مجازى در اين زمينه پيشرفت كردم.

هليا:

از سن ٧ سالگى و توسط خواهرم قلاب بافى را در ١٢ روز ياد گرفتم و در كنارش شروع به يادگيرى انواع بافت كردم.

هدفتان از ادامه این رشته چیست؟ 

هستى:

هدفم از ادامه ى اين رشته اين هست كه بتوانم با تلاش بيشتر و با استفاده از استعداد و خلاقيتم طرح هاى جديدى ببافم و ارائه دهم و بتوانم در نمايشگاه هاى بين المللى حضور پيدا كنم .همچنين در كنار تحصيل كسب درآمد داشته باشم.

هليا:

من بيشتر بخاطر علاقه به كارهاى هنرى و پر كردن اوقات فراغتم اين كار را انجام مى دهم . چون ترجيح مى دهم به جاى تماشاى زياد تلويزيون يا بازيهاى كامپيوترى كار مفيدی انجام دهم. مثلا بصورت ذهنى و خلاق عروسك مى بافم. يا مجسمه مى سازم ، نقاشى مى كشم، به مطالعه ى كتابهاى علمى هم خيلى علاقه مندم و شعر و داستان هم مى نويسم.

آیا به درستان لطمه ای وارد نشد؟ 

هر دو با هم جواب می دهند که هميشه اول تكاليف مدرسه را انجام مى دهيم و فقط در زمان اوقات فراغت كارهاى هنرى مثل قلاب بافى، نقاشى ، مجسمه سازى ،كاردستى و … انجام مى دهيم و از نفرات برتر كلاس و آزمون علمى هستيم.

مشوق اصلی شما چه کسی بود؟

هر دو بر این عقیده بودند که خانواده ، مدير ، معلم ها و دوستانشان از مشوقین آنها بودند

گفتید دوستان، نظر دوستانتان درباره هنری که داری چیست؟ 

هلیا و هستی می گویند که دوستانمون كارهاى هنرى ما را خيلى دوست دارند و هميشه تشويقمان مى كنند

 ما هم در زنگ هنر و بصورت مجازى به دوستانى كه علاقه مند هستند آموزش مى دهيم

اگر بخواهید به کسی از هنر دستتان هدیه بدهید چه درست می کنید؟ 

هستى:

سعى مى كنم هديه ام مطابق با علاقه و سليقه ى طرف مقابلم باشه ، چه از نظر شكل و چه از نظرطرح و رنگ و نوع كار .

هليا:

من بيشتر عروسك حيوان مورد علاقه ى دوستانم را مى بافم و بصورت جا كليدى هديه مى دهم

درباره كلاس هايى كه برگزار مى كنید به ما بگو؟

هستى :

كلاس هايى كه برگزار مى كنم در زنگهاى هنر مدرسه است . معلم يار هنر و رياضى هستم  و از طريق صفحه ى مجازى هم آموزش مى دهم.

از طرف كانون پرورش فكرى هم پيشنهادی براى مربى شدن و آموزش داشتم كه ان شالله از تابستان شروع مى كنم.

چه شد كه به برنامه اعجوبه ها دعوت شدید؟

فيلم  و عكس كارهای هنریمان را براى دستيار كارگردان ارسال كرديم كه خيلى استقبال كردند و با مادرم تماس گرفتند و ما را به برنامه دعوت كردند و ما با پوشش محلى  در برنامه شركت كرديم كه فرهنگ و سنت شهرمان را حفظ كنيم و همينطور خيلى دوست داشتيم ضبط مستند برنامه را در زيارت پنجعلى و معبد هندوها بگيريم ، كه اماكن زيارتى و گردشگرى بندرعباس مورد توجه قرار بگيرد.

ولى به علت كوتاه بودن زمان مستند موفق نشديم ضبط را در زيارت پنجعلى انجام بدهيم.

دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟  (گفتید که میخواهید تمام حیوانات مریض خیابان را درمان کنید،  از اهداف قشنگتان بگویید؟  )

هستى:

دوست دارم در آينده دامپزشك بشم بخاطر علاقه اى كه به حيوانات دارم

چون كره ى زمين فقط براى زندگى كردن ما انسان ها آفريده نشده .حيوانات از وجود خودشان آگاهى دارند و مثل ما حق زندگى دارند.

هليا:

من هم مثل خواهرم مى خواهم در آينده دامپزشك شوم .چون حيوانات را خيلى دوست دارم . آنها مثل ما انسانها توان صحبت كردن را ندارند ، وقتى بيمار مى شوند نمى توانند خود را درمان كنند و به كمك ما انسانها احتياج دارند. من مى خوام وقتى دامپزشك شدم براى درمان حيوانات مخصوصا حيوانات خيابانى تلاش كنم. پيامم براى شركت در برنامه ى اعجوبه ها هم دفاع از حقوق حيوانات بود.

هنر دستتان را  از کجا می توانیم خریداری کنیم؟

هستی و هلیا در جوابم می گویند که ما هنر دستمان را از طريق دوستان و صفحه ى مجازى به فروش مى رسانیم و استقبال خوبی از کارهایمان شده است.

برای بافندگی از کجا ایده می گیرید ؟

هستى :

بيشتر سعى مى كنم كارهایم را از ذهن و خلاقيت خودم ببافم و گاهى هم از عكس ها و كارهاى بافتنى كه ميبينم و خوشم آمده، مى بافم

هليا:

بیشتر از دریا ایده می گیرم، آخرین کاری که بافتم خرچنگ بود و الان هم مشغول بافتن نشان برج آبان هستم .

اولين كارى كه بافتيد چى بود؟

هستى :

يك گردنبند طرح قلب براى مادرم بود.

هليا:

بافت دستبندهاى رنگى براى دوستام.

