مادرم بهترین آشپز دنیا بود

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

منا پوردریایی متولد شهریور ۱۳۵۲ دارای دو فرزند پسر ۲۷ و ۱۸ ساله که در هندوستان زندگی می کند . می گوید که از حدود نوزده سالگی شروع به آشپزی کرده است و نزدیک به ۲۷ سال است که در این حرفه مشغول است . با مرور پرونده کاری او می توان به ۹ سال حضورش به عنوان مربی آشپزی و شیرینی پزی در شهرک مروارید، همکاری با میراث فرهنگی و شیلات هرمزگان اشاره کرد.

چه شد که با آشپزی و دنیای ادویه آشنا شدید ؟

مادرم بهترین آشپز دنیا بود . مادرم همیشه مشوق من در آشپزی بود . منتها زمانی که وارد این حرفه شدم و سختی هایی که در طول مسیر کشیدم را دید ، مخالف سرسخت کار من شد . در یکی از دوره هایی که در دبی گذراندم تمام دستم سوخت و آن اولین تجربه من برای آشپزی در مهمانی های بزرگ بود و تا قبل آن تجربه ای نداشتم پس از این موضوع همیشه از من خواهش میکرد که دیگر ادامه ندهم .

چه شد که به هندوستان و امارات سفر کردی و کارت را گسترش دادی ؟

تنوع ادویه در هندوستان بسیار زیاد است و من می خواستم وارد دنیای بزرگتری از آشپزی شوم . در این راه سختی های زیادی کشیدم . در هندوستان قدر خیلی از دارایی هایم را فهمیدم و شاید اگر در ایران و در آسایش بودم پیشرفت نمی کردم.

از موانع و مشکلات سر راهت بگو؟

اول از همه تنهایی ، دوری از همسر و وطن – پسرم به مدرسه میرفت و من به کالج می رفتم و سپس به صورت حرفه ای وارد هتل ها شدم و با دوازده هتل 5 ستاره شروع به کار کردم.

به عنوان مثال صبح زود با پرواز به یک ایالت می رفتم و کارم را شروع می کردم و شب بر می گشتم . نه خوابی داشتم و نه استراحتی .

آشپزی در دیگ های بسیار بزرگ و اینکه هندی ها عادت ندارند غذاهایشان را بر روی گاز درست کنند و بیشتر بر روی هیزم می پزند و این برایم خیلی دشوار بود . اما خوشحال بودم که راه خود را پیدا کرده ام و روز به روز در این مسیر قوی تر می شدم .

چه توصیه ای برای بانوان هرمزگانی که می خواهند راه شما را ادامه دهند دارید ؟

تا می توانند عملی  کار کنند ، گذراندن دوره های مختلف بدون تجربه عملی بی فایده است . باید از نزدیک آن را حس کنید ، لمس کنید و سختی بکشید.

چه مدارکی از آشپزی گرفته اید ؟

مستر شف هندوستان

چه جشنواره هایی شرکت کردید ؟

در زنجان دیپلم افتخار طبخ ماهی و میگو . در هرمزگان جشنواره های زیادی از طرف شیلات و میراث فرهنگی برگزار کردم .  البته عمده فعالیت های من در هند بوده است از جاموکشمیر، لکهنو، حیدرآباد ، گوا، بمبئی ، پونا و …

غذای مورد علاقه تان چیست ؟

 همه غذاها را دوست دارم ولی علاقه وافرم به غذاهای دریایی ست .

بازار آشپزی چه طور است ؟

واقعا عالیست.

از رستوران تازه تاسیس تان بگویید ؟

ریشه من در سورو است . هر جای دنیایی که می رفتم باز هم احساس آرامش نمی کردم . با اینکه بهترین امکانات در هند برایم فراهم بود باز باید به اصل خود و سورو بر می گشتم . سپس رستورانم را در محله ام باز کردم.

برای چه شخصیت های مهمی آشپزی کردید ؟

شاهزاده برکت علی – در حیدر آباد هندوستان و چندین نفر از هنرپیشه گان بالیود از جمله سلمان خان در کلکته 

خیلی ها می گویند که غذاهای هرمزگانی از هندوستان وارد شده است ، با توجه به اینکه سالیان زیادی است که در این حرفه فعالیت دارید و در هندوستان زندگی کرده اید نظر شما چیست؟

هیج غذایی از هندوستان وارد فرهنگ ما نشده است . هندی ها در ابتدا گیاه خوار بوده اند و برعکس تمام غذاهای گوشتی آنها از ایران و افغانستان وارد فرهنگ غذایی آنها شده است.

حتی پوشش هندی ها ، زر دوزی و زربافی آنها با نام زردوزی پارسی شهرت دارد .

چه کتاب هایی تالیف کردید  ؟

آشپزخانه هرمزگان اولین تجربه من بود و خدا رو شکر که بااستقبال خوبی مواجه شد . قابل ذکر است که این کتاب کم و کاستی های زیادی دارد و من سالیان قبل تجربیات مادر ،مادربزرگ و زنان مسن استان را نوشته ام که باید تجدید نظر و  مجدد چاپ گردد.

