دسته: داستان
معرفی کتاب : اسرار قاطعیت
نویسنده : گیل لیندن فیلد

بیاموزید چگونه حق خود را بگیرید
در بیشتر اوقات فقط به این دلیل که فکر میکنیم قاطع بودن اشتباه است قاطع و محکم نیستیم. این نوع افکار از کودکی در ذهن مان ریشه دوانده و در ارزشهای فرهنگی مان جای گرفته است.
دلیل اکثر مردم برای عدم قاطعیت این است که فکر میکنند به زحمتش نمی ارزد واقعیت زندگی مدرن این است که هر فردی با موقعیتهای احاطه شده است که بالقوه برای عزت نفس مضراست.
اغلب افراد غیر قاطع، خیلی راحت عبارت “نه” را به عنوان پاسخ می پذیرند. در جامعه ما آگاهی رو به رشدی وجود دارد که اینگونه رفتارها حقوق جمع کثیری را به خطر میاندازد. بنابراین اولین کارمان باید برنامهریزی درباره ذهنمان از طریق جایگزینی افکار و عقاید مثبت با ارزشها و افکار قدیمی غیر قاطعانه باشد .
در این کتاب نویسنده تجربیاتش را از دورههای آموزشی قاطعیت در گروه های گوناگون طی شش سال نگاشته است . در کتاب با سخنان و ضرب المثل های مختلفی روبرو خواهید شد که نویسنده معتقد است که تکرار سخنان و ضرب المثل های مناسب روش سودمندی برای دستیابی به تغییرات است.
قاطعیت نوع خاصی از رفتار را توصیف میکند . قاطعیت در واقع به ما کمک میکند تا بدون اینکه رفتاری منفعلانه و تهاجمی داشته باشیم بتوانیم نیازها، خواسته ها و احساساتمان را برای دیگران صریح و آشکار و با اطمینان و بدون هیچگونه سو استفاده از حقوق انسانی آنان بیان کنیم.
اگر حقوق خود را برای قاطع بودن نپذیرید، کسب مهارت های مفید دیگر بسیار سخت خواهد بود. آموزش قاطعیت درمان تمام مشکلات نیست، اما به ما کمک میکند تا با خود صادق باشیم. افراد قاطع به طور کلی دارای اعتماد به نفس و آرامش هستند و از اینکه خودشان هستند بسیار راضی می باشند. آنان به نقاط قوت و ضعف خود آگاهند و از خطر کردن نمیترسند و میدانند که با این کار ممکن است مرتکب اشتباهی نیز بشوند. آنان می آموزند موقعیتهای خود را با استعدادهای خود بسنجند نه اینکه خود را همیشه با دیگران مقایسه کنند.
این کتاب هم برای زنان و هم برای مردان نگاشته شده و جنسیت خاصی را به مخاطب خود قرار نداده است . خوشبختانه زنان مدتهاست این آگاهی را یافتهاند که لازم است در زندگی روشهای قاطعانه تری به کار ببرند.
کتاب اسرار قاطعیت یک رفیق واقعی برای آنانی است که می خواهند به توانایی های بالقوه شان پی ببرند.
پروانه بیابانی

پروانه بیابانی متولد سال ۱۳۰۵ در بندرعباس است وی یکی از معروفترین شاعران خطه هرمزگان می باشد . تحصیلات ابتدایی خود را در این شهر به پایان رساند اگر چه ازدواج زود رس امکان ادامه تحصیلات را به وی نداد اما از همان جوانی روح ظریف و پر احساسش کلمات را برای ابراز تفکراتش به بازی می گرفت
خانم بیابانی چگونگی شاعر شدنش را اینچنین بیان می کند :
در دوران کودکی رسم بر این بود که بچه ها را به مکتب خانه می فرستادند . من نیز در آنجا علاوه بر فراگرفتن قرآن ، به شعر و ادب و داستان علاقه مند شدم تا جاییکه در سن ۸ سالگی کتابهای (یوسف و زلیخا) و (خرم زیبا) را مطالعه کردم . دقیقا از آن دوران به بعد سرودن شعر را آغاز کردم .
بیابانی گرچه سبک کهن را در شعرش دارد ولی روح نو گرای او کلمات را آنقدر صمیمی و با باورهای امروز نزدیک می کند که فراموشمان می شود که در سبک کهن سیر و سلوک می نماییم
وی غزلیات ، دوبیتی ، مثنوی و رباعی های زیادی را سروده است .
