زار، پنجه‌ی وَلم خورشید: با بوی چند تکه گِشتَه

گفتگو با نویسنده و پژوهشگر هرمزگانی "لیلا ملاحی زاده "

ارسال شده در ۱۰ آبان ۱۴۰۴، توسط بهزاد حبیب زاده بندری

لیلا (لی‌لا) ملاحی‌زاده، نویسنده، پژوهشگر و هنرمند خودآموخته‌ی هرمزگانی، متولد ۱۳۴۶ در بندرعباس است. او از سال ۱۳۸۰ فعالیت پژوهشی خود را با تحقیق درباره‌ی «بررسی سنت‌های آسیب‌زا در فرهنگ بومی زنان جنوب» آغاز کرد و در ادامه به گردآوری ادبیات شفاهی قوم جَت در شرق هرمزگان پرداخت. وی علاوه بر پژوهش‌های مردم‌نگارانه، در حوزه‌های آموزش و ترویج هنر نیز فعال بوده است. او سال‌ها به عنوان رابط بهداشت در محله‌ی سورو بندرعباس فعالیت و هم‌زمان به ترویج کتاب‌خوانی میان کودکان و نوجوانان روستاهای شرقی استان پرداخته است.

به شکل خودآموخته نقاشی رنگ‌روغن را آموخته و تجربه‌ی آموزش نقاشی در مهدکودک و برگزاری مسابقات هنری برای کودکان در دهه‌ی ۸۰ را در کارنامه دارد.

آثار و نوشته‌های او در نشریات گوناگونی از جمله «انسان‌شناسی و فرهنگ»، «بیدارزنی»، «خشونت‌بس» و «ماراک» منتشر شده‌اند. از میان نوشته‌هایش می‌توان به «در حصار سنت»، «میرَم»، «عباسک چرکی»، «وقتی با بی‌بی بودم»، «زیبو شیروون»، «پوسته» و «دامِنه» اشاره کرد. همچنین چند کتاب منتشر کرده است، از جمله:

بچه‌ی باران (نشر جی‌بل، ۱۳۹۰)، جَت؛ طایفه‌ای در شرق هرمزگان (نشر شیرازه، ۱۳۹۹)، سه قصه، سه بازی (نشر سومیتا، ۱۳۹۹)، کالِنگ؛ مجموعه‌ی کولاژ با صدف برای نوجوانان (۱۴۰۰) و چند تکه گِشته با کمی کُندر (نشر سمت روشن کلمه، ۱۴۰۲)

او همچنین در دو مستند به عنوان پژوهشگر و دستیار فیلم‌ساز همکاری داشته و مستند مستقلی با محوریت قوم جَت در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ ساخته است. او روایت‌گر فرهنگ و زیست‌جهان زنانه‌ی جنوب است؛ زنی که میان نوشتن، نقاشی و پژوهش، پلی می‌زند از تجربه‌ی شخصی تا حافظه‌ی جمعی جغرافیایش.

چه چیزی باعث شد این پروژه به‌خاص «چند تکه گِشته با کمی کُندر» شکل بگیرد؟ آیا تجربه‌ای شخصی یا مشاهده‌ای خاص الهام‌بخش بود؟

آغاز داستان این‌گونه بود که به عنوان راهنمای بومی، طی صحبت با دوست دیرینم صفورا، راه تحقیق را برای دوستی که توسط دوست دیگر معرفی شده بود، هموار کردم. در ادامه، وقتی در بطن ماجرا قرار گرفتم، تبدیل شد به تجربه‌ای خاص برای من نیز؛ آن‌قدر خاص که نتیجه‌اش شد چند تکه گِشتَه با کمی کُندُر…؟

و اگر بارِ اولم نبود که مراسم زار را از نزدیک می‌دیدم، شاید داستان شکل دیگری به خود می‌گرفت.

در بخش ابتدایی کتاب، گریزی ظریف به معماری جنوب دارید. لطفا بیشتر در مورد این مواجهه توضیح می‌دهید؟

در بدو ورود به محله‌ی بلوکی‌های بندرلنگه و دیدن نمای بیرونی عمارت‌های قدیمی شهر، انتظار داشتم وارد خانه‌ای شوم با همان ویژگی‌هایی که در کودکی دیده بودم؛ اما برخلاف تصورم، آنگونه نبود.

در ابتدا، خواننده را سوار بر بالِ یادِ خود بردم به حال‌و‌هوای خانه‌های دلباز گذشته در جنوب… و ادامه‌ی داستان.

چرا مراسم زار را انتخاب کردید؟ آیا این مراسم اهمیت ویژه‌ای در فرهنگ محلی دارد؟

در ابتدا، به عنوان راهنمای بومی با دوستی که در مورد موسیقی‌درمانی تحقیق می‌کرد، همراه شدم. در آغاز، یکی از ما به عنوان پژوهشگر بومی با نگاهی بومی، و دیگری به عنوان پژوهشگری با نگاه آکادمیک به موضوع، راهی این سفر شدیم. خروجی این سفر و تجربه‌هایی که در این مراسم کسب کردیم، به یقین یکسان نیست.

آنچه من شاهدش بودم، صحنه‌هایی عجیب از تئاتری بود با سناریویی بسیار قوی، با بازیگرانی حرفه‌ای و درخور ستایش. به نظرم این شاهکارهای هنری با ریشه‌ی فرهنگی غنی، قابلیت آن را دارند که در بهترین تالارهای جهان پیش روی صدها هزار تماشاگر به نمایش درآیند.

چطور اطلاعات را جمع‌آوری کردید؟ مصاحبه، مشاهده میدانی، زندگی در میان مردم یا چیز دیگری؟

در واقع گزارش رویدادی از یک سفر است که بر پایه‌ی مشاهدات عینی و پیشینه‌ی فرهنگی نویسنده شکل گرفته است؛ پیشینه‌ای که در حافظه‌ی جمعی مردمان جنوب به وفور می‌توان یافت.

برای من سبکی از نوشتن شده، بی‌آنکه به گونه‌ای دیگر نوشتن بیندیشم. سبکی که خود، آگاهانه انتخاب کردم و به درونش راه یافتم و قلم زدم. در کتاب جَت نیز به همین شیوه عمل کردم. گویا با این گونه نوشتن بهتر ارتباط می‌گیرم. سرِ صحبت باز می‌کنم، می‌شنوم و شنیده می‌شوم، و همه‌ی این‌ها می‌آید روی کاغذ. در گفت‌وگوها گیرنده‌ی صرف نیستم؛ به نوعی تبادل دانش دوطرفه است بین من و مخاطبم.

در آثار شما زبان بومی نقش پررنگی دارد. چرا تا این اندازه به حضور زبان و واژگان محلی در متن اهمیت می‌دهید؟ و آیا استفاده از آن را نوعی حفظ میراث زبانی می‌دانید یا ابزار بیان دقیق‌تر احساسات؟

به خاطر اینکه در زبان بومی ما، با رشد همه‌جانبه پیش می‌رویم. این، گزینه‌ای‌ست برای پیدا کردن گنج‌هایی که از گذشته برای ما مانده و آگاه شدن به آن‌ها؛ در عین حال، دید انتقادی هم بسیار لازم است.

در جای‌جای نوشته‌هایم ردی از زبان بومی پدیدار می‌شود؛ بخشی برای فراموش‌نشدن. در جاهایی نیز وقتی از واژگان بومی استفاده می‌کنم، بهتر می‌توانم حق مطلب را ادا کنم.

مثلاً: «پیران خانواده تا بانگ پیشین، پنجه‌ی پاها را به پنجه‌ی وَلمِ خورشید می‌سپردند.» در اینجا واژه‌ی وَلم خود از واژگان فارسی کهن است و خوشبختانه هنوز در زبان بومی ما رواج دارد. احساس می‌کنم همه‌ی نکاتِ یک حس خوشایند را در خود جای داده است.

در فرایند تصویرگری کتاب، همکاری شما با سارا عباسی چطور شکل گرفت؟ و چقدر تصویرگری را در انتقال حس داستان مؤثر می‌دانید؟

از آن‌جایی که تا حدودی دستی بر نقاشی دارم، موقع نوشتن متن، تصویر آن را نیز در ذهن مجسم می‌کردم. بعد از اتمام متن، از طریق همکار ارجمندم آقای سید کامل افتد با خانم سارا عباسی آشنا شدم.

پس از گفت‌وگو در خصوص تصاویری که برای کتاب نیاز داشتم، سارا به بهترین نحو ممکن با متن ارتباط برقرار کرد و آن را تصویرگری نمود.

در آخر خواهش کردم تصویری از جن نیز در کتاب داشته باشیم که ایشان قبول زحمت کردند و در نهایت، تصویری از جن، از نگاه سارا به کتاب اضافه شد.

در اینجا لازم می‌دانم از هر دو عزیز تشکری ویژه داشته باشم، چرا که بخش بزرگی از جذابیت کتاب، مدیون تصویرگری خوب سارای عزیزم است.

وقتی برای نخستین‌بار نقاشی‌های سارا عباسی را دیدید، چه حسی داشتید؟ به نظرتان او تا چه اندازه توانسته تصویر ذهنی شما از متن را بازآفرینی کند؟

در این خصوص باید بگویم شاددستِ سارا عباسی، دختر هنرمند و تصویرگرِ کاردرستِ دیارمان، مایه‌ی افتخارمان است. هر تصویری که موقع نوشتن متن این کتاب تجسم می‌کردم، سارا با مهارت مثال‌زدنی به تصویر کشیده است. وقتی نقاشی‌ها را دیدم، اشک شوق در چشمانم حلقه زد…

در مسیر شکل‌گیری این کتاب، چه بخشی از پژوهش برایتان دشوارتر بود؟ آیا خاطرات کودکی و قصه‌های محلی نقش الهام‌بخش داشتند؟

پژوهش کاری‌ست بس سخت و زمان‌بر؛ پژوهش هزینه‌بر است و تاوانی نیز دارد. در خصوص شکل‌گیری این کتاب، هر آنچه دیدم، شنیدم و پرسیدم، به نثر درآوردم.

در مورد دو بخش آغازین و پایانی کتاب نیز، رجوع کردم به خاطراتی که از گذشته و دوران کودکی در پستوی ذهنم داشتم.

در روزگاری نه‌چندان دور، چه پردِماغ گرد هم می‌آمدیم و به چیچکای شبِ بزرگ‌ترها گوش می‌سپردیم! وقتی پای قصه‌های اسرارآمیز جن‌ها به میان می‌آمد، با اشتیاق بیشتری گوش فرا می‌دادیم. هر چه قصه‌ها ترسناک‌تر، گوش ما بچه‌ها تیزتر و قوه‌ی تخیلمان قوی‌تر…

نگاه شما به آیین زار در کتاب بسیار انسانی و در عین حال نمادین است. چطور این تجربه را از زاویه‌ای متفاوت دیدید و به درکی تازه از آن رسیدید؟

برداشت‌ها شخصی است. پدیده‌ی زار برای منِ بومی تا زمانی که از نزدیک ندیده بودم، رمزگونه و رازآلود بود. اما وقتی از نزدیک شاهد اجرای آن بودم، چیزی جز رهایی از درد و حرمان و آزاد شدنِ وجد به واسطه‌ی آواز و موسیقی نبود.

آنگاه که به زار‌دچاران نگاه می‌کردم، انسان‌های درمانده‌ای را می‌دیدم که به یمن تابوها و باورهای غلطِ حاکم، تنها راه فرار از این سلطه را پناه آوردن به جن، زار و باد می‌دانند.

به درکی رسیده‌اند، درست یا نادرست، که به واسطه‌ی زارها می‌توانند از درون خود آزادانه طلوع کنند و از آن لحظه به بعد، هر رفتار و کرداری از آنان سر بزند، گردنِ زارها و بادها و جن‌هاست.

این‌گونه مراسم و توسل‌ها طی سالیان، با لایه‌هایی از وهم، خیال و باورهای ساخته‌و‌بافته‌ی ذهن افراد مختلف، به این شکل پرورده شده است.

به نظر شما ادبیات مردم‌نگارانه چه نقشی در پویایی فرهنگ بومی دارد؟ و چطور می‌تواند میان واقعیت و خیال، حقیقت آیین‌ها را زنده نگه دارد؟

در خصوص تأثیرگذاری این‌گونه داستان‌های مردم‌نگارانه، هدف معرفی تاریخ و فرهنگ بومی است؛ جامه‌ای که به واسطه‌ی داشته‌های فرهنگی غنی‌اش، نیازش پویایی است تا در آن به رشد و نمو و بالندگی برسد.

جامعه‌ای که تلاش می‌کند ایستا نباشد و به توانایی‌های خود واقف شود تا بتواند از داشته‌های فرهنگی‌اش به بهترین نحو ممکن بهره ببرد.

ما می‌توانیم با ثبت حقایق، به دور از اغراق‌گری، به پویایی این‌گونه مراسمات کمک کنیم. باید خصوصیات منحصر‌به‌فرد ریشه‌های فرهنگی خود را بشناسیم و به آن بها دهیم تا در آینده ریشه‌گم‌کرده و ازخودبیگانه نباشیم. و بهترین راه، ثبتِ حقیقتِ امر است.