حرف آخر :

هستى:

هر كسب و كارى با يك ايده شروع مى شود، چون ايده ى خوب به ما كمك مى كند تا بدانیم قرار است به چه جايگاهى دست پيدا كنيم. بايد هميشه براى رسيدن به اهدافمان تلاش كنيم وگرنه موفق نمى شويم و اين كارى هست كه من انجامش مى دهم . چون باورم اين هست كه فقط با تلاش و نا اميد نشدن مى توانم بر روى سكوى موفقيت بايستم و در آخر از شما و تمام كسانى كه در اين راه از من حمايت كردند تشكر مى كنم.

هليا :

براى اينكه آينده ى خوب و روشنى را بسازيم نبايد وقتمان را با انجام كارهاى بى ارزش تلف كنيم. بايد تلاش كنيم. بهانه ها را از خودمان دور كنيم و اجازه ندهيم افكار منفى ديگران روى هدف و كارمان تاثير بگذارد. با اميد به خداوند بزرگ و تلاش ايده هایمان را عملى می كنيم.

صحبت هاى مادر:

آیا شما نیز قلاب بافی بلد هستید?

من قلاب بافى بلد نيستم ، ولى بچه ها را هميشه تشويق كردم كه كارى كه خودشان به آن علاقه مند هستند را انجام دهند و هميشه در مسير درست حركت كنند، و سعى كردم وسايل مورد نياز براى انجام كارهاى هنريشان را تهيه كنم.

نظر شما درباره هنر بچه ها و ویژگی هایی که دارند؟

هستى و هليا از سن دو ، سه سالگى علاقه مند به انجام كارهاى هنرى مثل نقاشى، و كاردستى هاى خلاقانه با مقوا و وسايل دورريختنى بودند.

و در حال حاضر هم هميشه تلاش مى كنند كه در زمينه هاى مختلف هنرى پيشرفت بيشترى كنند و واقعا تشنه ى يادگيرى و اجراى كارهاى جديد و خلاقانه هستند . از نظر تحصيلى شكر خدا وضعيت خوبى دارند و از ويژگى هاى اخلاقيشان این است که هر دو دلسوز ، مهربان، پرتلاش، مصمم و با اراده هستند.

آرزو مى كنم با توكل بر خداوند به هدف و آرزويى كه دارند برسند.

کتابخوانی با نشستن در کتابخانه ترویج نمی‌شود

رئیس اداره ویژه کتابخانه عمومی قشم در گفتگو با قدس‌آنلاین مطرح کرد:

ارسال شده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۸، توسط خدیجه زمانیان

“امینه دریانورد” گفت: وقتی مسئول کتابخانه شدم گفتم ما نباید در کتابخانه بنشینیم و منتظر مردم باشیم، چون شاید اصلاً کسی نخواهد وارد اینجا شود. به همکارانم گفتم ما باید به سمت مردم برویم و آن ها را به کتابخوانی تشویق کنیم.

شعر سبب می‌شود به کتاب و کلمه علاقه مند شود. در ۲۰ سالگی اولین شعرش را می‌گوید. محمدعلی بهمنی او را به عنوان یک شاعر کشف و به شعر سرودن و مطالعه ادبیات تشویق می‌کند. تشویق استاد و شاعر مورد علاقه‌اش سبب می‌شود به دنبال تهیه کتاب باشد اما روستای درگهان منطقه محرومی بود که دسترسی به کتاب در آن آسان نبود، پس به سراغ ناشران می‌رود و از آن‌ها درخواست کتاب می‌کند؛ کتاب‌ها به مرور برایش ارسال می‌شود و به این صورت شعر موجب می‌شود در مسیر کتابخوانی قرار بگیرد.

“امینه دریانورد” در آن زمان یک کتابدار بود که فقط علاقه به شعر و خواندن کتاب داشت اما رفته رفته به این فکر می‌کند چرا لذت کتابخوانی‌اش را با بقیه به اشتراک نگذارد. حالا که با شاعران و ناشران مرتبط شده و کتاب‌های به روز و خوبی دریافت کرده پس می‌تواند غیر از خودش افراد دیگری را در این لذت شریک کند.

از همین جاست که خانم شاعر کتابدار تصمیم می‌گیرد اولین کتابخانه روستا را دایر کند. گرفتن تصمیم همانا و دایر کردن کتابخانه‌های متعدد در قشم همانا. حالا قشم به همت امینه دریانورد صاحب هشت کتابخانه شده است که البته قرار است به این تعداد تا یک ماه دیگر پنج کتابخانه دیگر هم اضافه شود.

امینه دریانورد به خاطر فعالیت‌های چند دهه‌اش در حوزه کتاب و گسترش کتابخوانی به عنوان کتابخوان نمونه و شایسته تقدیر از سوی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور مورد تقدیر قرار گرفت.

خانم کتابدار از سال ۹۲ رئیس اداره ویژه کتابخانه عمومی شهرستان قشم استان هرمزگان شده است و دبیر کل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور وقتی تلاش‌های این بانو را می‌بیند این اداره را «ویژه» می‌کند تا او در راه گسترش کتاب و کتابخوانی اختیارات بیشتری داشته باشد.

دریانورد همچنان همه تلاشش را می‌کند تا کتاب و کتابخوانی را گسترش دهد. تلاش هایش برای کتاب فرصتی برای او باقی نگذاشته تا به فکر انتشار مجموعه اشعارش باشد. با همه این‌ها هنوز تلاش هایش را در زمینه کتاب کافی نمی‌داند و می‌گوید: « آرزوی من این است که همه روستاها حداقل صاحب یک کتابخانه شوند و من تا آنجا که بتوانم برای تحقق این آرزو تلاشم را می‌کنم، چون معتقدم کتاب می‌تواند در زندگی بهتر و بهتر دیدن بیش از هر چیز دیگری به ما کمک کند».

در هفته کتاب و کتابخوانی گفت‌وگوی ما را با این بانوی دوستدار کتاب بخوانید.

اولین کتابخانه‌ای که با تلاش و همت شما در روستای درگهان قشم افتتاح شد مربوط به چه سالی بود و چطور این اتفاق افتاد؟

وقتی تصمیم گرفتم لذت خواندن را با دیگران به اشتراک بگذارم به دنبال جایی بودم که کتاب‌ها را آنجا بگذارم تا همه بتوانند آن‌ها را بخوانند.