نمونه ای از اشعار :
خوشا از عشق تو سرشار بودن
به یادت تا سحر بیدار بودن
طبیبم گر تویی دارم تمنا
همیشه لذت بیمار بودن
خوشا در نیمه شبها با تو بودن
به وصفت این دوبیتی ها سرودن
خوشا دروازه های رحمت تو
به روی هر خطاکاری گشودن
خوشا از عشق تو دیوانه بودن
به آن دیوانگی افسانه بودن
خوشا ای مشعل جاوید هستی
به پیش درگهت افسانه بودن
سولماز سبزی

سولماز سبزی متولد آبان ماه ۱۳۶۳ در آباده ی شیراز است . از کودکی در بندرعباس بزرگ شد و تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور بندرعباس به پایان رسانید.
سبزی از ابتدای تشکیل انجمن غزل هرمزگان با اعضا همکاری کرد و جز یکی از مهم ترین اعضای انجمن دوشنبه محسوب شد. خواندن شعر او همیشه زیبا و تاثیر گزار بوده است.
او از قافیه بهترین استفاده را برای ردیف می برد به طوری که قافیه و ردیف در شعر های سبزی جدا نشدنی و به جا می آیند. شعرهایش واقعیتی خیال انگیزند و همین ویژگی او را جز غزلسریان موفق استان به حساب می آورد.
گرچه در ساحل خود شعر فراهم دارد
قشم طوفان زده انگار تو را کم دارد
موج ها در تب و تابند و تو را می خواهند
چشمشان خیره که دستان نو مرهم دارد؟
و عجیب آنکه جزیره به تو می اندیشد
او دلی مثل تو و مثل همین ماهی ها
بر خلاف تو ولی چهره در هم دارد
کاش می شد که بیایی به طوافم آخر
اشک هایم چه کم از چشمه ی زمزم دارد ؟
قایق و اسکله و ماهی و دریا جمعند
قشم غیر تو ، ببین هر چه بخواهم دارد
هاجر مهدی حسینی

هاجر مهدی حسینی در سال ۵۲ در شهرستان میناب و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش از مداحان و ذاکران امام حسین بود و در همین راستا شعرها و نوحه هایی مذهبی می سرود. سرودها و نواهای پدر، تاثیرگذارترین اتفاق در زندگی شاعرانه اوست. تحصیلات خود را تا متوسطه در زادگاهش گذراند و برای تحصیل در رشته علوم اجتماعی وارد تربیت معلم فاطمه الزهرا بندرعباس شد.
انس او با سعدی و حافظ باعث شد که او در جوانی با زبانی محکم به شعر بپردازد به طوری که میتوان او را در زمره یکی از غزلسرایان زن موفق استان هرمزگان به حساب آورد.
مهدی حسینی یکی از اعضای انجمن غزل هرمزگان و یکی از کسانی است که انجمن دوشنبه ها را همراه با چند تن از اندیشانش بنا نهاد. آثار او در کتاب ها و مجلات محلی و کشوری به چاپ رسیده است. تاثیرپذیری او از بهمنی در غزل خاصه غزلهای تغزلی و عاشقانه به خوبی مشخص است.
او شاعری است که زنانه در شعر زندگی می کند. اگرچه زبان شعرش در ابتدا به دلیل مانوس بودن با آثار قدما ، کهنه به نظر می آمد اما اکنون با زبانی به روز شعر میسراید و بنا به این تغییر فضای شعر و محتوای کلامش نیز تغییر کرده است.
درد شعر او اکنون زنانه و مادرانه است . عشق در اجتماعش رخ می دهد. به طوری که مخاطب باور میکند که اتفاقات درون شعرش مسائل زندگی شاعر است.
او دارای مقام هایی در جشنوارهها و کنگرههای شعر است . از جمله: مقام دوم جشنواره خلیج فارس هندیجان در سال ۸۹ ، مقام دوم جشنوارههای حوزه هنری در بندرعباس، مقام دوم شعر دفاع مقدس ، برگزیده شعر فجر استانی و غیره …
نخستین مجموعه شعر هاجر مهدیحسینی با عنوان «عکسی شبیه من خبر روزنامههاست» از سوی انتشارات فصل پنجم منتشر شد.
مهدیحسینی درباره این مجموعه شعر گفت: «عکسی شبیه من خبر روزنامههاست» شامل تعدادی از غزلهای من به همراه چند رباعی و دوبیتی است که طی بازه زمانی ۱۰ سال گذشته سروده شدهاند.
وی افزود: این شعرها اغلب از درونمایه اجتماعی، عاطفی و مذهبی و آیینی برخوردارند.