کتاب بعدی ام با نام جادوی ادویه در دست تالیف است و به زودی منتشر می گردد. در این کتاب تاریخچه ادویه، فواید و مضرات  به طور کامل توضیح داده شده است

حرف آخر

دوست دارم اگر قرار باشد کاری انجام دهم آن کار برای زنان استان هرمزگان باشد و تجربیات ارزشمند خود را در اختیار همنوعانم قرار دهم.

جزئی نگری مهمترین عامل موفقیت یک طراح است

ارسال شده در ۳ اسفند ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

در حاشیه نمایشگاه کتاب هرمزگان و در شب فرهنگی بندرعباس از کتاب فرشته مفاخر با نام کاربرد علمی نرم افزار طراحی لباس رو نمایی به عمل آمد . مفاخر متولد ۱۳۴۶ دانش آموخته زبان انگلیسی و طراح لباس است. از او پرسیدم چه شد که به طراحی لباس علاقمند شده و آن را دنبال کردید ؟

سال های سال بدنبال این موضوع بودم که کار متفاوت و مستقلی برای خودم انجام دهم . در ابتدا دلم میخواست مترجمی زبان انگلیسی را دنبال کنم اما بعدها متوجه شدم که در اعماق وجودم دنبال چیز دیگری هستم. به همین دلیل بود که رشته طراحی لباس را دنبال کردم. پس از آن طراحی لباس و موارد مرتبط با آن علی الخصوص ترجمه در این حوزه بخش اعظم زندگی ام را دربرگرفت.

 اولین لباسی که طراحی کردید چه بود؟

چادرم که آن را با نام انجل ثبت شیما نمودم.

از نظر شما طراحی لباس چگونه از جامعه تاثیر می پذیرد؟

از آن جایی که ما در یک جامعه اسلامی زندگی می کنیم پس قطعا اولین گزینه ایی که می توانیم از آن تاثیر بگیریم پوشش دینی و مذهبی ماست که قدری متفاوت از جوامع دیگر است .

در هرمزگان ما رنگ ها و طرح هایی داریم که در کنار مسائل دینی و مذهبی می توانیم از آنها الهام گرفته و لباسی در خور بانوی هرمزگانی و حتی بانوی اسلامی که در کشور ایران زندگی می کند ، ارائه دهیم.

نام هرمزگان را آوردید، نظرتان درباره پوشش هرمزگان چیست؟

من خود از طرفداران پروپاقرص پوشش و لباس هرمزگانی هستم. سال گذشته که در نمایشگاه بین المللی لایف استایل ترکیه بودیم و من تنها شرکت کننده هرمزگانی بودم. لباس هایی با المان و هنر دست بانوان هرمزگانی طراحی و تهیه کرده بودم که برای بازدیدکنندگان بسیار جذاب بود .

المان ها را از کجا الهام می گیرید ؟

 این المان ها می تواند برگرفته از معماری ها، طبیعت زنده ، دریا، زیر دریا و حتی ساحل و پوشش سنتی هرمزگان باشد.

پیشنهاد شما برای کسانی که می خواهند وارد این عرصه شوند چیست ؟

اول از همه پیشنهاد می کنم که زبان انگلیسی خود را تقویت کنند. من خودم به عنوان کسی که سالیان سال است در حوزه زبان انگلیسی کار کرده ام متوجه شده ام که موفقیت ام به خاطر دانش زبان انگلیسی ام است. البته به نظرم این می تواند توصیه ایی به تمام افراد برای ورود به هر رشته ایی باشد که به تقویت زبان انگلیسی خود همت گمارند.

پس دانستن زبان انگلیسی یک ضرورت است و اینکه با استفاده از این دانش برای رشته ایی همچون طراحی لباس که سالهای اخیرا مخاطبان بسیاری یافته می توانیم بیش از پیش به روز بوده و از دانش جهانی این رشته برخوردار شویم و مدرنیته و سنت را در پوشش خود با یکدیگر تلفیق نماییم.

از دید شما برای ورود به این رشته داشتن تحصیلات مرتبط ضروری است ؟

قطعا. هر رشته ای موضوعات خاص خودش را دارد که رشته طراحی لباس از آن مستثنی نیست.

طراحی لباس در ایران و به ویژه در هرمزگان چه جایگاهی دارد؟

طراحی لباس در چند سال اخیر جایگاه خود را در جامعه ما پیدا کرده و ما نیز از این نظر نهایت تلاش خود را می کنیم تا بیش از پیش به روز باشیم. در حال حاضر طراحان برجسته ای در کل کشور داریم که در این حوزه فعالیت می کنند و ما هم در مکتب آنها شاگردی می کنیم. برای متفاوت بودن طرح هایتان از چه شیوه ای استفاده می کنید ؟

از نظر من یکی از مواردی که باعث موفقیت یک طراح می شود جزئی نگری است. یعنی من بتوانم به جزییات توجه کرده و آن را به نوعی وارد طرح هایم کنم. رنگ، طرح و ملزومات جانبی لباس می تواند لباس را متفاوت کند .