در پایان، از برنامه‌های آینده‌تان بگویید. آیا کتاب «جَت» یا ترجمه‌های بلوچی‌تان را ادامه خواهید داد؟

به قدرِ وسع، تلاشی هست تا ببینیم چه اُفتد…

امیدوارم بتوانم کتاب جَت؛ طایفه‌ای در شرق هرمزگان را با یک ویرایش تازه به چاپ برسانم.

در خصوص ترجمه، تاکنون بیش از بیست قصه‌ی کودکان از نویسندگان مطرح جهان را به زبان بلوچی (جت‌های شرق استان) ترجمه و برای سایت دادارچه‌ی قصه‌گویی ارسال کرده‌ام.

دو قصه از میان آن‌ها، نوشته‌ی خودم است: بچه‌ی باران و تابستان دور است یا نزدیک. این دو قصه برگرفته از بازی‌های کودکانه‌ی بچه‌ها در استان هرمزگان است.

هانا زارعی شاعر هرمزگانی: نگاه انتقادی در شعر امروز کم‌رنگ نشده است

اعتراض در گلوی ابر؛ وقتی صدای زن از باران می‌بارد

ارسال شده در ۳ آبان ۱۴۰۴، توسط بهزاد حبیب زاده بندری

هانا زارعی در تاریخ ۱۵ تیرماه ۱۳۵۹ در دهکویه لارستان متولد شد. دوران مدرسه را در زادگاه خود به پایان رساند. از کودکی، بهترین هدیه برای او کتاب بود و به گفته‌ی خودش، پدرش این عطش خواندن را در او ایجاد کرد. از دوران دبیرستان، عاشق نوشتن شد. برای مراسم‌های مدرسه، خودش شعر و متن می‌نوشت. دو سال پشت سر هم مقاله‌های او درباره‌ی معلم، مقام اول شهرستان را کسب کرد.
از سال ۱۳۷۸ ساکن بندرعباس است. یک ترم رشته الهیات پیام نور درس خواند اما مجددا در کنکور شرکت کرد و رشته حقوق قبول شد. هم‌زمان با تحصیل، در دفتر فنی مهندسی، مشغول به‌کار بود و بیش از ۱۰ سال سابقه‌ی نقشه‌کشی تأسیسات ساختمان دارد. مدتی را در دادگستری مشغول به کار شد اما به‌دلیل روحیه‌ی حساسش نتوانسته آنجا تاب بیاورد.

لابه‌لای مشغله‌های زندگی گاه‌گاهی می‌نوشت اما از سال ۹۶ تصمیم گرفت به‌صورت جدی‌تر، علاقه‌اش را دنبال کند. ابتدا شعر کلاسیک و ترانه می‌نوشت اما بعدها قالب کار خود را به شعر سپید تغییر داد. اما همچنان شعر کلاسیک و موزون را مخصوصا برای بچه‌ها رها نکرده است.
آموختن هنر هم همیشه برایش از واجبات است. کلاس دوم راهنمایی که بود کلاس خیاطی می‌رفت و برای فامیل و آشنا لباس می‌دوخت. بعدها که بزرگتر شد سعی کرد هنرهای روز را یاد بگیرد. نقاشی، رزین، نماکاشی، قالب‌سازی، مُهرسازی و سنگ مصنوعی بخشی از هنرهای ایشان است و همچنان به دنبال آموختن هنرهای جدید است.
از هانا زارعی دو کتاب منتشر شده: اعتراض در گلوی ابر، شامل شعرهای سپید و گرگ پیر و پرنده‌ هزار رنگ، داستان موزون برای کودکان.
یک کتاب شعر کودک هم در دست چاپ دارد. در ادامه گفت و گویی با ایشان داشتیم که خواندنش خالی از لطف نیست


چرا عنوان «اعتراض در گلوی ابر» را انتخاب کردید و هر کدام از این واژه‌ها چه مفهومی برایتان دارند؟
عنوان «اعتراض در گلوی ابر» از یکی از شعرهای مجموعه انتخاب شده: که طنین نخ‌نمایی‌ست
اعتراض در گلوی ابر / که قطره‌قطره / در شکاف‌های زمین محبوس می‌شود. (شعر سی‌و‌چهارم،
صفحه 74)
درباره‌ی مفهوم این واژه‌ها: کلمه‌ی خشن و زمخت اعتراض، در کنار واژه‌ی لطیف ابر، یه
پارادوکس ایجاد کرده و گویای یک واکنش و برخورد زنانه‌ایه که در برابر تمام وقایع دور و بر، داره
اتفاق می‌افته و روح و جسم رو با هم درگیر کرده.

آیا پیش از شروع نوشتن این مجموعه، تصویری کلی از مسیر و محتوای کتاب داشتید یا در حین
نوشتن شکل گرفت؟

تولد یک مجموعه شعر، مثل تولد کتاب داستان و رمان نیست که از اول براش ایده و شروع و پایانی در
نظر گرفته بشه. هر کدوم از شعرها در مکانی و در حال و هوایی خاص، سروده می‌شن و مجموع این
احوالات و احساس‌ها می‌شه یک مجموعه شعر.

در این مجموعه، زبان شعر چقدر برایتان مهم بوده و در انتخاب کلمات، ساختار و پرهیز از
کلیشه‌ها چه تجربه‌ای داشتید؟

برای من بیشتر، این مهم بود که خودم باشم و تمام شعرهای این مجموعه به نوعی، بیان واقعیت هستند به
زبان خودم. بعضی از شعرهای این مجموعه ممکنه برای همه قابل فهم نباشه و نیاز به کدخوانی داشته
باشه ولی چیزی که هست اینه که من طرز بیان موضوع رو به گونه‌ای که مختص خودم هست انتخاب
کردم. مثلا یک شعر توی این مجموعه هست که درباره کودک‌همسریه و ممکنه با یکبار خوندنِ
سرسری، کسی متوجه موضوع شعر نشه و نیاز باشه چندین‌بار خونده بشه تا کاملا همه چیز عریان
پیش چشم خواننده قرار بگیره. (شعر شماره پنج، صفحه‌ی سیزده)

شما برای کودکان هم شعر می‌نویسید، در گرگ پیر و پرنده هزار رنگ چه پیامی برای کودکان
دارید؟

برای منی که ارتباطم با بچه‌ها همیشه خوب بوده، دنیای کودکان، جایگاه ویژه و خاصی داره. این کتاب
بیشتر درباره‌ی کمبودهای فرد در زندگیه که در ارتباطش با دیگران تأثیر به‌سزایی داره. ما توی
داستان این کتاب، با گرگی مواجه می‌شیم که یک کمبود و حسرت بزرگ داره و همین موضوع باعث
شده گرگ دست به کارهای ناشایستی از قبیل دوبه‌هم‌زنی و خبرچینی بزنه. کمبود و حسرت گرگ رو
خودش با زبان خودش به پرنده هزاررنگ می‌گه: از سرِ تنهایی جنجال می‌کنم / این‌جوری غصه‌هامو
چال می‌کنم / من دلم دوست و رفیق خوب می‌خواد….

چرا قالب شعر بلند کودکانه را انتخاب کردید؟
خودم از بچگی عاشق شعر بودم و داستان‌هایی رو که به‌صورت شعر می‌خوندم و می‌شنیدم برام
جذابیت بیشتری داشتن و البته بهتر و بیشتر هم در ذهنم می‌موندن. برای همین فکر می‌کنم داستان‌های
موزون در ذهن بچه‌ها ماندگارتره و آهنگین بودن داستان، به یادگیری اونا بیشتر کمک می‌کنه.

چالش‌های نوشتن برای مخاطب کودک در مقایسه با بزرگسال برای شما چه بوده است؟
هر کدوم چالش‌های خاص خودشونو دارن. نوشتن برای کودکان این‌جوریه که علاوه‌بر اینکه باید
پیامی داشته باشی، باید گزینش کلماتت طوری باشه که برای کودک قابل فهم باشه. از موضوعات
پیرامون کودک که مدام با اونا سر و کار داره، یا رفتارهایی که از اطرافیان مشاهده می‌کنه باید سوژه
رو در بیاری. حواست به کلمات و نوشته‌ها باشه که یه‌وقت در کنار یاد دادن یک کار خوب، مثلا یک
حرف بد رو یاد بچه ندیم. واژه‌هایی که به‌کار می‌بریم خیلی مهمن و باید در انتخابشون خیلی دقت
کنیم.

زندگی در بندرعباس و استان هرمزگان چه تأثیری بر شعر شما گذاشته است؟
با توجه به اینکه دوران بچگی هم زیاد بندرعباس بودم و الان هم حدودا بیست و شش ساله که ساکن اینجا
هستم خب مسلما تأثیرات خودش رو گذاشته. همان‌طور که در مجموعه اعتراض در گلوی ابر، نه
به‌وفور که برخی جاها به این اقلیم اشاراتی شده.

طبیعت، فرهنگ و زبان محلی هرمزگان چقدر در کارهای شعری‌تان حضور دارد؟
طبیعت و فرهنگ، ناخودآگاه نمود پیدا می‌کنه ولی زبان محلی رو با اینکه بلدم ولی این اجازه رو هنوز
به‌خودم ندادم که بومی بنویسم چون تسلطم رو به اندازه کافی نمی‌دونم، اگرچه برخی از رفتارها و سنن

و کلمات بومی رو در شعرم می‌شه دید. البته با این‌حال با توجه به آشناییم به زبان بومی، تقریبا همه‌ی
کتاب‌های بومیِ چاپ‌شده در انتشارات سمت روشن کلمه رو خودم ویراستاری می‌کنم.

شعر هرمزگان در سال‌های اخیر چه ویژگی‌هایی داشته است؟
به‌نظرم برای پاسخ به این سؤال باید سال‌های اخیر رو به دو دسته تقسیم کرد: دهه هفتاد که در این دهه
شاعران دهه چهل، آثارشون رو در قالب کتاب چاپ کردن. مثل آقای منصفی، حسن کرمی‌زاده و آقای
مسعود فرح. خودِ نسل دهه هفتاد افرادی مثل آقای موسی بندری، علی آموخته‌نژاد، یداله شهرجو و سعید
آرمات هم آثارشون رو چاپ کردن. دهه هفتاد جزو پویاترین دهه‌های شعر هرمزگان محسوب می‌شه که
متأثر از شعر مرکز بود. ما بعد از دهه هفتاد، با دهه هشتاد و نود مواجهیم که نسل تازه‌ای در شعر
هرمزگان هستن و سر پرشوری دارن و نسبت به دهه هفتاد، شاعران زیادی رو توی استان هرمزگان
می‌بینیم که صاحب اثر هستن و تونستن خودشون رو فراتر از مرزهای استان هرمزگان معرفی کنن.

به نظر شما، شعر هرمزگان چه نقاط قوتی دارد و چه موانعی پیش رو دارد؟
مهمترین نقطه قوت شعر هرمزگان، پویایی نسل جوان اون هست. شعر هرمزگان یک شعر با رویکرد
مدرن و نو هست و نوگرایی در شعر هرمزگان هیچ‌گاه متوقف نشده.
درسته که جغرافیا می‌تونه یک سری ویژگی‌های اقلیمی رو در شعر منطقه ایجاد کنه اما جغرافیا خیلی
تعیین کننده نیست. به‌نظرم همان موانعی که در سطح کشور وجود داره و وضعیت خاص اجتماعی ما
تأثیر خودش رو در شعر و ادبیات و همچنین هنر گذاشته. همین‌ها می‌تونن موانع شعر هرمزگان هم
باشن تا اون پویایی دهه هفتاد رو شاهد نباشیم و نکته دیگه اینکه در دهه هفتاد، نزدیکی و ارتباطات
گسترده‌ای بین شاعران وجود داشته که در دهه‌های اخیر بسیار کم شده و تأثیرات خودش رو هم نشون
خواهد داد.

آیا فضای نقد و انتشار شعر در هرمزگان به اندازه کافی رشد کرده است؟
نقد و انتشار، دو مقوله‌ی جدا هستن. در زمینه نقد متأسفانه در هرمزگان با نقد جدی مواجه نیستیم و
تعداد کسانی که در این زمینه قلم می‌زنن کم و انگشت‌شمارن. اما در زمینه نشر، برخلاف حوزه‌ی نقد
که پویا نبوده، در دهه هشتاد و نود پویایی بیشتری داشته و نشری که خودِ من بخشی از کارها رو
برعهده دارم، کتاب افراد زیادی از شاعران دهه هشتاد و نودی رو منتشر کرده و بسیاری از کسانی که
در حوزه‌ی ادبیات فعالیت می‌کنن توی همین دو دهه تونستن آثارشون رو چاپ کنن.

نگاه انتقادی در شعر شما چگونه شکل می‌گیرد؟

من خودم رو جزو طیف دهه هشتاد و نود شعر هرمزگان می‌دونم که ویژگی این دسته، نگاه انتقادیه.
نگاه انتقادی‌ای که به افراد، به اجتماع و به پیرامون خود دارن. مجموعه شعر سپیدی که از من منتشر
شده از همین عنوانش، اعتراض و نقد رو می‌تونین حس کنین و همچنین با مرور شعرهای مجموعه،
کمتر شعری رو می‌بینین که نگاه انتقادی نداره. ولی اینکه روش خاصی باشه یا شیوه خاصی رو در
پیش گرفته باشم یا موضوع خاصی مد نظر باشه که مورد انتقاد قرار بگیره به‌نظرم یک‌جور محدودیت
قائل شدنه. مهم اون روحیه انتقادی و اون روحیه اعتراضی داشتنه که در شعر هم‌نسلان من وجود داره.