این شاعر درباره فضا و زبان غزلهایش توضیح داد: حال و هوای این شعرها با یکدیگر متفاوتند، اما آنچه در اغلب این شعرها و بهویژه غزلها دیده میشود، پایبندی به همان ساختار کلاسیک غزل است، البته در برخی شعرها زبان مدرنتر و جدیدتری را بهکار گرفتهام.
مهدی حسینی در توضیح معیار گزینش شعرهای این مجموعه گفت: شعرهای این دفتر از یک بازه زمانی ۱۰ ساله انتخاب شدهاند، اما در انتخاب آنها سعی کردهام متناسب با شرایط، فضای شعرها به زمان حاضر نزدیکتر باشند.
نمونه ای از اشعار او :
ای حواشی مرا تنها تو راز
ای دو چشم شاعرت مهمان نواز
واژه ها را می کند همبازیت
چشمهای مست از خود راضی ات
واژه هایت حرف حرف آبادیند
چشمهایت شعر مادرزادیند
ای تلاش سال های رنج من
ای مسیر نقشه های گنج من
دزد دریایی شبی در خواب شد
نقشه یک عمر او بر آب شد
ای نفس هایت حلال زندگی
تا تو هستی خوش به حال زندگی
زندگی من توی مرگم تویی
دفتر عمر چهل برگم تویی
گونه هایم خاک باران خورده اند
شعرهایم روی دستم زده اند
من نمیگویم سزایم این نبود
تهمت عشق شما سنگین نبود
محبوبه اسماعیلی

محبوبه اسماعیلی شاعر، پژوهشگر و ادیب خوشسخن هرمزگان در مهر ماه ۱۳۶۰ در خانوادهای فرهنگی و ادبدوست به دنیا آمد. سرودن شعر را از ۱۳ سالگی شروع کرد و یک سال بعد در مسابقات دانشآموزی مقام دوم استانی را به دست آورد. همین موفقیت، عاملی بود برای روی نهادن حرفهای او به دنیای شعر و شاعری. اسماعیلی از سال ۱۳۷۹ که تحصیل در دوره کارشناسی ادبیات فارسی را آغاز کرد، با استقبال شاعران برتر هرمزگان مواجه گشت و سالهای پیاپی موفق به کسب مقامهای متعدد در زمینه شعر شد؛ از جمله: مقام اول شعر دانشجوی شیراز، مقام اول شعر استانی هرمزگان، مقام اول شعر عاشورایی استان، مقام اول شعر عاشورایی در حوزه هنر، برگزیده ششمین کنگره شعر جوان کشور، و برگزیده شعر زیر آسمان الوند همدان. از محبوبه اسماعیلی دو کتاب شعر به نامهای «تو اتفاق نیفتادهای، نمیفهمی» و «مراعات بینظیر» به چاپ رسیده است؛ همینطور، ایشان دارای مقالات متعدد تحلیلی ادبی و چند کتاب پژوهشی با عناوین: آشپزخانه سنتی هرمزگان، کهن الگوهای استان هرمزگان، نویسندگان کوچک روستای ما و اقلیم بومی در شعر شاعران هرمزگان میباشد. اسماعیلی چند مجموعه شامل غزل، ترانه و اشعار کودک نیز آماده چاپ دارد. ایشان هماینک با مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه پیام نور دبیر متوسطه دوم آموزشوپرورش میناب است. او در کارنامهاش، دبیری صفحه شعر هفتهنامه گامرون و سردبیری فصلنامه پژوهشی اورمزد و ویراستاری چندین کتاب پژوهشی را دارد.
در اینجا برای نمونه، غزلی از کتاب «تو اتفاق نیفتادهای، نمیفهمی» را میآوریم.
نقاش ذهن من! کمکم کن که پا شوم
دِینی شوم به حضرت شعر و اَدا شوم
فرصت به من بده که در این عصر، لااقل
تصویر آبدیدهترین نیزهها شوم
تیرِ مرا به زهر بیالود در کمان
از قید و بند بومِ تو باید رها شوم
داغی نشسته بر دلِ تاریخ اگرچه من
هفتاد و دو جراحت دل را دوا شوم
بر آن سرم که سر بسرایم به دست تو
تا انقلاب دیگری از کربلا شوم
***
دو رباعی زیر نیز از کتاب «مراعات بینظیر» این شاعر انتخاب شده است:
میخواست شبی به اعتقادم برسد
با این همه، باز ایستادم برسد
ناگاه مرا به دست ابلیس سپرد
این بار فقط خدا به دادم برسد
***
دریای جنوب را نگیرید از من
تأثیر غروب را نگیرید از من
این لحظه کنار ساحل گلشهریم
این لحظه خوب را نگیرید از من
***
کتاب «تو اتفاق نیفتادهای، نمیفهمی» مجموعهای است از غزلیات این شاعر جوان که انتشارات شالی آن را به چاپ رسانده است. نوبت چاپ اول پاییز ۱۳۹۱ و شمارگان آن ۱۰۰۰ جلد است.
