اقبال مردم هرمزگان به اهدای عضو

به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدای عضو، اهدای زندگی

ارسال شده در ۳ خرداد ۱۳۹۹، توسط ایرنا

استان هرمزگان با وجود اینکه از سال ۹۶ به بعد به سمت اهدای عضو رو آورده ولی استقبال مردم نشان می دهد روند اهدا عضو تاکنون سیر صعودی داشته است.

با وجودکوتاه بودن زمان اهدای عضو ولی مردم نوعدوست و مهربان خطه نیلگون خلیج فارس در این سالهای کوتاه گام های خوبی در جهت اهدای عضو و کمک به نجات جان همنوعانشان برداشته اند.

امیر رضا نظری ۵ ساله،فاطمه زهرا دولتی ۹ ساله ، محمد الماسی، مسلم شهریاریفر، علی احمدی تختی، مهناز دهقانی فورخورجی، حبیب اسدپور جانباز رودانی، سیاووش دریازی و شماری دیگر، فرشتگانی از دیار آفتاب هستند که جان دادند و جان گرفتند و نوای قلبشان شادی بخش خانه های چشم انتظار پدر و مادر و فرزندانی شده که روزگاری به دلیل درد و بیماری لبخند را فراموش کرده بودند.

در حال حاضر جراحی برداشت عضو در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس و توسط پزشکان متخصص انجام و پس از آن اعضای اهدایی جهت پیوند به شیراز ارسال می شود.

طرح لبخند بر لبان ۷۷ بیمار

رییس واحد اهدای عضو دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان به خبرنگار ایرنا اظهار داشت: از ابتدای آغاز فعالیت این واحد تاکنون اعضای ۳۲ بیمار مرگ مغزی جهت پیوند به بیماران نیازمند اهدا شده و زندگی دوباره به ۷۷ بیمار بخشیده شده است.

دکتر محمود حسین پور بیان داشت: کوچکترین فرد اهدا کننده عضو در این سالها در هرمزگان یک دختر چهار ساله بوده که با رضایت خانواده اش سه بیمار نیازمند عضو جان دوباره یافتند.

وی افزود: سال گذشته ۱۹ اهدای عضو در هرمزگان انجام شد که از این شمار ۱۶ آقا و سه خانم هستند و از ابتدای امسال نیز پنج مورد اهدای عضو در استان انجام شده است.

دکتر حسین پور با اشاره به استقبال مردم مومن هرمزگان از این اقدام خداپسندانه، گفت: خوشبختانه اقدامات خوبی جهت فرهنگسازی برای اهدای عضو در هرمزگان صورت گرفته و مردم استقبال خوبی از این موضوع داشتند اما هنوز با نقطه مطلوب فاصله داریم و در این راه نیازمند تلاش بیشتر رسانه ها جهت آگاهی بخشی در میان مردم هستیم.

وی بیان داشت: پیوند عضو از مرگ بیماران جلوگیری می‌کند و پیوند نسوج نیز از معلولیت بیماران پیشگیری می‌کند و از همین رو اهدای عضو کار بسیار ارزشمندی است و باید در این زمینه فرهنگسازی بیشتری صورت گیرد.

معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان گفت: در حال حاضر  روزانه به طور میانگین بین ۷ تا ۱۰ نفر از استان هرمزگان برای دریافت کارت اهدای عضو اقدام می کنند.

دکتر حسین پور تصریح کرد: افراد داوطلب برای اهدای عضو در صورت مرگ مغزی می‌توانند کد ملی خود را به شماره ۳۴۳۲ پیامک بزنند و پس از پاسخ به چند سوال کوتاه تصویر کارت ملی خود را در فضای مجازی دریافت کنند.

وی افزود: مراجعه به سایت www.ehda.center و شماره گیری کد دستوری# ۳۴۳۲*۳* راه‌های دیگر دریافت کارت اهدای عضو است.

بیش از ۶۰۰ بیمار در هرمزگان نیاز پیوند عضو هستند

رییس دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان نیز با اشاره به اهمیت پیوند عضو و لزوم فرهنگسازی در این زمینه، گفت: در حال حاضر بیش از ۶۰۰ بیمار در هرمزگان نیازمند پیوند عضو هستند که نیازحدود ۱۰۰ نفر از آنها بسیار فوری است.

دکتر حسین فرشیدی تصریح کرد: ۸ عضو و۵۳ نسج و بافت هر بیمار مرگ مغزی قابل اهداست و می تواند زندگی دوباره به بیماران نیازمند ببخشد.

وی ادامه داد: متاسفانه در طول ۱۰ سال گذشته فرهنگسازی خوبی جهت اشاعه اهمیت پیوند عضو در هرمزگان انجام نشده بود و براساس آمارهای وزارت بهداشت، هرمزگان در میان استان های کشور کمترین اهداء عضو را داشت به طوری که در سالهای ۹۲ تا ۹۷ تنها ۲ مورد اهدای عضو در هرمزگان صورت گرفته است که خوشبختانه با تلاش رسانه ها و اقدامات فرهنگی انجام شده این روند در دو سه سال اخیر روند بهتری گرفته است.

این متخصص قلب و عروق افزود: اعضای بدن فردی که دچار مرگ مغزی شده را تنها تا زمانی که تپش قلب دارد، می توان اهدا کرد و به محض اینکه قلب تپش خود را از دست بدهد فرصت اهدای عضو نیز از دست می رود و از همین رو مقوله فرهنگسازی جهت جلب رضایت خانواده فرد بیمار و حفظ زمان طلایی به منظور پیوند عضو از اهمیت بالایی برخوردار است.

دکتر فرشیدی خاطرنشان کرد: هم اکنون در هرمزگان اقدامات خوبی جهت ترویج فرهنگ اهدای عضو انجام شده و قرار بود مرکز پیوند کلیه در این استان اواخر سال گذشته راه اندازی شود که متاسفانه به دلیل شیوع بیماری کرونا و مسایل و مشکلات پیش آمده از این موضوع، هنوز این امر محقق نشده است.

۲۵ هزار نفر در لیست انتظار دریافت عضو

رییس مرکز مدیریت پیوند و درمان بیماری‌های وزارت بهداشت چند روز پیش اعلام کرد که با وجود افزایش سه پله‌ای اهدای عضو در ۱۱ ماه گذشته، در زمان حاضر ۲۵ هزار نفر در لیست انتظار دریافت عضو قرار دارند.

«مهدی شادنوش» درباره آخرین وضع اهدای عضو در کشور بیان کرد: ایران رتبه نخست پیوند را در خاورمیانه دارد و در این زمینه بهترین متخصصان کشور در حال ارائه خدمات هستند.

وی ادامه داد: مرگ مغزی با کما متفاوت و در آن امکان بازگشت فرد به زندگی وجود ندارد. در شرایط کنونی تیمی متشکل از متخصصان مربوطه با ابلاغ وزیر بهداشت با پروتکل‌های سختگیرانه مرگ مغزی افراد را تأیید می‌کنند.

این مقام مسوول تصریح کرد: فرهنگ سازی موضوع مهمی در فرایند اهداست که به مشارکت رسانه‌ها نیاز دارد.

مرگ هایی که به زندگی لبخند می زند

روایت مرگ مغزی و تصمیم برای اهدای عضو، بطور قطع یکی از غم انگیزترین و در عین حال زیباترین داستان هایی می باشد که ممکن است دردفتر زندگی یک فرد به یادگار بماند؛ تصمیمی که می تواند شمع های نیم افروخته چندین زندگی را دوباره احیا و طرحی زیبا از لبخند را ترسیم کند.

داستان اهدای عضو، داستان زیبای ایثار و تصمیم سخت بندگان خوب خدا در لحظاتی است که کوبش قلب عزیزشان را می شنوند اما می دانند که دیگر امیدی به بازگشتش نیست و مغزش برای همیشه این دنیای فانی را به خاطره ها سپرده است.

طبق نظر پزشکان متخصص، فردی که دچار مرگ مغزی می شود، دیگر امیدی به بازگشتش نیست اما می توان با اهدای اعضای این بیمار، جان هشت بیمار نیازمند پیوند عضو را نجات داد.

آمارها حکایت از آن دارد که ۲۵ هزار بیمار در کشور نیازمند پیوند عضو هستند و در هر ۱۰ دقیقه یک نفر به لیست انتظار پیوند عضو در کشور اضافه می شود، در هر ۲ ساعت یک بیمار نیازمند به پیوند جان خود را از دست می دهد و در هر ۱۲ ساعت یک بیمار موفق به دریافت عضو حیاتی می شود و به زندگی باز می گردد.

اهمیت تصمیم اهدای عضو تا بدانجا است که در تقویم رسمی کشورمان ۳۱ اردیبهشت همزمان با سالروز صدور فتوای امام خمینی(ره) در ارتباط با جایز بودن پیوند اعضا به عنوان «روز اهدای عضو، اهدای زندگی» نامگذاری شده است.

قانون پیوند اعضاء ، فروردین ماه ۱۳۷۹ در مجلس شورای اسلامی به‌ تصویب رسید؛ براساس این قانون، اعضای بیماران فوت ‌شده یا بیمارانی که مرگ‌ مغزی آنان آشکار و مسلم شده را می ‌توان به ‌شرط وصیت بیمار یا موافقت ولی‌ دم برای پیوند ‌به بیمارانی که ادامه حیاتشان به پیوند عضو بستگی دارد، استفاده کرد.

از مهمترین دلایل مرگ مغزی می توان به خونریزی های داخلی مغز، مسمومیت های شدید، تصادف رانندگی، وارد آمدن ضربه به سر و سقوط از ارتفاع اشاره کرد.

این را باید بدانیم که بیمار مرگ مغزی صحبت نمی کند، نمی بیند، نمی شنود، به هیچ یک از تحریکات خارجی پاسخ نمی دهد و بدون استفاده از دستگاه تنفس مصنوعی قادر به نفس کشیدن نیست و امکان بهبودی و بازگشتش به هیچ عنوان امکان پذیر نیست.

لزوم فرهنگسازی در زمینه اهدای عضو

اعضای بدن فرد دچار مرگ مغزی قابل پیوند به بیماران نیازمند است که رضایت خانواده ها در این زمینه شرط اصلی است و تنها داشتن کارت عضویت اهدای عضو از سوی شخص کافی نیست و با توجه به این که پیوند اعضا در مدت سه تا چهار روز باید انجام گیرد، توجه به زمان برای گرفتن رضایت از خانواده برای اهدای عضو بسیار مهم است.

براساس آمارها میزان رضایت خانواده ها برای اهدای عضو از افراد مرگ مغزی در یک دهه گذشته در کشورمان حدود پنج درصد بود اما اکنون به حدود ۷۰ درصد رسیده است.

به نظر می رسد یکی از دلایل مخالفت برخی از خانواده ها با اهدای عضو عزیزشان که دچار مرگ مغزی شده، در کنار مسایل عاطفی و امید به بازگشت بیمار ، انگ دریافت پول در قبال بخشیدن عضو و قضاوت شدن از سوی مردم است که باید در این خصوص بررسی بیشتری صورت گیرد و متخصصان روانشناسی و دینی وارد عمل شوند و این موضوع را بیش از پیش در جامعه تبیین کنند که خانواده هایی که با ایثار و از خودگذشتگی برای اهدای عضو عزیزشان اقدام می کنند، کارشان خداپسندانه است و از اجر معنوی برخوردار می شوند.

در کنار این گروه ها، باید واحدهای فرهنگی و مسوولان نیز در این زمینه وارد میدان عمل شوند و البته خانواده ها و معاونت های امور اجتماعی، خیران و سازمانهای مردم نهاد نیز نقش مهم خود را در این خصوص ایفا کنند.

امروز باید با استفاده از فرصت فضای مجازی و دسترسی آسان تر مردم به اطلاعات، کوتاهی ها را جبران کرد و اقدامات سازنده ای در این مسیر انجام داد.

نگاهی به تاریخچه اهدای عضو

نخستین ‌بار در ۱۸۲۳ میلادی در آلمان پیوند بافت پوست از بدن فردی بر محل دیگری از بدن خودش با موفقیت انجام شد و از آن زمان تا امروز پیشرفت های قابل ملاحظه ای در این بخش صورت گرفته است.

پیوندهای متداول عبارتند از کلیه ها، قلب، کبد، پانکراس، روده، ریه، استخوان، مغز استخوان، پوست و قرنیه؛ همچنین برخی از ارگان ها و بافت ها را می توان زمانی که شخص اهدا کننده زنده است به شخص دیگری پیوند زد مانند یکی از کلیه ها و بخشی از کبد اما در بیشتر موارد اهدای عضو زمانی صورت می گیرد که فرد اهدا کننده در قید حیات نباشد.

نخستین پیوند انجام شده در ایران در ۱۳۱۴ خورشیدی و با پیوند قرنیه شروع شد و پس از آن پیوند کلیه در ۱۳۴۷ خورشیدی انجام گرفت، همچنین پیوند مغز استخوان در ۱۳۶۹ خورشیدی، پیوند قلب و کبد در ۱۳۷۲ خورشیدی، پیوند ریه در ۱۳۷۹ خورشیدی و در نهایت پیوند روده و پانکراس در ۱۳۸۵ خورشیدی صورت پذیرفت.

رمضان و بازار داغ مصرف نان محلی در هرمزگان

ارسال شده در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط شبکه اطلاع رسانی راه دانا

نان های سنتی هرمزگان ریشه در فرهنگ مردم این دیار دارد، فرهنگ و تاریخی که با طبیعت، دریا و بیابان عجین شده است.

نان های محلی استان هرمزگان در کنار غذاهای سنتی و خوش طعمشان از عطر دلچسبی برخوردار است که قوت و غذای اصلی جنوبی ها محسوب می شده و با سس های محلی و طعم دهنده های جنوبی مزه دار می شوند.

نان های سنتی استان هرمزگان حاصل دسترنج و تلاش مردمان دیار خلیج فارس است که از تلفیق کشاورزی و دوستی با دریا به دست می آید؛ در گذشته مردمان این دیار،انواع ماهی ها نقش مهمی در تهیه نان و غذای مردم ایفا می کرد و در تهیه تنقلات و مصارف درمانی کاربردهای فراوان داشته است.

نان کولوکو یکی از قدیمی ترین نان های محلی استان هرمزگان است که از ترکیب سه آرد به دست می آید و با سس مهیاوه مزه می گیرد.

نان کولوکو  یکی از پرطرفدارترین نان‌ها در این استان است که هنوز هم در شهر ها و روستاها پخت می شود و در سال های اخیر به واسطه استقبال چشم گیر مردم از این نان واحدهای پخت و عرضه نان سنتی در گوشه و کنار بندرعباس ایجاد شده و تنور آن داغ است.

این نان که از ترکیب آردهای ذرت، گندم و نخودچی خمیر حاصل می شود برای پخت آن از تنورهای کوچک و گلی و متفاوت با سایر نمونه های مشابه استفاده می شود که قرص های کوچک نان بروی سطح تنور چیده می شود.

نان کلوکی نسبت به سایر نان های محلی کوچک تر و قطورتر است و بعد از پخت با سس مهیاوه طعم دار می شود.

نان در استان هرمزگان نقش مهمی در سبد غذایی خانوار دارد که با وجود پیشرفت های چشم گیر تکنولوژی و رونق زندکی شهری همچنان نان‌های سنتی جای خود را در برابر نان‌های ماشینی حفظ کرده و تعداد زیادی با تهیه و عرضه این محصول به صورت سنتی و صنعتی مشغول به کار داشته است.

حفظ سبک و سیاق زندگی سنتی در هرمزگان باعث شده تا بسیاری از خرده فرهنگ ها و رسوم به قوت خود باقی بماند همچنین وجود اقشار کم توان و بیکاری بین آحاد جامعه موجب شده تا عده قابل توجهی در زمینه عرضه نان های سنتی هرمزگانی اقدام کنند.

عرضه انواع نان های سنتی در گوشه و کنار بندرعباس به طرز چشم گیری رونق یافته که فارغ از باید و نباید های مبلمان شهری و بهداشتی زنان و مردان بسیاری را به پخت و فروش مشغول داشته و استقبال چشم گیر شهروندان از این خوراکی سنتی بازار نان را داغ کرده است.