مکتب‌خانه‌ای بود که عصرها تعطیل می‌شد، با اعضای شورای شهر درگهان صحبت کردم کتاب‌ها را آنجا بگذارم تا بقیه هم استفاده کنند. اعضا از این پیشنهاد استقبال کردند و افرادی که همسن و سال خودم بودند کتاب‌ها را می‌دیدند و مطالعه می‌کردند. این اتفاق مربوط به سال ۷۹ بود. وقتی اشتیاق دیگران را برای خواندن کتاب دیدم بیشتر تشویق شدم تا پیگیر باشم. خبر افتتاح این کتابخانه به گوش رئیس اداره ارشاد وقت آقای عبادرضا اسلامی رسید که ایشان برای بازدید آمدند و وقتی دیدند ما در فضای کوچک گرمی نشسته‌ایم و مشغول مطالعه هستیم دستور دادند کولر را از اتاق خودشان بردارند و در اختیار ما قرار دهند. به هر حال همین حمایت‌ها باعث شد آرام آرام آن کتابخانه شناخته شود و حتی در سال ۸۳ ثبت هم بشود. آن کتابخانه زیر نظر نهاد کتابخانه‌های کشور درآمد و در حال حاضر یکی از کتابخانه‌های خیلی فعال و خوب درگهان است. نام این کتابخانه «علی بن ابیطالب» است.

دغدغه من دیگر شد کتاب و کتابخوانی مردم روستا و شهرم. بعد از این من شدم معاون و سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد قشم و در همه این شرایط تلاش کردم کتابخانه‌های بیشتری برای مناطق مختلف قشم راه اندازی کنم.

استقبال مردم همچنان خوب بود؟

نه، در بعضی بخش‌ها و روستاها گاهی اهالی مخالفت می‌کردند و می‌گفتند نیازی نیست، اما ما ناامید نمی‌شدیم و به کار ترویج کتاب ادامه می‌دادیم و حالا خود اهالی از افتتاح کتابخانه در روستاها استقبال می‌کنند. گاهی در روز چند دهیار می‌آیند و خواهش می‌کنند که بروم در روستای آن‌ها و ترویج کتاب کنم؛ این تغییر نگاه برای من خوشایند است.

برای علاقه‌مند کردن مردم به کتاب کار خاصی انجام دادید یا به همان افتتاح کتابخانه بسنده کردید؟

وقتی مسئول کتابخانه شدم دیدم ما نباید در کتابخانه بنشینیم و منتظر مردم باشیم، چون شاید اصلاً کسی نخواهد وارد اینجا شود. به هر حال هنوز فرهنگ مطالعه و کتابخوانی جا نیفتاده است، به همکارانم گفتم ما باید به سمت مردم برویم و نباید منتظر مردم باشیم. در قدم اول مدارس درگهان را شناسایی کردیم. کارتون‌های سنگین کتاب را به بغل می‌گرفتیم و به تک‌تک مدارس می‌بردیم، مضمون کتاب‌ها را برای بچه‌ها توضیح می‌دادیم. از آن‌ها می‌خواستیم کتاب بخوانند و خلاصه کتاب‌ها را برای ما تعریف کنند، بعد به بچه‌ها جایزه می‌دادیم. این تشویق‌ها بچه‌ها را مشتاق کتاب خواندن کرد طوری که در یک ماه ۲۵۰ نسخه امانت داشتیم و حالا این تعداد به ۳۱۰۰ نسخه رسیده است. اکنون مدارس که تعطیل می‌شود بچه‌ها به صف مقابل کتابخانه‌ها می‌ایستند تا کتاب امانت بگیرند. اگر کتابخانه‌های قشم فعال شده به خاطر همین است که ما کتابدارها و مسئولان کتابخانه‌ها به سمت مردم می‌رویم و تفاوت کتابخانه‌های قشم با سایر کتابخانه‌ها در همین است. در حال حاضر کتابخانه خلیج فارس که از فروردین افتتاح شده است، ۳۹۰۰ عضو دارد. این تعداد عضو برای شهری مانند قشم که این همه مراکز اقتصادی و تفریحی دارد، آمار خوبی است.

 تلاش‌های شما فقط در حوزه مدارس است، در حالی که فرهنگ کتابخوانی بیش از آموزش و پرورش در بستر خانواده شکل می‌گیرد، برای آموزش خانواده‌ها هم کاری انجام دادید؟

بله، اهمیت متوجه کردن خانواده‌ها به مقوله کتاب و کتابخوانی کمتر از مدارس نیست. ما برای کتابخوان کردن مادران بیشتر از پدران برنامه ریزی کردیم، چون به هر حال مادر بیشتر از پدر در خانه است و فرزند از مادر بیشتر تأثیر می‌گیرد. به باور من اگر مادر خانواده کتاب دستش باشد، حتماً بچه هم به مرور به مطالعه علاقه‌مند می‌شود. برای مادران کلاس قصه‌گویی گذاشتیم و آن‌ها را تشویق به خواندن کردیم. حتی اگر دانش‌آموزی عضو فعال کتابخانه بود، حتماً مادر او را می‌خواستیم و از مادر تشکر می‌کردیم، در صورتی که می‌دانستیم مادر از این مسئله بی خبر است اما می‌خواستیم خودش را هم متوجه علاقه فرزندش کنیم تا او هم فرزندش را در مسیری که قرار گرفته بیشتر تشویق کند.