***
کتاب «مراعات بینظیر» مجموعه رباعیات محبوبه اسماعیلی است که به همت انتشارات دارالتفسیر قم چاپ شده است. نوبت و سال چاپ کتاب، اول/ ۱۳۹۱ و شمارگان آن ۲۰۰۰ جلد است.
امینه دریانورد
شاعری از جنس دریا

او متولد ۱۳۵۵ در درگهان قشم است. تحصیلات را در رشته مردمشناسی در قشم به پایان رساند و در اداره ارشاد اسلامی درگهان قشم مشغول به شد . وی هم اکنون رئیس اداره کتابخانه عمومی قشم است.
زندگی در کنار دریا و اسکله باعث بروز ذوق و قریحه ی شعری اش شد. به طوری که کاملا مشخص است او با دریا و عناصرش در شعر زیسته است. در نگاه او به طبیعت و بویژه به دریا، آب ، قایق و … کاملا تغزلی و شاعرانه است
امینه دریانورد همواره از بهمنی به احترام یاد کرده است و با خضوع او را استاد تاثیر گذار و البته استاد تمام نمای غزل معاصر می دادند.
درون مایه اشعارش بیشتر تغزلی و اجتماعی است . در شعرش اندیشه موج می زند . این فلسفه همیشه عمیق بوده و انسان را مجبور به تفکر میکند
شعر در او زنانه است . شعر زنانه ای از جنس دریا. همین ویژگیها باعث شد که دریانورد در زنان شاعر هرمزگان جزء یکی از بهترین ها باشند. او در چندین جشنواره و کنگره ملی شرکت کرده که حائز مقام آنها بوده است.
برگزیده کنگره چهارم شعر و قصه جوان بندرعباس
برگزیده جشنواره شعر شب های شهریور تهران در سال ۸۸
برگزیده جشنواره شعر دفاع مقدس سال ۸۸
نمونه ای از اشعار او
برقص تا که برقصد تمام من با تو
ببین به تجربه من خسته می شوم یا تو
من و تو لنج به ساحل نشسته ایم برقص
خیال کن که منم، من غریق و دریا تو
چه ناگهانی از این اتفاق شیرین تر
مرا که راه نجاتی نمانده، اما تو
دوباره آبی و آرام می شوی فردا
و هم جزیره چه زیباست این که فردا تو
کنار اسکله لنگر گرفته باشی و من
بپرسمت که چه کردی، چه کرده ای آیا تو ؟
که من منی که به ساز زمانه رقص نکرد
چه بی مضایقه رقصید با تو – تنها تو
معرفی کتاب: چهار اثر فلورانس اسکاول شین
موضوع : موفقیت دسته بندی: روانشناسی

چهار اثر فلورانس اسکاول شین برای کسانی که به دنبال آرامش هستند ، برای کسانی که خشم و اندوه تمام وجودشان را فرا گرفته کسانی که شفا برایشان غیر قابل باور است ، کسانی که هنوز نمی دانند چه چطور آرزو کنند، کسانی که هیچ حرفی در زندگی ندارند نوشته شده است .
این کتاب یکی از پر خواننده ترین کتاب های دنیا محسوب میشود که در چهار بخش مختلف : بازی زندگی و چگونگی آن، کلام تو عصای جادویی توست، در مخفی کامیابی و قدرت کلام نوشته شده است که هر یک از این بخش ها درس هایی عمیق از زندگی را داراست.
این نویسنده آمریکایی با لحنی صمیمی و ساده با خواننده ارتباط برقرار میکند و او را جذب میکند به شکلی که مخاطب وقتی شروع به خواندن کتاب میکند نمیتواند از ادامه آن دست بکشد.
چهار اثر راهنمای کاملی برای یادگیری نحوه ی تبدیل شکست به پیروزی ، عدم رفاه به کامیابی، ترس به ایمان و عصبانیت و خشم عشق است .