ذائقه جنوبی و حفظ تمایل به مصرف انواع فراورده های ماهی موجب شده تا سس های مهیاوه و سوراغ طرفداران زیادی را به خود جلب کند و پای ثابت نان های سنتی هرمزگان شود.

بازی با رنگ ها آرامش خاصی دارد

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

یکی از جذاب‌ترین راهکارها برای تنوع‌بخشی به انواع و اقسام پوشیدنی‌ها و اکسسوری لباس، استفاده از تکنیک‌های چاپ و نقاشی است که اتفاقا این روزها به‌شدت متداول شده و افرادی که آشنایی مقدماتی با هنرهای تجسمی دارند، برای لباس‌های خود و اطرافیانشان از این تکنیک‌ها جهت رنگ و لعاب بخشیدنی متفاوت بهره می‌گیرند.

نقاشی بر روی پارچه می‌تواند بر روی موارد دیگری چون لباس، تی‌شرت، کفش، مانتو و شال نیز انجام شود و همین امر به افزایش کاربردهای این مهارت کمک می‌کند.

معصومه شنبه زاده  متولد ۱۳۵۷ خیاطی است که به تازگی با نقاشی بر روی پارچه ها، شال و چادر های بندری زیبایی را خلق کرده است.

در ادامه شما را به خواندن این مصاحبه و آشنایی با این تکنیک دعوت می کنم.

کار هنری تان ازکجا شروع شد؟

از بچگی به هنر علاقه شدیدی داشتم و تقریبا بیشتر کارای هنری را تجربه کردم . همیشه دوست داشتم وسایلم ساخته دست خودم باشد.

  آیا نقاشی را به صورت حرفه ای بلد بودید؟

خیر- بصورت حرفه ای بلد نبودم و در حال حاضر هم خودم را نقاش حرفه ای نمی دانم. من به نقاشی خصوصا  بازی با رنگ علاقه دارم و آرامش خاصی به من می دهد .

درباره تاريخچه چاپ بر روی پارچه بگویید؟

چاپ نقش بر روی پارچه از قدیمی‌ترین هنرهای دستی بشر است. تمایلی که بشر برای پوشش خود داشته و همچنین محیط پیرامون وی که در این زمینه برای او الهام بخش بوده است، سبب شده تا در طول سالیان طولانی هنرهای مختلفی از جمله پارچه بافی، چاپ نقش بر روی پارچه و در نهایت صنعت طراحی لباس ایجاد و رونق گیرد.

تولید طرح و نقش روی پارچه به وسیله باسمه یا قالب در سده چهارم پیش از مسیح در هند آغاز شده که مدتی بعد به چین راه یافته است. واژه‌ی چیت در زبان فارسی در واقع برگرفته از زبان هندی است.این پارچه‌ها بعدها با همان سبک به اروپا راه یافتند.چاپ باتیک نیز یکی از انواع چاپ سنتی است که ابتدا در چین و بعد در اندونزی رواج یافت و بوسیله ماده‌ای مقاوم (ترکیبی از سقز, موم و پارافین ) بر روی پارچه ابریشم انجام می‌شود.

چاپ پارچه در لغت به معنای رنگ کردن قسمت‌هایی از پارچه است که از این نظر با واژه رنگرزی متفاوت است؛ چرا که رنگرزی به معنای رنگ کردن کل سطح پارچه است به نحوی که همه‌ی قسمت‌ها با هم همرنگ می‌شود.

در کشور‌هایی که تمدن بشری در آن‌جا قدمت بیشتری دارد، صنعت چاپ پارچه با سرعت بیشتری پیشرفت کرده است.در کشورهای اسلامی و از جمله ایران با توجه به وجود احکام زیادی که در زمینه پوشش وجود داشت، استفاده از پارچه و لباس‌های گوناگون رونق بسیاری داشت. این پارچه‌ها بیشتر برای لباس استفاده می‌شد.  به طور مثال قلمکاری پارچه در ایران نمونه‌ی رشد و ترقی این صنعت است. قلمکاری پارچه نوعی پارچه چاپ شده به وسیله‌ی قالب‌های چوبی است. شهر‌های اصفهان، شیراز، بروجرد، همدان و رشت در این زمینه به پیشرفت زیادی دست پیدا کرده‌اند.

با شروع دوره ساسانیان چاپ پارچه در ایران آغاز گشت که شامل پارچه‌های مختلف ساده، کتان و ابریشمی بود. اما ۵۰۰ سال بعد از میلاد مسیح اولین پارچه‌های چاپی به اروپا راه یافت که تقریبا همه‌ی آن‌ها سبک شرقی داشتند، بعد از مدتی اروپاییان خود شیوه‌ی چاپ باسمه‌ای را در پیش گرفتند؛ در این شیوه رنگ با چسب خاصی ترکیب می‌شد و توسط قالب بر روی پارچه نقش می‌بست، اما در شرق همچنان از رنگ‌های طبیعی استفاده می‌شد که تمامی الیاف پارچه را رنگ می‌کرد.

قلمکاری به معنی ایجاد نقش بر روی پارچه است. ایران به علت موقعیت جغرافیایی بسیار مناسب، در مسیر راه بسیاری از بازرگانان از جمله بازرگانان چینی قرار داشته است. این بازرگانان پارچه‌های منقوش به طرح‌های چینی را به ایران می‌آوردند و بسیار مورد استقبال قرار می‌گرفت و این سبب شد تا هنرمندان ایرانی به این فکر بیفتند که نمونه‌ای شبیه به این پارچه‌ها را طراحی و تولید کنند.

این هنر از دوره ایلخانان در ایران رواج یافت و در زمان مغول با حمایت و پشتیبانی خانان مغول، هنرمندان ایرانی برای رقابت با چینی‌ها و جلب‌ نظر مغولان، توانستند نقاشی روی پارچه(قلمکاری پارچه) را ابداع کنند که به فروش خوبی در بازار ایران هم دست یافت.

برای استفاده از پارچه، آن را کاملا شستشو می‌دادند تا هرگونه ماده زائد و آهار که در درون آن وجود دارد، خارج شود. روش سفیدگری هم توسط برخی افراد انجام می‌شد و این یعنی پارچه را بر روی زمین شنی پهن کرده و مرتباً روی آن آب می‌پاشیدند، پس از مدتی با تابش آفتاب کاملا به رنگ سفید درمی‌آمد.

ابزار چاپ پارچه چیست؟

از ابزار و مصالح بسیار زیادی برای چاپ پارچه استفاده می‌شود که این با توجه به نوع پارچه و طرح شما متفاوت خواهد بود.

شما می‌توانید از رنگ‌های متفاوتی مثل روغن، اکریلیک، گواش، رنگ پوستر، آبرنگ، رنگ پارچه و… در طراحی‌های خود بهره بگیرید. انواع صفحات طلق یا فیلم‌های رادیولوژی نیز مورد نیاز شماست. می‌توانید خلاقیت بیشتری داشته باشید و از ابزار‌هایی مثل کاتر، یک صفحه شیشه‌ای ، انواع اسفنج، قلم مو، کاردک نقاشی، رولر ( غلتک ابری یا مودار ) پالت رنگ و … برای خلق نقوش بسیار جذاب و چشم‌نواز استفاده کنید.

از روند شروع به کارتان بگویید؟

مدتی است که توسط یکی از اساتید در تهران و آموزشهای سودمندشان به نقاشی روی پارچه علاقمند شدم و آموزش های لازم را دیدم و نقاشی مبهم و بازی با رنگ  روی شال و روسری رو انجام میدادم تا اینکه ایده ی زیبایی به ذهنم رسید که این کارم را بصورت بومی اجرا کنم و نقاشی رو روی چادر بندری اجرا کردم . خوشبختانه از آنجاییکه زنان و دختران استان ما و همچنین خیلی از هموطنان شهرستانی ما به پوشیدن لباس بندری روی آوردن و اصولا زنان بندر دنبال کار خاص و متفاوت هستند ، این ایده با استقبال خوبی مواجه شد.

از چه نوع پارچه و رنگی استفاده می کنید؟

نقاشی روی هر جنس پارچه ای قابل اجرا هست حتی روی چرم .

و هر تکنیکی روش خاص خودش را دارد و از رنگهای مخصوص پارچه مثل روغن، اکریلیک، گواش، رنگ پوستر، آبرنگ، و… استفاده میکنیم

قابل شستشو است؟  پاک نمی شد؟

بله کاملا قابل شستشو هستند و به هبچ عنوان پاک نمی شود. در این کار رنگها بصورت خیلی طبیعی به خورد پارچه می رود و حتی کار را ضخیم نمی کند. 

موضوع طرح ها را چگونه انتخاب می کنید و از کجا الهام میگیرید؟

برای این سبک کار بیشتر ذهنی کار میکنم و همه طرحها از ذهن و بصورت حفظی میکشم و هیچوقت طرح و نقشه ای از قبل روی کار کشیده نشده است. گاهی هم از طبیعت و از طرحهای که  در پیراموم می بینم ایده می گیرم.

مراحل ساخت را به طور خلاصه شرح دهید؟

 رنگها با حلال آب و به وسیله  قلم مو با سایزهای متفاوت بصورت دستی ریز به ریز کشیده می شود و سپس رنگ آمیزی می شود. بر خلاف تصور خیلی از دوستان طرحهای ما نه چاپ است و نه از شابلون و نه طرحی که کپی شود بلکه تمامی کارها بصورت خاص و متفاوت و زایده ذهن خودم هست که در همان لحظه به ذهنم خطور شده و با قلم مو اجرا می شود.

آیا زیر ساخت خاصی دارد؟ و یا باعث ضخامت پارچه میشود؟

 برای بعضی از انواع پارچه و رنگهای تیره باید زیر سازی انجام شود ولی کار  اصلا ضخامت ندارد و بافت پارچه دقیقا حالت لطافت خودش را حفظ می کند. مخصوصا در مورد البسه های تابستانی و چادر بندری  …

از بکارگیری این هنر بگویید؟  در چه جاهایی بکار می رود؟

همینطور که قبلا اشاره کردم این هنر روی انواع پارچه ها مثل  شال روسری ،کیف و کفش پارچه ای،انواع لباس ها و پوشاک زنانه و مردانه و بچه گانه ، پرده ،کوسن ،رومیزی و رانر ،تابلو و ….  استفاده می شود.

چطور می توانیم چاپ اصیل دستی را از ماشینی تشخیص دهیم؟

این تشخیص  کاملا واضح هست و طرحها ی دستی خیلی خاص و منحصر به فرد هستند .

در کارهای دستی رنگها به خورد پارچه میروند و تاروپود پارچه از پشت و رو رنگ میگیرد.  در کارهای هنری دستی معمولا از هر کار فقط به تعداد محدودی زده می شود که در هیچ جای دیگری شاید مشابه آن یافت نشود.

با توجه به اینکه کاردست است مسلما گران بوده و زمان بر است، بازار فروش چطور است؟

 من سعی میکنم قیمتها را تا جایی که بتوانم کاهش دهم و قیمتهایی که تا کنون روی کارها گذاشتیم حتی بیشتر مواقع از کار چاپ و ماشینی هم پایینتر بوده است .

و قطعا عزیزان هنردوست که قدر کار دست را می دانند از قیمتها راضی هستند و برای آن ارزش قائلند .

نقاشی چادر بندری کار خاص و متفاوتی هست که برای اولین بار در استان و حتی در کشور انجام شده ، قطعا  اگر حمایت و اطلاع رسانی شود استقبال بیشتر هم می شود.

آیا به دنبال ثبت هنرتان بوده اید؟ متاسفانه هنوز اقدام نکرده ام.

  قطعا در آینده ای نزدیک کار خود را ثبت میکنم 

رویکرد مردم نسبت به خرید چیست؟ 

باید مکانی برای رونمایی از کارهای هنری اختصاص داده شود و اطلاع رسانی لازم جهت حضور هنردوستان انجام گردد. با شرکت در چند ایونت و رویدادهایی که تو شهر داشتیم توانستیم دیده شویم اما باز هم باید بازاریابی کنیم.

مشتری چطور به‌ شما سفارش می دهد؟ ا

از طریق فضای مجازی و ایونتهایی که شرکت کردم و همچنین از طریق دوستان

حرف آخر

از همشهریانم خواهش میکنم که از هنر و هنرمند حمایت کنند و تا هنرشان را گسترش دهند.

برخی والدین امروزی، خود نیاز به تربیت دارند !!!

ارسال شده در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط نسیم جعفری - روانشناس کودک

در منزل دوستی که پسرش دانش‌آموز ابتدایی بود و داشت تکالیف درسی‌اش را انجام میداد بودم

زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسید.

پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشی‌ات.

پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد

و چند لحظه بعد گفت:

بابا بزرگ

باز هم که از این جنس‌های ارزون قیمت خریدی

الان مداد رنگی‌های خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.

مادر بچه گفت:

می‌بینید آقاجون؟

بچه‌های این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.

اصلا نمی‌شه گولشون‌زد و سرشون کلاه گذاشت.

پدربزرگ چیزی نگفت.

برایشان توضیح دادم که این رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندی نیست،

همان طور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوه‌اش نیست.

و این داستان را برایشان تعریف کردم

آن زمان که من دانش‌آموز ابتدایی بودم،

خانم بزرگ گاهی به دیدن‌مان می‌آمد و به بچه‌های فامیل هدیه می‌داد،

بیشتر وقت‌ها هدیه‌اش تکه‌های کوچک قند بود.

بار اول که به من تکه قندی داد

یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست

پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد

هر چه برایتان بیاورد هدیه است،

وقتی خانم بزرگ رفت،

پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچه‌ها آرزو می‌کردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.

 خانم بزرگ هنوز هم خیال می‌کند که قند، چیز خیلی مهمی است.

بعد گفت: ببین پسرم

قنددان خانه پر از قند است،

 اما این تکه قند که مادرجان

داده با آنها فرق دارد،

چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست.

این تکه قند معنا دارد ،

آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند

اما مهربان نیستند.

وقتی کسی به ما هدیه می‌دهد،

منظورش این نیست که ما نمی‌توانیم، مانند آن هدیه را بخریم،

منظورش کمک کردن به ما هم نیست.

او می‌خواهد علاقه‌اش را به ما نشان بدهد

می‌خواهد بگوید که ما را دوست دارد

و این، خیلی با ارزش است.

این چیزی است که در هیچ بازاری نیست

و در هیچ مغازه‌ای آن را نمی‌فروشند.

چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانم بزرگ و تکه قندهای مهربانش می‌افتم،

دهانم شیرین می‌شود،

کامم شیرین می‌شود،

جانم شیرین می‌شود…..

ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ “ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ “ﺷﻮﻧﺪ؛

ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ

ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ” ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ

ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ…

نقش زنان در مدیریت و مقابله با پیامدهای انتشار ویروس کرونا در ایران

ارسال شده در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط هدی صالحی (پژوهشگر و فعال حوزه زنان)

نیمی از جمعیت جامعه جهانی را زنان تشکیل می‌دهند؛ بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده توسط آکسفام ( بزرگترین سازمان بین‌المللی امدادرسانی برای ریشه‌کن‌کردن فقر، گرسنگی و بی‌عدالتی)، زنان دنیا بیش از ۶۶% کار در جهان را به عهده دارند. آنها حدود ۵۰% غذای جهان را تولید می‌کنند اما ۱۰% درآمد و تنها ۱ % دارایی جهان سهم‌شان شده است. اطلاعات منتشر شده نشان می‌دهد که ویروس کووید- ۱۹ بیشتر مردان را اسیر خود کرده است.