آیا گذشته از محتوا، به فرم و زبان هم به‌عنوان ابزار اعتراض و بیان توجه ویژه دارید؟
من قبلا شعر کلاسیک کار می‌کردم ولی احساس کردم برای بیان یک‌سری موضوعات، توی شعر
کلاسیک دستم بسته‌ است و شروع کردم به نوشتن شعر سپید. زبان شعری من از نظر بعضی
خوانندگان، زبان آسان و قابل فهمی نیست و کمی پیچیدگی در شعرم وجود داره که مانع ارتباط گرفتن
همه افراد با شعرم می‌شه ولی خودم این زبان رو دوست دارم و برام لذتبخشه که مخاطبم رو برای
درک مطلب، به چالش بکشم.

زن بودن و نگاه زنانه چه نقشی در شعرهایتان دارد؟
مسلما چیزی که توی این مجموعه خوب خودش رو نشون داده نگاه زنانه بوده. بیان اعتراض و خشم و
نشان دادنِ رنج‌ها از نگاه یک زن. زنی که وقتی از رنج و اعتراض صحبت می‌کنه البته منظورش
رنج زنانه نیست و به مفهوم عام داره از انسان و رنج‌هاش حرف می‌زنه.

کدام شاعران یا جریان‌های ادبی منطقه‌ای و ملی بیشترین تأثیر را بر شما گذاشته‌اند؟
من خودم رو جزو دهه هشتاد و نود می‌دونم ولی توی دوره‌ای که من شروع کردم به نوشتن، هنوز اون
پویایی شعر دهه هفتاد وجود داشت و شاعران دهه هشتاد و نود هنوز به اون استقلال لازم نرسیده بودن
که متمایزشون کنیم. فکر می‌کنم جریان دهه هفتاد یک جریان ده‌ساله نبود بلکه یک جریان مدت‌دار بود
که تا سال‌های سال طول کشید و من هم از این جریان تأثیر گرفتم ولی تلاشم هم این بوده که خودم توی
زبان و نوع نگاه و بهره‌گیری از عناصر شعری به یک استقلالی برسم اما در کل این تأثیرگذاری روی
همه هم‌نسلان من وجود داره.
آیا پروژه یا کتاب تازه‌ای در دست دارید؟
یک کتاب برای کودکان نوشتم که در دست آماده‌سازیه و چون برای تصویرهای این کتاب، یه جور
سختگیری خاصی دارم، تا به نتیجه مطلوبم نرسم عجله‌ای برای چاپش ندارم.

در آینده بیشتر به چه فضاها یا مضامینی می‌خواهید بپردازید؟

علاوه‌بر نوشتن برای بزرگترها که شامل داستان و شعر خواهد بود، حس عمیق و شدید من به دنیای
کودکان باعث می‌شه که در آینده به امید خدا برای بچه‌ها بیشتر بنویسم.

دوست دارید شعرهایتان در چه زبان‌ها یا حوزه‌هایی بیشتر دیده شود (ترجمه، اجرا،
جشنواره‌ها)؟
دیده شدن به اون معنای ظاهریش مد نظرم نیست. ولی اینکه اثر یک فرد به زبان‌های دیگه ترجمه بشه
و مخاطبان جدیدی پیدا کنه بسیار عالیه. از این نظر، ترجمه برام قابل احترامه.
برای کتاب‌های شعر کودکم هم دوست دارم که برای خودِ بچه‌ها اجرا بشه و بتونم از این طریق
تاثیرگذاریش رو بیشتر کنم.

در خصوص فعالیت‌های جانبی هنری هم لطفا توضیح بدید.
من در کنار نوشتن، سال‌هاست که در حوزه‌ی هنرهای تجسمی هم فعالیت می‌کنم. هنرهایی مثل
نقاشی، نماکاشی، رزین، قالب‌سازی، مُهرسازی، سنگ مصنوعی و غیره که اونها رو آموزش هم
می‌دم.
همون‌طوری که نوشتن برام حکم تخلیه روانی رو داره و باعث آرامشم می‌شه، هنر هم برام مثل نفس
کشیدنه و برام یک منبع انرژی حساب می‌شه و نمی‌تونم روزی رو بدون هنر برای خودم تجسم کنم.
به‌قول نیچه: ما محتاج هنریم تا زندگی هلاکمان نکند

درباره زن هرمزگانی‌؛ قصه‌گویی که فرهنگ جنوب را مکتوب کرد

ارسال شده در ۵ مهر ۱۴۰۴، توسط ایرنا

 ظهور نویسندگان زن از دل جنوب کشور، نویدبخش فصل تازه‌ای در ادبیات ایران است. معصومه ناصری با رمانی درباره زن هرمزگانی در تهران و کتابی کودکانه درباره دریا، سهم خود را در معرفی فرهنگ بومی به نسل‌های امروز و فردا ایفا کرده است.

، ۲۶ سال حضور در رادیو خلیج فارس، تجربه سال‌ها قلم‌زدن در رسانه و امروز انتشار چند کتاب داستانی؛ این مسیر زندگی معصومه ناصری، نویسنده هرمزگانی است که توانست رویای دیرینه خود را به ثمر برساند. او با دو اثر “باغ‌های انبه تهران” و “عبدو و مادر دریا” در عرصه ادبیات معاصر ایران حضوری جدی پیدا کرده و تلاش دارد با بهره‌گیری از فرهنگ بومی جنوب، پلی میان نسل‌های امروز و فردا ایجاد کند.

نویسنده هرمزگانی و برنامه‌ساز رادیو خلیج فارس، با اشاره به تجربه بیش از دو دهه فعالیت رسانه‌ای می‌گوید نوشتن داستان همواره رویای او بوده و امروز با انتشار رمان “باغ‌های انبه تهران” و کتاب کودک “عبدو و مادر دریا” این رؤیا به ثمر نشسته است.

از استودیو رادیو تا دنیای داستان؛ مسیری که به چاپ چهارم رسید

معصومه ناصری، نویسنده متولد ۱۳۵۹ و اهل بندرعباس، در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا، از مسیر پر فراز و نشیب خود در عرصه ادبیات سخن گفت. وی که بیش از ۲۶ سال است در رادیو خلیج فارس قلم می‌زند و برنامه‌سازی می‌کند، نوشتن داستان را رؤیای دیرینه خود توصیف کرد و گفت: نوشتن همیشه در من زنده بود و حاصل آن رمانی شد به نام “باغ‌های انبه تهران” که در سال ۱۴۰۲ منتشر شد. خوشبختانه این اثر در کمتر از سه ماه به چاپ دوم رسید و اکنون چاپ چهارم آن در دسترس علاقه‌مندان است.

این نویسنده درباره محتوای رمان خود توضیح داد: قصه درباره زنی خانه‌دار به نام فیروزه و اهل هرمزگان است اما در تهران زندگی می‌کند. او تلاش می‌کند خانواده‌اش را با عشق و شادی پرورش دهد، اما وقوع رویدادهایی باعث می‌شود از خودش بپرسد آیا واقعاً زندگی عاشقانه‌ای دارد یا نه.

رمان «باغ‌های انبه تهران» گرچه در پایتخت روایت می‌شود، اما بذر آن در خاک جنوب جوانه زده است. شخصیت اصلی داستان ریشه‌های هرمزگانی دارد و همین باعث شده هویت بومی در کنار دغدغه‌های جهانی مانند عشق، خانواده و پرسش از معنای زندگی قرار گیرد. منتقدان محلی این اثر را نشانه‌ای از پیوند ادبیات اقلیمی با ادبیات شهری دانسته‌اند.

خلأ ادبیات کودک در هرمزگان و “عبدو و مادر دریا”

ناصری که در سال ۱۴۰۳ تدریس داستان‌نویسی برای کودکان و نوجوانان را در کانون پرورش فکری آغاز کرده، خلأ موجود در ادبیات کودک هرمزگان را انگیزه نوشتن اثر دوم خود دانست و عنوان کرد: کتاب‌های زیادی درباره آداب و رسوم و افسانه‌های هرمزگان برای بزرگسالان چاپ شده بود، اما جایش برای کودکان خالی بود. همین باعث شد “عبدو و مادر دریا” را بنویسم؛ کتابی که خرداد ۱۴۰۴ منتشر شد و تنها یک ماه بعد به چاپ دوم رسید. تصویرگری این کتاب را سارا عباسی بر عهده داشته است.

این اثر با زبانی ساده و تصویری دلنشین، رابطه‌ای عاطفی میان کودک و دریا ترسیم می‌کند؛ دریایی که برای مردم هرمزگان نه‌تنها منبع معیشت بلکه بخشی از هویت و خاطره جمعی است. انتشار کتاب با استقبال والدین و مربیان همراه شد و به‌سرعت جای خود را در کتابخانه‌های کودک گشود.

این نویسنده هرمزگانی در ادامه افزود: هم‌اکنون به تدریس نویسندگی برای کودکان، نوجوانان و گروه بزرگسال مشغولم و تجربه رادیو و نویسندگی در کنار هم باعث شده بتوانم بهتر با نسل‌های مختلف ارتباط بگیرم. در این مسیر از همراهی و حمایت آقای شهرجو و خانم زارعی در انتشارات سمت روشن کلمه بسیار سپاسگزارم.

صدای هرمزگان در ادبیات ایران؛ ناصری با رمان و کتاب کودک درخشید

سابقه طولانی ناصری در رادیو خلیج فارس، او را با روایت، صدا و قصه‌گویی عجین کرده است. همین تجربه موجب شده در آثارش ضرباهنگ کلام، گفت‌وگوهای پرکشش و فضاسازی شنیداری پررنگ باشد؛ ویژگی‌ای که خوانندگان به‌ویژه در رمان “باغ‌های انبه تهران” آن را لمس کرده‌اند.

ناصری که متأهل و دارای دو فرزند است، خانواده را مهم‌ترین پشتوانه خود می‌داند و امیدوار است با آثار تازه‌ای که در دست نگارش دارد، بتواند سهمی در معرفی فرهنگ و ادبیات هرمزگان به نسل‌های آینده داشته باشد.

در نگاه او، خانواده نه‌تنها موضوعی برای الهام گرفتن در داستان‌ها بلکه نیرویی برای ادامه مسیر پرچالش نویسندگی است؛ مسیری که نیازمند صبر، حمایت و عشق است.

نقش معصومه ناصری را می‌توان در ادامه جریان نویسندگانی دید که کوشیده‌اند فرهنگ محلی خود را در قالب داستان به ادبیات ملی پیوند بزنند. حضور شخصیت‌های جنوبی در فضای تهران، بازآفرینی آیین‌ها و بازتاب نگاه کودکانه به دریا، همگی بیانگر تلاش وی برای ثبت بخشی از میراث ناملموس هرمزگان است.

روایت رؤیای دیرینه نویسنده هرمزگانی در باغ‌های انبه و مادر دریا

از این منظر، ناصری تنها یک نویسنده محلی نیست؛ بلکه صدایی است که از جنوب برمی‌خیزد و مخاطبان سراسر کشور را به شنیدن دعوت می‌کند.

نویسندگان بومی نقش مهمی در حفظ و گسترش ادبیات دارند. اگرچه در دهه‌های اخیر بسیاری از قلم‌ها از مرکز کشور برخاسته، اما ظهور نویسندگانی چون ناصری نشان می‌دهد که حاشیه‌ها نیز توانایی خلق متن‌های اثرگذار دارند. او با آثارش ثابت کرده که جنوب ایران می‌تواند گفتمانی تازه به ادبیات معاصر بیفزاید.

مسیر معصومه ناصری از رادیو تا رمان، حکایت پیوند تجربه رسانه‌ای و شور درونی برای داستان‌گویی است. “باغ‌های انبه تهران” و “عبدو و مادر دریا” تنها آغاز راه او هستند؛ آغازی که نوید می‌دهد صدای نویسندگان زن هرمزگان بیش از گذشته در عرصه ملی شنیده شود.

دختر باد

ارسال شده در ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، توسط همشهری

به او می‌گویند «دختر باد»؛ چندین مدال در رشته دوومیدانی کسب کرده و با اینکه ۳۲سال دارد، می‌گوید که برای المپیک بعدی هم تلاش می‌کند.

به او می‌گویند «دختر باد»؛ چندین مدال در رشته دوومیدانی کسب کرده و با اینکه ۳۲سال دارد، می‌گوید که برای المپیک بعدی هم تلاش می‌کند. در مورد مردم ایران که حرف می‌زند در چشمانش ۲مروارید اشک را می‌توان دید و می‌گوید: آرزویش دیدن دل شاد و لب خندان مردم است. از ۷سالگی برای ورزشکارشدن تلاش کرده و هنوز هم ساعت‌های زیادی ورزش می‌کند و برای نام خودش و ایران دویده و باز هم می‌خواهد بدود.