از کتابتان برایمان بگویید

کتابی که ترجمه کردم جلد اول کتاب کاربرد عملی نرم افزار مارولوس است. این نرم افزار سه بعدی است که کاربر با استفاده از آن می تواند همزمان با ترسیم الگو در فضای دوبعدی آن را روی مانکن مجازی در فضای سه بعدی شبیه سازی نماید. فردی که در این حوزه کار می کند باید به روز باشد و به روز بودن هم مستلزم استفاده از نرم افزار های مختلف در این زمینه است. طراح می تواند در کوتاه ترین زمان ممکن لباس را با استفاده از نرم افزار با طرح، رنگ و پارچه های مختلف طراحی کرده و محصول نهایی کار خود را مشاهده نماید. در واقع این نرم افزار قابلیت اجرای تمام کارهایی که به طور معمول در حوزه دوخت انجام می شود را دارد.

ترجمه این کتاب چقدر زمان برد؟

ترجمه کتاب زمان زیادی نبرد اما چاپ آن با توجه به ضوابط انتشارات دانشگاه به طول انجامید. در حال حاضر جلد دوم کتاب مراحل نهایی آن را می گذراند که ان شالله تا پایان سال ترجمه و ویرایش آن تمام می شود . از آن جایی که نرم افزار خیلی سریع به روز می شود برآنم تا ضمیمه ایی برای جلد دوم اضافه کنم و نکات جدید نسخه های به روز را در آن بگنجانم تا کاربران اطلاعات کامل و جامعی در این زمینه در دسترس خود داشته باشند .

حرف آخر

در حوزه طراحی لباس و چاپ کتابم سرکار خانم جلالی کارشناس محترم مد و لباس اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان نقش بسیار پررنگی داشته و از من حمایت های بسیاری به عمل آورده اند که لازم می دانم صمیمانه از ایشان تشکر کنم.

رنگ ادويه ها چشم نواز و بوى آنها مثل عطر دلنشين است.

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۶ بهمن ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

ماريا جوهرى متولد سال ۱۳۵۷  از جزیره قشم و مادر دو فرزند على ١٨ ساله و سونيا ١١ ساله است .

از او درباره شغلی که انتخاب کرده است پرسیدم در جوابم می گوید : خيلى وقت بود كه ميخواستم شغلى را شروع کنم كه به آن علاقه داشته باشم ولى با وجود بچه كوچك امكانش نبود.

بچه ها كه بزرگتر شدن اوقات فراغت بیشتری داشتم كه به سراغ علاقه ام بروم و آن را دنبال كنم.

٢٣ سال در كشور امارات متحده زندگى كرده ام ،آشپزى و ادويه از كارهايي بود كه از سن خيلي كم يعنى ١٥ سالگى به آن علاقه داشتم و با آزمون و خطا دستورات غذايى زیادی را ياد گرفتم.

بزرگتر كه شدم و در كنار دوستان و همسايگانى از هند و پاكستان و اندونزى و فليپين،آشپزى هاى متنوع ترى ياد گرفتم. بعد از چندین سال زندگی در دبی چند دفتر پر از تجربیات آشپزی از آدم های مختلف داشتم . دفتری که پر بود از فرهنگ آشپزی و ادویه هند، مصر ، فلیپین و انگلیس

یک روز با خانم برادرم در مورد درآمد زايي و شغل حرف ميزديم ، او از من خواست ادويه هاى تركيبي كه بلدم را بازاری کنم و به فروش برسانم.

اولش خيلي ترديد داشتم ولى بعد تصميم خود را گرفتم و يكى از تركيبات رو در حجم ٥،٤ كيلو زدم، آن ترکیب خمير سرخ بود .

جوغن یعنی چه؟

جوغن به اصطلاع جنوبى ها همان هاون است.

چطور با دنیای رنگی ادویه ها آشنا شدی؟

باز شدن چشمم به دنیای ادويه ها توسط همسایه عزيزمون از مشور هندوستان خانم دلدار صورت گرفت

هر از گاهى براى تركيب ادويه هاشون به كمك اش ميرفتم. این کار برایم بسيار لذتبخش بود.

تاکنون چند نوع ادویه را تولید کردید؟

تا كنون ١٢ فرمول تركيب ادويه وارد بازار فروش كرده ام.

بازار کار چطور است؟

بازار كار تا حدودى ضعيف شده است بنا به وضعيت اقتصادى اين روزها،اما من سعى و تلاشم براى فروش بيشتر كرده ام.

از چه طریق به فروش می رسانی؟

فروش اینترنتی و همچنین از طريق دو نماينده خوبم در قشم و بندرعباس صورت ميگيرد.

‎ از بسته بندی محصولات بگو؟ محصولات در بسته بندى هايى با طراحى خاص كه برگرفته از فرهنگ،سنت و جغرافيا جنوب كشور بالاخص جزيره قشم است می باشد

آیا صادرات هم دارید؟

به فکرش هستم و در آينده نزديك حتماً آن را عملی می کنم

نقاط ضعف و قوت محصولتان را بیان نمایید؟

نقاط ضعفى نميبينم ولى نقاط قوت زيادى دارد و توانستم ایجاد اشتغال کنم.

برای چند نفر اشتغال ایجاد کرده اید؟ فعلاً جهت آماده كردنش خودم هستم كه به وقتايي مادرم كمك ام ميكند.