امکانات کتابخانه‌هایی که زیر نظر شما افتتاح شدند چگونه است؟ بسیاری از مردم معتقدند کتابخانه‌ها از منابع مطالعاتی خوبی برخوردار نیستند و کتاب‌های مخازن به روز نیستند، برای رفع این نقص چه کردید؟

ماهانه برای کتابخانه‌ها سهمیه کتاب می‌آید اما من به این کتاب‌ها اکتفا نمی‌کنم و از چند منبع دیگر هم کتاب تهیه می‌کنم؛ مثلاً از دوستان ناشر که در شورای ناشران کودک و نوجوان تهران هستند می‌خواهم کتاب‌های نمونه سال را برای من بفرستند که این لطف را می‌کنند و یا حواله‌ها را خودم از وزارت ارشاد می‌گیرم. پنجشنبه گذشته ۱۰۰ میلیون کتاب از ارشاد گرفتم که خودم به تهران رفتم و کتاب‌ها را بر اساس نیاز درخواست‌کننده‌ها انتخاب کردم. خوشبختانه جناب مختارپور دبیر کل محترم نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور نگاه خوبی به کتابخانه‌های قشم دارند و بسیار حمایت می‌کنند اما در کنار لطف ایشان از دیگر نهادهایی که امکانش باشد نیز برای کتابخانه هایی که زیر نظرم هستند کتاب تهیه می‌کنم.

 با توجه به اینکه بیش از دو دهه به کار ترویج کتاب مشغول هستید و افراد زیادی را به کتاب و کتابخوانی علاقه‌مند کردید، آیا مسئله قهر مردم امروز با کتاب را قبول دارید؟

بر خلاف باور عمومی، به نظر من علاقه به کتاب و کتابخوانی در جامعه ما وجود دارد و من در راه ترویج کتاب و کتابخوانی هیچ وقت ناامید نبوده‌ام. هر زمان بستری برای ترویج کتابخوانی فراهم کرده‌ام، جواب گرفته‌ام.

اگر من به عنوان کتابدار و مسئول کتابخانه باور کنم کسی کتاب نمی‌خواند و کتابخانه و کتاب جایگاهی در زندگی امروز آدم‌ها ندارند بی‌تردید هیچ اتفاق خوشایندی در این زمینه رخ نمی‌دهد اما اگر ما در جایگاهی که هستیم برای گسترش کتابخوانی تلاش کنیم، حتماً نتیجه می‌گیریم.

مادرم بهترین آشپز دنیا بود

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

منا پوردریایی متولد شهریور ۱۳۵۲ دارای دو فرزند پسر ۲۷ و ۱۸ ساله که در هندوستان زندگی می کند . می گوید که از حدود نوزده سالگی شروع به آشپزی کرده است و نزدیک به ۲۷ سال است که در این حرفه مشغول است . با مرور پرونده کاری او می توان به ۹ سال حضورش به عنوان مربی آشپزی و شیرینی پزی در شهرک مروارید، همکاری با میراث فرهنگی و شیلات هرمزگان اشاره کرد.

چه شد که با آشپزی و دنیای ادویه آشنا شدید ؟

مادرم بهترین آشپز دنیا بود . مادرم همیشه مشوق من در آشپزی بود . منتها زمانی که وارد این حرفه شدم و سختی هایی که در طول مسیر کشیدم را دید ، مخالف سرسخت کار من شد . در یکی از دوره هایی که در دبی گذراندم تمام دستم سوخت و آن اولین تجربه من برای آشپزی در مهمانی های بزرگ بود و تا قبل آن تجربه ای نداشتم پس از این موضوع همیشه از من خواهش میکرد که دیگر ادامه ندهم .

چه شد که به هندوستان و امارات سفر کردی و کارت را گسترش دادی ؟

تنوع ادویه در هندوستان بسیار زیاد است و من می خواستم وارد دنیای بزرگتری از آشپزی شوم . در این راه سختی های زیادی کشیدم . در هندوستان قدر خیلی از دارایی هایم را فهمیدم و شاید اگر در ایران و در آسایش بودم پیشرفت نمی کردم.

از موانع و مشکلات سر راهت بگو؟

اول از همه تنهایی ، دوری از همسر و وطن – پسرم به مدرسه میرفت و من به کالج می رفتم و سپس به صورت حرفه ای وارد هتل ها شدم و با دوازده هتل 5 ستاره شروع به کار کردم.

به عنوان مثال صبح زود با پرواز به یک ایالت می رفتم و کارم را شروع می کردم و شب بر می گشتم . نه خوابی داشتم و نه استراحتی .

آشپزی در دیگ های بسیار بزرگ و اینکه هندی ها عادت ندارند غذاهایشان را بر روی گاز درست کنند و بیشتر بر روی هیزم می پزند و این برایم خیلی دشوار بود . اما خوشحال بودم که راه خود را پیدا کرده ام و روز به روز در این مسیر قوی تر می شدم .

چه توصیه ای برای بانوان هرمزگانی که می خواهند راه شما را ادامه دهند دارید ؟

تا می توانند عملی  کار کنند ، گذراندن دوره های مختلف بدون تجربه عملی بی فایده است . باید از نزدیک آن را حس کنید ، لمس کنید و سختی بکشید.

چه مدارکی از آشپزی گرفته اید ؟

مستر شف هندوستان

چه جشنواره هایی شرکت کردید ؟

در زنجان دیپلم افتخار طبخ ماهی و میگو . در هرمزگان جشنواره های زیادی از طرف شیلات و میراث فرهنگی برگزار کردم .  البته عمده فعالیت های من در هند بوده است از جاموکشمیر، لکهنو، حیدرآباد ، گوا، بمبئی ، پونا و …

غذای مورد علاقه تان چیست ؟

 همه غذاها را دوست دارم ولی علاقه وافرم به غذاهای دریایی ست .

بازار آشپزی چه طور است ؟

واقعا عالیست.

از رستوران تازه تاسیس تان بگویید ؟

ریشه من در سورو است . هر جای دنیایی که می رفتم باز هم احساس آرامش نمی کردم . با اینکه بهترین امکانات در هند برایم فراهم بود باز باید به اصل خود و سورو بر می گشتم . سپس رستورانم را در محله ام باز کردم.