از مهاجرت ورزشکاران ناراحت است و می‌گوید: من به شعار «بمان و بساز» خیلی اعتقاد دارم.

متن پیش رو گفتگوی همشهری با «فرزانه فصیحی» است؛ زن ورزشکار و قهرمان ایران که از پستی‌ها و بلندی‌های رشته دوومیدانی می‌گوید:

 شما در ۵سال گذشته هیچ‌وقت قبول نکردید که گفت‌وگوی تصویری انجام دهید و الان بالاخره راضی شدید. چرا این مدت هیچ گفت‌وگوی تصویری نداشته‌اید؟

دلایل شخصی خودم را داشتم؛ دوست داشتم مقداری از این فضا دور باشم.

 لقب دختر باد از کجا می‌آید؟ این لقب را به همه دختران دوومیدانی می‌دهند؟

این لقب از زمان لیلا ابراهیمی، دونده استقامت ایران گذاشته شده و بعد از آن به دختران دونده دیگر هم این لقب را داده‌اند. لقب زیبایی است. القاب خیلی برای من مهم نیستند. من همیشه می‌گویم که من «فرزانه فصیحی» هستم و برای این اسم تلاش کرده‌ام که اسمم را به‌عنوان یک دختر ایرانی در جهان نشان بدهم.

 برای این اسم چند سال تلاش کرده‌اید؟

بیشتر از ۱۵ سال.

چند ساله هستید؟

متولد ۱۳دی ۷۱ هستم.

سال ۹۷ در برنامه‌ای کاملا دخترانه گفت‌وگویی با فرزانه فصیحی داشتم. آن زمان از ورزش خداحافظی کرده بودید. چرا؟

بله! من یک سال از ورزش دور شدم؛ هر چند ما نمی‌توانیم از ورزش جدا شویم. روزهای سختی را گذرانده بودم. آن زمان مسابقات بازی‌های آسیایی بود و بعد از چند سال که در اوج بودم، اعزام نشدم. می‌گفتند که استانداردها را ندارم. آن زمان اعتراض من این بود که ما ۴ سهمیه داشتیم، اما فقط ۲ سهمیه را اعزام کردند. حرف من این بود که چرا از تمام سهمیه‌ها استفاده نمی‌کنید؛ درصورتی که کشورهای خارجی از تمام سهمیه‌ها استفاده می‌کنند.

 در آن زمان خداحافظی کردید، اما بعد با قدرت برگشتید و یک رکورد هم جابه‌جا کردید؟

بله! رکورد را جابه‌جا کردم. به من گفته بودند که تو فرم بدنت به دوی سرعتی نمی‌خورد. من هم خواستم که این موضوع  را به این دوستان ثابت کنم و ثابت کردم.

 از چند سالگی ورزش را به شکل جدی شروع کرده‌اید؟

من از ۷سالگی با ژیمناستیک ورزش را شروع کردم، اما از مدرسه برای مسابقه دوومیدانی انتخاب شدم. آنجا رکورد زدم و به‌عنوان یک استعداد معرفی شدم. من آن زمان به‌خودم می‌گفتم که خب، من برای چه باید بدوم، اما بعد از یک‌سال نگاهم عوض شد و به تمرین‌ها رفتم و در نخستین مسابقه کشوری هم مدال برنز گرفتم؛ به همین ترتیب مدال‌های دیگری هم گرفتم و علاقه‌ام برای رکوردهای بعدی بالا رفت. البته الان دوست دارم که از مسیر لذت ببرم. این مسیر و اتفاقاتی که در آن افتاد، هرگز از یادم نمی‌رود.

 شخصیت تو به شکلی است که برای به‌دست آوردن اهدافت، خیلی می‌جنگی؟

خیلی زیاد. من خیلی بیشتر از دونده‌های معروف خارجی جنگیدم؛ چون شرایط‌مان مقداری متفاوت است.

چه چیزی فرق دارد؟

مشکلات در همه‌جا هست، ولی تفاوت‌هایی داریم.

یک پستی در شبکه اجتماعی‌ گذاشته‌اید و بعد از مسابقات المپیک نوشته‌اید که المپیک تمام شد، اما من شاید تنها عضو کاروان بودم که مسابقه‌ام از تلویزیون پخش نشد؛ البته ندا شهسواری هم مثل شما بود. چه حسی داشت؟

برایم خیلی تلخ بود. ما ۳۰ نفر در المپیک بودیم. من انتظار داشتم که دیده شوم؛ بدون شک این تصمیم برای آن دوستان هم سخت بود؛ چون مسابقات من به‌دلیل نوع پوشش سایر ورزشکاران کمی متفاوت است، ولی من خودم فکر می‌کردم دوستانی که در مسابقات حضور داشتند، می‌توانستند تنها از من تصویربرداری کنند، اما این کار را هم نکردند. وقتی می‌بینم که دوستان در کشورهای دیگر در رسانه‌هایشان دیده می‌شوند، دلم می‌گیرد.

 برای المپیک بعدی تلاش می‌کنید؟

امید به خدا! تا جایی که بدنم توان داشته باشد، تلاش می‌کنم. اگر شرایط مهیا باشد و بدن اجازه بدهد، می‌توان ادامه داد.

 در یکی از ویدئوهایت، مردم ایران را بهترین مردم معرفی کردید. این مردم تا حالا دلت را نشکانده‌اند؟

تنها کسانی که همیشه پشت من بوده‌اند، مردم ایران هستند. من برای این مردم خیلی تلاش می‌کنم و به تلاشم ادامه خواهم داد.

 درآمد ورزشکارها فقط از ورزش است یا تبلیغات هم می‌گیرند؟

ورزشکار حرفه‌ای باید تمام تمرکزش بر کارش باشد. در نقاط دیگر جهان، ورزشکار حامی مالی دارد؛ درواقع ورزش تبدیل به‌کار افراد می‌شود. من و همسرم که یک تیم ۲نفره هستیم، خودمان حامی مالی پیدا کرده‌ایم و خوب کار می‌کنیم. هزینه‌ها آنقدر بالا بود که نیاز به یار کمکی داشتیم. اولین سالی که من از ایران برای مسابقات رفتم، خانه و ماشینم را فروختم؛ چون حس می‌کردم که باید سرمایه‌گذاری کنم، خدا را شکر توانستم.

 از چه سالی با همسرت تیم ۲نفره تشکیل داده‌اید؟

از سال ۹۸.

الان این تیم ۲ نفره چه می‌کنند؟

من داخل زمین هستم و همسرم برنامه‌ها را مدیریت می‌کند.

تا به حال با هم دچار اختلاف نشده‌اید؟

مرز باریکی وجود دارد و خیلی سخت است. گاهی در کار با هم اختلاف‌نظر داریم، اما قبول کرده‌ایم که این تیم ۲نفره با هم بهتر پیش می‌روند. برخی اوقات خسته می‌شویم، اما وقتی از هم حمایت می‌کنیم، می‌توانیم به‌راحتی بلند شویم و ادامه بدهیم. از همسرم ممنونم که این سال‌ها مرا تنها نگذاشت و هرکاری را برای من انجام داد. زن‌ها می‌توانند پا به پای مردها کار کنند و در اجتماع باشند، اما وقتی به خانه می‌رسم و کار خانه را انجام می‌دهم، آرام می‌شوم. از زمانی که با همسرم آشنا شده‌ام، موفق‌تر هستم.

پدرتان هم حامی شما بود؛ درست است؟

پدرم، مادرم و برادرم؛ چون ما یک خانواده ورزشی هستیم. پدر من والیبالیست بود و ۵سال می‌آمد پای تمرین‌های من یا مادرم کارهای روانکاوی مرا انجام می‌داد و در تک‌تک مسابقات من حضور داشت و برادرم قهرمان شیرجه و شنا بود و در کل همه دوست داشتند پیشرفت کنم.

زهرا بهروزآذر، معاون زنان ریاست‌جمهوری به صراحت گفتند که ما با موتورسواری‌ زنان مخالفتی نداریم و باید آزاد شود. تو که دونده هستی، دوست داری موتور هم سوار شوی؟

چقدر خوب. بله. سوار هم شدم و خیلی هم دوست دارم. آزاد شود هم سوار می‌شوم و فکر می‌کنم در کیش آزاد هست که امیدوارم در کشور هم آزاد شود.

تا حالا به این فکر کرده‌ای که ۵۰سالگی کجای این جهان هستی و چه می‌کنی؟

دوست دارم در ۵۰سالگی در آرامش باشم. آنقدر در این سال‌ها دویده و تلاش کرده‌ام که می‌خواهم در آن سن آرام باشم و دوست دارم فرزند داشته باشم و خانواده‌ام را بزرگ‌تر کنم.

دوست دارید فرزندان‌تان دوومیدانی را انتخاب کنند؟

بله! چراکه نه. ژن ورزشی دارند؛ هم پدر و هم مادر. حتی شاید از من خیلی بهتر هم شوند و من تأکیدم این است که بچه‌ها حتما باید در ورزش باشند؛ چراکه دوست دارم لذت‌هایی را که ما تجربه کرده‌ایم آنها هم تجربه کنند. دوره ورزشی ما سختی داشت، اما لذت‌های زیادی هم داشت.

بزرگ‌ترین لذت آن چه بوده است؟

بزرگ‌ترینش این بوده که جا نزنی و وقتی در چاله‌ای افتادی، بلند شوی و دستت را بزنی روی زانویت و ادامه بدهی. ما باید ادامه بدهیم.

 هیچ‌وقت بعد از شکست‌هایت ناامید نشدی؟ نشده بگویی دیگر نمی‌شود؟

هیچ‌وقت! و تا الان این اتفاق برای من نیفتاده است؛ چون فکر می‌کنم که شکست هم جزئی از این فرایند است. تو اگر شکست نخوری، لذت برد را هم نمی‌توانی داشته باشی؛ تا همیشه که نمی‌شود برد باشد. یک موقع‌هایی هم نیاز است که تو بروی پایین و  آنجا را هم نگاهی بیندازی تا قدر آن بالابودن را هم بدانی.

اگر وزیر ورزش شوی، مهم‌ترین کاری که باید برای ورزشکاران انجام شود، چیست؟

وزیر ورزش یکسری کارهای خاص را می‌تواند انجام دهد و همه‌چیز با ایشان نیست؛ ولی من اگر وزیر ورزش بودم و می‌دیدم که دخترها چقدر تلاش می‌کنند، اهمیت ویژه‌ای به آنها می‌دادم.

 بعد از اینکه زنان در رشته‌های ورزشی قهرمان شدند، یک موج گرایش به آن ورزش از طرف زنان زیاد شد؛ در دوومیدانی هم اینگونه بود؟

خیلی زیاد! و الان دوی خیابانی چقدر زیاد است و می‌بینم که همه مشتاقانه سمت این رشته آمده‌اند و من هر روز هزاران پیام از افراد مختلف می‌گیرم که دوست دارند دو را شروع کنند و این خیلی برای من لذتبخش است.

هدفت برای سال‌۱۴۰۴چیست؟

دوست دارم مدالی که نگرفتم، یعنی مدال بازی‌های آسیایی را ان‌شاءالله بگیرم که البته ۲سال دیگر برگزار می‌شود. البته شرایط سخت‌تر شده که همه آن هم مالی نیست. بعضی‌ مواقع در حد یک تلفن که فرزانه آسیب دیدی و چه کاری می‌توانیم برای تو انجام دهیم هم آدم را دلخوش می‌کند و وقتی می‌بینی اینطوری نیست، اذیت می‌شوی.

و حرف آخر؟

برای سال جدید آرزوی شخصی ندارم. مثل چند سال پیش امیدوارم مردم دلشان شاد شود و لبخند روی لب‌هایشان بیاید و من هم همیشه دونده و قهرمان کوچک مردم هستم و سر تعظیم فرود می‌آورم برای مردم ایران و به عشق آنها.

تا به حال به مهاجرت فکر کرده‌اید و از شما خواسته‌اند که با تغییر تابعیت در کشور دیگری به فعالیت‌تان ادامه بدهید؟

بله! از من خواسته‌اند. من خیلی دلم می‌گیرد وقتی می‌بینم که ورزشکارها می‌روند. متأسفانه ورزشکاران خیلی خوبی از ایران مهاجرت کرده‌اند. من یادم هست که تا چند سال پیش وقتی می‌دیدند که ورزشکاری دلسرد شده‌، او را به‌نحوی راضی نگه می‌داشتند، اما الان مقداری اولویت‌ها متفاوت شده است؛ خیلی راحت نخبه‌های علمی و ورزشی ما از ایران می‌روند. من به شعار «بمان و بساز» خیلی اعتقاد دارم. می‌شود ایران را ساخت؛ هر چند خیلی سخت است، اما من می‌گویم اگر همه بروند، چه‌کسی قرار است بسازد. نمی‌دانم شاید یک روزی من هم به این نتیجه برسم که باید بروم، اما امیدوارم که این اتفاق هیچ‌وقت نیفتد. اینجا وطن و خانه من است؛ چرا باید بروم. با احترامی که برای همه ورزشکارها و تصمیمشان قائل هستم، ولی من دوست ندارم این اتفاق بیفتد و دلم می‌گیرد. ما ورزشکارهای بزرگ مانند سارا خادم‌الشریعه، میترا حجازی‌پور و… کم نداشتیم که رفتند. الان هم الناز رکابی رفت، واقعا قلبم از این اتفاق درد می‌گیرد. دوست ندارم خودم هم این مسیر را انتخاب کنم، اما واقعیتش وقتی فشارها زیاد می‌شود به این موضوع فکر می‌کنم. امیدوارم شرایط به شکلی پیش برود که ما و بچه‌های این سرزمین در همین‌جا بمانیم. اینجا خانه ماست؛ ما از خانه‌مان نمی‌توانیم فرار کنیم.