ولى براى فروش خيلي ها ميبرن كه درآمدزايي كنند،

چه توصیه ای برای بانوانی دارید که میخواهند کسب و کاری برای خود راه اندازی کنند؟ پيشنهاد بنده اين است كه حتماً علايق و استعداد خود را ببينند و سپس به كار بگيرند.

برای این کار با چه موانع و مشکلاتی سر کار داشتی؟  موانعى سر راه خود نداشتم

همسرى دارم كه در همه شرايط و همه مراحل با من همفكر و همراه بوده است و از لحاظ سرمايه گذاشتن و خريد مواد اوليه و خريد دستگاه هاى مورد نياز مشكلى نداشتم. تنها مانع من ندادن مجوز براى ثبت برند به اسم جوغن است.

عاشق شغلم و محیط آرام کتابخانه بودم

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

به بهانه تولدش قرار ملاقاتی با قدیمی ترین کتابدار بندرعباس در نمایشگاه کتاب هرمزگان جایی که بیشترین تعلق خاطر را به آن دارد می گذارم . سیمین فیروزی متولد سال ۱۳۲۷ در  میناب و به علت شغل پدر که در اداره گمرک کار می کرد، به بندرعباس آمد. دوران تحصیل خود را در بندرعباس گذراند ، دیپلم گرفت و به تربیت معلم رفت . پدرش مشوق اصلی او در درس خواندن بود . سپس به عضویت سپاه بهداشت در آمد و دوره آن را در مرکز بهداشت به مدت ۲ سال گذراند . این گفت و گو را از زبان خانم فیروزی بخوانید : کار ما تنظیم خانواده بود و به روستا ها سر می زدیم مخصوصا زنانی که فرزندان زیادی داشتند .حوزه کاری من بخش مادر و کودک بود . بعد آن دو سال ازدواج کردم و به علت اینکه همسرم دانشجو بود با او به تهران رفتم . بعد از برگشتم از تهران  در سال ۵۷ جذب اداره کل فرهنگ (اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ) شدم . از آنجا به قسمت کتابخانه ها رفتم و چون بچه کوچک داشتم عصرکاری گرفتم و در کتابخانه شهدا کتابدار بودم . بعد از چند سال پست مسئولیت کتابخانه را بهم دادند . تمامی کتابخانه های بندرعباس را کار کردم و کتابدار های  زیادی را در شهر و روستا آموزش دادم که الان در کتابخانه ها کار می کنند و کتابدار های موفقی هستند . و به علت علاقه زیادی که به کتاب داشتم، عاشق شغلم و محیط آرام کتابخانه بودم . خانم فیروزی می گوید : دخترانم کتاب خوان هستند و قلم خوبی دارند و از بچه گی با کتاب بزرگ شده اند.

در طول این سالها که در کتابخانه کار می کردید به فکر نوشتن کتاب افتادید ؟

بله – منتها مشغله زندگی و بچه ها این اجازه را به من نمی داد. منتها در مدت  کارم در کتابخانه دو مقاله نوشتم که در مجله گلپنگ ارشاد با نام کوچ دریایی و دیگری خانه سدید سلطنه که متاسفانه الان خراب شده است چاپ شد.

بعد از اینکه کارهایم یکم سبکتر شد خاطراتم را نوشتم و الان به نوشتن آن ادامه می دهم . البته داستان های کوتاهی هم نوشته ام که هنوز موفق به چاپ آن نشدم .

از سدید نام بردید از آن خانه برایم بگویید؟

این خانه در محله کارگزاری واقع بود که الان به پاساژ ستایش تبدیل شده است . در زمان کودکی به همراه مادرم که از بستگان سببی او بود به آن خانه سر می  زدم . مادرم به دیدن زن عمویش می رفت که دختر سدید سلطنه بود من در آن زمان کلاس سوم و یا چهارم دبستان بودم و در اتاق های بزرگ این خانه که بالغ بر ۲۰ اتاق بود با وسایل زیبا و آنتیک بود می گشتم و بازی می کردم . در ورودی بسیار بزرگی مانند قلعه برای رفت و آمد شتر و … و در دیگر کوچک بود. خانه ای زیبا و مجلل دارای دو قسمت اندرونی و بیرونی. این خانه دارای 4 تا بادگیر ، پنجره های مشبک و در دو طبقه ساخته شده بود و راهروهایی که مشرف به حیاط بود .

سدید کارگزار بود و با کشور های دیگر ارتباط داشت. شاعر نیز بود و شعرای زیادی به منزل او رفت و آمد داشتند

سدید ۴ فرزند داشت . یک پسرش در هندوستان و یک دخترش سر زایمان فوت کرد. فقط یک پسر و دختر برای او باقی مانده بود که دخترش مادربزرگ همسرم بود که در سال ۶۳ فوت کرد . شمس الملوک ستایش . در زمان قدیم همسران به فامیل خودشان برای زنان شناسنامه می گرفتند به همین دلیل فامیلی او ستایش بود .

این خانه بعد ها به ورثه رسید . به دامادش آقای ستایش و بعد از فوت آقای ستایش متاسفانه در دهه ۶۰ خانه را خراب کردند  و پاساژ ساختند.