برای چه شخصیت های مهمی آشپزی کردید ؟

شاهزاده برکت علی – در حیدر آباد هندوستان و چندین نفر از هنرپیشه گان بالیود از جمله سلمان خان در کلکته 

خیلی ها می گویند که غذاهای هرمزگانی از هندوستان وارد شده است ، با توجه به اینکه سالیان زیادی است که در این حرفه فعالیت دارید و در هندوستان زندگی کرده اید نظر شما چیست؟

هیج غذایی از هندوستان وارد فرهنگ ما نشده است . هندی ها در ابتدا گیاه خوار بوده اند و برعکس تمام غذاهای گوشتی آنها از ایران و افغانستان وارد فرهنگ غذایی آنها شده است.

حتی پوشش هندی ها ، زر دوزی و زربافی آنها با نام زردوزی پارسی شهرت دارد .

چه کتاب هایی تالیف کردید  ؟

آشپزخانه هرمزگان اولین تجربه من بود و خدا رو شکر که بااستقبال خوبی مواجه شد . قابل ذکر است که این کتاب کم و کاستی های زیادی دارد و من سالیان قبل تجربیات مادر ،مادربزرگ و زنان مسن استان را نوشته ام که باید تجدید نظر و  مجدد چاپ گردد.

کتاب بعدی ام با نام جادوی ادویه در دست تالیف است و به زودی منتشر می گردد. در این کتاب تاریخچه ادویه، فواید و مضرات  به طور کامل توضیح داده شده است

حرف آخر

دوست دارم اگر قرار باشد کاری انجام دهم آن کار برای زنان استان هرمزگان باشد و تجربیات ارزشمند خود را در اختیار همنوعانم قرار دهم.

جزئی نگری مهمترین عامل موفقیت یک طراح است

ارسال شده در ۳ اسفند ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

در حاشیه نمایشگاه کتاب هرمزگان و در شب فرهنگی بندرعباس از کتاب فرشته مفاخر با نام کاربرد علمی نرم افزار طراحی لباس رو نمایی به عمل آمد . مفاخر متولد ۱۳۴۶ دانش آموخته زبان انگلیسی و طراح لباس است. از او پرسیدم چه شد که به طراحی لباس علاقمند شده و آن را دنبال کردید ؟

سال های سال بدنبال این موضوع بودم که کار متفاوت و مستقلی برای خودم انجام دهم . در ابتدا دلم میخواست مترجمی زبان انگلیسی را دنبال کنم اما بعدها متوجه شدم که در اعماق وجودم دنبال چیز دیگری هستم. به همین دلیل بود که رشته طراحی لباس را دنبال کردم. پس از آن طراحی لباس و موارد مرتبط با آن علی الخصوص ترجمه در این حوزه بخش اعظم زندگی ام را دربرگرفت.

 اولین لباسی که طراحی کردید چه بود؟

چادرم که آن را با نام انجل ثبت شیما نمودم.

از نظر شما طراحی لباس چگونه از جامعه تاثیر می پذیرد؟

از آن جایی که ما در یک جامعه اسلامی زندگی می کنیم پس قطعا اولین گزینه ایی که می توانیم از آن تاثیر بگیریم پوشش دینی و مذهبی ماست که قدری متفاوت از جوامع دیگر است .

در هرمزگان ما رنگ ها و طرح هایی داریم که در کنار مسائل دینی و مذهبی می توانیم از آنها الهام گرفته و لباسی در خور بانوی هرمزگانی و حتی بانوی اسلامی که در کشور ایران زندگی می کند ، ارائه دهیم.

نام هرمزگان را آوردید، نظرتان درباره پوشش هرمزگان چیست؟

من خود از طرفداران پروپاقرص پوشش و لباس هرمزگانی هستم. سال گذشته که در نمایشگاه بین المللی لایف استایل ترکیه بودیم و من تنها شرکت کننده هرمزگانی بودم. لباس هایی با المان و هنر دست بانوان هرمزگانی طراحی و تهیه کرده بودم که برای بازدیدکنندگان بسیار جذاب بود .

المان ها را از کجا الهام می گیرید ؟

 این المان ها می تواند برگرفته از معماری ها، طبیعت زنده ، دریا، زیر دریا و حتی ساحل و پوشش سنتی هرمزگان باشد.

پیشنهاد شما برای کسانی که می خواهند وارد این عرصه شوند چیست ؟

اول از همه پیشنهاد می کنم که زبان انگلیسی خود را تقویت کنند. من خودم به عنوان کسی که سالیان سال است در حوزه زبان انگلیسی کار کرده ام متوجه شده ام که موفقیت ام به خاطر دانش زبان انگلیسی ام است. البته به نظرم این می تواند توصیه ایی به تمام افراد برای ورود به هر رشته ایی باشد که به تقویت زبان انگلیسی خود همت گمارند.

پس دانستن زبان انگلیسی یک ضرورت است و اینکه با استفاده از این دانش برای رشته ایی همچون طراحی لباس که سالهای اخیرا مخاطبان بسیاری یافته می توانیم بیش از پیش به روز بوده و از دانش جهانی این رشته برخوردار شویم و مدرنیته و سنت را در پوشش خود با یکدیگر تلفیق نماییم.

از دید شما برای ورود به این رشته داشتن تحصیلات مرتبط ضروری است ؟

قطعا. هر رشته ای موضوعات خاص خودش را دارد که رشته طراحی لباس از آن مستثنی نیست.

طراحی لباس در ایران و به ویژه در هرمزگان چه جایگاهی دارد؟

طراحی لباس در چند سال اخیر جایگاه خود را در جامعه ما پیدا کرده و ما نیز از این نظر نهایت تلاش خود را می کنیم تا بیش از پیش به روز باشیم. در حال حاضر طراحان برجسته ای در کل کشور داریم که در این حوزه فعالیت می کنند و ما هم در مکتب آنها شاگردی می کنیم. برای متفاوت بودن طرح هایتان از چه شیوه ای استفاده می کنید ؟

از نظر من یکی از مواردی که باعث موفقیت یک طراح می شود جزئی نگری است. یعنی من بتوانم به جزییات توجه کرده و آن را به نوعی وارد طرح هایم کنم. رنگ، طرح و ملزومات جانبی لباس می تواند لباس را متفاوت کند .