نقش زنان در مدیریت و مقابله با پیامدهای انتشار ویروس کرونا در ایران

نیمی از جمعیت جامعه جهانی را زنان تشکیل می‌دهند؛ بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده توسط آکسفام ( بزرگترین سازمان بین‌المللی امدادرسانی برای ریشه‌کن‌کردن فقر، گرسنگی و بی‌عدالتی)، زنان دنیا بیش از ۶۶% کار در جهان را به عهده دارند. آنها حدود ۵۰% غذای جهان را تولید می‌کنند اما ۱۰% درآمد و تنها ۱ % دارایی جهان سهم‌شان شده است. اطلاعات منتشر شده نشان می‌دهد که ویروس کووید- ۱۹ بیشتر مردان را اسیر خود کرده است. باید دانست که بر اساس آمارهای بهداشت جهانی در زمان شیوع بیماری‌ها این زنان هستند که در معرض خطر بیشتری قرار دارند. مثلاً شیوع بیماری ابولا در سال ۲۰۱۴ موجب افزایش میزان مرگ و میر مادران در جهان شد. اینبار نیز پس از شیوع ویروس کرونا زنان باردار در معرض خطر جدی‌تری نسبت به سایر مبتلایان قرار دارند.

در دهه‌های اخیر در ایران زنان همزمان با افزایش دانش و آگاهی سایر همجنسان خود در جهان، توانسته‌اند سهم بزرگی را در دایره فهم اجتماعی و تصاحب موقعیت‌های مختلف در جامعه کسب کنند. همچنین افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و افزایش وسعت آگاهی و دانش آنان موجب اثربخشی بیشتر در جامعه و خانواده شده است. این امر و این تحول ذهنی موجب شده زنان بتوانند تا در صورت نیاز (مانند این روزها که دنیا با فراگیری بحران انتشارکرونا دست و پنجه نرم می‌کند)؛ با برخورداری از استراتژی‌های زنانه در ساحت‌های مختلف پزشکی، اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی، خانوادگی و آموزشی و بحرا‌ن‌های ناشی از آن اثرگذار شده و نقش‌آفرینی بی‌بدیلی در مدیریت و مقابله با پیامدهای آن از خود نشان دهند. به این ترتیب جامعه به صورت عملی و عینی پیامدهای افزایش آگاهی و مهارت و مشارکت زنان را لمس می‌کند و از این پس از آن به عنوان یک سرمایه اجتماعی و فرهنگی که قبلاً مغفول مانده بهره می‌برد.

زنان حاملان نقش‌های متنوع

آنچه جامعه از زنان شناخته این است که، زنان همواره قادر به ایفای نقش‌های چندگانه اجتماعی بوده اند. از این رو در بحران‌ها نیز نقش و حضور آنان در مواجهه و مدیریت بحران‌ها با بهره‌گیری از همین تنوع نقش قابل تامل است. ایفای نقش‌های مختلف زنان هم در خانواده و هم در جامعه شاه‌کلید مدیریت مهار بحران کروناست. به‌طوری‌که زنان در اثر اهمیت ویژه‌ای که برای نهاد خانواده قائلند می‌توانند در زمان بحران‌ها و خطراتی که جامعه و خانواده‌شان را تهدید می‌کند بدون در نظر گرفتن هر گونه محدودیت جغرافیایی، سیاسی، نژادی و … نقش‌آفرینی کنند.

 آنها به‌دلیل برخورداری از عواطف عمیق‌تر یا وجود احساس مادری در حفاظت از فرزندان سریعتر و قوی‌تر عمل می‌کنند. در خانواده نیز زنان با روحیه مسئولیت‌پذیری و توان مراقبتی هم حافظ سلامت اعضای خانواده خود هستند و هم در صورت بیماری و ابتلای عضوی از خانواده به پرستاری از او همت می‌گمارند. چنانکه گفته شد با ارتقاء سطح تحصیلی زنان امروزه تعداد زیادی از کادر پزشکی و پرستاری در بیمارستان‌ها را زنان تشکیل می‌دهند و به عنوان کادر درمانی در بیمارستان‌ها در نقطه اصلی مقابله با این بحران قرار گرفته‌اند. همچنین گروه دیگری از همین زنان تحصیلکرده با پذیرش نقش آموزگاری و خدمت در کادر آموزشی در روزگار قرنطینه و تعطیلی مدارس و دانشگاهها موجب عدم توقف فرآیند آموزش در کشور شده‌اند. دسته دیگری از آنان که اتفاقا تعدادشان هم کم نیست فارغ از سن و سال و مدرک تحصیلی با استفاده از ظرفیت‌های جامعه مدنی مبادرت به تشکیل گروه‌های محلی نموده‌اند و در امر تهیه ماسک یا ضدعفونی اماکن عمومی یا تهیه اقلام برای نیازمندان به ایفای نقش می‌پردازند.

زنان در شمار رهبران جهان

در پی جهانگیرشدن ویروس کووید – ۱۹ دولت‌ها بر آن شدند تا با استفاده از همه ظرفیت ها و ابزارهای ممکن به مقابله با شیوع این ویروس و حفاظت از شهروندان خود بپردازند. بر اساس گزارش اتحادیه بین‌المجالس که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است از مجموع ۱۵۳ رهبر منتخب کشورهای جهان تنها ۱۰ نفر آنان زن بودند در عین حال بررسی‌ها در کشورهایی که در آنها زنان در جایگاه‌های هدایت و رهبری مقابله با بحران شیوع کووید –  ۱۹ قرار داشتند موفقیت‌های بیشتری را نشان می‌دهد. به این ترتیب می‌توان گفت کشورهایی که با اعتماد به مدیریت زنان مقابله با بحران را به آنان سپردند توانستند با سرعت بیشتری بر بحران فائق آیند و موفق‌تر عمل کنند چرا که مدیران زن با صحبت‌های بی‌پرده و شفاف خود درباره چالش‌های این بحران توانستند افکار عمومی را بیشتر با خود همراه کنند همچنین به نظر می‌رسد این زنان به دلیل داشتن نقش مادری و مسئولیت خانواده درک بهتری از بیماری و مراقبت از بیماران را در عمل نشان داده‌اند. آنها در زمینه حمایت از بیماران تجربه و دانش بیشتری درباره مسائل بهداشتی و درمانی را در جامعه به اشتراک گداشته‌اند.

آمار ها نشان می‌دهد ۷۰ % کادر بهداشت و درمان در جهان شامل پرستاران، پزشکان و بهیاران را زنان تشکیل می‌دهند در حالی‌که بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی (WHO) تنها ۲۵ % آنها در رده‌های تصمیم‌گیری و سیاستگذاری حوزه سلامت قرار دارند و به همین دلیل عدم حضور کافی زنان است که در بسیاری از موارد انتقادات زیادی به عملکرد سازمان بهداشت جهانی در زمینه مهار شیوع کرونا وارد شده است. اعتماد به زنان در عرصه سیاستگذاری بحران شیوع کرونا از این جهت قابل اعتماد و نتیجه‌بخش است که زنان به دلیل وجود عواطف و درک مسائل انسانی، خانواده را بر مسائل اقتصادی و سایر مصلحت‌هایی که معمولا مردان سیاستمدار مد نظر دارند؛ ترجیح می‌دهند. زنان میتوانند در این مسائل تصمیمات عملی و اثربخش اتخاذ کنند. بر اساس بررسی‌های انجام شده پس از بحران انتشار ویروس کرونا در سازمان‌هایی که زنان در آنان تصمیم‌گیر نهایی هستند کارکنان آنها از مرخصی بیشتری استفاده کرده‌اند و در دولت‌هایی که مدیریت و سیاستگذاری این امر با زنان بوده امکان استفاده از اینترنت رایگان برای آموزش در اختیار شهروندان قرار گرفته است.

“روزی کمپبل” مدیر مؤسسه جهانی رهبری زنان در دانشگاه کینگز کالج لندن معتقد است: (روش رهبری در مردان و زنان امری ذاتی نیست؛ اما به دلیل نوع تعاملات اجتماعی ما، برای زنان قابل قبول‌تر است که به عنوان رهبر حس همکاری و همدلی بیشتری داشته باشند).

زنان مدیران خانه‌ها

حالا دیگر خانه امن‌ترین جای جهان برای حفاظت از جان افراد است پس بی تردید نقش اثربخش زنان در زمان بحران در خانواده‌های خود نیز همچنان کلیدی و حائز اهمیت خواهد بود.

با توجه به الزام شهروندان به قرنطینه خانگی در زمان بحران شیوع ویروس کووید – ۱۹ توسط دولت‌ها در بسیاری از نقاط جهان، زنان توانسته‌اند با ایجاد نگرش مثبت و همدلی در میان اعضای خانواده موجب آرامش روانی افراد شوند. همچنین این ایام توانسته به عنوان فرصت مناسبی برای انتقال دانش و تجربیات آنان به فرزندان و سایر اعضای خانه به‌شمار رود.

اگر تاکنون به دلیل وجود مشغله‌های شغلی و آموزشی اعضای خانواده زمان کمتری را در کنار هم بودند اما حالا این فرصت موجب افزایش گفت‌وگوهای میان فردی در خانواده و استحکام روانی و عاطفی روابط در خانواده خواهد شد که محوریت و مدیریت آن با زنان است.

پیامدهای شیوع کرونا برای زنان

در دنیا زنان زیادی شغل‌های معلمی، نگهداری از کودک و پرستاری از سالمندان، حضور در کادر درمانی بیمارستان‌ها و … را برگزیده‌اند در بسیاری از فرهنگ‌ها، زن و مرد در یک خانواده دارای استقلال مالی و دارایی‌های جداگانهای هستند. درآمد زنان شاغل به عنوان پشتوانه حفظ استقلال فردی برای این زنان بسیار با اهمیت است و از دست‌دادن شغل برای آنان می‌تواند اثرات منفی فراوانی در روابط خانوادگی و شخصی‌شان بر جای گذارد در عین حال بر اساس آمارهای جهانی ۴۳ % از زنان به دلیل بر عهده‌داشتن وظایف خانواده و خانه‌داری امکان حضور در مشاغل تمام‌وقت را ندارند و به‌صورت پاره وقت کار می‌کنند اما همین آمار در مردان تنها ۱۳ % است. شیوع بحران کرونا و قرنطینه اجباری خانگی موجب از دست‌رفتن تعداد زیادی از این مشاغل پاره وقت شده است چراکه بسیاری از کلاس‌های مدارس تعطیل و معلمان از کار بیکار شده‌اند و با ماندن والدین در خانه‌های خود دیگر به بسیاری از این مشاغل و استخدام این زنان نیازی نیست.

 پیش از شیوع کرونا در ایران، زنان حدود یک ششم بازار کار را در اختیار داشتند؛ به‌طوری که از جمعیت ۲۴ میلیون و ۴۴۶ هزا نفری شاغلان در کشور حدود ۱۹ میلیون و ۹۷۸ هزار مرد و تنها ۴ میلیون و ۴۶۷ هزار نفر آن را زنان تشکیل می‌دهند که با شیوع این بیماری تعداد زیادی از این زنان شغل‌های خود را از دست داده‌اند در نتیجه از بین رفتن یا تعطیلی کارهای پاره وقت این زنان هستند که آسیب بیشتری دیده اند چرا که علاوه بر از دست رفتن کار و فعالیت اقتصادی شان در جامعه استقلال مالی خانوادگی خود را نیز از دست داده اند و این امر علاوه بر مشکلات اقتصادی آنان را در برابر مشکلات خانوادگی نیز آسیب پذیرتر کرده است. همچون بسیاری از کشورهای دنیا در ایران نیز دولت بسته های حمایتی برای خانواده های آسیب دیده از بحران کرونا در نظر گرفته است.

معصومه ابتکار معاون رئیس جمهوری اسلامی ایران در امور زنان می گوید: ” دسته کم ۱۲ هزار زن سرپرست خانوار در ایران بدون هیچگونه پوشش حمایتی و بیمه ای زندگی می کنند که عواقب اقتصادی بحران کرونا ممکن است وضعیت آنان را بدتر از قبل کند. مشکلات اقتصادی هر چند می تواند موضوع قابل توجهی بر آن باشد اما می تواند در برابر سایر پیامدهایی که مستقیماً جامعه زنان را درگیر خود نموده است کم اهمیت تر باشد.

خشونت خانگی

 انتشار ویروس کووید – ۱۹ در جهان موجب بروز تغییرات جدید و بعضا ناشناخته متعددی در جامعه شده است به نحوی که جابجایی ساعت کاری، تعطیلی مشاغل و قرنطینه اجباری خانگی موجب تغییر عادات روزمره و سبک زندگی مردم در خانه ها شده است برخی از این تحولات موجب بروز اختلافات و درگیری هایی میان زوجین می شود مثلاً در خانواده هایی که زوج هر دو کارمند و کمتر در محیط خانواده در کنار هم بوده اند یا در خانواده هایی که یکی از زوجین ( معمولاً مردها) شاغل و زن خانه دار است و ساعات کمی را در کنار همسر خود می گذرانده ، اکنون پس از مدتها ( یا شاید برای اولین بار ) این فرصت به وجود آمده که روزها و هفته های متوالی زن و مرد بدون امکان حضور در خارج از محیط خانه یا مسافرت یا ورود مهمان با هم زندگی کنند این شرایط جدید در وهله اول استقلال زنان در رسیدگی به امور منزل را تحت تاثیر قرار داده و در عین حال موجب بروز چالش در ارتباط بین زوجین و ایجاد خشونت خانگی اعم از دعوای لفظی یا فیزیکی شده است.

بر اساس گزارش های منتشر شده توسط سازمان ملل در ایام قرنطینه، خشونت علیه زنان در بسیاری از نقاط جهان بیش از ۲۵ % افزایش یافته تا آنجا که دبیر کل سازمان ملل در توئیتی از سران کشورها برای مداخله و حل معضل امنیت زنان یاری خواسته است.

در ایران نیز بهزاد وحید نیا معاون مشاوره و امور روانشناختی بهزیستی از افزایش اختلافات زوج ها در ایام قرنطینه خانگی خبر داد. همچنین رضا جعفری سدهی رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی نیز اعلام کرده گزارش خشونت خانگی علیه زنان در ایران ۲۰ تا ۲۲ درصد در این ایام بیشتر شده است. هر چند باید به این نکته توجه کرد که اینگونه خشونت ها قبلاً هم در خانواده ها وجود داشته و الزاماً قرنطینه خانگی علت به وجود آمدن آن نبوده است؛ با تغییر شرایط زندگی افراد در پی شیوع ویروس کرونا، دیگر امکان کنترل شرایط و جدا شدن موقت از تنش بدلیل حضور در محل کار یا (به صورت کوتاه مدت) به بهانه دیدار دوستان و … از بین رفته و این در خانه ماندن با توجه به تفاوت آستانه تحمل افراد موجب تشدید اختلافات و بروز تنش شده است از دیگر عوامل تشدید خشونت خانگی و تحت تاثیر قرار گرفتن زنان می توان به تغییرات و افزایش نقش چندگانه زنان در خانه اشاره کرد قرنطینه خانگی موجب افزایش بار مسئولیت زنان در خانه داری و امور روزمره منزل مانند آشپزی و نظافت و … شده است همچنین زنان کارمند ممکن است ناچار باشند علی‌رغم تعطیلی ادارات و مرخصی اجباری برخی وظایف اداری و شغلی خود را به‌صورت دورکاری در منزل انجام دهند ضمناً مادران به دلیل تعطیلی مدارس در بسیاری از موارد مسئولیت آموزش فرزندان خود را در غیاب مدرسه و معلم بر عهده گرفته‌اند این فشارها موجب شکستن نقش سنتی و عادی و کلیشه‌ای قبلی زنان شده و آنان را تبدیل به افرادی چند شغله با ساعت کاری نامحدود کرده است. در موارد متعددی که مردان در خانواده حاضر به مشارکت و همکاری در این نقش‌ها نشوند یا به هر دلیل امکان آن را نداشته باشند این فشارها بر زنان مضاغف می‌شود.

 از بین‌رفتن فضای خصوصی در محیط خانه نیز یکی دیگر از عوامل افزایش فشارهای روانی به اعضای خانواده است که تخلیه این فشارها به روش‌های نادرست و افزایش خشونت در خانواده منجر می‌شود.

تعطیلی کسب و کارها به افزایش فشارهای اقتصادی منجر به خالی‌شدن سفره‌ها و تاثیر نامطلوب بر روابط زوجین و افزایش بروز خشونت و اختلال در روابط آنان بوده است .