در آثار این نویسنده قدرت بخشی ذهنی فوق العاده برای همه افراد به خصوص زنان نهفته است. در بخش نخست این کتاب درباره بازی زندگی و چگونگی آن است شما با این اصل آشنا میشوید که زندگی جنگ نیست، بلکه یک بازی است و برای پیروزی در این بازی باید از معنویت آگاهی پیدا کرد و نیروی خیال را تقویت نمود.

زیرا انسان هرچه را در خیال خود تصور کند دیر یا زود در زندگیش نمایان می شود. این کتاب به مخاطب چگونگی بردن و بازی زندگی را از طریق تفکرات مثبت و همسو شدن با جریان سرنوشت آموزش می دهد.
برشی از کتاب
ایمان بدون شهامت محکوم به فناست .
آنان که چشم به یاری خدا دارند، دوباره قدرتمند خواهند شد. آنان همچون عقاب پرواز خواهند کرد، خواهند دوید و خسته نخواهند شد. راه خواهند رفت و ضعیف نخواهند شد .
اگر قصد دارید شروع به خواندن کتاب های انگیزشی کنید این کتاب میتواند آغاز خوبی باشد
معرفی کتاب : زنان خردمند نغمه افسردگی سر نمیدهند
نویسنده: لوئیز ال . هی موضوع: مدیتیشن، مثبتنگری و شفای روانی

در بخشی از کتاب می خوانید : هوش من در حال افزایش است. من تعلیم پذیر هستم. هر روز آگاهی ام را کمی بیشتر به سوی خرد الهی درون خویش پیش می برم. از اینکه سرحال و شاداب هستم خوشحالم و به خاطر خوبی هایی که به سوی من می آید سپاسگزاری می کنم. زندگی برای من یک درس است . مثل یک کودک ، هر روز ذهن و قلبم را به سوی محیط جلب می کنم تا بینشها، مردم، دیدگاهها و راههای جدید را برای درک چیزهایی که در درون و اطراف می گذرد کشف کنم. ذهن انسان ای من ممکن نیست که این را در ابتدا متوجه شود . به نظر، هوش به مقدار زیادی عشق و شکیبایی نیاز دارد. مهارت های روحی ام واقعاً به من کمک می کند تا همه تغییرات را در این مدرسه باورنکردنی زندگی که اینجا روی این سیاره خاکی است راحت تر احساس کنم.
زنان خردمند کتابی است از عقیده هایی که اندیشه خلاق ما را می آراید . به ما فرصت میدهد تا راههای مختلف و متنوعی را که به وسیله آنها میتوان به تجربیات و رویدادهای زندگی مان رسید، ببینیم و بشناسیم.
ما و اندیشه ای پاک و خالص وارد این جهان شدیم تا با خرد درونی خویش ارتباط برقرار سازیم. وقتی بزرگ می شویم ترس و محدودیت ها را از اطراف خودمان می زداییم و در این هنگام که به بلوغ رسیده ایم، از اعتقادات منفی و نظرهای دشواری پر شده ایم که حتی خود از آنها اطلاع نداشته ایم. بنابراین تلاش میکنیم تا زندگی خویش را بر فراز این اعتقادات غلط و منفی بنا کنیم و رویدادها و تجربیات مان را بر اساس آنها رقم بزنیم.
نویسنده کتاب میگوید وقتی شروع کردم به رفتن در مسیر زندگی و نظر تازه مجبور بودم که با چیزهای سختی که شنیده بودم مبارزه کنم. هرچه بیشتر اعتقادات خود را در ارتباط با عقیده های تازه آزمایش کردم، بیشتر فهمیدم که چه چیزهای بد و نگران کننده در زندگی اعتقاد داشته ام. و وقتی رها کردن مفاهیم کهنه و منفی را از خود شروع کردم زندگیم به سوی بهتر شدن تغییر کرد. هر جایی از این کتاب را که می خواهید باز کنید و بخوانید. در هر صفحه پیام کاملی را در برابر خود میبینید. شاید چیزی در مقابلتان ظاهر شود که به آن معتقد هستید و شاید هم مخالف آن بوده و نهی اش کنید . به هر حال این بخشی از فرآیند پرورش یافتن و تغییر کردن است. شما در امنیت کامل هستید و همه چیز خوب است. شما دانش آموز زندگی خود هستید و به آن عشق بورزید.