نوادگان پسری سدیدالسلطنه با فامیلی سدیدزاده زندگی می کنند و پسوند کبابی بعد از سدید السلطنه به علت این است که پدرشان حاج احمد خان در مسقط از مهمانانش با کباب پذیرایی می کرد.

سیمین بعدها با نوه زن عموی مادرش که نوه دختری سدید السلطنه بود ازدواج کرد.

یک خاطره تلخ و شیرین از آن دوران بگویید

خاطره تلخی ندارم و هر چی فکر می کنم خاطراتم شیرین است . 

در ادامه می گوید : به خاطر تغییراتی که بعد از انقلاب پیش آمد . کتابخانه آسیب زیادی دید .یک سری کتاب های خوب و مجلات را جدا کردند و آتش زدند . من که در آن وقت کتابدار بودم خیلی دلم می سوخت . به کمک مسئول کتابخانه کتاب ها را در یک اتاقی نگه داشتیم چون می دانستیم در آینده این کتاب ها به درد بچه های نسل بعد می خورد و الان به خاطر شور انقلاب احساسی برخورد می شود. این بود که کتاب ها را در یک اتاق پنهان کردیم و مسئول کتاب خانه در آن اتاق را قفل کرد و هر کسی که برای آتش زدن کتاب ها می آمد کتابی پیدا نمی کرد. بعد ها از طرف تهران برای ما نامه فرستادند که کتاب ها را حبس کنید و در کتابخانه نباشد و در جای امن نگه داری کنید . این همان کاری بود که من و مسئول کتابخانه از قبل انجام داده بودیم. امروز این کتاب ها به عنوان مرکز اسناد کشور نگهداری می شود .موضوع  کتاب ها بیشتر تاریخی و اجتماعی بود و به درد دانشجوها می خورد . کتاب تاریخ و فرهنگ کشور مان است و نمی شود از آن جدا شد .

اهمیت این کتاب ها به حدی بالا بود که ما آن را در قبال کارت شناسایی تحویل می دادیم اما نمی گذاشتیم از کتابخانه خارج کنند چون امکان داشت آسیب بزنند و یا برگه ای از آن بکنند .

از نظر شما استقبال مردم از کتابخوانی در طول این سالها چه تغییری کرده است ؟

من فکر می کنم کمتر شده است . هم گرانی کتاب و هم مشکلات معیشتی که مردم دارند باعث شده که کتاب جایی در سبد خانوار نداشته باشد .

خودم هر دفعه که نمایشگاه کتاب بود ۵ یا۶ جلد کتاب برای خودم می گرفتم الان شاید ۱ جلد بخرم و یا صرف نظر کنم

در چه رشته ای تحصیل کردید ؟

رشته تحصیلی ام طبیعی بود ولی به ادبیات علاقه داشتم .

چندین بار دوره کتاب داری را در تهران گذراندم و یک سال نیز به عنوان کتابدار نمونه کشورانتخاب شدم و از دست آقای مسجدجامعی وزیر وقت ارشاد لوح ام را دریافت کردم . منتها همیشه همکارانم به من لطف دارند و هفته کتاب به من زنگ می زنند اما به خاطر مشکلات پا درد نمی توانم برم اما همیشه هدیه ها و لوح تقدیر را برایم ارسال می کنند.

از کتابخانه هایی که به خاطر دارید برایمان بگویید ؟

در زمان کودکی با برادرم از کتابخانه ای کوچک واقع در فلکه شهربانی کتاب به امانت می گرفتیم و آن اولین کتابخانه قدیمی بندر در دهه ۳۰ بود . در آن زمان سرگرمی خاصی نداشتیم فقط یک رادیو بود که پدرم می گرفت و این کتابخانه سرگرمی خوبی برای من و برادرم بود .بعد از آن کتابخانه ای در محله اورزی ها افتتاح شد (کتابخانه مژگان خضری) و سومین کتابخانه ، کتابخانه ای در محله ششصد دستگاه بود و در آخر کتابخانه شهدا با تجهیزات بسیار عالی شامل میز، کتابها ، سیستم خنک کننده چیلر و یک میز بزرگ حاوی دایره المعارف های بزرگ که بسیار هم سنگین بود و مراجعین در همان مکان از آن استفاده می کردند و ما مراقب بودیم که برگه ای از آنها کنده نشود. کتابها به روش دیویی کدگذاری شده بود تا به بهترین نحو فهرست بندی شود و از ۰ تا ۹۰۰ که تاریخ و جغرافیایی بود نامگذاری شده بود .

این کتابخانه شامل یک مخزن و یک سالن کافی شاپ بود که میز صندلی های چوبی در آن واقع بود . در قسمت مخزن کتاب ها خوانده می شد و در زمان استراحت به کافی شاپ می رفتند و ضمن سفارش استراحت می کردند. این مکان چشم انداز زیبایی هم به دریا داشت. بعد از انقلاب کافی شاپ و مخزن به دو قسمت خواهران و برادران تقسیم شد.