از کتابتان برایمان بگویید

کتابی که ترجمه کردم جلد اول کتاب کاربرد عملی نرم افزار مارولوس است. این نرم افزار سه بعدی است که کاربر با استفاده از آن می تواند همزمان با ترسیم الگو در فضای دوبعدی آن را روی مانکن مجازی در فضای سه بعدی شبیه سازی نماید. فردی که در این حوزه کار می کند باید به روز باشد و به روز بودن هم مستلزم استفاده از نرم افزار های مختلف در این زمینه است. طراح می تواند در کوتاه ترین زمان ممکن لباس را با استفاده از نرم افزار با طرح، رنگ و پارچه های مختلف طراحی کرده و محصول نهایی کار خود را مشاهده نماید. در واقع این نرم افزار قابلیت اجرای تمام کارهایی که به طور معمول در حوزه دوخت انجام می شود را دارد.

ترجمه این کتاب چقدر زمان برد؟

ترجمه کتاب زمان زیادی نبرد اما چاپ آن با توجه به ضوابط انتشارات دانشگاه به طول انجامید. در حال حاضر جلد دوم کتاب مراحل نهایی آن را می گذراند که ان شالله تا پایان سال ترجمه و ویرایش آن تمام می شود . از آن جایی که نرم افزار خیلی سریع به روز می شود برآنم تا ضمیمه ایی برای جلد دوم اضافه کنم و نکات جدید نسخه های به روز را در آن بگنجانم تا کاربران اطلاعات کامل و جامعی در این زمینه در دسترس خود داشته باشند .

حرف آخر

در حوزه طراحی لباس و چاپ کتابم سرکار خانم جلالی کارشناس محترم مد و لباس اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان نقش بسیار پررنگی داشته و از من حمایت های بسیاری به عمل آورده اند که لازم می دانم صمیمانه از ایشان تشکر کنم.

رنگ ادويه ها چشم نواز و بوى آنها مثل عطر دلنشين است.

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

ماريا جوهرى متولد سال ۱۳۵۷  از جزیره قشم و مادر دو فرزند على ١٨ ساله و سونيا ١١ ساله است .

از او درباره شغلی که انتخاب کرده است پرسیدم در جوابم می گوید : خيلى وقت بود كه ميخواستم شغلى را شروع کنم كه به آن علاقه داشته باشم ولى با وجود بچه كوچك امكانش نبود.

بچه ها كه بزرگتر شدن اوقات فراغت بیشتری داشتم كه به سراغ علاقه ام بروم و آن را دنبال كنم.

٢٣ سال در كشور امارات متحده زندگى كرده ام ،آشپزى و ادويه از كارهايي بود كه از سن خيلي كم يعنى ١٥ سالگى به آن علاقه داشتم و با آزمون و خطا دستورات غذايى زیادی را ياد گرفتم.

بزرگتر كه شدم و در كنار دوستان و همسايگانى از هند و پاكستان و اندونزى و فليپين،آشپزى هاى متنوع ترى ياد گرفتم. بعد از چندین سال زندگی در دبی چند دفتر پر از تجربیات آشپزی از آدم های مختلف داشتم . دفتری که پر بود از فرهنگ آشپزی و ادویه هند، مصر ، فلیپین و انگلیس

یک روز با خانم برادرم در مورد درآمد زايي و شغل حرف ميزديم ، او از من خواست ادويه هاى تركيبي كه بلدم را بازاری کنم و به فروش برسانم.

اولش خيلي ترديد داشتم ولى بعد تصميم خود را گرفتم و يكى از تركيبات رو در حجم ٥،٤ كيلو زدم، آن ترکیب خمير سرخ بود .

جوغن یعنی چه؟

جوغن به اصطلاع جنوبى ها همان هاون است.

چطور با دنیای رنگی ادویه ها آشنا شدی؟

باز شدن چشمم به دنیای ادويه ها توسط همسایه عزيزمون از مشور هندوستان خانم دلدار صورت گرفت

هر از گاهى براى تركيب ادويه هاشون به كمك اش ميرفتم. این کار برایم بسيار لذتبخش بود.

تاکنون چند نوع ادویه را تولید کردید؟

تا كنون ١٢ فرمول تركيب ادويه وارد بازار فروش كرده ام.

بازار کار چطور است؟

بازار كار تا حدودى ضعيف شده است بنا به وضعيت اقتصادى اين روزها،اما من سعى و تلاشم براى فروش بيشتر كرده ام.

از چه طریق به فروش می رسانی؟

فروش اینترنتی و همچنین از طريق دو نماينده خوبم در قشم و بندرعباس صورت ميگيرد.

‎ از بسته بندی محصولات بگو؟ محصولات در بسته بندى هايى با طراحى خاص كه برگرفته از فرهنگ،سنت و جغرافيا جنوب كشور بالاخص جزيره قشم است می باشد

آیا صادرات هم دارید؟

به فکرش هستم و در آينده نزديك حتماً آن را عملی می کنم

نقاط ضعف و قوت محصولتان را بیان نمایید؟

نقاط ضعفى نميبينم ولى نقاط قوت زيادى دارد و توانستم ایجاد اشتغال کنم.

برای چند نفر اشتغال ایجاد کرده اید؟ فعلاً جهت آماده كردنش خودم هستم كه به وقتايي مادرم كمك ام ميكند.

ولى براى فروش خيلي ها ميبرن كه درآمدزايي كنند،

چه توصیه ای برای بانوانی دارید که میخواهند کسب و کاری برای خود راه اندازی کنند؟ پيشنهاد بنده اين است كه حتماً علايق و استعداد خود را ببينند و سپس به كار بگيرند.