خشونت خانگی در خانواده علاوه بر ایجاد اختلال در روابط زوجین، کودکان و خصوصاً دختران را هم در معرض آسیب‌های عاطفی و روانی و جسمی مانند سوء استفاده جنسی و … قرار می‌دهد.

زهرا رحیمی مدیر عامل جمعیت امام علی (ع) در یک نشست آنلاین در فضای مجازی از افزایش ازدواج کودکان در پی شیوع کرونا در کشور خبر داده و گفته است: ” در برخی از مناطق کشور مواردی از ازدواج اجباری برای کودکان به دلیل شرایط اقتصادی بعد از بحران کرونا گزارش شده است” وی همچنین درباره سوء استفاده از کودکان گفته است: “با این شایعه که تریاک از ابتلا به ویروس کرونا جلوگیری می کند برخی سودجویان با سوء استفاده از کودکان آنان را به بازار مواد مخدر کشیده‌اند”. در ایران به‌دلیل عدم سازماندهی نهادهای مدنی حامی کودکان و مدافع حقوق زنان همچنین توسعه نیافتگی خدمات و حمایت‌های اجتماعی دولتی، از جمله تعداد معدود خانه‌های امن و اورژانس اجتماعی با افزایش خشونت‌های خانگی امکان کنترل، مهار یا مدیریت این‌گونه معضلات توسط دولت یا نهادهای اجتماعی وجود ندارد و در بسیاری ازموارد قربانیان در کنار عامل خشونت به زندگی ادامه می‌دهند.

بروز رفتارهای نژاد‌پرستانه و تبعیض‌آمیز و افراطی

بی‌شک طغیان هر نوع بیماری در جامعه موجب ترس و وحشت عمومی در میان مردم می‌شود از این رو به دنبال فراگیری ابتلا به ویروس کووید – ۱۹ و گستردگی آن و طولانی‌شدن قرنطینه‌های خانگی رفتارهای افراطی و تبعیض‌آمیز که اغلب جمعیت‌های حاشیه‌نشین و محروم اقتصادی و اقلیت‌ها را قربانی می‌کند بروز و ظهور می‌یابند. مثلا به نوشته جراید نخست‌وزیر سابق ایتالیا در اظهار نظری ویروس کووید – ۱۹ را (به غلط) به مهاجران آفریقایی نسبت داد یا ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا آن را ویروس چینی نامید. زنان به عنوان کسانی که از حمایت‌های اجتماعی کمتری نسبت به مردان بهره اقتصادی و روانی مواجه شویم هر چند به درستی و دقیق نمی توان در این زمینه سخن گفت اما از اتفاقات مثبت دوران پس از افول این بحران می‌توان به آشنایی افراد یا سازمان‌ها به ناکارآمدی‌های فردی و سازمانی خود اشاره کرد. به نظر می‌رسد افراد از ضعف‌های خود شناخت بهتری پیدا می‌کنند و از این جهت سبک زندگی و عادت‌ها و عقاید خود را تغییر می‌دهند. تجارب قبلی جامعه بشری نشان داده است که انسان‌ها پس از پایان همه‌گیری بیماری‌ها، دوران رشد و تعالی و تمدن و پیشرفت خود را آغاز می‌کنند و پیش‌بینی می‌شود تغییرات بزرگی در توسعه علم و تکنولوژی و پیشرفت‌های پزشکی به‌وجود آید.

از دیگر سو، تاثیرات منفی کرونا در دوران پس از آن از جمله آسیب‌های اجتماعی و اختلالات روحی و روانی و تاثیرات اقتصادی که از خود در جامعه برجای می‌گذراند؛ می‌تواند بسیار عمیق و نگران‌کننده باشد.

افزایش وقوع جرم بر اثر فقر و بیکاری و اختلالات روانی از جمله خشم و اضطراب و افسردگی دامن افراد جامعه را فرا می‌گیرد. همچنین در جوامع سنتی‌تر که وابستگی‌ها و علائق خانوادگی مستحکم‌تری در بین افراد وجود دارد مانند ایران باتوجه به نحوه دفن نامتعارف و عدم سوگواری خانواده‌های قربانیان بیماری کووید -۱۹ پس از افول بحران، آسیب‌های جدی بر اطرافیان و خانواده این متوفیان که عمدتا از زنان و کودکان هستند وارد می شود.

همچنین پیش‌بینی می‌شود دامنه اختلافات و مشکلات خانوادگی در زوجین پس از دوران قرنطینه اجباری خانگی خود را به‌صورت افزایش درخواست‌های طلاق در جامعه نشان دهد.

جهان در دوران پسا کرونا شاهد تغییر در اهداف سرمایه گذاری های اقتصادی تغییر ساختارهای سنتی و فعلی خانواده‌ها، تغییر در سیاستگذاری‌های بهداشتی، علمی، اقتصادی، آموزشی و تحول در ارتباطات اینترنتی و مجازی و تغییر در کیفیت سیستم‌های حمایت اجتماعی و اقتصادی و توسعه مشاغل خانگی خواهد بود.

در شرایط فعلی با بهره‌گیری از دانسته‌های آنچه تاکنون رخ داده است باید یرای مدیریت هر چه بهتر و کم آسیب تر این بحران حضور زنان در ساحت سیاستگذاری و تصمیم سازی‌های بهداشتی پررنگ‌تر شود و از عناصری صرفا اجرایی به عوامل سیاستگذار و تصمیم‌گیر ارتقا یابد.

باید بر این نکته پای فشرد که تلاش برای افزایش حضور زنان در موقعیت‌های رهبری و تصمیم‌گیری مساله‌ای در مورد برابری جنسیتی نیست بلکه ضرورتی است که جامعه جهانی در تجربه مواجه با جهانگیری ویروس کرونا به آن دست پیدا کرده و با نگاه ویژه به موضوع رهبری زنان و امکان ایجاد کسب سهم بزرگتر و مهم‌تر برای آنان در هدایت جامعه در مدیریت بحران‌ها موفق‌تر عمل خواهد کرد.

باید در نظر داشته باشیم که برای تحقیق و توسعه و موارد متنوع دیگری که در جهان در آنها به نوآوری نیاز است غفلت از نیمی از استعدادهای ذهنی و تجربی جامعه یعنی زنان موجب محرومیت همه جامعه از توانایی‌های آنان خواهد بود.

منابع:

–     دکتر آتوسا صادق پور، دکتر افسانه صمدزاده (۱۳۹۹) ” پیامدهای  روانشناختی دوران قرنطینه و راهکارهای افزایش بهزیستی روانشناختی در حین شیوع کرونا ویروس “

–    نگار اکبری زرگر، روانشناس سلامت (۱۳۹۹)” زندگی مردم در پسا کرونا چگونه خواهد بود؟ “

–    مهری طیبی‌نیا، جامعه شناس فرهنگی (۱۳۹۹)” روایتی از نقش زنان در مهار بحران کرونا”

–    خبرگزاری ایرنا(۱۳۹۸)” گزارش سنگربانی سلامت جامعه؛ سهم زنان در مهار بحران کرونا “

–    پابلو اوشوا (۱۳۹۹) ” چرا رهبران زن در مهار ویروس کرونا بهتر عمل کرده اند؟ “

–    Helen Lewis ( March 19,2020), ” The Coronavirus Is a Disaster for Feminism “

–    Erin Loos Cutraro (2020), “Women are Leading us through the Pandemic”

–    Jeremy Farrar(3 Apr 2020), “Why we need women’s leadership in the COVID-19 response”

با چراغ موشی پی بی سوادان می گشتم

گفتگو با اولین معلم زن گاوبندی

ارسال شده در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط سالم توکلی ـ ندای هرمزگان

در یکی از شب های رمضان و در شش اردیبهشت ۹۹ ، در روزگار کرونایی با حفظ ملزومات بهداشتی، در شهرک بسیج به دیدارش رفتم. خدیجه ترکمان اولین معلم زن شهرستان پارسیان است. پوشه ی سرخ و پاره پوره ای که حاوی تعداد زیادی برگه های بازمانده از سال های دور را می آورد. کاغذها را زیر و رو می کند و در میان نام شاگردان قدیم، نام روسای آموزش و پرورش، یادداشت های کوتاه و درخواست های اداری خاطراتش را به یاد می آورد. می گوید عمدا به همین شکل با همین پوشه حفظشان کرده ام که برایم همه خاطره اند. باید خاطره ها را تکرار کرد و از آن حرف زد تا فراموش نشود خاصه آنکه سن که بالا می رود گرد فراموشی بر آن می نشیند. بعد اضافه می کند: جوان های حالا که نمی آیند پای صحبت قدیمی ها بنشینند همه سرشان توی موبایل است. با فرزندش محمد رضا در پای حرف ها و خاطراتش نشستیم. همسرش ملک کریمی که تقریبا هم سن و سال همند و او هم بازنشسته آموزش و پرورش؛ نظاره گر این گفتگو بود و سعی می کرد در میانه حرف ها، اسامی افراد و زمان اتفاقات را به یادش بیاورد.

خانم ترکمانی شما از چه خانواده ای بودید، متولد چه سالی هستید و چند سالگی به مدرسه رفتید؟

جد پدرم از مادری از طرف ترکمن صحرا آمده بودند.مادرم با پدر ملک همسرم، پسر عمو دختر عمو بودند.مادرم فاطمه ترکمانی هم با پدرم عمو زاده بودند.البته من پدرم را ندیدم. یکساله بودم که پدرم فوت کرد. ما یک برادر و دو خواهر بودیم. من در اصل متولد  ۱۳۲۸ هستم. بعد که برای انگشت نگاری رفتیم لنگه برای اینکه برای معلمی پذیرفته شوم ، شناسنامه ام را  دو سال بزرگ تر گرفتند. ۷ سالگی مدرسه رفتم.مادرم نه تنها مخالفتی با مدرسه رفتن من نداشت بلکه خیلی مصر بود که می گفت کاش جمعه هم مدرسه می رفتید.

مدرسه تان چگونه جایی بود؟

 کلاس ششم که بودیم محل مدرسه جای کتابخانه امروزی که کنار میدان اصلی شهر واقع است، بود. یک سنگ بزرگی افتاده بود و یه درخت کهور بزرگی هم بود که خارهای بدی داشت. مدرسه شامل دو کلاس بود که راهرویی میانش بود. میز و نیمکت نبود. می گفتند هر کس حلبی برای خودش بیاورد. اگر داشتیم می بردیم اگر حلبی پیدا نمی کردیم  هم توی تاقچه می نشستیم. وقتی ششم بودیم چون تعدادمان به حد نصاب نمی رسید به طور غیر قانونی پذیرفته شده بودیم. مدیر مدرسه اجازه داده بود که بنشینیم سر کلاس چیزی یاد بگیریم تا پایان سال که برویم لنگه امتحان بدهیم. آن زمان هم بازرسان بدون خبر می آمدند. به ما می گفتند زود بروید بیرون از مدرسه که بازرس می خواهد بیاید. ما هم با عجله  از پنجره بیرون می پریدیم. می رفتیم پشت مدرسه تا ما را نبینند. می رفتیم پشت می ایستادیم تا اینکه خبرمان می دادند که حالا بازرسان رفته اند بیایید داخل. یک بار موقع بیرون پریدن نزدیک بود پایمان بشکند. تعداد دست کم باید به هشت نفر می رسید. ما پنج نفر بیشتر نبودیم.کلاس چهارم، پنجم و ششم در یک کلاس نشسته بودیم. اول، دوم و سوم هم در یک کلاس. پس از پایان ششم، شش نفر جلوی یک ماشین باری نشستیم، رفتیم لنگه امتحان دادیم. من، ملک، حاجی افشاری، محمد رحمانی به همراه زنش و پسرش. بقیه ادامه ندادند اما من بقیه پایه ها را همینجا در گاوبندی امتحان دادم و سیکلم را گرفتم.

از میان هم کلاسی ها و معلمان دوران دبستان کدامیک را به یاد دارید؟

 علی طاهری، عبدالعزیز شریف پور، عبدالغنی پسر ملا عبدالفتاح، فاطمه آبرن، صغری نصوری. معلمان هم سوری و صبوری که لاری بودند. حقیقت و حقیقی که شیرازی بود.

چه خاطراتی از روزگار مدرسه در ذهنتان مانده است؟

  خیلی تنبیهمان می کردند. اگر کسی درس بلد نبود کلاه رنگی یا صندلی روی سرش می گذاشتند تا هفت دور، دور مدرسه بگردد و همه ایستاده نگاهشان می کردند. یک بار یکی از دانش آموزان جلو در مدرسه که رسید صندلی را انداخت و فرار کرد. ما که دختر بودیم جرئت این کار نداشتیم ولی همین باعث شد من جدول ضرب خیلی خوب یاد بگیرم. ولی در درس ریاضی و تاریخ مشکل داشتم. وقتی تاریخ داشتیم اولین کسی که از ترس می لرزید من بودم.وقتی حاجی عبدالرحمن طاهری با شیخ یاسر به مدرسه  می آمدند ما از ترس قایم می شدیم شاید بگویند اینها تنبل هستند، درس نمی خوانند. یک بار نقاشی داشتیم. اینبار بر خلاف دفعات پیشین شکلی روی تخته برایمان نکشیدند، گفتند خودتان هر چه می خواهید بکشید. من هم عکس مثلثی کشیدم و داخلش بچه ای خوابانده بودم. زیر نقاشی نوشتم آرامگاه مادر شاه. معنی کلمه آرامگاه هم درست نمی فهمیدم. در پایان کلاس معلم برگه همه بچه ها را پس داد مال من را پس نداد. من هم خوشحال بودم که حالا یا می خواهد تشویقم کند یا نمره بیستم دهد. بچه ها که بیرون رفتند گفت دست هایت با یک پایت بالا کن. گفت تا آخر زنگ تفریح باید همینطور بایستی. نمی دانستم که به چه علت  تنبیهم می کند. بعد فهمیدم که به این علت بوده که زیر نقاشی ام نوشته ام آرامگاه مادر شاه.  در حالی که مادر شاه زنده بود.

چه شد که معلم شدید؟

 سال ۱۳۴۳ که کلاس ششم را به پایان رساندم آموزش و پرورش اعلام کرده بود که نیاز به نیرو دارد و من به صورت روز مزد مشغول به کار شدم. اول به من گفتند باید بروی کوشکنار تدریس کنی.من گفتم کوشکنار نمی توانم بروم. همینجا حاضرم به عنوان خدمتگزار باشم ولی کوشکنار نروم چون برای من سخت است. البته آن زمان هم خانواده نمی گذاشتند دختر از خانه دور شود. تا اینکه درجه داری بود که به گاوبندی منتقلش کرده بودند، خانمش کارهای خدماتی و دفتری در مدرسه انجام می داد. او به جای من رفت کوشکنار و من در گاوبندی کارم را آغاز کردم.

مادرم برای استخدامم خیلی تلاش کرد.فرزانه اهل بهبهان مسئول نمایندگی آموزش و پرورش بود.سال اول، استخدام رسمی نبودم. گفتند شاید دیگر شما را نخواهند. مادرم رفت پیشش گفت مگر می توانی استخدامش نکنی ما این همه زحمت کشیده ام. این دختر را بدون پدر بزرگ کرده ام، ششم ابتداییش هم گرفته حالا تو می خواهی کسی از جای دیگر به جایش بیاوری. کور خواندی.مسئول نمایندگی گفت:ما دیپلم می خواهیم. مادرم گفت دیپلم یا نه دیپلم این باید اینجا کار کند. بالاخره حریف مادرم نشد. من به مادرم گفتم حالا که تو با او دعوا کرده ای من دیگر نمی روم. خجالت می کشم. گفت دختر بیا برو. می خواهند حقمان بخورند.می خواهند کسی از جایی دیگر بیاورند ما اینجا این همه در گرما و سرما زحمت کشیده ا یم. بچه امان زیر چراغ موشی درس خوانده، حالا از تهران و جای دیگر بیایند اینجا خدمت کنند و ما حسرت ببریم.مادرم کسی حریفش نمی شد. بزرگان محل همه او را می شناختند. خودم هم حریفش نشدم گفتم نمی روم قبول نکرد. به زور من را فرستاد. اولین سال ۴۸۰ تومان می گرفتم وقتی در سال ۷۳ بازنشست شدم ، ۲۲۰۰۰ تومان حقوقم بود. سال دوم که رسمی شدم حقوقم  ۵۰۰ تومان شد. البته راست و پاکش خیلی دنبال حقوق نبودم علاقه داشتم کار کنم. البته آن زمان همین ۴۸۰ تومان هم کلی پول بود. می توانستیم خرج چند خانواده را بدهیم.