رشته المپیکی که در ایران فدراسیون ندارد!

ملی‌پوش راگبی زنان: آقای وزیر یک بار حرف ما را بشنوند

ارسال شده در ۸ دی ۱۴۰۳

ملی‌پوش راگبی زنان ایران از وزیر ورزش درخواست کرد یک بار به صحبت‌های جامعه این رشته المپیکی گوش دهد و به احیای راگبی کمک کند.

ستایش شجاعی ملی‌پوش راگبی زنان ایران در مورد برگزاری مسابقات راگبی سونز ایران به ایسنا گفت: سطح مسابقات زنان در شیراز بسیار بالا بود. دلیل این موفقیت، برگزاری اردوهای آمادگی طی سه ماه گذشته بود که نقش مهمی در ارتقای آمادگی بازیکنان ملی ایفا کرد. این مسابقات چالش‌های جذاب و رقابت‌های بسیار خوبی را به همراه داشت و روند رو به رشد راگبی زنان را به وضوح نشان داد. البته ما همچنان باید کار کنیم تا به شرایط بهتری برسیم.

ملی‌پوش راگبی زنان در مورد منحل شدن فدراسیون راگبی گفت: راگبی یکی از پنج رشته مهم و پرطرفدار جهان است اما متأسفانه گاهی تصمیمات سلیقه‌ای مسئولانی که در رأس ورزش قرار می‌گیرند، آسیب‌های جبران‌ناپذیری به این رشته وارد می‌کند. در حالی که در تمام دنیا، توجه اصلی به رشته‌های المپیکی است و این رشته در بازیهای آسیایی نیز مدال دارد، فکر می‌کنم تنها رشته المپیکی هستیم که در ایران فدراسیون ندارد. انحلال فدراسیون راگبی ایران ضربه‌ای بزرگ به ورزشکارانی وارد کرده که سال‌ها برای پیشرفت این رشته تلاش کرده‌اند. این وضعیت باعث دلسردی بسیاری از ورزشکاران و علاقه‌مندان به این رشته شده است.

او در ادامه اظهار کرد: وزیر ورزش را فردی مستقل، کارشناس و اهل فن توصیف می‌کنند، بنابراین ما جامعه راگبی ایران از وزیر ورزش می‌خواهیم به این موضوع ورود کنند و با بازگرداندن راگبی به جایگاه واقعی خود به عنوان یک فدراسیون مستقل، زمینه توسعه این رشته را فراهم سازند. از وزیر ورزش درخواست داریم یک بار به حرفهای جامعه راگبی گوش دهند و این رشته مهم و المپیکی که در ایران رو به پیشرفت بود را مجددا احیا کنند.

ملی‌پوش راگبی همچنین گفت: سال گذشته تیم ملی زنان ایران برای نخستین بار در تاریخ به مدال برنز آسیا ترافی رسید که به واسطه پیشرفت راگبی ایران، آقای میرمهدی حسینی به عنوان شخصیت سال آسیا انتخاب شد اما پاسخ این پیشرفت متاسفانه منحل کردن فدراسیون راگبی بود. اخیرا نیز ایشان به عنوان رئیس یکی از کمیته های راگبی آسیا انتخاب شده است. در واقع کنفدراسیون آسیا هم توانایی ایران را باور دارد اما در داخل کشور کم لطفی می‌شود. با توجه به تلاش‌های مداوم آقای حسینی در سال‌های اخیر برای حفظ و احیای راگبی، که با تمام مشکلات به تنهایی جنگیده است، از وزیر محترم ورزش انتظار داریم توجه ویژه‌ای به این رشته المپیکی و مهم داشته باشند.

او در مورد مسابقات پیش روی تیم ملی راگبی زنان ایران گفت: قرار بود دو ماه قبل به مسابقات آسیایی اعزام شویم، اما متأسفانه به دلیل محدودیت‌ها و لغو پروازهای خارجی نتوانستیم به نپال اعزام شویم. وقتی در فرودگاه حضور داشتیم پرواز ما لغو شد و نتوانستیم به مسابقات آسیا ترافی برویم. با این حال، برای این مسابقات زحمات زیادی کشیده بودیم و اطمینان داشتیم که در صورت شرکت، با توجه به آمادگی تیم، می‌توانستیم مدال بهتری نسبت به دوره‌های گذشته کسب کنیم.

شجاعی در پایان گفت: در حال حاضر منتظر اعلام برنامه‌های مسابقات آسیایی هستیم. به طور معمول، این برنامه‌ها در ماه اول میلادی از سوی کنفدراسیون آسیا اعلام می‌شود و سازمان راگبی کشور ما نیز بر اساس آن برنامه‌ریزی می‌کند. بنده هم یاد گرفتم بعنوان یک بازیکن و ورزشکار حرفه‌ای فقط کار خودم را مطابق برنامه اعلام شده انجام بدهم.

برای یک ازدواج صحیح بشناسید و اجازه شناخته‌شدن بدهید

ارسال شده در ۵ آبان ۱۴۰۳، توسط ایرنا

یک کارشناس خانواده ازدواج‌های غلط را مهم‌ترین علت افزایش طلاق عنوان کرد و گفت: یکی از گام‌ها برای یک ازدواج صحیح این است که «بشناسید و اجازه دهید شناخته شوید» که این امر در دوره آشنایی رخ می‌دهد.

طلاق یکی از آسیب‌هایی است که جامعه را درگیر کرده و آمارهای خوبی از این موضوع به گوش نمی رسد؛ آمار ثبت احوال و مرکز ملی آمار ایران نشان می‌دهد که بیشترین طلاق در سال‌های اول تا پنجم ازدواج رخ می‌دهد هرچند آمار جدایی در بین زوجینی که بیش از ۳۰ سال از زندگی مشترک آنها می‌گذرد نیز قابل توجه است.

آنچه از آمار بر می آید این است که تعداد طلاق ثبت شده بر حسب طول مدت ازدواج از سال ۹۶ تا ۱۴۰۲ رو به کاهش گذاشته و بیشترین طلاق‌ها در یک تا پنج سال اول ازدواج رخ داده‌ است؛ امری که در قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت بندهایی در خصوص ارائه آموزش به خانواده ها درج شده است.

در کنار طلاق؛ ضرورت آموزش برای ازدواج آگاهانه و درست وجود دارد، امری که اگر با درایت و آگاهی رخ دهد می تواند بخشی از مشکلاتی که امروز کشور با آن درگیر است را رفع کند؛ که در این رابطه بتول گلزاری کارشناس خانواده در گفت و گو با خبرنگار ایرنا این موضوع را تشریح کرده و توضیحات بیشتری داده است.

گلزاری با بیان اینکه ازدواج غلط مهمترین عامل افزایش طلاق است؛ بر ضرورت بررسی صحیح و اصولی و مشاوره با افراد خبره برای انتخاب همسر تاکید کرد و گفت: انتخاب همسر یک انتخاب عاطفی و هیجانی است؛ این جنبه هیجانی باعث می شود که احساسات غلبه پیدا کند و منطق تحت الشعاع احساسات قرار گیرد

او ازدواج غلط را ازدواج بدون معیار، ازدواج با معیارهای غلط و ازدواج بر مبنای معیارهای ناکافی عنوان کرد و افزود: انتخاب همسر از یک الگوی چهار مرحله ای تبعیت می‌کند؛ گام اول در انتخاب و ازدواج بررسی معیارهای ظاهری غیر قابل پرسش است؛ بررسی میزان شباهت نامزد برای ازدواج از نظر ظاهری با محبوب ذهنی خود؛ یکی از مواردی است که باید به آن توجه داشت.

گلزاری با تاکید بر اینکه افرادی که قصد ازدواج دارند باید بدانند که در ازدواج هیچ معیاری با معیار دیگر قابل معاوضه نیست، اظهار داشت: گام دوم در ازدواج بررسی معیارهای غیر ظاهری قابل پرسش است؛ بررسی تناسبات بیرونی که معیارهای ناکافی است ولی غلط نیست مانند تناسبات اقتصادی، اجتماعی، اعتقادی و فرهنگی؛ اگر بین دو نفر در تناسبات بیرونی ۵۰ درصد تناسب موجود باشد کافی است و اگر بیشتر باشد چه بهتر.

این کارشناس خانواده تاکید کرد: سومین گام در ازدواج و انتخاب این است که «بشناسید و اجازه دهید شناخته شوید» این امر در دوره آشنایی رخ می دهد؛ که هدف این گام شناخت بیشتر جنبه های مختلف شخصیت یکدیگر است و این حق هر دو طرف است؛ هریک از دو طرف حق دارد بداند که طرف مقابلش کیست، چه ویژگی‌ها، اخلاق، عادات و رفتارهایی دارد؟

وی با بیان اینکه استاندارد دوره آشنایی باید ۳ تا ۶ ماه باشد نه بیشتر و نه کمتر، گفت: البته فرصت بیشتر منجر به شناخت بیشتر نمی شود و چه بسا فقط منجر به وابستگی عاطفی بیشتر خواهد شد؛ هدف این دوره رسیدن به یک شناخت کامل نیست بلکه هدف رسیدن به یک شناخت نسبی است.

گلزاری به افرادی که قصد ازدواج داشته و در دوره آشنایی قرار دارند توصیه کرد که در دوران آشنایی از ایفای دو نقش؛ نقشِ کارآگاه و نقشِ روانشناس پرهیز کنند؛ چرا که در صورت اجرای این دو نقش، فضای ارتباط ناایمن می‌شود و زمانی که فضای ارتباط ناایمن شد، همان حداقل شناخت هم از بین می‌رود.

وی از دوره آشنایی، به عنوان دوره جمع آوری اطلاعات و نه دوره تصمیم گیری نهایی یاد کرد و افزود: در این دوره ضرورت داشتن دفترچه یادداشت به نام «دفترچه ثبت نگرانی‌های من» وجود دارد؛ در این دفترچه هر ویژگی، صفت، رفتار یا برخوردی که در طرف مقابل دیده می شود، یادداشت می‌شود تا در حضور مشاور بررسی شود.

این مشاور خانواده با بیان اینکه وجود موارد نگران کننده اجتناب پذیر است، ادامه داد: اینکه رفتار ناشی از شرایط پیرامونی، یا شخصیت و درون روان وی بوده است و تشخیص اینکه یک رفتار ریشه در شرایط یک فرد دارد یا ریشه در شخصیت او، وظیفه یک مشاور با تجربه است.

گلزاری یادآور شد: چهارمین گام، بررسی معیارهای حقیقی خوشبختی است؛ خوشبختی داشتن سلامت روان و شخصیت سالم و بهنجار است و وجود تناسب روانی و شخصیتی در طرفین نیز دارای معیارهایی است.

وی با اشاره به اینکه معیار اول خوشبختی داشتن سلامت روان و شخصیت سالم و بهنجار است، ادامه داد: در زندگی زناشویی تکالیفی وجود دارد که فقط افرادی که سلامت روانی و شخصیتی شان خوب است می توانند آن تکالیف را انجام بدهند.

این کارشناس خانواده یادآورشد: همدلی، کنترل خشم، گوش دادن فعالانه، انتقاد سازنده و حل تعارض مدیریت استرس از جمله مواردی است که تنها با داشتن سلامت روان محقق می شود.

به گفته گلزاری، دومین معیار حقیقی خوشبختی وجود تناسب روانی و شخصیتی در طرفین است که برای نمونه می توان به این موضوع اشاره کرد که اگر یکی از طرفین خیلی اجتماعی و معاشرتی و برونگراست طرف مقابل خیلی منزوی و گوشه‌گیر نباشد؛ یا اگر یکی از طرفین خیلی احساسی و عاطفی است، طرف مقابل خیلی آدم بی احساس و سردی نباشد.

وی تاکید کرد: ۲ نفری که می خواهند با هم ازدواج کنند باید در چهار زمینه به بلوغ رسیده باشند که این بلوغ شامل بلوغ فیزیولوژیک، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی می شود.

از زایمان طبیعی می ترسم | زایمان طبیعی پس از سزارین امکان‌پذیر است

ارسال شده در ۱۷ شهریور ۱۴۰۳، توسط ایرنا

زایمان طبیعی پس از سزارین می‌تواند برای برخی از مادران گزینه‌ای مناسب و موفق باشد، اما این تصمیم نیاز به بررسی دقیق و شرایط خاصی دارد. دکتر طاهره لباف در این گزارش به توضیح این شرایط و نکات کلیدی می‌پردازد.