اگر بخواهیم کتابی برای ما معرفی کنید ، پیشنهاد شما چیست؟

من همیشه کتابهایی که در کتابخوانه می خواندم را به دوستانم و دیگر همکاران پیشنهاد می دادم . کتاب های تاریخی را زیاد خواندم و دوست دارم . کتاب سرزمین های شمالی خلیج فارس نوشته سدید السلطنه را پیشنهاد می دهم. او در این کتاب از بندر گواتر تا بندر بصره ، وجب به وجب را توصیف می کند.

و دیگری کتاب دختری از ایران نوشته ستاره فرمانفرماییان ، چراکه تاریخ ایران را نوشته است .

کتابهای جمال زاده و باستانی پاریزی هم از دیگر پیشنهادات خانم فیروزی بود.

مشکل کار در کتابخانه را بگویید؟

کتابی که به امانت می گرفتند و پس نمی دهند و یا بعد چند سال و توسط شخص دیگری پس می دادند .

کتاب های کتابخانه چگونه به روز می شد؟

برای به روز شدن کتابخانه ها ، نهاد کتابخانه ها برای تمام کتابخانه های سراسر کشور کتاب تهیه می کند. تا قبل از بازنشستگی ام سه هزار کتابخانه در کشور بود که الان احتمالا به بالای۵ یا ۶ هزار رسیده است .

و ممکن است بعضی از ناشران نیز کتابهای خود را به نهاد کتابخانه ها اهدا کمد .

با کمبود جا در کتابخانه چه می کردید ؟

کمبود جا با ویجین کردن کتابها رفع می شد. کتابهایی که خواننده نداشت و یا از یکی از کتابها چندین جلد بود را کنار می گذاشتیم و به کتابخانه های نیازمند در روستا می فرستادیم. این روش برای مجلات نیز به کار می رفت.

یک سخن با بانوان

کودکان خود را به کتاب و کتابخانه عادت دهید . بگذارید کتاب را لمس کنند و ورق بزنند. برایشان قصه بخوانید . با این کار معلوماتشان بیشتر شده و دیدشان به زندگی عوض می شود . بر ای کتاب خواندن علاقه خیلی مهم است که باید خانواده ها این علاقه را در فرزندان خود به وجود آورند.  انشالله که جامعه ای  کتابخوان داشته باشیم چرا که در حال حاضر سرانه مطالعه بسیار پایین است.

عاشق خواندن بودم و دلباخته نوشتن

نیلوفر احمدی خالق کتاب قصه های مترو :

ارسال شده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

نیلوفر احمدی متولد ۱۳۵۱ فرزند عبدالنبی احمدی از نوادگان دختری محمد علی خان سدیدالسلطنه کبابی محقق و نویسنده هرمزگانی نویسنده کتاب اعلام الناس و صیدمروارید است. او درباره خود اینگونه می گوید :

اصالتا مینابی ام یعنی پدر مادرم هردو مینابی اند اما در تهران متولد شده و در بندرعباس رشد یافته ام . دوره دبستان راهنمایی و دبیرستان را در بندرعباس گذرانده ام و در تمام این سالها در محله خواجه عطا زندگی کرده ام . در سال ۱۳۷۰ وارد دانشکده بهداشت دانشگاه تهران شدم و در سال ۱۳۷۴ با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شده به بندرعباس بازگشتم ، مدتی در مرکز بهداشت شهرستان بندرعباس بصورت غیررسمی کارکرده و از سال ۱۳٨۰ بصورت رسمی در مدیریت درمان تامین اجتماعی استخدام و تا سال ۱۳۹۰ در آن مجموعه کارکردم.

در همان سالها به همراه همسر و دو فرزندم به کانادا مهاجرت کرده و تا کنون ساکن شهر تورنتو کانادا هستم.

چه شد که به نویسندگی روی آوردید و اولین تالیف شما چه بود؟

من از دوران دبستان می نوشتم. اولین نوشته ام شعری است که در سن نه سالگی سرودم. عاشق خواندن بودم ودلباخته نوشتن. همیشه چیزهایی می نوشتم و معمولا دور می‌انداختم . انگار در حال تمرین نویسندگی باشم. در طول تحصیل بهترین نمرات من همیشه از درس ادبیات و انشابوده، اولین بار که نوشتن را جدی گرفتم سال چهارم دبیرستان بودم. دلنوشته کوتاهی در وصف خانه مادربزرگم نوشتم و فرستادم به برنامه رادیویی کودک و نوجوان ، نوشته مرا در آن برنامه خواندند، اما خودم نشنیدم. چند نفر ازهمکلاسیهایم شنیده بودند اما بجای اینکه برایشان جالب باشه نمیدانم چرا بالحنی عجیب و با اندکی حسادت خبرم کردند

انگار خطایی از من سرزده باشد. حس کردم نوشتن جرم است این بود که از آن به بعد نوشتنم را جدی نگرفتم. مثل بقیه مشغول درس و کار و ازدواج و زندگی یکنواخت و کسالت بار روزمره شدم.

تا اینکه به کانادا مهاجرت کردم  و تقریبا پنج سال پیش بود که با دوستان جدید در محیطی بسیار متفاوت از ایران حس و حال نویسندگی ام باردیگر زنده شد . دوستان تشویقم میکردند محیط پر بود از جذابیتهایی که میتوانست سوژه داستان نویسی باشد.