در سالی که شما استخدام شدید امکانات مدرسه چگونه بود؟

وقتی معلم شدم مدرسه در همان مکانی بود که قبلا درس می خواندیم. یک اتاقی بود که وسایل معلمان مثل حلب نفت داخلش بود. یک گوشه ی این اتاق را حصیری انداخته بودیم و من کلاس اول درس می دادم. تا هجده سال در پایه اول تدریس کردم.یک تخته سیاه به ما داده بودند که از بس از آن استفاده کرده بودند رنگ و رویش رفته بود. دلمان به آن هم خوش بود .یک بسته گچ سهمیه امان بود. که برای دو ماه بیشتر نمی شد. در مصرفش خیلی قناعت می کردیم.اوایل که گچ رنگی هم نبود. برای جبران این کمبود مجبور بودیم خودمان گچ درست کنیم. از کوره گچی، تکه های گچ می آوردیم، نرم می کردیم، با پارچه صافش می کردیم، در قالب قوطی کبریت می ریختیم تا خشک شود. بعضی درست درمی آمد بعضی نه. در استفاده از گچ سهمیه ای خیلی قناعت می کردیم. مثلا ساعت نقاشی می گفتند شکل آفتابه یا گلی روی تخته سیاه بکشید تا بچه ها مثل شما نقاشی کنند. بخشی از شکل را می کشیدیم بقیه را راهنمایی می کردیم که چطور بکشند. برای ساعت ورزش توپ نداشتیم. یک توپی به ما داده بودند که اینقدر پسرها با آن بازی کرده بودند که لت و پار شده بود.  باد هم نمی گرفت.  همین توپ را به دخترها می دادیم که به همین هم دلشان خوش بود. بعد توپ پلاستیکی برایشان خریدیم. وسایل کمک آموزشی نبود. می رفتیم پیش حاجی عبدالعزیز رشیدی برای تسبیح که آن زمان زیاد هم نبود بعد می رفتیم پیش ملای دیگری تسبیح دیگری گیر می آوردیم. حالا می خواستیم ابتکاری از خودمان به خرج بدهیم.بیشتر تسبیح ها زرد بود. سیاه کمتر بود. بعضی هم خاکستری بود. می گشتیم دو رنگ پیدا کنیم تا با هم مخلوط کنیم.دو تا میخ می زدیم به دیوار، نخی را به آن دو می بستیم. دانه های تسبیح را در نخ می کردیم جلوش هم کاغذ می چسباندیم . بدین وسیله ارقام را به بچه ها یاد می دادیم. من همان زمان که معلمان دیگر مشق زیاد به بچه ها می دادند با دادن مشق زیاد مخالف بودم. من بیشتر پنج خط مشق نمی دادم. اگر دانش آموزی درسش خوب بود می گفتم دو خط بنویس.یا کلماتی که بلد نبودند می گفتم دو تا دوتا بنویسید اینطور زود یاد می گرفتند ولی معلمانی که مشق زیاد می دادند  بدون اینکه مشق بچه ها را بخوانند چه نوشته اند، رویش خط می کشیدند.

از تنبیهات دوران مدرسه گفتید آیا وقتی معلم شدید هم شاگردانتان را تنبیه می کردید؟

من به خاطر درس تنبیه نمی کردم. ولی به خاطر مسائل اخلاقی تنبیه می کردم که آن هم اختیار تام از طرف اولیاء داشتم.معمولا پدرها و مادرها آن زمان به مدرسه نمی آمدند. می گفتند من دخترم را پاک تحویلت داده ام، پاک تحویلم بده. ولی در مورد درس، دانش آموزانی که می دانستم یاد گرفته اند تکلیف کمی می دادم آنهایی که یاد نگرفته بودند ساعتی که ورزش داشتند می گفتم بیایید دفتر همانجا دوباره برایشان توضیح می دادم.

در سال های آغازین معلمی با چه کسانی همکار بودید؟

با آقایان علی طاهری، عبدالله دلشاد، مذکور نصوری، علی تیموری که اهل لنگه بود. خانم ها هم که همه غیر بومی بودند عصمت نژادی، فرنگیس جوکار که زن دکتر زاهدی بود،  فاطمه بحرانی،شهلا فهیمی که همسرانشان افضلی و دُری هم معلم بودند. صفیه حسنی نژاد و شهلا دِرا که این دو بندرعباسی بودند.

در کنار آموزش رسمی که در ساعات موظف انجام می دادید آیا کلاس فوق برنامه هم داشتید؟

بعد از انقلاب گفتند طرحی به نام تقوی را برای کودکان زیر دبستان اجرا کنید. این طرح برای آموزش های دینی به بچه های زیر دبستان بود. هیچکس زیر بار این طرح نرفت. اما من اجرا کردم. همکاران هم غُر می زدند که چرا این طرح را قبول کردی، ما خودمان جا نداریم. می گفتم این خدمتی است که به بچه های خودمان می کنیم.زکات سوادمان را باید بدهیم. مشکلات بالاخره حل می شود. برای آموزش قرآن از مرحوم ملا عبدالله عبدالعزیز شریف پور و ملا غلامرضا عباسیان استفاده می کردیم. بعد از ظهرها این طرح را اجرا می کردم. مثلا از کلاسی که ورزش داشتند استفاده می کردیم. یا کلاسی که نقاشی داشتند به بچه ها می گفتیم بروید بیرون نقاشی بکشید تا کلاس خالی شود.

شما گویا علاوه بر کار رسمی روزانه، کلاس های نهضت سواد آموزی را هم درس می دادید. در این مورد برایمان بگویید.

در قبل انقلاب طرح پیکار با بی سوادی بود. گفتند هر کس با این برنامه همکاری کند  باید در دوره ای که گذاشته شده شرکت کند. هیچکس نرفت من دل به دریا زدم و رفتم. می ترسیدم شاید قبول نشوم و برایم زشت باشد. امتحانش دادم بعد از ۱۵ روزی جوابش آمد که پذیرفته شده اید و می توانید کلاس تشکیل دهید. من خیلی خوشحال شدم و بی صبرانه در فکر تشکیل کلاس بودم. چون علاقه داشتم که همیشه سر کلاس و با دانش آموزان باشم. کلاس شبانه با دو نفر شروع کردم. به آنها گفتم هر کداممان می رویم در خانه ها تا افراد بی سواد را تشویق برای آمدن به کلاس کنیم. چون شب برق نبود کلاس را بعد از ظهرها برگزار می کردیم. چون کلاس ها دانش آموزان روزانه نشسته  بودند، مجبور بودیم زیر سایه دیوار یا سایه گزی که کنار دکان عبدالقادر بود کلاسمان را برگزار کنیم. وقتی برق آمد هم شب در مدرسه رقیه نصوری امتحان برگزار می کردیم. برای تشویق کسانی که بی سواد بودند  شب ها؛ با چراغ موشی می رفتیم در خانه هایشان  چون می دانستیم پدران روزها سرکارند و شب خانه هستند. با آنها باید صحبت می کردیم تا راضی شوند بچه هایشان را به کلاس های سواد آموزی بفرستند. بعضی ها مقاومت می کردند می گفتند ما دخترمان را نمی فرستیم. می گفتم خیالتان راحت باشد، پیش خودم هستند. می گفتند الان می گویی پیش خودم هستند بعد تحویل کسی دیگری می دهی. اگر قول می دهی که خودت درسشان بدهی می فرستیم. من قولشان می دادم. تا اینکه تعدادشان زیاد شد و مجبور شدم ازدو نفر نیروهای کمکی استفاده کنم. که بعضی ها بچه هایشان را بیرون آوردند. دوباره می رفتم با آنها صحبت می کردم تا راضیشان کنم.برای اردوهای دانش اموزی روزانه  هم اگر خودم بودم ، راضی می شدند دخترهایشان بیایند و اگرنه قبول نمی کردند. کتاب، دفتر و قلم درستی نبود. تعدادی دفتر و کاغذ از پیش حاجی علی رحمانی یا کسانی دیگر می آوردیم. هر دفتر را چهار تکه می کردیم، بینشان تقسیم می کردیم. برای اینکه به یادگیری اشان کمک کنم می گفتم کلمه هایی که روی وسایل می بینید، بنویسید و برایم بیاورید. کلمه هایی که دیده بودند را در دفتر نوشته، می آوردند. مثل تاید. آن زمان صابون تاید تازه آمده بود. یا کلمه هایی مثل گل یا فلاکس. برای تشویقشان مثلا پاکنی به آنها می دادم که خوشحال می شدند.

هیچوقت به فکر ادامه تحصیل هم بودید؟

به فکر ادامه تحصیل نبودم. چون بچه کوچک داشتم گفتم رسیدگی به آنها واجب تر است. روز سر کار باشم و شب هم بروم درس بخوانم دیگر به بچه هایم نمی رسم. گفتم سرنوشت بچه ها مهمتر است. اکنون از چهار دختر و یک پسرم جز یکی همه آموزش و پرورشی اند. همین که بسیاری از شاگردان دیروزم امروز معلم، پزشک یا کادر درمانی بیمارستان هستند من را خوشحال می کند.

اگر از سال های معلمی بخواهید یک خاطره شیرین تعریف کنید چه چیز به یادتان می آید؟

 بیشتر خاطراتی که به ذهنم می آید بحث و دعوایی بود که همیشه با مسئولین برای گرفتن امکانات و میز، نیمکت و صندلی برای مدرسه داشتم.

یا در مورد دانش آموزانی که وضع مالی خوبی نداشتند، با آنها صحبت می کردیم که زیاد فشار به پدر و مادرشان نیاورند . مثلا می گفتند بقیه کاموا دارند من ندارم. یک کاموایی که مثلا دو تومان بود می خریدیم به آنها می دادیم.

خاطره ی دیگری را از زمانی که مدیر مدرسه بنت الهدی بودم، به یاد دارم. دزدان آمده بودند دستگاه اُوِرهد برده بودند و روی کمد با ماژیک سبز نوشته بودند: «دزدان با انصاف به پرونده ها دست نزدند، خوشتان آمد» گفتم من باید این دزد را پیدا کنم. همه جا گشتیم بعد دیدیم که پشت بام چیزی گذاشته و پارچه سفیدی دورش است. پله ای آوردیم رفتیم بالا. دیدیم همان وسیله دزدیده شده است.

به دو نفر پسر بچه شک داشتیم که کار آنها باشد.یک کتاب بزرگ قدیمی جلد گرفته بودم که به حساب قرآن است.

گفتم بیایید به این قسم بخورید که شما دستگاه را برده اید یا نه. اگر راست بگویید به  مادرتان نمی گویم.یکی از بچه ها گریه کرد و به آن یکی نگاه کرد. گفتند بله ما بردیم. گفتیم بلد نیستیم با آن کار کنیم پشت بام می گذاریم تا زمانی که طرز کارش را یاد بگیریم. گفتم به مادرتان نمی گویم ولی هیچوقت دست به این کارها نزنید. بعد همین بچه ها، بچه های بسیار خوب و مودبی شدند. خاطره دیگرم مربوط به زمان جنگ است که کمک برای جبهه ها جمع می کردند.

در مدرسه ای که من مدیرش بودم بیشتر از مدارس دیگر کمک جمع می شد. به کمک مادران بچه ها هویج می گرفتیم، مربا درست می کردیم.

می رفتیم خانه ها شیشه خالی جمع می کردیم. مربا را در شیشه ها می ریختیم که از اداره می آمدند می بردند. عبدالرحیم رحیمی میوه فروشی داشت.

هر وقت میوه می آورد، کسی را می فرستاد دنبالم که یک گونی هویج برای مدرسه شماست؛  بیایید ببرید.

بسیار سپاسگزارم از شما که در این گفتگو، صمیمانه شرکت کردید.

به زن بودن و قدرتمند بودنم افتخار می‌کنم

یک مدال آور بدنسازی:

ارسال شده در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط ایسناهرمزگان

بانوی قدرتمندی که علی‌رغم تمامی محدودیت‌ها و کارشکنی‌ها توانست خود را به همگان ثابت کند و اکنون در فکر حضور در مسابقات جهانی و افتخارآفرینی برای کشورمان است.

بنفشه محمدی با بیان اینکه از کودکی همواره ورزش را دنبال می‌کردم، افزود: ژیمناستیک، شنا، بسکتبال و بدنسازی از جمله رشته‌هایی بوده که دنبال کرده و سبب علاقه‌ام به ورزش شده‌اند.

وی در خصوص آشنایی‌اش با رشته بدنسازی، اظهار کرد: در ابتدا به‌صورت تفریحی و جهت پر کردن اوقات فراغت به رشته بدنسازی روی آوردم اما هرچه جلوتر رفتم به این ورزش علاقه‌مند شدم و تا امروز که دیگر به‌صورت حرفه‌ای آن را دنبال می‌کنم.

قدرت بیشتری نسبت به هم باشگاهی‌هایم داشتم

محمدی با اشاره به اینکه در ابتدا که به بدنسازی روی آوردم مشاهده کردم با فشار کمتر زور بیشتری نسبت به سایرین در باشگاه داشتم، تصریح کرد: در تمرینات بیشتر و به مرور به این یقین رسیدم که نسبت به سایر بانوان نیز از قدرت و توان بیشتری برخوردار هستم و به همین دلیل تصمیم گرفتم که به‌صورت حرفه‌ای در این رشته پیش بروم.

وی با بیان اینکه ابتدا در رشته پاورلیفتینگ زیر نظر آقای کبابی پیش رفتم تا به مقام نائب قهرمانی استان هرمزگان دست یافتم، اضافه کرد: پیش از این در رشته کراسفیت فعال بودم که تا مقام نایب‌قهرمانی استان هرمزگان پیش رفتم.

محمدی ادامه داد: ورودم به کراسفیت نیز به‌صورت اتفاقی بود به این شکل که قرار بود تیم منتخب استان هرمزگان به مسابقات کشوری کراسفیت اعزام شود که در مسابقات انتخابی نیز توانستم رتبه دوم را کسب و مجوز حضور در مسابقات کشوری را کسب کنم.

در حقم ظلم شد

وی با اشاره به اتفاقات ناخوشایند حول این اعزام، افزود: هزینه رفت و برگشت بلیط پرواز تیم و البسه نیز بنده پرداخت کردم به این امید که پس از مسابقات آن هزینه از سوی متولیان کراسفیت استان هرمزگان برگشت داده شود اما این هزینه شش‌میلیونی هیچ‌گاه برگشت داده نشد و حتی تشکر هم نکردند و حتی اسمی هم از بنده بابت این هزینه کرد نیامد.

این ورزشکار با بیان اینکه نزد تمامی مسئولان ذی‌ربط هم رفتم اما هیچ‌کس کاری پیش نبرد، عنوان کرد: امیدوارم روزی این افراد پاسخگو عملکردشان باشند که چگونه هزینه بنده را نادیده گرفته و چرا داور اعزامی استان به‌عنوان شرکت‌کننده در مسابقات ظاهر شد.

وی ادامه داد: این اقدامت سبب شد احساس کنم از بنده سوءاستفاده شده و در حقم ظلم شد اما همواره افتخار می‌کنم که برای امر ورزش و پیشبرد توسعه هرمزگان هزینه کرده‌ام.

محمدی با بیان اینکه پس از این اتفاقات بود که از کراسفیت به پاورلیفتینگ روی آوردم و زیر نظر مربی‌ام آقای ملک‌زاده توانستم مسیر قهرمانی را طی کنم، اظهار کرد: با تمرینات مستمر توانستم جواز حضور در مسابقات اوراسیا گرجستان را کسب کنم اما همین جواز حضور نیز با حواشی از سوی برخی دوستان در استان هرمزگان همراه شد.

