دسته: طعم گس شعر ، معرفی زنان شاعر هرمزگان
چند شعر کوتاه از لیلا طیبی

من،،،
آفتابگردانم!
وقتی خورشید من نباشد
دل به هیچ چراغ هرزهای نمیبندم!
پا به ماهست ذهنم،
خیالت را!
چه وقت کودک آمدنت؛
-پا به خانهام بگذارد؟!
آه،،،
ای سببِ دلتنگیهای من
کاش، از قاب عکس
بیرون میزدی!
بیکَس و کارم اما؛
به مهمانی گنجشکها،
دعوتم!
سنجاقکِ بازیگوش،
تصویرِ ماه را
مخدوش کرد…
برکه،،، از خشم لرزید!
ماه را؛ من بر میدارم،
و تو،
سبدی ستاره بچین
در وعدگاه به کارمان میآید!
شعر هفته – رها فلاحی

ماه که خوابید،
سوسوی ستارهها،
تنها دلخوشی آسمان شد.
***
شب، ستارهها میدرخشند،
اما چشمهای تو
دیدنیست!.
***
مداد رنگیهایم را،
رنگ به رنگ میکشم بر کاغذ…
مداد سیاه میخندد!
آه،،، دنیا به اندازه کافی سیاهست،
از تو بیزارم”…
گذری بر زندگی و اشعار بانو روژ حلبچهای شاعر کُرد عراقی

بانو “روژ محمد لایق حسن” مشهور به “ڕۆژ هەلەبجەای” در سال ۱۹۷۲ میلادی در شهر حلبچه به دنيا آمد و اکنون ساکن سلیمانیه، و معلم زبان کردی است.
وی که از نسل چهارم شاعران نوگرای کوردستان است، بیش از بيست سال، در زمينهی ادبيات کردی فعاليت دارد، و در دو دوره، برندهی جايزهی جشنوارهی گلاويژ شده است.
▪کتابشناسی:
– شبح رد پای يک اندوه – ۱۹۹۸
– نه صدای دروازهای، نه خویشاوندی کسی – ۲۰۰۰
– تا خواب روشن است بخواب – ۲۰۰۳
– او مناجاتی است در چشمها – ۲۰۰۶
– پاييزی که پالتويی زمستانی به تن دارد – ۲۰۰۸
– موطنم، سرزمینی بیمار است – ۲۰۱۷
***
چون زنی یاغی بشود،
قطره به قطره، اشکهایش را
میان زنبیلاش میگذارد و
تنهایی را میفروشد
برای معشوقهای!!
شعر هفته – معصومه شفیعی

آتش فشان از آتشِ فندک نمیترسد
مرد نبرد از توپ و نارنجک نمیترسد
هرکس برای زندگی تا پای جان جنگید
از جنگ با یک مشکل کوچک نمیترسد
جسمی که زیر چرخهای زندگی مانده
از له شدن زیر تَن غلتک نمیترسد
گوشی که پر شد با هیاهوی مترسکها
از خندههای مضحک دلقک نمیترسد
سیلیخور دنیا شدم اما هراسی نیست
روی کبود ازدرد مشت و چَک نمیترسد
در این سرای رنج و وحشت،ذرهای دیگر
چشمان بیخواب من ازبختک نمیترسد
آن کس که روی تیغ دنیا باله میرقصد
از تیزی شمشیر غم ، بیشک نمیترسد
شعر هفته – معصومه شفیعی

اولِ راهم ، از اول انتهایم می شوی ؟
تا خودم را گم نکردم ابتدایم می شوی؟
اضطراب کودکی جا مانده ام از مادرش
بین ترس و درد غربت ، آشنایم می شوی؟
از رگگردن بهمننزدیکتر بغضاستو بس
خالق لبخند من ، اصلا خدایم می شوی ؟
سینه ام از یاد تو پر شد ، کم آوردم نفس
بین این آشفتگی ،حال و هوایم می شوی؟
گم شده تاریخ در جغرافیای بودنم
سرزمینی بی کسم ،فرمانروایم می شوی؟
دل به دریا یت سپردم ،بی خیال موج ها
کشتی ام لنگر کشیده ،ناخدایم میشوی ؟
صد گره خوردم میان پیچ و تاب زندگی
درخودم پیچیدهام،مشکلگشایم میشوی؟
ناجی احساس من ، تنها دلیل خنده ام
شانهی شب گریه های بیصدایم میشوی ؟
شعر هفته – رها فلاحی

عروسکم دق کرده
آه از
یک تنهایی بلند…
*
باران!
بگذار بخوانند،
صدای گنجشکها هم زیباست…
*
مرورم کن!
من خواندنیترین کتابم…
–یک کودک.
*
عروسکها بزرگ نمیشوند،
اما،،،
خاطرههایش چرا…
*
ماه که خوابید
سوسوی ستارهها
تنها دلخوشیِ آسمان شد.
*
کبوتری در شعرهایام
لانه کرده است!
من بهپرواز درخواهم آمد…
*
خورشید که سر میزند
ماه
با ستارهگان چه خوابی میبینند؟!
شعر هفته – لیلا طیبی (رها)