اولش کمی سخت بود بعداز بیست و چند سال دوباره قلم بدست گرفتن و نوشتن برایم کار ساده ای نبود.

اما دوستان مرا دلگرم میکردند و هربارکه برایشان نوشته ای ، داستانی یا شعری میخواندم سرذوق می آمدند و به من اصرار میکردند که بیشتر و بهتر بنویسم ، مرا نقد میکردند و برای پیشرفت کارم پیشنهادات عالی داشتند.

پنج سال پیش بود که به پیشنهاد یکی از دوستان کانالی در یکی از شبکه های اجتماعی درست کردم و هرروز یکی دوتا از نوشته ها ، شعرها یا داستانهای کوتاهم را پست میکردم  و اسم آن را قصه های مترو گذاشتم . چون بیشتر مواقع وقتی در حال سفر با مترو بودم داستان هایم را می نوشتم. بعدها همین داستانهای کوتاه در مجموعه ای به نام قصه های مترو به عنوان اولین اثر من چاپ و منتشر شد.

 بهترین و بدترین اتفاقی که در رابطه با نویسندگی برایتان پیش آمد چه بود؟

بهترین اتفاق همین چاپ و انتشار اولین کتابم بود . همیشه اولین های زندگی به یادماندنی ترینها هستند،، مثل اولین روز مدرسه ، اولین دوست، اولین عشق و اولین کتابی که هرنویسنده چاپ میکند.

بدترین ؟ و میتوانم بگویم خنده دارترین اتفاق در رابطه با نویسندگی ام این بود که من اخیرا تصمیم گرفتم خاطرات دوران کودکی و نوجوانی ام را در قالب یک کتاب طنز بنویسم این موضوع را با خانواده و فامیلم که در ایران هستند درمیان گذاشتم و با استقبال و تشویق آنها مواجه شدم اما ناگهان دوسه نفر از افراد فامیل به شدت مخالف نوشتن این کتاب شدند و آنقدر واکنش تندی در برابر این خبر از خودشان بروز دادند که باعث شد علامت سوال بسیار بزرگی در ذهن همه ما ایجاد شود. طوریکه از خودمان بپرسیم چرا ؟ چه مشکلی وجود دارد که فقط این دو سه نفر از نوشته شدن خاطرات من وحشت کرده اند.

مشوق اصلی شما در رابطه با نویسندگی  که بود؟

مشوق های من زیاد بودند اما مشوق اصلی ام مادرم بود که واقعا زنی نمونه و کم نظیر است. مادرم که خودشان به مدت بیش از سی سال کتابدار کتابخانه های عمومی بندرعباس بوده اند همیشه از دوران کودکی مشوق من در کتابخوانی و نوشتن داستان و سرودن شعر بوده اند 

 چه کتاب هایی تالیف کردید درباره آنها بگویید؟

کتاب قصه های مترو که یک مجموعه از داستانهای کوتاه و با موضوع زندگی در ایران و کانادا و مقایسه این دو کشور از لحاظ فرهنگی است بتازگی چاپ و منتشر شده.

کتاب بعدی من که یک رمان تاریخی اجتماعی و عاشقانه است با موضوع استان هرمزگان ، به نام جزیره ای زیر آب هنوز کامل به پایان نرسیده ولی امیدوارم تا سال آینده بتوانم آنرا برای چاپ و انتشار آماده کنم

یک مجموعه شعر هم آماده دارم اما فعلا در فکر چاپش نیستم چون در بازار نشر، کتاب شعر زیاد هست و جای رمان بخصوص رمانی با موضوع استان هرمزگان بسیار خالی هست

کتاب دیگری که در حال نوشتنش هستم کتاب خاطرات دوران کودکی و نوجوانی ام است به نام شهر عشق که اشاره است به شهر میناب که شهر پدری من و شهری است که من شیرین ترین خاطرات دوران کودکی و نوجوانی ام را از آن شهر داشته ام.

به کدام اثرتان بیشتر علاقه دارید و چرا؟

به رمان جزیره ای زیر آب از همه کتابهایی که تا کنون نوشته ام ، اگرچه هنوز چاپ و منتشر نشده، بیشتر علاقه دارم چون در باره استان هرمزگان است . در این رمان من با وسواس خاصی از آداب و رسوم ، غذاها و لباسها، آب و هوای شهرها و حتی ماهیگیری ودریانوردی مردم این استان که بی اغراق یکی از اسرارآمیزترین و ناشناخته ترین استانهای ایران است نوشته ام و یک نکته دیگر اینکه در این رمان از شخصیت ادبی تاریخی و محقق استان مرحوم سدیدالسلطنه کبابی یاد کرده ام . که تا کنون چنین کاری در هیچ کتاب داستانی در ایران اتفاق نیفتاده

 چه توصیه ای به نویسندگان تازه کار دارید؟

از نوشتن نترسند ، بنویسند و بگذارند دیگران بخوانند و نقد کنند. من بیشترین ایده های جدید برای نوشتن را از منتقدانم بخصوص از آنهای که مغرضانه نقد میکنند گرفته ام.