از لحاظ روحی تحت فشار بودم

 به‌جای دعای خیر به دنبال جوسازی بودند

وی اضافه کرد: از زمانی که در پستی در صفحه شخصی‌ام این موضوع را اعلام کردم پس از ۲۰ دقیقه یکی از مسئولان هیئت‌های ورزشی در تماس با بنده اعلام کرد چرا ادعای ملی‌پوش بودن کرده‌ام؛ به‌جای آرزوی موفقیت برای اینکه بتوانم افتخاری برای هرمزگان رقم بزنم، برایشان سؤال بود که چرا اسم تیم ملی آوردم و از لحاظ روحی ۳روز قبل از مسابقه واقعاً از سوی عده‌ای افراد در هرمزگان فشار زیادی بر رویم بود.

محمدی با بیان اینکه این اعزام زیر نظر وزارت ورزش و جوانان و دعوت کشور گرجستان بوده و بنده به‌عنوان یک ملی‌پوش راهی مسابقات شدم، خاطرنشان کرد: متأسفانه به‌جای دعای خیر و حمایت معنوی با این جوسازی‌ها سعی در برهم زدن روحیه و تمرکز بنده داشتند و حتی یک‌بار هم مسئولی از ورزش هرمزگان از بنده حمایت نکرد.

این قهرمان پاورلیفتینگ با اشاره به اینکه خوشحالم که در مسابقات اوراسیا گرجستان علی‌رغم تمامی حواشی توانستم دو مدال طلا در پرس سینه و پاورلیفتر در وزن ۶۰ کیلوگرم کسب کنم، اضافه کرد: با توجه به اتفاقات پیش‌آمده و عدم تجربه نیز پیش‌بینی کسب مدال نمی‌کردم اما با حمایت‌های مربی‌ام و انتخاب‌های درست توانستم حریفانم از کشور روسیه را پشت سر بگذارم و دو مدال طلا کسب کنم.

با مدال‌هایم به دنبال اثبات خودم بودم

وی با بیان اینکه در این مسابقات می‌خواستم خود را به‌تمامی افرادی که مانع از موفقیتم می‌شدند، ثابت کنم و همین موضوع انگیزه‌ام را دوچندان کرد، تصریح کرد: هزینه تمرینم حدودا ماهی ۳ تا ۴ میلیون تومان است و تمامی این هزینه‌ها به‌صورت شخصی و بدون کمک هیچ ارگانی صورت گرفته و خوشحالم توانستم با زحمت خودم به اینجا برسم.

محمدی با اشاره به اینکه در تلاش و تمرین برای حضور در مسابقات جهانی هستم و موفقیت در این مسابقات به حمایت مسئولان نیاز دارد، خاطرنشان کرد: نمی‌دانم چرا در هرمزگان عده‌ای به دنبال نادیده گرفتنم هستند درحالی‌که مدال کسب کردم و این مدال مورد تأیید وزارت ورزش و جوانان است اما عده‌ای به دنبال نادیده گرفتن هستند.

وی با بیان اینکه سال‌ها سختی را تحمل کردم تا بتوانم باعث افتخار کشورم باشم، اضافه کرد: در حال حاضر با وسایل ورزشی در خانه تمرین می‌کنم تا خود را برای مسابقات جهانی آماده کنم و نشان دهم این‌همه تلاش بیهوده نبوده است.

به زن بودن و قدرتمند بودنم افتخار می‌کنم

محمدی که اکنون دارای مدرک مربیگری است با اشاره به اینکه باید ثابت کنیم یک زن هم می‌تواند قدرتمند باشد و از خود رکورد بر جای بگذارد، تصریح کرد: باید به زن بودن و قدرتمند بودن و توانمندی‌مان افتخار کنیم و این موضوع را در میدان ورزش نشان دهیم.

وی با بیان اینکه در هرمزگان استعدادهای فراوانی در بخش بانوان وجود دارد که نیازمند حمایت و توجه هستند، عنوان کرد: ورزش بانوان در هرمزگان چندان موردتوجه قرار نمی‌گیرد اما باید از حمایت‌های کادر مدیریتی باشگاه گیو که همواره حامی و پشتیبان بنده بودند، تقدیر می‌کنم.

هیچ مربی مجاز به توصیه و تجویز مکمل ورزشی نیست

محمدی با اشاره به اینکه هیچ مربی مجاز به توصیه و تجویز مکمل ورزشی نیست، تصریح کرد: باید ابتدا از سلامت شخص مطمئن شد و سپس آن را به ورزشکاران توصیه کرد.

این ورزشکار با تأکید بر اینکه با سابقه تمرینی و اراده می‌شود بدون دارو یک زن قوی شد، افزود: رسیدن به قدرت بیشتر برای زنان سخت‌تر از مردان است ولی غیرممکن نیست که حتماً با استروئید و دارو به این قدرت رسید.

وی استفاده از مواد نیروزا را غدغن و خواستار توجه خانواده به این موضوع شد، افزود: بنده خواهرزاده خلیل طریقت پیما معروف به خلیل عقاب هستم فردی که به بلند کردن فیل شهرت دارد و در کتاب‌های رکورد گینس نیز نامش آمده است و همواره پهلوان خلیل عقاب الگوی ورزشی و زندگی‌ام بوده است.

مامایی ، شوق لمس یک نوزاد

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

شیلا قاسم زاده اصالتا مینابی و متولد ۱۳۶۷ یکی از جوانترین ماماهایی است که با او آشنا شدم . ۵ می ، روز جهانی ماما بهانه ای بود که با او مصاحبه ای ترتیب دهم . شیلا  در سال ۹۰ در رشته مامایی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان فارغ التحصیل شده و بلافاصله طرح خود را در سندرک آغاز کرد و پس از پایان طرح با قبولی در آزمون استخدامی در شهرستان سیریک مشغول به کار شد. تا پایان سال ۹۷ مسئول واحد بهداشت و خانواده و مسئول مادران شهرستان بود و از سال ۹۸ با ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد مشاوره مامایی در دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد به بخش زایشگاه رفت.

چطور شد که مامایی را به عنوان شغل خود انتخاب کردید؟

در واقع از بچگی به رشته های علوم پزشکی علاقمند بودم  و جدا از آن عاشق بچه ها هستم . بین تمام رشته ها به پزشکی و مامایی علاقه داشتم که با توجه به رتبه و انتخاب رشته در رشته مامایی پذیرفته شدم.

نسبت به اولین بچه ای که به دنیا آوردید چه حسی داشتید؟دختر بود یا پسر؟

 اولین ها همیشه برای من توام با استرس بوده است . واقعا حس آن لحظه قابل وصف نیست . بین تمام آن استرس و نگرانیها و اشک ها که همراه با درد مادر بود، شوق لمس یک نوزاد برای من غیر قابل وصف است.

اولین بچه ای که به تنهایی در دوران طرح ام به دنیا آوردم دختر بود، اتفاقا دختر یکی از پرسنل درمانگاه مان بود.

چند بچه توسط شما به دنیا امده اند؟

حدودا بالای ۲۰۰ نفر

از مشکلات این شغل بگویید؟

مامایی در واقع رشته پر استرسی است . مسئولیت سلامتی دو نفر همزمان به عهده ماماست . هم مادر و هم جنین . و اینکه نبود امکانات در مناطق محروم و بسته بودن دست ماما ها در انجام برخی اقدامات تشخیصی سختی کار را دو چندان می کند ، مامایی از جمله رشته هایی است که اگر به آن علاقه نداشته باشیم ماندن و کار کردن در این رشته می تواند بسیار سخت باشد.

 چگونه سختی های شغل مامایی تاثیر منفی بر روحیه شما نمی گذارد؟

من کارم را دوست دارم ، نمی توانم بگویم سختی هایش من را اذیت نمی کند. قطعا من هم روزهای بد را تجربه کرده ام ولی چون این رشته و شغل و کار در محیط بیمارستان را پذیرفته ام ، همیشه سعی  می کنم آرامش و روحیه خودم را حتی در روزهای سخت تا جایی که در توانم است ، حفظ کنم.

شیرین ترین و تلخ ترین خاطره مامایی خود برایمان بگویید؟

قطعا شیرین ترین خاطره من مربوط به تولد خواهرزاده ام بود ، حس اینکه من اولین نفری بودم که توانستم در آغوشش بگیرم قابل وصف نیست و تلخ ترین خاطره مربوط به فوت یک مادر بود که باید به استان گزارش می دادم و هنوز که به آن فکر می کنم  ناخواسته اشک در چشمانم جمع می شود.

اهمیت و برتری زایمان طبیعی بر سزارین چیست؟

آزادی حرکت و فعالیت مادر بعد از زایمان ، بازیابی سریع تر توان مادر ، کاهش احتمال سزارین در آینده

کاهش خطرات عمل جراحی ( عفونت، مشکلات روده ، اثرات بی حسی و بی هوشی و …) ، خونریزی کمتر نسبت به سزارین ، جمع شدن سریع تر رحم ، ارتباط و تغذیه بهتر مادر و نوزاد، بازگشت سریعتر وزن به حالت قبل از بارداری ، کاهش خطر افسردگی پس از زایمان، کاهش مشکلات ریه برای نوزاد با توجه به فشار زایمان طبیعی بر بدن نوزاد

و معایب آن چیست؟

انقباض های رحم در حین زایمان ، نا مرتب شدن ضربان قلب جنین ، تحت فشار بودن بند ناف نوزاد در طول زایمان، خونریزی ، تغییر شکل دستگاه تناسلی، عفونت، فشار خون بالا، درد شدید، ناتوانی مادر در زور زدن، استرس ، عدم کنترل ادار و مدفوع

از نظر شما یک مامای خوب چه ویژگی های دارد؟

در وهله اول باسواد باشد، مسئولیت پذیر ، بااخلاق ، مهربان و دلسوز و آگاه نسبت به دستورالعمل ها و تغییرات جدید رفرنس های دنیا باشد و مهارت کافی در حیطه شغلی خود داشته باشد.

مامای همراه کیست و چرا امروزه داشتن یک مامای همراه ضرورت دارد؟

مامای همراه (دولا) تحصیلکرده در رشته مامایی که دوره زایمان فیزیولوژیک را گذرانده باشد و بعد از کسب نمره مورد نظر مدرکش را کسب کرده باشد . دولا در تمامی مراحل زایمان طبق قرارداد طرفین همراه مادر خواهد بود و مادر را در انجام زایمان راحت و ایمن تر کمک خواهد کرد.

در مراکز بارداری و زایمان فیزیولوژیک برای اینکه مادر ، یک همراه برای کمک در زایمان و یک حامی روحی و روانی داشته باشد یک مامای همراه در اختیارش قرار می دهند که از اول بستری در بیمارستان و گاها تا ۲۴ ساعت پس از زایمان در کنارش باشد .

در جهان امروز و به ویژه در کشورهای اروپای غربی با توجه به تمام پیشرفت ها به ماما و مراقبت های آن و داشتن همراه در حین زایمان بسیار اهمیت می دهند .

استفاده از اطلاعات و مشاوره های مامایی مورد نیاز در طی دوران بارداری ، زایمان و شیردهی و حتی در مراقبت های بعد از زایمان نوزاد از وظایف مامای همراه است تا با استفاده از تخصص خود مراقبت های لازم را بعمل آورد و از عارضه های مادر و نوزاد پیشگیری به عمل آورد. همچنین در کنار آن ، مادر و همسرش را مورد حمایت روحی و روانی قرار دهد.

وظیفه یک مامای همراه چیست؟

پاسخ به سوالات و مشکلات مادران در دوران بارداری

همراهی مادر در اتاق زایمان

ارائه آموزش های لازم به مادر پس از زایمان مثل شیردهی ، بهداشت ، تغذیه، باروری ، جنسی

استفاده از راه ها و تکنیک های مورد نیاز با توجه به انتخاب مادر در جهت کمک به کاهش درد مادر در هنگام زایمان

راهنمایی و مشاوره مادران پس از زایمان در خصوص مشکلات دوران نفاس

از تفاوت های یک ماما با متخصص زنان بگویید؟ 

مامایی و تخصص زنان و زایمان دو حرفه مستقل اما مکمل یکدیگر هستند که هر دو به بهداشت و سلامت زنان مرتبط است . هر کدام با توجه به تخصص خود می توانند از قبل دوران بارداری تا بعد از زایمان و مراقبت های نوزاد در کنار مادر و نوزاد باشند.

ماماها به بهداشت فردی و بیمارهای جزئی زنان می پردازند در حالیکه متخصصان زنان و زایمان به بیماری های تخصصی تر می پردازند.

ماماها مراقبت های جسمی ، عاطفی و روحی را قبل و بعد از زایمان مادر بر عهده دارند اما دکتر زنان به مسائل تخصصی پزشکی می پردازد .

متخصص زنان و زایمان ابتدا دوره پزشکی عمومی را می گذرانند و سپس تخصص خود را در حیطه زنان می گیرند و نسبت به ماما در بیماریهای تخصصی زنان دانش بیشتری دارند .

انجام عمل های جراحی زنان در حیطه کاری متخصصین زنان و زایمان می باشد.

در یک زایمان طبیعی ماما نقش بیشتری دارد یا دکتر؟

به طور کلی در زایمان طبیعی ماماها نقش بیشتری دارند . در اکثر بیمارستان ها زایمان طبیعی توسط کادر مامایی انجام می گیرد.

به نظر شما چرا نگرش زنان جامعه در مورد زایمان طبیعی تغییر پیدا کرده است؟

با توجه به بالا رفتن سطح سواد و فرهنگ زنان جامعه و اطلاع رسانی و آموزش های صورت گرفته در مراکز بهداشتی ، درمانی و طبق ارائه پروتکل های جدید بهداشتی و درمانی در خصوص سخت گیری های انجام سزارین در دنیا ، نگرش نسبت به زایمان طبیعی خیلی بهتر شده است.

از شرایط سیریک، امکانات وشرایط  زنان باردار آن شهرستان بگویید

شهرستان سیریک با جمعیتی در حدود ۵۰ هزار نفر ، تقریبا ۷۰۰ مادر باردار در طول سال دارد که از داشتن امکانات تخصصی مثل حضور متخصصین از جمله زنان ، اتاق عمل و رادیولوژیست محروم است ، و با توجه به فرهنگ و عقاید وِیژه مردم منطقه نیازمند آموزش ها و تلاش های بیشتری برای کمک به مردم و به ویژه زنان در جهت رسیدن به بهترین سطح از سلامت و بهداشت است.

و اینکه با توجه به اینکه درگیر کرونا هستیم چه توصیه ای برای زنان باردار و یا خانم هایی که قصد بارداری دارند داری؟!

ویروس در فاصله ۵/۱ تا ۲ متری از فرد مبتلا قابل انتقال است . پس هر نوع تماس فیزیکی نزدیک ، فارغ از روابط جنسی با فرد مبتلا امکان انتقال بیماری را فراهم می کند .

و با توجه به اینکه این ویروس در بزاق و ترشحات دهانی و بینی فرد مبتلا وجود دارد پس از طریق بوسیدن و یا هر نوع تماس قابل انتقال است . توصیه می شود در برقراری رابطه احتیاط کرد و در روابط جنسی از کاندوم استفاده شود تا حد امکان از بارداری ناخواسته جلوگیری شود .

و با توجه به در معرض خطر بودن مادران باردار و تا بهتر شدن وضعیت تمامی اصول ایمنی و بهداشتی را رعایت کنند و در صورت بروز هر گونه مشکل سریعا با متخصص و یا مامای خود تماس بگیرند تا بهترین راهکار به آنها ارائه و بارداری خود را به سلامتی پشت سر بگذارند .

زنان بیش از مردان از افسردگی مزمن رنج می برند

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

نسیم جعفری متولد ۶۸ روانشناس کودک و آموزگار کودکان استثنایی ، مدرس دانشگاه و محقق و پژوهشگر در حیطه روانشناسی کودک است . نسیم دارای مدرک کارشناسی علوم تربیتی و ارشد خود را در رشته روانشناسی عمومی گرفته است و در حال حاضر مشغول به خدمت در شهرستان قشم می باشد.