برای این کار با چه موانع و مشکلاتی سر کار داشتی؟  موانعى سر راه خود نداشتم

همسرى دارم كه در همه شرايط و همه مراحل با من همفكر و همراه بوده است و از لحاظ سرمايه گذاشتن و خريد مواد اوليه و خريد دستگاه هاى مورد نياز مشكلى نداشتم. تنها مانع من ندادن مجوز براى ثبت برند به اسم جوغن است.

عاشق شغلم و محیط آرام کتابخانه بودم

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

به بهانه تولدش قرار ملاقاتی با قدیمی ترین کتابدار بندرعباس در نمایشگاه کتاب هرمزگان جایی که بیشترین تعلق خاطر را به آن دارد می گذارم . سیمین فیروزی متولد سال ۱۳۲۷ در  میناب و به علت شغل پدر که در اداره گمرک کار می کرد، به بندرعباس آمد. دوران تحصیل خود را در بندرعباس گذراند ، دیپلم گرفت و به تربیت معلم رفت . پدرش مشوق اصلی او در درس خواندن بود . سپس به عضویت سپاه بهداشت در آمد و دوره آن را در مرکز بهداشت به مدت ۲ سال گذراند . این گفت و گو را از زبان خانم فیروزی بخوانید : کار ما تنظیم خانواده بود و به روستا ها سر می زدیم مخصوصا زنانی که فرزندان زیادی داشتند .حوزه کاری من بخش مادر و کودک بود . بعد آن دو سال ازدواج کردم و به علت اینکه همسرم دانشجو بود با او به تهران رفتم . بعد از برگشتم از تهران  در سال ۵۷ جذب اداره کل فرهنگ (اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ) شدم . از آنجا به قسمت کتابخانه ها رفتم و چون بچه کوچک داشتم عصرکاری گرفتم و در کتابخانه شهدا کتابدار بودم . بعد از چند سال پست مسئولیت کتابخانه را بهم دادند . تمامی کتابخانه های بندرعباس را کار کردم و کتابدار های  زیادی را در شهر و روستا آموزش دادم که الان در کتابخانه ها کار می کنند و کتابدار های موفقی هستند . و به علت علاقه زیادی که به کتاب داشتم، عاشق شغلم و محیط آرام کتابخانه بودم . خانم فیروزی می گوید : دخترانم کتاب خوان هستند و قلم خوبی دارند و از بچه گی با کتاب بزرگ شده اند.

در طول این سالها که در کتابخانه کار می کردید به فکر نوشتن کتاب افتادید ؟

بله – منتها مشغله زندگی و بچه ها این اجازه را به من نمی داد. منتها در مدت  کارم در کتابخانه دو مقاله نوشتم که در مجله گلپنگ ارشاد با نام کوچ دریایی و دیگری خانه سدید سلطنه که متاسفانه الان خراب شده است چاپ شد.

بعد از اینکه کارهایم یکم سبکتر شد خاطراتم را نوشتم و الان به نوشتن آن ادامه می دهم . البته داستان های کوتاهی هم نوشته ام که هنوز موفق به چاپ آن نشدم .

از سدید نام بردید از آن خانه برایم بگویید؟

این خانه در محله کارگزاری واقع بود که الان به پاساژ ستایش تبدیل شده است . در زمان کودکی به همراه مادرم که از بستگان سببی او بود به آن خانه سر می  زدم . مادرم به دیدن زن عمویش می رفت که دختر سدید سلطنه بود من در آن زمان کلاس سوم و یا چهارم دبستان بودم و در اتاق های بزرگ این خانه که بالغ بر ۲۰ اتاق بود با وسایل زیبا و آنتیک بود می گشتم و بازی می کردم . در ورودی بسیار بزرگی مانند قلعه برای رفت و آمد شتر و … و در دیگر کوچک بود. خانه ای زیبا و مجلل دارای دو قسمت اندرونی و بیرونی. این خانه دارای 4 تا بادگیر ، پنجره های مشبک و در دو طبقه ساخته شده بود و راهروهایی که مشرف به حیاط بود .

سدید کارگزار بود و با کشور های دیگر ارتباط داشت. شاعر نیز بود و شعرای زیادی به منزل او رفت و آمد داشتند

سدید ۴ فرزند داشت . یک پسرش در هندوستان و یک دخترش سر زایمان فوت کرد. فقط یک پسر و دختر برای او باقی مانده بود که دخترش مادربزرگ همسرم بود که در سال ۶۳ فوت کرد . شمس الملوک ستایش . در زمان قدیم همسران به فامیل خودشان برای زنان شناسنامه می گرفتند به همین دلیل فامیلی او ستایش بود .

این خانه بعد ها به ورثه رسید . به دامادش آقای ستایش و بعد از فوت آقای ستایش متاسفانه در دهه ۶۰ خانه را خراب کردند  و پاساژ ساختند.

نوادگان پسری سدیدالسلطنه با فامیلی سدیدزاده زندگی می کنند و پسوند کبابی بعد از سدید السلطنه به علت این است که پدرشان حاج احمد خان در مسقط از مهمانانش با کباب پذیرایی می کرد.

سیمین بعدها با نوه زن عموی مادرش که نوه دختری سدید السلطنه بود ازدواج کرد.

یک خاطره تلخ و شیرین از آن دوران بگویید

خاطره تلخی ندارم و هر چی فکر می کنم خاطراتم شیرین است . 

در ادامه می گوید : به خاطر تغییراتی که بعد از انقلاب پیش آمد . کتابخانه آسیب زیادی دید .یک سری کتاب های خوب و مجلات را جدا کردند و آتش زدند . من که در آن وقت کتابدار بودم خیلی دلم می سوخت . به کمک مسئول کتابخانه کتاب ها را در یک اتاقی نگه داشتیم چون می دانستیم در آینده این کتاب ها به درد بچه های نسل بعد می خورد و الان به خاطر شور انقلاب احساسی برخورد می شود. این بود که کتاب ها را در یک اتاق پنهان کردیم و مسئول کتاب خانه در آن اتاق را قفل کرد و هر کسی که برای آتش زدن کتاب ها می آمد کتابی پیدا نمی کرد. بعد ها از طرف تهران برای ما نامه فرستادند که کتاب ها را حبس کنید و در کتابخانه نباشد و در جای امن نگه داری کنید . این همان کاری بود که من و مسئول کتابخانه از قبل انجام داده بودیم. امروز این کتاب ها به عنوان مرکز اسناد کشور نگهداری می شود .موضوع  کتاب ها بیشتر تاریخی و اجتماعی بود و به درد دانشجوها می خورد . کتاب تاریخ و فرهنگ کشور مان است و نمی شود از آن جدا شد .