آواز غوکی در مرداب برپاست،
کاش،،،
زمزمههای عاشقانه،
تَه نشینِ گوشِ جفتش باشد؛
نه نغمهی تنهایی!
*
صدها نامهی عاشقانه را،
به فراموشی سپرده بود،
پست چیی لاابالی.
*
زخمه میکشد؛
بر تارهای اندوهگین شعر
شاعری به تنهایی!
*
لبخندش؛
پُر از غم بود؛
حتا روی سِن تئاتر،،،
دلقک پیر
*
اتاقم،،،،
غمباده کردهست.
آمدنت،،،
تنها مژدهایست که؛
گره از ابروانش میگشاید!
*
چه سخاوتمندست؛
نسیم
حتا به سرِ
علفهای هرز!
*
اعدام شده است؛
شاخههای خشکیده
بر پیکر درخت!
آه از برگهای خشکیده!
*
شبپرهام اما،
(اگر باورت بشود)؛
در ذهن من،
خورشید خیمه زده است!
*
شعرهایم را،،،
در آتش انداختم!
تو اما؛
از آتش و دود-
برخواستی!
*
پروازِ پرستوها زیباست!
اما،،،
دلم، پیش کبوتری است؛
که روی دیوار کِز کرده بود!
شعر هفته – فرزانه صادقی ( دلاویز)

زمانی
بودی بالِ پرواز
رفتی و از رفتنت،
بالم شکست
کاش می شد
بار دیگر
پرواز کرد
با شوقِ تازه ای،
عشق را آغاز کرد
یک زمانی
عاشقی بی تاب بودم
در هوایِ دیدنِ یار
در هوایِ دیدنِ یار
افسوس که دیگر
هیچ نمانده در من
بالِ پرواز ندارم
غم نشسته در من
غم نشسته در من
من هوایِ بودنت را
دوست دارم
آن همه شوق و اشتیاق
در نگاهت،
دوست دارم
نیست در تو
آن نگاهِ آتشین
آن نگاهِ مهربان
آن نگاهِ بهترین
***
اینجا هیچ چیز قشنگ نیست
شاید اندکی شعر
آرامم کند…
اینجا
هیچ چیز حقیقی نیست
خط می کشم دور تمام باورهای قشنگم…
برای خودم
برای دلم
برای باورهایی که داشتم
برای روزها و لحظه های بی برگشت
برای روزهایم در غربت
برای رفتن های بی بازگشت.
شعر کوتاه – رها فلاحی شاعر خردسال

به آسمانها؛
پرواز خواهم کرد-
برای رسیدن به تو…
اگر خیالم پَر بگشاید!
***
سرد سرد است،
اما در کنار تو،
خورشیدی در پیراهنم دارم!.
***
از همهی عروسکهایم پرسیدم،
نه! هیچ کدام
دوست داشتن
نمیدانستند!
***
موهایم را که کوتاه کردند؛
قلب من به کنار،
با غمه “گُلسرم “
چه کنم؟!
***
در ناگهانِ باغچه،
آفتابگردانی شُکفت وُ،
دیدم:
[نورِ خدا] بود!
***
عروسکام
قبضه روح کردهست
تنهاییام را!
شعر هفته / لیلا طیبی (رها)

من،
چه غریبانه،،
میان این همه تنهایی،،،
جا ماندهام!!!
***
از تو چه پنهان!
خودت به کنار،
از یادت هم،،
شراب میریزد.
***
تاریخش را نمیدانم!
فقط،
به قدمت
کلاغهای تاریخ دوستت دارم…
***
باور کردنی نیست،
اما،،،
هر صبح خورشید
از شانههای تو طلوع میکند.
***
برایم،،،
اگرچه ﺗﻮﻓﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛
بودن در این شهر سیمانی،
ﺍﻣﺎ،،،
ﺍﺯ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ پنجرهها،
ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ!
***
از اینجا نرو!
…
در این شهر،
برای رفتگان
دیگر فاتحه هم نمیخوانند!
***
احساساتم گل دادهاند!
از رقص پروانهها
در درونم میفهمم.
***
اندیشههای کهنه
صدها کارتُنکِ منحط
در ذهنم تنیدهاست.
***
ذهنم،،،
اشغال میشود،
زیر قدمهایی که؛
بر نداشتی!
***
غریبانه پرسه میزنم،
در کوچههای شهر…
هیچ چیز آشنای من نیست؛
جز:
غم هزار سالهی تو!
***
نسیم زمزمهکنان:
گلهای رازقی
بوی تو را دارند!
***
تو،،،
کنج اتاقت
تنهایی را به آغوش کشیدهای
و من گوشهای از دنیا؛
خاطراتت را…
تواردی دردناکست
عشق!