 نزدیکی روز جهانی روانشناس و روز معلم بهانی شد، تا به سراغش بروم و با او گفت و گوی صمیمانه ای داشته باشم که شما را به خواندن آن دعوت می کنم .

 به عنوان یک روانشناس،  کشور ما را از نظر روانی چگونه توصیف میکنید؟میخواهیم بدانیم وضعیت روانی مردم ایران در حال حاضر چگونه است؟

وضعیت سلامت روانی مردم کشور به دلایل مختلف، آلودگی‌های صوتی و هوا و تبعیض‌های اجتماعی، اقتصادی و معیشتی تحت تاثیر قرار می‌گیرد.‌ به طوری که به گفته رییس سازمان بهزیستی ایران، ۳۴ درصد جمعیت کشور در سنین ۱۹ تا ۶۰ سال دچار اختلالات روانی‌اند.

از هر چهار نفر، یک نفر اختلال روانی دارد و تا یک‌سوم جمعیت بزرگسالان در کشور اختلال روانی دارند، آمارهای متفاوتی ظرف دو تا سه سال گذشته تا کنون ارائه شده است. در این میان سلامت روانی زنان بیش از قبل مورد توجه قرار گرفته است. در حال حاضر حدود ۲۰۰ هزار نفر در کشور از افسردگی مزمن رنج می‌برند و زنان بیش از مردان با این بیماری مزمن دست به گریبان هستند. به طوریکه که در استان شاهد ۳۶ درصد و استانی دیگر ۹ درصد هستیم، افراد بیوه بیشتر از دیگران در خطر ابتلا به اختلالات روانی قرار دارند و تحقیقات نشان داده است ۷۰ درصد همبستگی مثبت بین فقر و اختلالات روانی شایع وجود دارد.

نظر شما درباره اهمیت مشاوره در دوران کودکی و نوجوانی چیست؟

کودکان به علت ویژگی‌هایی که ازنظر سنی دارند بسیار آسیب‌پذیرترند و به حمایت و مراقبت نیاز دارند. همچنین بزرگ کردن فرزندان یکی از دشوارترین و پرمسئولیت‌ترین کار ممکن بر عهده‌ی انسان است و در صورت عدم آگاهی و نبود دانش کافی جهت پیشگیری و راهبردهای مقابله‌ای والدین و مراقبان، ممکن است آسیب‌های متعددی مانند آزار جنسی گریبان‌گیر کودکان شود.

والدین باید مشاوره و روانشناسی کودک و نوجوان جدی بگیرند.  چرا که این دو دوره، دوره های بسیار حساس و مهمی از زندگی فرزندشان هست  و  والدین نباید مشکلات و دغدغه هایی از فرزندشان را که به هر دلیل درکی از آن ندارند، پشت گوش بیاندازند.

بعضی از کودکان خواسته یا ناخواسته دچار مشکلاتی می شوند که تشخیص و درمان آن بدون مراجعه به روانشناس کودک امکان پذیر نمی باشد. از جمله ابن مشکلات یا اختلالات: اختلالات ارتباطی، تیک ها، استرس و اضطراب ها، خجالتی بودن، انزوا طلبی، مشکلات رفتاری، افسردگی، بیش فعالی، مشکلات عدم تمرکز، پرخاشگری، ناتوانی یادگیری، مشکلات تغذیه ای، شب ادراری و… می باشد. این مسایل معمولا با مشاوره  و روان درمانی و آموزش والدین به خوبی درمان می شود.

مشاوره دوران کودکی و نوجوان بیشتر در راستای چه مسائلی هست ؟

  • اضطراب جدایی
  • ناخن جویدن فرزند
  • موکندن
  • پرخاشگری و آسیب به خود یا دیگران
  • ترسیدن­ از عوامل یا فضاهای مختلف
  • انواع مشکلات تحصیلی
  • اختلالات یادگیری
  • نقص توجه
  • بیش فعالی
  • عدم تمرکز
  • انزواطلبی و گوشه نشینی
  • احساس ناتوانی
  • بدخوابی
  • تغییر در عادت­های روزمره زندگی
  • عدم تعامل کودک با همسن و سالان خودش
  • بزهکاری

توصیه شما برای والدین چی هست ؟

اگرمی خواهند فرزندانشان را با کمترین درصد اشتباهات پرورش دهند و پیچ و خم های رفتار و هیجان هایش را بشناسند، و یا اگر فرزند شما در موقع درس خواندن تمرکز لازم را ندارد؟

اگر کودک‌تان به شکل غیرقابل کنترلی پرخاشگر شده است؟

اگر فرزندتان جنب و جوش یا تخریب‌گری زیادی دارد؟

اگر کودک تان دچار ترس های غیر منطقی است یا مضطرب است؟

حتماً در سریعترین زمان ممکن به یک روانشناس مجرب کودک و نوجوان مراجعه کنند.

آموزش پیشگیرانه برای کودک آزاری به چه صورت است و بفرمایید این آموزش ها برای چه افرادی است و از چه سنی باید شروع شود ؟   اولین هدف مداخله در کودک آزاری پیشگیری است .چون توفیق درمان کودکان و خانواده ها پس از وقوع کودک آزاری محدود است تمرکز اصلی راهبرد های مداخله ای جستجوی برنامه های پیشگیری از بدرفتاری با کودک است.

پیشگیری از کودک آزاری در سه سطح صورت میگیرد:

۱.پیشگیری اولیه ۲. پیشگیری ثانویه ۳. پیشگیری ثالثیه

پیشگیری سطح اول (پیشگیری اولیه):

این سطح پیشگیری شامل اقداماتی است که موجب استحکام بنیان خانواده و همچنین ارتقای سلامت اجتماع می گردد.آموزش به والدینی کودکان و نوجوانان در زمینه حقوق کودکان بهداشت روان و مهارتهای مقابله با مشکلات و مسایل از مهمترین راهکارهای نیل به این اهداف است.

پیشگیری سطح دوم(پیشگیری ثانویه):

این سطح از پیشگیری شامل شناسایی خانواده های پرخطر قبل از گرفتار شدن کودک و آسیب وی میباشد.

پیشگیری سطح سوم(پیشگیری ثالثیه):

این سطح از پیشگیری شامل اقدامات مداخله ای «درمانی و حمایتی برای خانواده های گرفتار می باشد و در این سطح باید سعی کرد از بروز مجدد سوءرفتارجلوگیری شود.

یکسری از آموزشها مخصوص والدین و پرستار کودکان هستند و یکسری از آموزشها مخصوص خود کودکان هستند که برای والدین بهترین زمان آموزش هنگام بارداری و برای کودکان بهترین زمان بین سه تا پنج سالگی میباشد .

از بیش فعالی کودکان به ما بگویید،  چه علائمی دارد؟

بیش فعالی که به اختصار ADHD خوانده می شود نوعی اختلال شایع است که حدود هشت تا ۱۰ درصد کودکان را مبتلا می کند. این بیماری در پسران شایعتر از دختران است که هنوز دلیل اصلی آن مشخص نشده است. ویژگی های اولیه بیش فعالی از سال های اولیه رشد یعنی قبل از ورود به مدرسه شروع می شود.

بیش فعالی دارای ویژگی های بارزی است که شامل پرتحرکی، کمبود توجه و تمرکز، بروز اعمال ناگهانی و غیرقابل پیش بینی می شود. این اختلال سه نوع است؛

اختلال اول: در گونه اول که کودک فقط در توجه و تمرکز مشکل دارد.

اختلال دوم: در نوع دوم فقط پرتحرکی دیده می شود و بالاخره نوع ترکیبی که کودک هم پرتحرک است و هم مشکل توجه و تمرکز دارد این اختلال در کودکان دبستانی و در پسرها سه تا پنج برابر شایع تر از دختران است و بیشتر در پسران اول خانواده مشاهده می شود.

اختلال سوم: معمولا اختلال از سه سالگی به بعد تشخیص داده می شود. کودکان مبتلا در دوره شیرخواری اکثرا پرتحرک هستند و دست ها و پاهای خود را زیاد حرکت می دهند؛ کم خواب، کم غذا هستند و زیاد گریه می کنند.

قطع پی‌درپی گفت‌وگو و مکالمه بزرگ‌ترها
پاسخ دادن به سؤال، پیش از آنکه جمله‌ی سؤال‌کننده به پایان برسد.
بی‌صبری و بی‌تحملی شدید طوری که هر آنچه طلب کرد، باید در همان لحظه آن را دریافت کند.
پرحرفی‌
مدام در حال حرکت و جنب‌و‌جوش بودن
بی‌صبری و نداشتن تحمل برای ایستادن در صف و رعایت نوبت
عصبی و حساس بودن و مرتب پایین و بالا پریدن
هل دادن بقیه‌ی کودکان
برهم زدن بازی بقیه‌
انجام تکلیف‌های مدرسه بدون توجه و دقت
(قاپیدن) وسایل و اسباب‌بازیهای کودکان دیگر
نداشتن مهارتهای لازم در برقراری ارتباط‌های اجتماعی با دیگران
گم‌کردن وسایل شخصی
از این شاخه به آن شاخه پریدن

تشخیص بیش فعالی با یک آزمون خاص امکانپذیر نیست. مجموعه ای از این علائم باید (حداقل در مدت شش ماه) مورد بررسی قرار بگیرد. کودک این موارد را معمولا قبل از هفت سالگی نشان می دهد. همچنین کودکی که دارای این نشانه هاست با رفتارهایش اطرافیان خود را در محیط های مختلفی مانند مدرسه یا خانه دچار مشکل می کند و حتی با گروه دوستان و همسالان خود نیز به راحتی کنار نمی آید.

دلیل بیش فعالی چیست؟

علت به وجود آمدن بیش فعالی احتمالا ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی است. احتمالا این کودکان در بخش های مربوط به توجه و تمرکز در مغز دچار نقص جزئی هستند. از عواملی که می توانند در بروز این اختلال موثر باشند سیگار کشیدن و یا مصرف الکل در دوران بارداری توسط مادر است.

حتی استنشاق تحمیلی دود سیگار توسط مادر باردار، باعث اختلال در رفتار کودک می شود. استرس مادر هم با این موضوع ارتباط دارد. تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده باینگر این است که این اختلال معمولا در خویشاوندان نزدیکاین افراد هم وجود دارد.

مسمومیت ناشی از سرب حاصل از دود اتومبیل و آلودگی هوا، غذاهای محتوی مواد افزودنی مثل شیرین کننده های مصنوعی و یا رنگ دهنده های خوراکی، مواد جلوگیری کننده از فاسد شدن غذا که در بعضی از غذاهای آماده وجود دارد، نیز در ایجاد این اختلال سهیم هستند.

در صورت بی توجهی به کودکان بیش فعال و معالجه نشدن آنها احتمال اینکه این افراد در آینده به افسردگی مبتلا شوند و یا در نوجوانی رفتارهای ضد اجتماعی و گاه بزهکارانه داشته باشند زیاد است. بنابراین به والدین توصیه می شود که حتما در دوران کودکی برای معالجه فرزند خود اقدام کنند. این بیماری در دوران مدرسه بیشتر مشکل آفرین می شود زیرا کودک تمرکز کافی برای گوش دادن به درس ندارد و مدام برای بیرون رفتن از کلاس اجازه می خواهد. این بچه ها نمی توانند آرام روی صندلی بنشینند، معمولا پرحرف هستند و مدام سر کلاس با دوستان خود حرف می زنند و این موضوع باعث می شود از لحاظ تحصیلی با مشکل مواجه باشند.

والدین باید به رفتار کودکان خود دقت داشته باشند و تنها در صورتی که مجموعه از این نشانه ها را در مدت طولانی مشاهده کردند با یک متخصص مشورت کنند. در غیر اینصورت نمی توان به هر کودک پرتحرک برچسب بیش فعالی زد.

آیا راه  درمانی برای  بیش فعالی وجود دارد؟

درمان سریع برای ADHD وجود ندارد اما علائم آن قابل شناسایی و کنترل هستند. بهتر است والدین برای کمک کردن به خود و کودکشان در مورد این اختلال اطلاعات بیشتری کسب کنند. همچنین برنامه تربیتی ویژه ای را متناسب با نیازهای فرزند خود طرح ریزی کنند. درست است که کنار آمدن با کودکان بیش فعال کار ساده ای نیست اما والدین باید بدانند که این افراد ذاتا بد نیستند اما بدون مصر ف دارو و رفتار درمانی نمی توانند رفتار خود را کنترل کنند.

در این مورد خانواده، معلم و مدرسه باید با یکدیگر همکاری داشته باشند. والدین باید از تنبیه بدنی کودک خود جدا خودداری کنند و با او با محبت رفتار کنند. دارودرمانی هم در صورت تجویز پزشک کمک بسیاری به این دسته از کودکان می کند. مطالعات نشان داده است رژیم های غذایی هم می تواند برای کمک به این افراد کارساز باشد. آنها باید از زیاده روی در مصرف شکر و غذاهای حاوی آن مانند کیک، شیرینی، شکلات، بیسکویت و نوشابه های شیرین که تحریک کننده هستند خودداری کنند.

در حال حاضر بيشترين مراجعه‌کنندگان چه کودکانی  هستند؟ و چه اختلالات رفتاری دارند؟

کودکان ۲ تا ۴ سال – وابستگی کودکان به والدین و پرخاشگری بیش از حد کودک

با توجه به اینکه فرمودید معلم کودکان استثنایی هستید، بنظر شما چه مساله‌ای باعث عقب‌ماندگی كودك می شود؟

کم کاری خانواده – بی توجهی به این کودکان

در اولین برخورد با کودکان استثنایی چگونه باشیم؟

کودک اوتیسم یک کودک است که به محبت شما، نگاه پرمهر شما، آغوش گرم شما و خانواده منسجم شما نیاز دارد.

 یک کودک سندرم داون همیشه به یک الگوی محکم و مهربان نیاز دارد

و یک کودک فلج مغزی همیشه در اضطراب، تشنج خانواده است پس محیط شان را آرام و سالم نگه می‌دارند.

اگر تفاوتی بین کودکان با نیاز خاص و کودکان کاملا نرمال وجود دارد آن تفاوت نیاز بیشتر گروه اول به داشتن محیط سالم است. مهم ترین مساله در نحوه برخورد با کودکان استثنایی به ویژه مبتلایان به سندرم داون، توجه به مساله بهداشت روان آن‌ها است که در این زمینه لازم است، خانواده‌ها با صبر و تحمل زیاد، رفتارهای مناسبی با این کودکان داشته باشند. اگرچه خانواده نقش مهمی در یاری رساندن  به کودکان سندرم داون دارد، اما این رسیدگی‌ها و چگونگی برخورد با آنان بدون حمایت سازمان بهزیستی و حمایت های توانبخشی، به تنهایی کار دشواری است.

نحوه برخورد والدین با این کودکان باید چگونه باشد؟

در حقیقت اولین گروهی که با این کودکان برخورد می کند والدین و افراد خانواده آنها هستند و در صورتی که آنها هم کودکان را طرد و مورد بی مهری و ناملایمات قرار دهند، کودک دیگر استعدادهای فطری خود را بروز نداده و عقب افتادگی خود را بغرنج تر می کند و البته این مورد در کودکان عقب مانده آموزش پذیر بیشتر صدق می کند. رابطه کودک با مادر ابتدا یک نیاز فیزیولوژیک برای زنده ماندن است اما رفته رفته این رابطه به صورت یک ارتباط عاطفی در می آید و مادر از داشتن کودک احساس غرور و افتخار می کند و معمولا این احساس با پاسخ های کودک تقویت می شود.

ولی چون کودک عقب مانده پاسخی برای مادر ندارد و او کم کم به عقب ماندگی کودک خود پی می برد، پس در این  رابطه عاطفی اختلال پیدا میشود. این اختلال به خصوص زمانی آشکارتر می شود که کودک عقب مانده برادر یا خواهر باهوش نیز داشته باشد. مسلم است که کودک عقب مانده در مقایسه با کودک عادی به مراقبت، نوازش و محبت بیشتری نیاز دارد و چون این کودکان نمی توانند رابطه صحیح عاطفی برقرار کنند، دچار بی توجهی و طردشدگی می شوند و قادر نیستند حتی از توانایی محدودی هم که دارند، استفاده کنند.به عبارت دیگر استعدادهای فطری خود را حتی به تعداد کم بروز دهند و در نتیجه عقب ماندگی شدت یافته و اختلالات شخصیتی بروز می کند.»