اهمیت این کتاب ها به حدی بالا بود که ما آن را در قبال کارت شناسایی تحویل می دادیم اما نمی گذاشتیم از کتابخانه خارج کنند چون امکان داشت آسیب بزنند و یا برگه ای از آن بکنند .

از نظر شما استقبال مردم از کتابخوانی در طول این سالها چه تغییری کرده است ؟

من فکر می کنم کمتر شده است . هم گرانی کتاب و هم مشکلات معیشتی که مردم دارند باعث شده که کتاب جایی در سبد خانوار نداشته باشد .

خودم هر دفعه که نمایشگاه کتاب بود ۵ یا۶ جلد کتاب برای خودم می گرفتم الان شاید ۱ جلد بخرم و یا صرف نظر کنم

در چه رشته ای تحصیل کردید ؟

رشته تحصیلی ام طبیعی بود ولی به ادبیات علاقه داشتم .

چندین بار دوره کتاب داری را در تهران گذراندم و یک سال نیز به عنوان کتابدار نمونه کشورانتخاب شدم و از دست آقای مسجدجامعی وزیر وقت ارشاد لوح ام را دریافت کردم . منتها همیشه همکارانم به من لطف دارند و هفته کتاب به من زنگ می زنند اما به خاطر مشکلات پا درد نمی توانم برم اما همیشه هدیه ها و لوح تقدیر را برایم ارسال می کنند.

از کتابخانه هایی که به خاطر دارید برایمان بگویید ؟

در زمان کودکی با برادرم از کتابخانه ای کوچک واقع در فلکه شهربانی کتاب به امانت می گرفتیم و آن اولین کتابخانه قدیمی بندر در دهه ۳۰ بود . در آن زمان سرگرمی خاصی نداشتیم فقط یک رادیو بود که پدرم می گرفت و این کتابخانه سرگرمی خوبی برای من و برادرم بود .بعد از آن کتابخانه ای در محله اورزی ها افتتاح شد (کتابخانه مژگان خضری) و سومین کتابخانه ، کتابخانه ای در محله ششصد دستگاه بود و در آخر کتابخانه شهدا با تجهیزات بسیار عالی شامل میز، کتابها ، سیستم خنک کننده چیلر و یک میز بزرگ حاوی دایره المعارف های بزرگ که بسیار هم سنگین بود و مراجعین در همان مکان از آن استفاده می کردند و ما مراقب بودیم که برگه ای از آنها کنده نشود. کتابها به روش دیویی کدگذاری شده بود تا به بهترین نحو فهرست بندی شود و از ۰ تا ۹۰۰ که تاریخ و جغرافیایی بود نامگذاری شده بود .

این کتابخانه شامل یک مخزن و یک سالن کافی شاپ بود که میز صندلی های چوبی در آن واقع بود . در قسمت مخزن کتاب ها خوانده می شد و در زمان استراحت به کافی شاپ می رفتند و ضمن سفارش استراحت می کردند. این مکان چشم انداز زیبایی هم به دریا داشت. بعد از انقلاب کافی شاپ و مخزن به دو قسمت خواهران و برادران تقسیم شد.

اگر بخواهیم کتابی برای ما معرفی کنید ، پیشنهاد شما چیست؟

من همیشه کتابهایی که در کتابخوانه می خواندم را به دوستانم و دیگر همکاران پیشنهاد می دادم . کتاب های تاریخی را زیاد خواندم و دوست دارم . کتاب سرزمین های شمالی خلیج فارس نوشته سدید السلطنه را پیشنهاد می دهم. او در این کتاب از بندر گواتر تا بندر بصره ، وجب به وجب را توصیف می کند.

و دیگری کتاب دختری از ایران نوشته ستاره فرمانفرماییان ، چراکه تاریخ ایران را نوشته است .

کتابهای جمال زاده و باستانی پاریزی هم از دیگر پیشنهادات خانم فیروزی بود.

مشکل کار در کتابخانه را بگویید؟

کتابی که به امانت می گرفتند و پس نمی دهند و یا بعد چند سال و توسط شخص دیگری پس می دادند .

کتاب های کتابخانه چگونه به روز می شد؟

برای به روز شدن کتابخانه ها ، نهاد کتابخانه ها برای تمام کتابخانه های سراسر کشور کتاب تهیه می کند. تا قبل از بازنشستگی ام سه هزار کتابخانه در کشور بود که الان احتمالا به بالای۵ یا ۶ هزار رسیده است .

و ممکن است بعضی از ناشران نیز کتابهای خود را به نهاد کتابخانه ها اهدا کمد .

با کمبود جا در کتابخانه چه می کردید ؟

کمبود جا با ویجین کردن کتابها رفع می شد. کتابهایی که خواننده نداشت و یا از یکی از کتابها چندین جلد بود را کنار می گذاشتیم و به کتابخانه های نیازمند در روستا می فرستادیم. این روش برای مجلات نیز به کار می رفت.

یک سخن با بانوان

کودکان خود را به کتاب و کتابخانه عادت دهید . بگذارید کتاب را لمس کنند و ورق بزنند. برایشان قصه بخوانید . با این کار معلوماتشان بیشتر شده و دیدشان به زندگی عوض می شود . بر ای کتاب خواندن علاقه خیلی مهم است که باید خانواده ها این علاقه را در فرزندان خود به وجود آورند.  انشالله که جامعه ای  کتابخوان داشته باشیم چرا که در حال حاضر سرانه مطالعه بسیار پایین است.

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!