تصور کنید مادری در اولین بارداری خود، پس از ماه‌ها انتظار و برنامه‌ریزی برای زایمانی طبیعی، در لحظات پایانی مجبور به انجام سزارین شده است. این تجربه، برای بسیاری از زنان، همچون شکستی ناخواسته به نظر می‌رسد؛ لحظه‌ای که میان رؤیای زایمان طبیعی و واقعیت پزشکی فاصله‌ای ناگهانی ایجاد می‌شود. اما این بار، وقتی دوباره باردار می‌شود، افکار جدیدی ذهنش را درگیر می‌کند. آیا می‌توانم این بار آن تجربه‌ای را که همیشه آرزو داشتم، به دست آورم؟ آیا بدنم توانایی انجام زایمان طبیعی را پس از یک سزارین دارد؟ یا اینکه این تصمیم، خطری برای من و فرزندم خواهد بود؟

در این میان، داستان زنانی که موفق به زایمان طبیعی پس از سزارین شده‌اند، همچون چراغی روشن در ذهن او می‌درخشد. هر کدام از آن‌ها مسیری پر از چالش و تصمیمات مهم را پشت سر گذاشته‌اند؛ اما آیا این راه برای همه باز است؟ آیا انتخاب زایمان طبیعی پس از سزارین، تصمیم درستی است؟

با این پرسش‌ها، به سراغ دکتر طاهره لباف، متخصص زنان و زایمان رفتیم تا با تجربه و دانش او، پاسخ‌هایی روشن به این تردیدها بیابیم.

ممکن اما مشروط به شرایط ویژه

لباف با تأکید بر این نکته که زایمان طبیعی پس از سزارین برای همه زنان امکان‌پذیر نیست، توضیح داد: وقتی زنی پس از یک زایمان سزارین، برای بارداری دوم خود تمایل به زایمان طبیعی دارد، لازم است که ابتدا بررسی‌های دقیقی انجام شود. مهم‌ترین نکته این است که علت سزارین قبلی چیست. برای مثال، اگر علت سزارین اول تنگی لگن بوده یا نوزاد بسیار درشت بوده باشد، ممکن است این مشکلات در بارداری دوم نیز تکرار شود. در چنین مواردی، احتمال موفقیت زایمان طبیعی کاهش می‌یابد و ممکن است نیاز به سزارین دوباره وجود داشته باشد.

وی در ادامه افزود: اما اگر زایمان اول به دلایلی مانند قرارگیری نامناسب جنین (مثل قرار گرفتن پاها در پایین) انجام شده باشد و در بارداری دوم جنین در وضعیت مناسبی قرار گرفته باشد، در این صورت می‌توان به این مادران فرصت زایمان طبیعی داد. با این حال، این شرایط باید با دقت بسیار تحت نظر باشد.

این متخصص زنان و زایمان همچنین به اهمیت مانیتورینگ دقیق در طول زایمان طبیعی پس از سزارین اشاره کرد و گفت: «این نوع زایمان مانند زایمان طبیعی برای زنان باردار نخستین نیست که بتوانیم زمان و فرصت زیادی به آن‌ها بدهیم. اگر انقباضات به خوبی پیش نرود و نیاز به کمک داشته باشیم، دیگر نمی‌توانیم از روش‌های معمول برای تحریک زایمان استفاده کنیم، چون رحم که یک بار پاره شده و دوباره دوخته شده، خطر پارگی بیشتری دارد.»

لباف تاکید کرد: برای زنانی که شرایط مناسب برای زایمان طبیعی پس از سزارین را دارند، این نوع زایمان می‌تواند یک گزینه باشد، اما حتماً باید در مراکزی انجام شود که امکان مانیتورینگ دقیق و انجام سزارین اضطراری در صورت نیاز وجود داشته باشد.

افزایش خطرات زایمان طبیعی با هر سزارین بیشتر

لباف با اشاره به تأثیر تعداد سزارین‌های قبلی بر شانس موفقیت زایمان طبیعی پس از سزارین گفت: زایمان طبیعی پس از یک سزارین معمولاً امکان‌پذیر است، البته به شرطی که شرایط مناسبی وجود داشته باشد. اما این تصور که اگر زنی دو یا سه بار سزارین شده باشد، همچنان می‌تواند زایمان طبیعی انجام دهد، نادرست است. هر چه تعداد سزارین‌های قبلی بیشتر باشد، خطرات برای مادر و نوزاد افزایش می‌یابد.

وی با تأکید بر اینکه تعداد سزارین‌های قبلی تأثیر مستقیمی بر شانس موفقیت زایمان طبیعی دارد، افزود: «بعد از یک سزارین، احتمال موفقیت زایمان طبیعی وجود دارد، اما اگر تعداد سزارین‌ها بیشتر باشد، به دلیل افزایش خطرات مربوط به پارگی رحم و مشکلات دیگر، این گزینه کمتر توصیه می‌شود. بنابراین، زنان باید با دقت و بر اساس مشاوره‌های پزشکی تصمیم‌گیری کنند.»

وی بک؛ تجربه‌ای موفق و ممکن

 لباف با اشاره به موارد موفقی که در زمینه زایمان طبیعی پس از سزارین داشته، گفت: من موارد متعددی را دیده‌ام که زنانی با سابقه یک بار سزارین، با بررسی‌های دقیق و شرایط مناسب، توانسته‌اند زایمان طبیعی موفقی داشته باشند. این نوع زایمان که به اصطلاح وی‌بک (VBAC) نامیده می‌شود، به معنای زایمان واژینال پس از سزارین است. در این موارد، پس از اطمینان از عدم وجود موانع و مشکلاتی که می‌تواند زایمان را پیچیده کند، به این زنان فرصت زایمان طبیعی داده شده و خوشبختانه بدون هیچ مشکلی زایمان را به پایان رسانده‌اند.

او همچنین افزود: این تجربیات نشان می‌دهد که با ارزیابی‌های مناسب و انتخاب درست، امکان زایمان طبیعی پس از سزارین وجود دارد و می‌تواند تجربه‌ای موفق و بدون عارضه برای مادران باشد.

زمان‌بندی زایمان طبیعی پس از سزارین

به گفته لباف، مدت زمان بین زایمان‌ها برای زنانی که پس از سزارین قصد زایمان طبیعی دارند، اهمیت زیادی ندارد. او گفت: حتی بعد از یک سال از سزارین، این کار امکان‌پذیر است. این‌طور نیست که اگر زنی بگوید شش سال پیش سزارین شده‌ام، پس حالا می‌توانم زایمان طبیعی داشته باشم، با کسی که دو سال پیش سزارین شده تفاوت زیادی داشته باشد. هر دو می‌توانند، در صورت داشتن شرایط مناسب، زایمان طبیعی داشته باشند.

او تاکید کرد که: مهم‌تر از زمان، بررسی دقیق وضعیت رحم و سلامت عمومی مادر است. اگر شرایط مناسب باشد، فاصله زمانی طولانی یا کوتاه بین زایمان‌ها تأثیر چندانی بر امکان‌پذیری زایمان طبیعی پس از سزارین ندارد.

ملاحظات مهم برای زایمان طبیعی پس از سزارین

لباف به بررسی نکات و توصیه‌های کلیدی برای زنانی که قصد دارند زایمان طبیعی پس از سزارین داشته باشند، پرداخت و گفت: برای زنانی که مایل به زایمان طبیعی پس از سزارین هستند، چندین ملاحظه و توصیه مهم وجود دارد. اولاً، این زنان باید تحت مراقبت‌های دقیق پزشکی قرار بگیرند. مهم است که وزن نوزاد به طور مناسب کنترل شود و از درشت شدن بیش از حد آن جلوگیری شود. بعد از هفته بیست و هفتم بارداری، انجام ورزش‌های دوران حاملگی توصیه می‌شود تا وضعیت جسمانی مادر بهینه بماند.

او ادامه داد: از هفته سی و ششم بارداری، ما برنامه‌های خاصی را برای این زنان داریم. برای مثال، مصرف دمنوش‌هایی مانند دمنوش رازیانه و گل گاوزبان می‌تواند مفید باشد. همچنین، معاینات منظم برای ارزیابی آمادگی دهانه رحم ضروری است. اگر دهانه رحم هنوز به اندازه کافی آماده نباشد، توصیه می‌کنیم که مادران پیاده‌روی منظم داشته باشند، از جمله پیاده‌روی به مدت یک ربع صبح و یک ربع عصر، و در صورت امکان، تا دو ساعت در روز پیاده‌روی کنند.

لباف همچنین تأکید کرد: پیاده‌روی به ویژه در نزدیکی هفته سی و ششم، می‌تواند به آماده‌سازی دهانه رحم برای زایمان کمک کند و فرآیند زایمان طبیعی را تسهیل نماید.

مزایای زایمان طبیعی و اهمیت انتخاب آن در زایمان‌های اولیه

این متخصص زنان و زایمان با اشاره به مزایای زایمان طبیعی و اهمیت انتخاب این روش در زایمان‌های اولیه تأکید کرد: بسیاری از زنانی که بعد از یک سزارین به دنبال زایمان طبیعی هستند، معمولاً به این نتیجه رسیده‌اند که زایمان طبیعی برایشان بهتر است. این تصمیم معمولاً ناشی از تجربه‌ها و دلایلی است که ممکن است در ابتدا در نظر گرفته نشده باشد. به این افراد می گویم که ای کاش در زایمان‌های اولیه خود زایمان طبیعی را انتخاب می‌کردند، مگر در مواردی که دلیل علمی و قاطع برای سزارین وجود داشته باشد.

او ادامه داد: زایمان طبیعی مزایای زیادی دارد. به طور معمول، خونریزی بعد از زایمان طبیعی نصف خونریزی بعد از سزارین است. زیرا در زایمان طبیعی، نوزاد از یک مجرای طبیعی به دنیا می‌آید، در حالی که در سزارین، چندین لایه از پوست و رحم بریده می‌شود که می‌تواند به خونریزی و عفونت‌های بیشتر منجر شود. همچنین، در زایمان طبیعی، درد پس از زایمان بلافاصله کاهش می‌یابد، در حالی که در سزارین ممکن است تا ۲۴ ساعت نیاز به مسکن یا حتی داروهای مسکن قوی‌تر باشد.

لباف افزود: شیردهی بعد از زایمان طبیعی راحت‌تر و سریع‌تر آغاز می‌شود و نوزادان متولد شده به روش طبیعی معمولاً از نظر تنفسی و وضعیت نوزادی بهتر هستند. به طور کلی، در شرایط نرمال، زایمان طبیعی بهترین روش برای زایمان است.

دانش آموز هرمزگانی رتبه اول گروه تجربی کنکور را کسب کرد

ارسال شده در ۱۰ شهریور ۱۴۰۳

 «صبا معصوم نیا سماوش» از ناحیه ۲ بندرعباس برای نخستین بار در تاریخ کنکور سراسری با کسب رتبه یک علوم تجربی، نام استان هرمزگان را در آموزش کشور درخشان کرد.

این دانش‌آموز مستعد و پرتلاش مدرسه دولتی (فرزانگان یک) از شهر بندرعباس موفق شد در کنکور سراسری رشته علوم تجربی به یکی از برترین رتبه‌های کشور دست پیدا کند و این موفقیت بزرگ نه تنها باعث افتخار خانواده و مدرسه وی شده است، بلکه بار دیگر توانمندی‌های دانش‌آموزان هرمزگانی در عرصه آموزش کشور را به نمایش گذاشت.

معصوم نیا سماوش با تلاش‌های بی‌وقفه، همراه با راهنمایی‌های دبیران باتجره مدرسه (فرزانگان یک) ناحیه ۲ بندرعباس، توانست در بین هزاران داوطلب کنکور سراسری تجربی به این موفقیت ارزشمند نائل شود؛ این دستاورد چشمگیر، نشان‌دهنده کیفیت بالای آموزش و پرورش در استان هرمزگان و همچنین تلاش‌های دانش‌آموزان و کادر آموزشی در دستیابی به اهداف بزرگ آموزشی است.

این موفقیت، انگیزه‌ای برای دیگر دانش‌آموزان این استان خواهد بود تا با پشتکار و امید، مسیر موفقیت‌های علمی را دنبال کنند و بتوانند در عرصه‌های مختلف علمی و آموزشی، افتخارات بیشتری برای استان هرمزگان و کشور به ارمغان آورد.

روزانه تا ۱۴ ساعت مطالعه می‌کردم

درپی کسب رتبه یک کشوری کنکور علوم تجربی توسط دانش آموز هرمزگانی که برای نخستین بار در تاریخ آموزش و پرورش استان هرمزگان رقم خورد، این دانش آموز افتخار آفرین رشته علوم تجربی در این راستا گفت: برای کسب این رتبه روزانه تا ۱۴ ساعت مطالعه می‌کردم.

معصوم نیا، دانش آموز افتخارآفرین مدرسه فرزانگان بندرعباس که نام هرمزگان را در آموزش کشور درخشان کرده است، اظهار کرد: موفقیتم در کسب این رتبه را مدیون زحمات معلمان و مدیران نظام آموزشی استان هستم اما تلاش و مطالعه زیاد، حمایت‌های پدر و مادرم و لطف خدا را به عنوان مهم‌ترین عوامل در کسب این افتخارآفرینی می‌دانم.

وی ابراز کرد: این خبر خوش را از کانال‌های تلگرامی متوجه شدم و واقعا حس خوبی دارم.