نان
میناب ، استان هرمزگان ، سال هزارو سیصد و شصت یا حتی دورتر – خانه پدر بزرگ

هر روز صبح سر ساعت شش صبح ، آفتاب زده یا نزده ؛ زﻧﯽ ﺳﯿﺎه ﭼﺮده و ﻻﻏﺮ، دﺳﺖ ﭘﺴﺮﮐﯽ ﻣﻮﻓﺮﻓﺮی را ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ و ﭘﺎی ﭘﯿﺎده
از آن ﻃﺮف ﺷﻬﺮ،از ﺑﺮ رودﺧﺎﻧﻪ و ﺑﺎﻏﺎت راه ﻣﯽ اﻓﺘﺎد ﺗﺎ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ارﺑﺎب و ﺑﯽ ﺑﯽ .
ﻣﯽ آﻣﺪ دم اﯾﻮان ،روی ﭼﻬﺎرﭘﺎﯾﻪ ای ﭼﻮﺑﯽ ﻣﯿﻨﺸﺴﺖ ،ﺑﺴﺎط اش را ﭘﻬﻦ ﻣﯿﮑﺮد و ﺗﻨﺪ و ﺗﻨﺪ ﺑﺎﺳﺮﻋﺘﯽ ﮐﻪ از آن ﻫﯿﮑﻞ ﻧﺤﯿﻒ و
ﻻﻏﺮ ﺑﻌﯿﺪ ﺑﻮد؛ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎن درﺳﺖ ﻣﯿﮑﺮد .ﭘﺴﺮک ﭼﻬﺎر ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﻢ وردﺳﺘﺶ ﺑﻮد ،ﮔﺎﻫﯽ آب ﻣﯽ آورد ،ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺗﻐﺎر ﺳﻨﮕﯿﻦ
ﺳﻔﺎﻟﯽ را .
ﺧﻤﯿﺮ ﮐﻪ آﻣﺎده ﻣﯿﺸﺪ ،ﺗﺎﺑﻪ ﭼﺪﻧﯽ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ را روی ﭼﺮاغ ده ﻓﺘﯿﻠﻪ ﻣﯿﮕﺬاﺷﺖ و ﻣﻨﺘﻈﺮ داغ ﺷﺪن ﺗﺎﺑﻪ ،ﺧﻤﯿﺮ را ﺑﺎزی ﻣﯿﺪاد .
ﺑﻌﺪ ﺷﺮوع ﻣﯿﮑﺮد ﺑﻪ ﻧﺎن ﭘﺨﺘﻦ و ﻣﻦ از ﮔﻮﺷﻪ اﯾﻮان ﯾﺎ ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮه ﺑﺎ ﭼﺸﻤﻬﺎی ﺧﻮاب آﻟﻮد و ﺣﯿﺮت زده ،ﻣﯿﺪﯾﺪم ﮐﻪ
ﭼﻄﻮر و ﺑﺎ ﭼﻪ ﻣﻬﺎرﺗﯽ اﻧﮕﺸﺘﻬﺎی ﻻﻏﺮ و ﺳﯿﺎه ﭼﺮده اش را ﻓﺮو ﻣﯿﮑﻨﺪ داﺧﻞ ﺗﻐﺎر ﺳﻔﺎﻟﯽ و ﻣﺸﺘﯽ ﺧﻤﯿﺮ در ﻣﯽ آورد وﺗﺎﻻﭘﯽ
ﻣﯽ اﻧﺪازد روی ﺗﺎﺑﻪ داغ و در ﻋﺮض ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﺎ اﻧﮕﺸﺘﻬﺎی ﺗﺮ وﻓﺮزش آﻧﺮا ﻧﺎزک ﺗﺮ از ﻧﺎن ﻟﻮاش ﭘﻬﻦ ﻣﯿﮑﻨﺪ ،ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﺎن

ﺳﺮﻋﺖ ،از ﻇﺮف ﮐﻮﭼﮑﯽ ﮐﻤﯽ روﻏﻦ ﺣﯿﻮاﻧﯽ ﺑﺎ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺷﻘﯽ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪ روی ﻧﺎن و ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﯽ روﯾﺶ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ و بعد چند قطره مهیاوه که بوی ﺗﻨﺪ ﺧﺮدل و ﻣﺎﻫﯽ ﻣﯿﺪاد ،روﯾﺶ ﻣﯿﭙﺎﺷﯿﺪ ،ﻧﺎن و روﻏﻦ و ﺗﺨﻢ ﻣﺮغ و ﻣﻬﯿﺎوه در ﻋﺮض ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ روی ﺗﺎﺑﻪ ،ﺟﻠﺰ و وﻟﺰ ﮐﻨﺎن ﺑﻪ ﻣﻌﺠﻮﻧﯽ ﺧﻮﺷﻤﺰه و اﺷﺘﻬﺎ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯿﺸﺪ .زن دﻫﻬﺎ ﻧﺎن ﻫﻤﯿﻨﻄﻮر ﭘﺸﺖ ﻫﻢ ﺑﯽ ﻟﺤﻈﻪای درﻧﮓ ﻣﯽ ﭘﺨﺖ .ﻧﺎن “ﺗﻮ ُﻣﺸﯽ” ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ای ﮐﺎﻣﻞ ،ﺑﺎ ﻃﻌﻤﯽ ﺟﺎدوﯾﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﺮا ﻣﯿﺒﺮد ﺑﻪ آﻧﺴﻮی درﯾﺎ ﻫﺎ ،ﺑﻪ ﺳﺮزﻣﯿﻨﻬﺎی اﺳﺮار آﻣﯿﺰی در ﮔﺮم ﺗﺮﯾﻦ و ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﺎط دﻧﯿﺎ.