در واقع این چنین به نظر می رسد که بزرگترین کمک به این قشر از افراد جامعه، بالا بردن حس اعتماد به نفس آنهاست تا وی را در شناخت مهارت های خود و استقلال طلبی کمک کنند جامعه نیز با همکاری خانواده، کارشناسان و مدیران سطوح مختلف می توانند جایگاه این افراد را در جامعه سامان بخشند.

از طرفی والدین می توانند با مشاوره ژنتیک قبل از ازدواج، مهمترین گام را در جهت پیشگیری بردارند زیرا به عقیده کارشناسان، مشاوره ژنتیکی نقش زیادی در پیشگیری از انواع معلولیت ها دارد. اما در نهایت، صبر، پایداری و تحمل سختی ها، باارزش است و یقینا پاداش آن نزد خداوند محفوظ است و انسان هایی نیز که معلولند ولی به رغم نارسایی جسمی با امید به زندگی ادامه می دهند و کسانی که با تمام مشکلات با آغوشی باز و لبانی پر لبخند پذیرای این نیلوفران باغچه زندگی هستند، الگوهایی در مسیر صبوری اند و این مهم درس بزرگی است برای افراد سالم و توانمند جامعه. مشکل اصلی خانواده‌ها در برخورد با کودکان استثنایی، ناآگاهی جامعه و واقف نبودن به نیازهای کودکان است، از هر ۱۰ کودک، یک کودک حتما با نیازهای ویژه وجود دارد به همین دلیل وجود کودک استثنایی، اتفاق عجیبی نیست و محدود به قشر خاصی نمی‌شود.

 غربالگری این کودکان به چه صورت انجام میگیرد، آیا از بدو تولد است؟!

در حال حاضر با پیشرفت علم پزشکی تأکید عمده بر تشخیص زودهنگام است یعنی اولین زمانی که تشخیص ممکن باشد، بهترین زمان برای درمان است، برای مثال برای کودک کم شنوا خدمات از بدو تولد باید انجام شود و اگر بعد از سه ماهگی به کودک کم شنوا خدمات داده شود کودک بخشی از توانایی شنوایی خود را از دست می‌دهد، در اینجا برای کودک ناشنوا زمان بسیار مهم است، برای کودکان اوتیسم نیز به همین صورت است، الآن دیگر کودکی نباید به ۱۰ سالگی برسد و آموزش به او شروع شود، زیرا لزوم مداخلات زودهنگام  مشخص شده است و کودکی که زود آموزش ببیند  پیشرفت متفاوتی خواهد داشت. در بسیاری از کشورهای پیشرفته ۲۵ تست مختلف برای غربالگری نوزادان انجام می‌ شود اما این غربالگری در ایران‌ تنها ۳ مورد است‌ که گاهی اوقات نیز نادیده گرفته می ‌شود و در بسیاری از بیمارستان‌ های شهرهای کوچک این تست‌ ها وجود ندارد. از طرفی با وجود اجباری شدن این 3 تست نیز هنوز شاهد بروز بیماری‌ های مرتبط هستیم، به طوری که با وجود غربالگری موفق نوزادان از نظر کم‌ کاری ‌تیروئید در کشور که تا ۸۰ درصد کودکان را در بر گرفته و ۴ برابر استاندارد جهانی است، باز هم نوزادانی با بیماری‌ های متابولیک و کم‌ خونی داسی ‌شکل متولد می ‌شوند و این نکته نشانگر این مطلب است که در انجام تست‌ های اجباری به‌ صورت منطقه ‌ای برای نوزادان باید یک بازنگری جدی صورت گیرد.

چه خدماتی ارائه میشود؟

سه تست اجباری پی ‌کی ‌یو (PKU)، کم کاری تیروئید و بیماری فاویسم

برای برقراری ارتباط بهتر با این کودکان چه باید کنیم؟

آنچه نباید از طرف والدین فراموش شود و یادآوری آن به خودشان بسیار اهمیت دارد، این است که فرزند آن‌ها در هر صورت «کودک» است: «کودکی با همان نیازها، لطایف و زیبایی‌هایی که یک موجود نابالغ دارد. اگر پدرومادر این موضوع را مرتبا در رفتار و گفتارشان و در برخورد با فرزند خود در نظر داشته باشند هم برای مادر و هم کودک، هر دو آرام بخش است. در واقع می‌توان گفت که لذت والد بودن برای والدینی که حتی نقش درمانگر را بر عهده دارند، حس نمی‌شود مگر اینکه دست از انکار وجود مشکل بردارند. تجربه کار با این کودکان به من نشان داده است که اولیای شاد و قابل اتکا در درمان، آن‌هایی هستند که منتظر معجزه نیستند و از دوران کودکی کودک خود لذت می‌برند. آنها عاقلانه به دنبال توانبخشی و کار با کودک در منزل هستند و کودک خود را با محیط اجتماعی اطراف خود از قبیل دوست، همسایه و فامیل پیوند می‌زنند. داشتن یک دختر یا پسربچه در محیط خانه با هر شرایطی هم باشد، در هر صورت باید برای پدرومادرشان شادی‌بخش باشد و اگرکسی با وجود داشتن یک کودک خاص این شادی را ندارد باید به دنبال ایرادی از جانب خود باشد) کودک اوتیسم یک کودک است که به محبت شما، نگاه پرمهر شما، آغوش گرم شما و خانواده منسجم شما نیاز دارد. یک کودک سندرم داون همیشه به یک الگوی محکم و مهربان نیاز دارد و یک کودک فلج مغزی همیشه در اضطراب، تشنج خانواده است پس محیط شان را آرام و سالم نگه می‌دارند. اگر تفاوتی بین کودکان با نیاز خاص و کودکان کاملا نرمال وجود دارد آن تفاوت نیاز بیشتر گروه اول به داشتن محیط سالم است.

چگونه می توان معلم مناسبی برای کودک استثنایی شد؟

با صبر و حوصله و پشتکار  بالا و علاقه نسبت به این کودکان می توان خدمت رسانی کرد

اوقات فراغت این کودکان را چطور پر کنیم؟

با بازی های مناسب که مختص هر کدام از حیطه های درمانی کودکان استثنایی کاربرد دارد و سرگرم کننده است که می توان بیشتر مسائل درسی و زندگی را آموزش داد

برای کمک به والدین چه باید کرد؟

در صورت بروز مشکل با مشاوره های مناسب برای رفع آنها  راهکار مناسب بیان میشود و ارائه ایده های نو  برای سرگرم کردن کودکان

حرف آخر :

اول از همه از والدین خواهش می کنم قبل از ازدواج آزمایش ژنتیک خودشان را انجام بدهند ، کودکان استثنایی هم مثل دیگر کودکان ما هستند خواهش می کنم به آنان توجه بیشتری کنیم مخصوصاً در آموزش و سرگرمی و همچنین محیطی برای اشتغال و کار برای آنها فراهم بشه .

صداي ما رو از روي موجِ دلمون بشنويد

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹، توسط زهره کرمی

پیچ رادیو، همواره موجی از خاطرات قدیمی را که در انزوای پستوخانه های ذهنمان متروک افتاده اند ، زنده می سازد

خاطره نخستین روز مدرسه ، دعای سحر نیمه شب های ماه رمضان ، قصه های بعد از ظهر های خلوت و ساکت ، سکوت سحر آمیز همراه با ثانیه شماری پیش از تحویل سال و صدای ترکیدن توپ سال نو و …

چهار اردیبهشت روز تاسیس رادیوست

به همین بهانه به سراغ یکی از گوینده های کاربلد رادیو می روم و پای صحبت هایش می نشینم

عاطفه مسجدی متولد سال ۱۳۶۴ دارای مدرک كارشناس حسابداري و كارشناس تئاتراست اما علاقه پای او را به رادیو باز کرد به طوری که در معرفی خود را یک رادیویی نامید.

چه شد که وارد عرصه رادیو شدی و این شغل را انتخاب کردی؟ 

از كودكي علاقه زيادي به راديو ، تلويزيون و تئاتر داشتم

از اقبال نيك من روزي يک گروه تلويزيوني براي تصويربرداري به حسينيه محله مان آمد و مادرم  به من گفت كه از تلويزيون آمدن، بيا بريم صحبت كنيم ببينيم چطور ميتواني وارد شي

 با همكار خوبم آقاي علي قربشي صحبت كرديم اسم من را آفيش كردند و من هم برای تست رفتم و قبول شدم.

از سابقه کارت بگو؟ 

از آن روز تقريبا ١٩سال ميگذرد، وقتي فرزند يك خانواده هستي هر جا نياز به كمك باشد یک گوشه كار را ميگيري. از اين جهت اين حرف را ميزنم كه در واحد ارتباطات مردمي راديو بودم، تهيه كننده ، كارگردان نمايش ، برنامه ساز ،بازيگر و گويندگي هم كردم.

 اولین برنامه ای که اجرا کردید چه بود؟

اولين برنامه اي كه تست دادم و در همان برنامه مشغول شدم، بازيگري نمايش ده بالا در برنامه صداي روستاي قديم كه الان اسمش به زير سِرگ بالا شهر تغيير كرده است بود.  كم لطفي هست اسم اين برنامه بدون اسم مرحوم صديقه جهانگيري برده شود. روحت شاد همكار و رفيق هنرمندمان.

چه برنامه هایی اجرا کردید در چه عنواین شغلی بودید؟ کدامیک را بیشتر دوست داشتید؟

تهيه نمايش اولين كار تهيه من بوده وهميشه اولويتم هست و تهیه کنندگی برایم بسيار لذت بخش است . البته در نمايش های راديویی كارگرداني و بازي هم ميكنم .

تهيه كنندگي برنامه را از برنامه غنچه ها آغاز كردم. به دليل حساسيت آموزشي و شكل گيري شخصيتشان  كار براي اين رده سني از اهميت ويژه اي برخوردار است، كه به لطف خدا و وجود تيم خوب غنچه ها موفق بوديم و نمره هاي خوبي از واحد نظارت و ارزيابي سازمان دريافت کردیم. از دیگر برنامه هایی که اجرا کردم می توان به :

برنامه بيست گروه نوجوان، برنامه شاخص گروه اقتصادي، برنامه مسابقه اوزال گروه تفريحي سرگرمي، برنامه نغمه ها، برنامه كنچيل ستاره،  پسين هرمزگان، خونه به خونه وبرنامه  بيست که گوينده بازيگر-گوينده بودم.

اصلی ترین شاخصه اجرای شما چیست؟

فكر كنم في البداهه بودنم اصلي ترينش هست. از اين جهت می گویم كه در اجراهاي دونفره كه با همكارخوب و كاربلدم خانم فاطمه اميرابراهيمي داشتيم گاهي من در جوابش حرفهايي ميزدم و يا در جواب به پيامكي كه شنونده ميفرستاد حرفي ميزدم كه به ناگاه توي رژي(اتاق فرمان)بچه ها از خنده منفجر ميشدند، حتي خودمان  هم خنده مان ميگرفت. گاها تهيه كننده مجبور ميشد موسيقي پخش کند تا صدای خنده ما روی آنتن نرود.

و اين شاخصه اجرا من را هميشه دوستان و همكارانم بهم يادآور ميشوند.

مجری محبوبتان کیست؟

گوينده و مجري مورد علاقه من از ديرباز خانم مریم نشيبا بوده است. صداي آرامبخششان تابِ دلِ بي تابِ و زيباترين صداي كودكيِ من است.

تلخ ترین و شیرین ترین خاطره شما در رادیو؟ 

شيرين ترين خاطره اي كه هميشه در گوش من از راديو مي ماند صداي شنونده هاست.

با اين كه توي ذهنم شكل و قيافه شان را آن جور كه ميخواهم تصور ميكنم ، اما صدایشان را مي شناسم و ممكن نيست صدايي از شنونده ها از يادم برود.

خانم زابلي از قديمي ترين شنونده های من است. خانم عابد، آقاي سبزه پور، آقاي درويش زاده، آقاي شيشك و حتي آقاي مهدي ميرابي از جاجرم خراسان شنونده هاي باوفايي هستند كه جز شيرين ترين خاطرات ذهن من باقی خواهند ماند.

بدترين كاش به اينجاي مصاحبه نميرسيديم (بغض می کند ) و می گوید :

سفر ابدی صديقه جهانگيري که ما را با كلي خاطره در دل هایمان تنها گذاشت و رفت، و مرگ استادِ متواضع و خوش اخلاقم سيد بهنام رضوي بدترین خاطرات من هستند.

در یک برنامه رادیویی تا چه حد مجاز هستید عامیانه صحبت کنید؟

 به زعم من يك مجري براي برقراري يك ارتباط خوب و صميمي با شنونده بايد تا جايي عاميانه صحبت كنیم كه آسيبي به شكل صحيح گفتاري وارد نكند.

در راديو و تلويزيون استانها كه رسالت اصلي حفظ سنت ،آداب و رسوم و فرهنگ ويژه ي همان مرزوبوم هست اين نكته بايد در مورد گويش و لهجه صحيح محلي مد نظر قرار بگيرد.

مهمترین خصوصیتی که یک گوینده رادیو باید داشته باشد چیست؟

مهمترين خصوصيت يك گوينده راديويي اين است كه بايد خواننده خوبي باشد

خواننده نه به آن معنا، منظورم اين است كه اهل مطالعه باشد و مطالعه كند

بزرگترين مشكل اين است كه گاهي آنچه كه نگفتني است را بايد بگويي

وگاهي آنچه كه گفتني است را نبايد…

از مشکلات کار و گویندگی بگویید؟ 

این کار دشواريهاي خاصِ خودش را  دارد، اين كه بايد فقط و فقط از طريق صدا  ارتباط بگيرید و ابزار تصوير در اختيار ندارید، پس چهره و فيزيك به شما کمکی نمی کند.

در آمد یک مجری رادیو چقدر است؟ 

بگذاريد در مورد درآمد چیزی نگویم، تا تصورات عوض نشود ( باخنده)  

از نظر شما چه تفاوتی بین اجرای یک مجری و بازیگر است؟ 

  تفاوت زیادی بين اجراي يك مجري تا اجراي يك بازيگر وجود دارد.  بارزترينش اين است كه مجري براي اجرا نيازي به تحليل شخصيتِ كاراكتري كه به او محول مي شود ندارد. اصلا كاراكتر ديگري را نياز نيست بازي كند. فقط كافي است فن بيانِ خوب و توانايي برقراري ارتباط و سوادِ اجرا را داشته باشد.

بازيگر اما بايد شخص ديگري را در قالب خودش بریزد و نقش بازی کند.

الگوی شما در زندگی چه کسی است؟ 

بي شك و به طور ناخودآگاه و آگاه الگوي زندگي هركسي پدر و مادرش است.

از همین جا از آنها تشكر ميكنم كه با تمام سختي ها ، وقت و بي وقتي هاي شغل من كنار مي آیند و همچنان وظیفه پدر  و مادري رت در حق من تمام و كمال به جا مي آورند.  اميدوارم قصور و كوتاهي های من را ببخشند.

اگر کسی بخواهد وارد حرفه گویندگی رادیو شود،  پیشنهاد شما چیست؟ 

در ابتدا فن بيانش را تقويت كند، مطالعه کافی داشته باشد ،اطلاعاتش را  به روز كند و در كلاسهاي گويندگي باشگاه خبرنگاران جوان صداوسيما شركت كند.

و حرف آخر

حرف اول و آخرم اين است كه

اونجور كه ما بوديم  و مونديم پامون نبودن

فقط نيروي عجيبِ و پر قدرتِ عشقِ است كه ما هنوز پشت ميكروفونيم و با شما حرف ميزنيم

همچنان صداي ما رو از روي موجِ دلمون بشنويد

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!