این خبر خوش را از کانال‌های تلگرامی متوجه شدم و واقعا حس خوبی دارمپدر صبا معصوم‌نیا نیز که از نیروهای نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و در بندرعباس مشغول به کار است، گفت: اهل مازندرانیم و صبا سه سال پایانی تحصیلش را به واسطه شغلم که در نیروی دریایی ارتش مشغولم، در بندرعباس و استان هرمزگان گذرانده است.

وی با ابراز خوشحالی از موفقیت فرزندش در کنکور سراسری امسال بیان کرد: به‌واسطه شغلم در نیروی دریایی ارتش، در استان‌های مختلفی همچون خوزستان، مازندران و هرمزگان خدمت کرده‌ام و صبا نیز دوره اول و دوم ابتدایی را در استان خوزستان، سوم تا هشتم در مازندران و نهم تا دوازدهم را در استان هرمزگان تحصیل کرده است.

صبا معصوم نیا افتخاری بزرگ برای استان هرمزگان کسب کرد

مدیرکل آموزش و پرورش هرمزگان نیز ضمن تبریک به مناسبت کسب رتبه یک کشوری در کنکور تجربی توسط دانش‌آموز هرمزگانی گفت: صبا معصوم نیاز دانش آموز ساعی و توانمند هرمزگان با کسب این موفقیت افتخاری بزرگ را برای استان هرمزگان و بویژه جامعه آموزش و پرورش کسب کرد.

محمد قویدل اظهار کرد: این افتخار نشان از تلاش، پشتکار و اراده‌ی قوی شما و حمایت‌های بی‌دریغ خانواده محترمتان دارد.

وی ابراز کرد: بی شک این دستاورد ارزنده، الگویی برای سایر دانش‌آموزان عزیز استان خواهد بود و نقش موثری در پیشبرد اهداف آموزشی و علمی منطقه خواهد داشت؛ همچنین لازم می‌دانم از زحمات و تلاش‌های بی‌شائبه مربیان، مدیران و کادر آموزشی مدرسه فرزانگان یک که در کسب این افتخار بزرگ سهیم بوده‌اند، تشکر و قدردانی کنم.

قویدل گفت: آرزومندم این مسیر درخشان همچنان برای شما ادامه داشته باشد و در تمامی مراحل زندگی، شاهد موفقیت‌های روزافزون شما باشیم.

فرزند عزیزم کسب رتبه اول کنکور تجربی افتخاری بزرگ و دستاوردی ارزشمند برای هرمزگان است

نماینده ولی فقیه در هرمزگان و امام جمعه بندرعباس نیز در پیامی این موفقیت بزرگ را تبریک گفت و اظهار کرد: صبا معصوم‌نیا، فرزند عزیزم کسب رتبه اول کنکور سراسری در رشته تجربی، افتخاری بزرگ و دستاوردی ارزشمند برای استان است که مایه مباهات همگان، به‌ویژه جامعه علمی و آموزشی استان هرمزگان می‌باشد.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد عبادی‌زاده در این پیام آورده است: این موفقیت مرهون تلاش‌ها و پشتکار شما، حمایت‌های خانواده محترم و تلاش‌های بی‌دریغ معلمان و مدیران دلسوز در مسیر تعلیم و تربیت است.

وی بیان کرد: امید است که در ادامه مسیر علمی و عملی خود نیز همچون گذشته سربلند و موفق باشید و به عنوان جوانی مومن و متعهد، آینده‌ای روشن برای میهن عزیزمان ایران رقم بزنید؛ همچنین از تمامی مسئولان، معلمان و مدیران نظام آموزشی استان که با تلاش و همت خود زمینه‌ساز چنین افتخاراتی می‌شوند، تشکر و قدردانی می‌کنم و از خداوند متعال برای شما آرزوی توفیقات روزافزون در تمام مراحل زندگی دارم.

صیانت از گـویش بنـــــدری

رونمایی از کتاب دستور خط گویش هرمزگانی‌ با هدف یکدست‌سازی املای نوشته‌های بومی؛

ارسال شده در ۲۶ خرداد ۱۴۰۳، توسط زهره کرمی

مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب دستور خط گویش بندری (هرمزگانی) اثر” نرگس نصیری گوکی ” در سالن اجتماعات فرهنگسرای طوبی برگزار شد. در این همایش که با حضور جمعی از هنرمندان ، شاعران و اهالی فرهنگ، هنر و رسانه همراه بود، تعدادی از شاعران بومی استان به سُرایش شعر و ترانه پرداختند.

به همین بهانه گفت و گویی با نرگس نصیری داشتیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

نرگس نصیری هستم متولد شهر زیبای بندرعباس در ۲۱ تیرماه سال ۱۳۶۳ پا به عرصه‌ی وجود گذاشتم. در دامان خانواده‌ای ادب دوست و فرهنگی رشد کردم. تحصیلات دیپلم را در رشته‌ی علوم تجربی گذراندم و در دانشگاه وارد رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی شدم تا اینکه در سال ۱۳۹۵ در مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شدم.

یکی از اهداف انسان متفکر برای ادامه‌ی حیاتی مفید، تقویت بعد روحی است که مسلما هنر یکی از بهترین و سازنده‌ترین این امور است. هم اکنون در تلاشم که ابعاد هنری وجودم را بیشتر پرورش دهم. از ابتدای این امر با سرودن شعر و سپس با عکاسی و ساخت فیلم آغاز کردم و راهی بس طولانی در پیش رو دارم اگر عمری باقی باشد.

 هدف از انتشار کتاب را بفرمایید 

هدف از نگارش این کتاب یکدست کردن املای نوشته‌های بومی و سعی در کم کردن تشتّت نوشتاری است.

 در مورد کتاب توضیح دهید.

کتاب پیش رو تحت عنوان [دستورخط گویش بندری] یک کتاب در باب شیوه‌ی رسم الخط است و دستور زبان نیست! هرچند برای فهم بهتر کلام ناچار شدیم در جای جای کتاب توضیحاتی در باب دستور زبان هم وارد کنیم که ممکن است خوانندگان محترم، به اشتباه این کتاب را با عنوان دستور زبان بررسی کنند!

در سه بخش آغازین کتاب به تفکیک در مورد شیوه‌ی نگارش ضمیرها و شناسه‌ها، افعال، حرف‌ها و دیگر کلمات تحقیق و بحث شده است. در بخش پایانی کتاب که یک نمونه‌ی نو و منحصر به فرد به شیوه‌ی برگردان یک داستان اصیل به گویش بندری است، داستان کوتاهی را به گویش بندری نگاشته‌ایم که حال و هوایی کاملا جنوبی داشته است.

داستان کوتاه (سوترا) آخرین داستان از کتاب [به کی سلام کنم؟] اثر نویسنده‌ی به‌نام کشور، خانم «سیمین دانشور» است.

علت انتخاب این داستان برای برگردان به گویش بندری و به عنوان شاهد و نمونه برای شیوه‌ی صحیح نگاشتن متون کتبی بومی، چند مورد بوده است که به اختصار خواهیم گفت؛ ماجرای این داستان در جغرافیای استان هرمزگان و در بخش ساحلی رخ می‌دهد. داستان حکایت از ناخدایی دارد که در دریا دچار سانحه شده است و تحت درمانِ درمانگران زار قرار گرفته است.

گوشه‌ای از تاریخ این استان را می توان در جای جای این کتاب، بی‌پرده دید. پاره‌ای قوانین و آداب زندگی و سنت‌ها را معرفی کرده است و قطعا اگر این داستان به زبان همین منطقه برگردان شود، حال و هوایی دوچندان بومی پیدا خواهد کرد و لذت خواندن این داستان را برای هم استانی‌های عزیز بیشتر خواهد کرد.

ایده کتاب از کجا به ذهنتان خطور کرد؟

این نیازمندی را زمانی به شدت احساس کردیم که به همراه پدرم «مرتضی نصیری»، در حال نگارش و ویرایش کتاب (دانشنامه‌ی واژگان استان هرمزگان) بودیم. در زبان فارسی چندین حرف وجود دارد که از لحاظ آوا شبیه به هم تلفظ می‌شوند اما از لحاظ نگارش با هم متفاوت‌اند از جمله انواع (ز_ظ_ذ_ض) و دیگر حروف مشابه. گاهی برای ثبت یک واژه در این کتاب، مجبور بودیم به توانِ تمام شکل‌های مختلفی که می توان آن را نگاشت، مدخل جداگانه ایجاد کنیم. این کار حجم و کار نگارش را بسیار زیاد می‌کرد. بارها شاهد بودم که در چاپ کتاب‌های بومی هم همین ایراد دیده می شد. برخی ضمیر (مِه) به معنای [من] را به همین صورت و برخی به صورت (مِ) می‌نوشتند. برخی مصوت کوتاه ( _ُ ) را در نگارش به شکل بلند (و) می‌نوشتند و از این دست موارد.

همین امر باعث شد که تحقیق کنیم و دستورخطی را ارائه دهیم که هم از زبان فارسی تبعیت کند و هم اصالت زبانی را زیر سوال نبرد، همینطور راه را برای زبانشناسان هموار کند.

تحقیق،  گردآوری و نشر آن چقدر زمان برد؟ 

درگیری فکری ما با این مسئله از زمانی آغاز شد که مجبور به کم کردن حجم کتاب و ویرایش مجدد کتاب [دانشنامه ی واژگان خلیج فارس] به شکل موضوعی و تحت عنوان سری کتاب‌های [فرهنگ نصیر] شدیم. تقریبا سه سال طول کشید تا این کتاب به شکلی منسجم دست پیدا کند و در پایان سال ۱۴۰۲ آماده ی چاپ شود و مجوز بگیرد.

 در مسیر نشر  کتاب با چه مشکلاتی مواجه شدید؟ 

در اواسط سال ۱۴۰۲ این کتاب یک‌بار به صورت کامل تایپ و ویرایش شد اما به دلیل مشکلاتی که معمولا رایانه‌ها برای ما نویسندگان ایجاد می‌کنند بر اثر یک ویروس، فایل نهایی کتاب ناپدید شد.

یک هفته‌ای را در شوک این اتفاق گذراندم تا اینکه یادم آمد نسخه‌ای را قبل از آن پرینت گرفته‌ام و برای تاییدیه علمی به استادان عزیزم جناب «دکتر اسداله نوروزی» و «دکتر حشمت اله آذر» مکان داده‌ام.

همان نسخه‌ها را مجدد شروع به تایپ کردم و در حین تایپ مجدد به نکاتی برخوردم که اگر این نکات در این کتاب ثبت نمی‌شد بعدها جای پشیمانی داشت؛ به قول ضرب المثل معروف (عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد) این اتفاق هم باعث جا افتادگی بیشتر این کتاب شد.

آیا اولین کتابتان است  و آیا آثار دیگری هم در دست دارید؟ 

خیر – اولین کتابم مجموعه اشعارم بود، این اشعار از اولین ابیاتی که در سال ۱۳۷۴ سرودم آغاز می‌شد تا اشعاری که در سال ۱۴۰۱ سروده شده بود. این اشعار بدون هیچگونه دستکاری وزنی و مفهومی در مجموعه‌ای به نام [واژه‌ها کهنه‌تر از فکر من‌اند] در سال ۱۴۰۱ در انتشارات سمت روشن کلمه به چاپ رسید.

کتاب دومم کتاب [دستورخط گویش بندری] است که پیش از این در موردش گفتیم و در سال ۱۴۰۳ و در انتشارات گامرون به چاپ رسید.

کتاب [واژه نامه فرهنگ نصیر] از دیگر کتاب‌هایی که نامشان ذکر شد، زودتر شروع به نگارش آن کردیم اما هنوز به مرحله‌ی بهره‌برداری نرسیده است. در تلاش روز افزونیم که این امر را به سرانجام برسانیم.

همچنین در چندین کتاب نامم به عنوان ویراستار مستقل ثبت شده است از جمله کتاب‌های [عرشیان جزیره/ چلچلی/ گپ گنوغ۲/ سروقامتان توکهور و هشت بندی/ بُن گِر و …]

فاصله بین پژوهش، تدوین و انتشار کتاب چقدر بود؟ 

از لحاظ ظاهری به مدتی حدود ۳ سال کار پژوهش تا انتشار این کتاب به طول انجامید اما از لحاظ باطنی با این امر به مدت ۱۰ سال زیست کرده‌ام و دست و پنجه نرم می کنم.

 در مورد نگارش کتاب و سبک آن توضیح دهید،  آیا از ابتدا در ذهنتان آن را انتخاب کرده بودید؟ 

سبک این کتاب کاملا علمی است اما به زبانی شیوا و ساده به توضیح مطالب پرداخته است. در ابتدا برای فصل آخر این کتاب برنامه‌ای نداشتم اما لازم بود متنی را به عنوان شاهد برای پایان این کتاب انتخاب کنم. به لطف دوستان در همخوانی داستان کوتاه [سوترا] به دعوت محمد سایبانی عزیز از فعالان هنری هرمزگان، شرکت کردم و درست زمانی این داستان به دستم رسید که به دنبال متنی برای فصل آخر کتاب بودم؛ پتانسیل جنوبی داستان سوترا من را به این واداشت که این داستان را به شکل برگردان در انتهای کتاب بیاورم و جذابیت کتاب را چند برابر کنم.