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐﻪ ﺑﺎ اﺷﺘﻬﺎ ،ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ “ﺗﻮ ُﻣﺸﯽ” ﻫﺎ را ﻣﯿﺒﻠﻌﯿﺪم ،ﺑﻪ زن و ﮔﯿﺴﻮان ﺳﯿﺎه ﻣﺠﻌﺪش ،دﺳﺘﻬﺎی ﭼﺎﺑﮏ و ﺣﺮﮐﺎت رﻗﺺ
ﻣﺎﻧﻨﺪش ﻫﻨﮕﺎم ﭘﺨﺘﻦ ﻧﺎن ﻧﮕﺎه ﻣﯿﮑﺮدم.
ﮔﺎه ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﮐﻨﺎرش و ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﯾﺎدم ﺑﺪه ﭼﻄﻮر ﻧﺎن ﺑﭙﺰم!ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪ ﺑﯿﺼﺪا و ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ای روﺳﺘﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
دُﺧﺖ ﺑﯽ ﺑﯽ ،ﺗﻮ ﻧﺎ ُﺗﻨﯽ .دَ س خو اﺳﻮزﻧﯽ! (دﺧﺘﺮ ﺑﯽ ﺑﯽ ،ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ دﺳﺘﺖ رو ﻣﯿﺴﻮزوﻧﯽ !)
ﺑﻌﺪ اﺻﺮار ﻣﺮا ﮐﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪ ،ﭼﺸﻤﮑﯽ ﻣﯿﺰد و ﻣﯿﮕﻔﺖ :
َﺗﻤﻦ ﮐﻪ ﺑﻮ ،ﺑُﺪُ ﯾﺎدت َادَم
( ﺗﻤﻮم ﮐﻪ ﺷﺪ ﺑﯿﺎ ﯾﺎدت ﻣﯿﺪم) ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﭘﺨﺖ ﻧﺎﻧﻬﺎ ،ﺑﺎ ﮐﻤﮏ زن ،آﻫﺴﺘﻪ آﺧﺮﯾﻦ ﺗﮑﻪ ﺧﻤﯿﺮ را روی ﺗﺎﺑﻪ ﻧﯿﻢ ﮔﺮم ﭘﻬﻦ ﻣﯿﮑﺮدم ،اﻣﺎ ﺑﻪ آن ﻧﺎزﮐﯽ و ﯾﮑﺪﺳﺘﯽ در ﻧﻤﯽ آﻣﺪ ﮐﺞ و ﮐﻮﻟﻪ و ﮐﺖ و ﮐﻠﻔﺖ ﻣﯿﺸﺪ؛ زن اﻣﺎ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪ ﺗﺸﻮﯾﻘﻢ ﻣﯿﮑﺮد:
ﺟﯽ ولله ! ﮐُﺮﺑُﻦ دﺳﺘﺖ .دﺧﺖ ﺑﯽ ﺑﯽ ! (آﻓﺮﯾﻦ ! ﻗﺮﺑﻮن دﺳﺘﺖ .دﺧﺘﺮ ﺑﯽ ﺑﯽ !)
– ﻧﻪ ﺧﺮاب ﺷﺪ !
ُﻧﻢ ﺧﺪا ! ﺑﺮﮐﺖ ﺧﺪا َﻣﮕَﻪ ﺧﺮاب ﺑﻮ ﮐﻪ ﺧﺪا ﻏﻀﺐ ﻣﻮ َاﮐُﻦ.ﻣﺎﺷﺎلله !
( ﺑﺮﮐﺖ ﺧﺪا رو ﻧﮕﻮ ﺧﺮاب ﺷﺪ ﺧﺪا ﻗﻬﺮش ﻣﯿﮕﯿﺮه!) ﺑﻌﺪ ﻧﺎن ﻣﺮا ﺑﻪ ﺧﻮدم ﻣﯿﺪاد و ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﻣﺎدراﻧﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺑﺨﻪ ُﻣﻢ ﻧﻮش جنتِ
( .ﺑﺨﻮر ﻣﺎدر ﻧﻮش ﺟﺎﻧﺖ)
اﻣﺎ ﻣﻦ ﻧﺎن را ﻣﯽ اﻧﺪاﺧﺘﻢ روی ﺳﻔﺮه و ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﺮدم .
زن ﻧﻤﯿﺨﻨﺪﯾﺪ ﭼﻬﺮه اش ﮐﻤﯽ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﯿﺸﺪ ،ﻧﺎن را ﺑﺮﻣﯿﺪاﺷﺖ و ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ،ﻣﯿﮕﺬاﺷﺖ دﻫﺎﻧﺶ و ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐﻪ ﺑﺴﺎﻃﺶ را ﺟﻤﻊ
ﻣﯿﮑﺮد و دﺳﺖ ﭘﺴﺮک ﻣﻮﻓﺮﻓﺮی را ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ و از در ﺣﯿﺎط ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺑﯿﺮون ،زﯾﺮ ﻟﺐ دﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪ و ﺧﺪا را ﺷﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮد
معرفی کتاب: رمز کامیابی و شکوفایی
نویسنده آنتونی رابینز - ترجمه آزاد تویسرکانی

انگیزه اصلی چاپ و نشر این کتاب ، یاری رساندن به کسانی است که در حال سپری کردن دوران دشوار زندگی خود هستند و
می کوشند، معایب و فشارهای جسمی و روحی خود را با بردباری تحمل کنند. آنتونی رابینز قریب به ۲۰ سال از زندگی خود را وقف این امر کرد که به ما نشان دهد چگونه می توان نیروهای ویژه، استعدادها و توانایی های نرفته درونی را کشف و تکامل بخشید. هدف رابینز از نشر این کتاب این بود که بگوید شاید شما این توانایی را دارید که رویایی را که در زمانی در سر می پروراندید با استفاده از نیروهایی که در درون شما تحقق بخشید. نیرویی بر تمام تصمیمات حکفرماست. این نیرو احساس شما را نسبت به خودتان و افکار شما را در هر لحظه از زندگی تعیین می کند.
این نیرو همان نیروی ایمان است. ایمان می تواند رنگ چشم انسان را تغییر بدهد و حتی ضربان قلب را نیز تحت تاثیر قرار دهد. رابینز در جای دیگر میگوید نخستین گام گام برای تغییر در نوع زندگی این است که پیش از هر کاری خود را از قید عقاید منفی و تصورات باطلی که از گذشته بر جا مانده دور کنید. گذشته آینده شما نیست. مهم نیست دیروز چه کردید. مهم این است که هم اکنون و در این لحظه چه می کنید. برای رسیدن به هدف داشتن پشتکار و سماجت ارزشمند است .
اگر استوار ، راسخ و با پشتکار برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید و علاوه بر آن انعطاف پذیری لازم را داشته باشید سرانجام خواهید توانست به آنچه می خواهید دست یابید . به شرط آنکه این تصور را که راه چاره ای برای شما وجود ندارد ، خود دور کنید. زندگی همیشه ارزش آن را دارد که برای آن زنده بمانیم . همواره موهبت های بسیاری در زندگی وجود دارند که به جهت برخورداری از آنها میتوانیم شاکر و سپاسگزار باشیم . خداوند هیچگاه با ما سر دشمنی ندارد . اغلب آن جه او از ما میخواهد این است که در رویارویی با دشواری ها بردبار باشیم و پشتکار خود را از دست ندهیم .
رابینز می گوید: پیروزی، نتیجه تصمیمات صحیح و تصمیمات صحیح نتیجه کسب تجربه، و تجربه نتیجه تصمیمات غلط است .
با اتخاذ و هر تصمیم، شما در حقیقت سرنوشت خود را در دست می گیرید. این شمایید که فرمانروای ملک سرنوشت خود و ناخدای کشتی روح خود هستید. اگر واقعاً قصد دارید که یک تحول بزرگ در زندگی و شیوه آن به وجود آورید ، پس تصمیمات جدی بگیرید.