  کلام آخر

از آنجایی که مبحث این کتاب در گویش بومی مبحث حساس و جدیدی بود، برای نگارش این کتاب از اساتید بزرگواری کمک گرفتیم که ذکر نام ایشان کوچکترین حقی است که بر گردن ما دارند. آقایان دکتر اسداله نوروزی و دکتر حشمت اله آذرمکان که ما را در نگارش بخش آغازین کتاب بسیار یاری دادند و جناب آقای مرتضی نصیری گوکی از پیشتازان گویش بومی که پیشتر افتخار فرزندی ایشان نصیبم بوده است و در این امر پشتیبان و مشوق جدی من بوده اند.

امیدوارم کتاب حاضر گوشه‌ای از دِین ما را به این خطه ادا کرده باشد هرچند اگر جان را خالصانه در طبق بخشش به پای این استان گذاشت، بازهم کم است.

در آخر از حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری بندرعباس و همینطور از انجمن شعر و دریای هرمزگان و حمایت صمیمانه‌ی دوستانم در این انجمن برای رونمایی کتاب، کمال قدردانی را دارم؛ به خصوص ناشر محترم آقای هادی فرهنگی که صمیمانه ما را برای انتشار این اثر همراهی کردند.

 خلاصه‌ای باب معرفی کتاب

کتاب دستورخط گویش بندری (هرمزگانی)

نویسنده: نرگس نصیری گوکی

انتشارات: گامرون

تعداد صفحات: ۱۶۲ صفحه

تعدا فصل ها: چهار فصل

هدف از نگارش: با هدف کم کردن تشتّت نوشتاری.

غلیان شادی در بازی‌های محلی

احیای سرگرمی‌های قدیمی کودکانه در روستای «گورزانگ» میناب

ارسال شده در ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، توسط زهره کرمی

صدای شادی بچه‌ها آن روزها در کوچه‌ها شنیده می‌شد. بازی‌هایمان هفت سنگ، بالا بلندی یا گرگم به هوا و قایم باشک بود. بازی‌هایی که هم تحرک داشت و هم هیجان. غرق شادی بودیم اما کودکان امروز کمتر خاطره‌ای با این بازی‌ها دارند. اغلب حبس شده‌اند در چاردیواری خانه‌ها آپارتمانی و تمام زندگی‌شان بازی‌های آنلاین شده است. بازی‌های بومی و سنتی ایرانی علاوه بر بار فرهنگی، از جذابیت و تنوع بالایی نیز برخوردار هستند. با توجه به پهناوری اقلیمی، قومی و قبیله‌ای کشور، انواع بازی‌ها با هدف‌های خاص طراحی شده و میان مردم رایج بود. هر شهر و منطقه بازی‌های خاصی داشته و بعضی از بازی‌ها نیز همه‌جا رایج بوده است.  بالغ بر ۱۵۰ نوع بازی سنتی در ایران وجود داشته که به مرور زمان و تغییر شیوه‌های زندگی، نسل امروز با بسیاری از آن‌ها بیگانه است. این بازی‌ها در دو گروه فضای باز و فضای بسته تقسیم‌بندی شده و این امکان را برای افراد مهیا می‌کرد که در هر مکان و شرایطی بتوانند از اوقات خود بهترین بهره را ببرند. در سال‌هایی که بازی‌های سنتی رو به فراموشی است و کودکان به گوشی و بازی خشن آنلاین روی آورده‌اند، «آرش زمانی»، فعال و تسهیلگر اجتماعی از روستای گورزانگ میناب به همراه گروهی از مردم در اقدامی خودجوش و فرهنگی حرکتی را برای زنده کردن بازی‌های کودکی آغاز کرده‌اند. گفت و گویی صمیمانه‌ با این فعال فرهنگی و اجتماعی انجام داده‌ایم که در ادامه شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

خودتان معرفی کنید

آرش زمانی اهل و ساکن روستای گورزانگ،( روستایی در دهستان بندزرک شهرستان میناب) فعال اجتماعی محیط زیستی و تسهیلگر امور معیشتی در حوزه شرق استان  که از سال ۹۳ فعالیت خود را با انجمن نگاهبانان جلگه میناب ( نجم) به صورت منسجم شروع کردیم .

از تاسیس موسسه بگویید و چه شد به فکر تشکیل آن افتادید ؟ تا به حال چه فعالیت هایی انجام داده اید ؟

موضوع فعالیت ابتدا به ساکن آب بود و بحران آب میناب و چالش های آن را پیگیری کردیم و بعد از آن در بحث محیط زیستی و حفظ تالاب بین المللی شورشیرین میناب با طرح های جایگزینی برای معیشت پایدار حاشیه نشینان تالاب به جهت کنترل قاچاق سوخت و دیگر کالاها اقدام کردیم.

در سال ۹۵ به شکل رسمی فعالیت خود را با مطالبه حق آبه دشت میناب شروع و گام به گام برای احقاق حقوق باغداران فعالیت کردیم

همچنین NGO نگاهبانان جلگه میناب ( نجم) در سال ۹۷ با انجمن دامون از تهران جهت فعالیت در حوزه معیشت جامعه روستای قرارداد همکاری بست.

از دیگر اقدامات انجام شده در حوزه تالاب شور شیرین میناب ، بندرگاه تیاب و کرگان شروع فعالیت جهت ایجاد مشاغل پایدار و جایگزین مشاغل کاذب همچون سوخت و قاچاق کالا است.

بعد از آن و با طی مسیر و موفقیت بیشتر قرار دادی بین ۵ نفر از فعالین انجمن نجم با سازمان SGP و آن هم در زمینه توانمند سازی جامعه محلی علی الخصوص زنان سرپرست خانوار بستیم

سال ۹۸ با طرفیت سازمان جهاد دوره آموزش تسهیلگری در دانشکده فنی برگزار شد که چند نفر از اعضای انجمن به عنوان تسهیلگر آموزش دیده و وارد جامعه محلی شده و شروع به فعالیت کردند .

در بخث اجتماعی و فعالیت های فرهنگی، جشنواره های آیینی برگزار کردیم که در تابستان با نام انبه یاسمین ، بهار جشنواره بازی های بومی محلی و در اسفند جشنواره مغیوار و شهریور جشنواره  مغ و مشتا فعالیت دارند 

هدفتان از احیای بازی‌های بومی چه بود؟

در درجه اول هدفم فاصله گرفتن کودکان و نوجوانان از فضای مجازی و تعادل بخشی بین بازی‌های سنتی و بدنی با بازی‌های فکری و مجازی بود و بعد ترویج فرهنگی که در پشت این بازی‌ها وجود دارد و ما می‌توانیم آن را در جامعه رونق دهیم .همواره در این فکر بودم که بازی سنتی و بومی منطقه‌مان را در سطح ملی و جهانی معرفی کنم؛ به‌طوری‌که کودکان با آن آشنا باشند و بازی را انجام دهند.

بازی‌های بومی-محلی پر از آداب و دستور العمل‌های زند گی است که در قالب بازی، چه در دوران کودکی و نوجوانی و چه بزرگسالی قوانین زندگی را به بازی کننده‌ها آموزش می‌دهد .خوشحالم که در این حرکت فرهنگی نقشی دارم.

شما این اقدام را به صورت رسمی نیز دنبال کردید، تاکنون چه بازی‌هایی ثبت کرده‌اید؟

بله. بازی‌های بومی محلی که با همکاری اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری و انجمن بازی‌های بومی محلی هرمزگان سال ۹۴ به ثبت آثار ناملموس کشوری رسید؛ از جمله بازی «دَرا»، «بازی رَمازا» و  بازی «رزمی بزمی رَحمونیا» بود.

از طریقه‌ی انجام این بازی‌ها برایمان بگویید.

در بازی رزمی بزمی رحمانیا، دایره‌ای زده می‌شود و تعدادی از ۱۲ نفر به بالا {عدد زوج} دو به دو با هم چوب بازی می‌کنند. این بازی مراحل مختلفی دارد که اول با حرکت نمادین پشت سر هم وارد میدان می‌شوند، حلقه می‌زنند و با هم دست می‌دهند؛ سپس چوب‌های خود را می‌چرخانند و بعد چوب‌ها را به هم می‌زنند، مانند کلاغ پر ( اخ کوجو ) چوب بازی می‌کنند – و نهایتا روی زمین غلت می‌زنند و بازی تمام می‌شود. رحمانیا، گروهی مبارز و مدافع بودند که کدخدا در روستاهای اطراف این افراد را داشتند که مراقب باشند و معمولا برای خودنمایی و آماده‌سازی بدنی این رقص چوب را انجام می‌دهند.

در بازی «رمازا» – دو تیم تشکیل می‌شود و شرایط بازی این است که یکی از پاها را با دست بگیرند و قفل کنند که رقیب نتوانند دست را از پا جدا کنند و اگر بیفتند و دست از پا جدا نشود باز می‌توانند به بازی برگردند. نماینده تیم باید خود را به خط پایان برساند و بقیه باید مراقب باشند که تیم حریف آن را نیندازد.

بازی درا– بسته به تعداد دَر یا خانه‌ای که درست می‌شود، نفرات اضافه می‌شوند و می‌توانند ۶ – ۸ – تا ۱۰ نفر بازی انجام شود . تعدادی، خط‌ها را نگه می‌دارند و تعدادی از «دَرا» داخل می‌روند تا به خط پایان برسند و دوباره به جای اول برگردند.

چطور بازی‌ها و اصالت آن را پیدا کردید‌؟

با توجه به توان جامعه محلی بسیاری از بازی‌ها را خود مردم روستا به ما آموزش دادند . بعضی از قواعد و قانون‌ها در جای جای شهر میناب متفاوت است که نیاز است داده‌های جامعه محلی را جمع‌آوری کرده و دستور العمل کامل و جامعی از آن در بیاوریم. 

گستره بازی‌ها  شامل چه مناطقی از هرمزگان می‌شود؟

با توجه به مرکزیت بازی‌ها میناب یا موغستان به عنوان اولین سکونتگاه های منطقه جنوب کشور و شرق استان همه فرهنگ جامعه اطراف منطقه میناب ، هرمز ، آنامیس ، اورگانا ، مغ ستان و یا هر نامی که در طول تاریخ بر روی این سرزمین گذاشته شده است را فرا گرفته است . اینجا مهد تمدن است و تمامی مناطق اطراف به نوعی با فرهنگ میناب در آمیخته است

برای زنده نگه داشتن و اشاعه آن چه اقداماتی انجام داده‌اید؟

در فضای مجازی انجمن فرهنگی، هنری، ورزشی و معیشتی میناب را با حضور بیش از یک هزار و 350 عضو تشکیل دادیم. تاکنون فعالیت‌های فرهنگی، محیط زیستی و اجتماعی از جمله جشنواره‌های مختلف را در طول سال انجام داده‌ایم. در همین راستا دومین جشنواره آیینی بازی‌های بومی-محلی را اردیبهشت ماه  سال جاری در روستای گورزانگ برگزار کردیم. این جشنواره آخرین بار سال 92 برگزار شده بود؛ دوباره آن را احیا کردیم که با استقبال خیلی خوب اهالی همراه بود.

آیا تشکیلات رسمی برای ساماندهی علاقمندان به ورزش و بازی‌های بومی محلی ایجاد کرده‌اید؟

خیر. در حال حاضر هیچ تشکیلات ثبت شده‌ای برای علاقمندان به بازی‌های بومی محلی ایجاد نشده است اما در هیئت بازی‌های بومی-محلی تصویب و مصوب شده که به صورت رسمی برگزاری این بازی‌ها به دبیرخانه جشنواره آیینی و زیر نظر فعالین اجتماعی قرار گیرد.

استقبال مردم چطور بوده است؟

استقبال بسیار خوب بود. از کودکان تا پیرمردان، همه علاقه‌مندان و حضور دارند. این اقدام نوستالژی بزرگترها  و جایگاهی برای تخلیه انرژی کودکان شده است. همه تشنه بازی و شادی هستند و با توجه به فضایی که ما در روستا در اختیار داریم، بچه‌ها هر زمانی که بیکار باشند می توانند بازی کنند. این روزها یک تحول اجتماعی ایجاد شده است. در حال حاضر با توجه به شدت گرما ساعتی از عصر به بازی‌های ساحلی،  تمرینات رزمی و … مشغول می‌شوند. این فرهنگ کم کم در حال جا افتادن است تا از ظرفیت روستا برای توانمندسازی بچه‌ها استفاده کنیم. در واقع  برگزاری دومین جشنواره بازی‌های بومی محلی گام مثبتی بود و جای بسی خوشحالی و امیدواری است.

چه سخنی با مسوولان دارید؟

یک کلمه، مسئولان باید نگاه‌شان را تغییر دهند و به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی بیشتر توجه کنندو  ببینند که منِ فعال اجتماعی جامعه محلی چه نیازهایی دارم.

حرف آخر

صادقانه بگویم که اگر مسوولین محترم همراهی خوبی داشته باشند، یکی از بهترین باشگاه‌های منطقه را با بهترین ظرفیت‌ها برای کودک تا جوانان در روستای گورزانگ تشکیل می‌دهیم.

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!