قبل از خواب چه کتاب هایی میخوانید؟

قبلا هرکتابی میخواند اما اخیرا بیشتر کتابهای خودشناسی و خودآگاهی ، چون به بیداری ذهن ناخودآگاه کمک میکند وبرای نوشتن بخصوص برای نوشتن کتاب خاطرات نیاز دارم که ذهن ناخود آگاهم بیدار باشه

به عنوان یک بانوی نویسنده که در خارج از کشور فعالیت دارد از نقش اجتماعی بانوان در جامعه ایرانی صحبت کنیم،  اینکه نویسندگی از سوی زنان چقدر امری پذیرفته شده و حتی شناخته شده باید پنداشت؟

زنان باید ترسهای تلقین شده را از ذهنشان دور بریزند، خودشان راباور کنند آن وقت جامعه هم آنها را باور میکند.

هیچ مانعی برسر راهمان بزرگتر از خود ما نیست باید خودمان را از سر راه خودمان،برداریم.

به عنوان یک بانوی نویسنده آیا محدودیت هایی برای نوشتن در پیرامون خود حس می کنید؟ 

در جامعه غربی به هیچ عنوان . ولی در جامعه ایران تنها محدودیت وجود افرادیست که چون خودشان اهل کتاب و کتابخوانی نیستند نمیتوانند اشخاص کتابخوان یا نویسنده را ببینند و به هر شکلی مانع کار و موفقیت آنها میشوند.

و اما قصه های مترو،  در مورد این کتاب برای ما بگویید؟

این کتاب در واقع مجموعه ای است از داستانهای کوتاهی از زندگی خودم و اطرافیانم در ایران و کانادا ، هدفم مقایسه غیر مستقیم فرهنگ این دو کشور و تاثیر هر یک بر دیگری است. با نوشتن این داستانها من میخواستم تا آنجا که ممکنه بیطرفانه وبصورت کاملا غیرمستقیم نقش مهاجرت را در زبان و فرهنگ و مناسبتهای اجتماعی ایرانیان نشان دهم.

در بعضی داستانها حتی این مقایسه را بین گویشهای متفاوت زبان فارسی انجام داده ام.

ایده اصلی این کتاب از کجا آمد و از شخصیت های آن به ما بگویید؟

حدود چهار پنج سال پیش به پیشنهاد یکی از دوستانم کانالی را در یکی از شبکه های اجتماعی  به نام قصه های مترو درست کردم و هرروز در مسیر رفت و آمدم از خانه به محل کار ، در مترو می نشستم و با نوشتن داستانها و دلنوشته های کوتاه و پست کردنشان در کانال خودم را سرگرم میکردم، کم کم دیدم به سرعت بر تعداد اعضای کانال و تعداد دیده شدنهای هر پست روز به روز اضافه میشود، حدودهفت هشت ماه پیش و بازهم به پیشنهاد یکی دیگر از دوستانم وحمایتهای مادرم تصمیم گرفتم از داستانهای کوتاه کانال، گلچینی تهیه کنم و در قالب یک مجموعه داستان به نام قصه های مترو بفرستم ایران که چاپ شود .  

علاقمندان چطور می تواننند این کتاب را تهیه کنند؟ 

کتاب در بندرعباس فعلا بصورت محدود و خصوصی بین دوستان و آشنایان توزیع شده اما بزودی و در هفدهمین نمایشگاه کتاب هرمزگان توزیع و به علاقه مندان عرضه خواهد شد

و سخن آخر

نویسندگی یک استعداد ذاتی است که با دوره های آموزشی و تحصیلات دانشگاهی فقط پرورش می یابد اما ایجاد نمیشود.

یعنی الزاما هرکسی با مدرک دانشگاهی در رشته ادبیات فارسی ، شاعر و نویسنده نمیشود کما اینکه حافظ وسعدی هیچکدام دررشته ادبیات فارسی تحصیل نکرده بودند.

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۵ بهمن ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

کار آفرینی واژه ای است که این روزها برای پیشرفت اقتصاد کشور و حمایت از تولید ملی در جشنواره ها و کنفرانس ها مختلف از آن یاد می شود و مسئولان کشور مردم را به این امر تشویق می کنند.

مریم روگا متولد 55 از شهرستان پارسیان و روستای بهده و مدت سه سال است که تعاونی خود را در زمینه صنایع دستی کیف چرمی خدمات چاپ و خیاطی و تولیدی پوشاک با 7 عضو اصلی و در مجموع 14 عضو به ثبت رسانده است .

پیشنهاد به علاقمندان

هر شخصی که به دنبال پیشرفت است در یک زمینه فعالیت کند تا بتواند به نحو احسن کارش را پیش ببرد و سفارشات را به روز کند و هم اینکه روز به روز ایده های بیشتر و زیباتری و با جلوه های متنوع به منصه ظهور بگذارد.

مشکلات کار

صنایع دستی در زمینه بازاربایی و فروش محصولات خود با مشکلات زیادی رو به روست . اینکه چگونه وارد بازار کار شده و به چه کسانی اعتماد کنیم و یا با صادرات چه محصولی میتوانیم حرفه خود را توسعه دهیم از جمله دغدغه های فکری کارآفرینان صنایع دستی است

او در حال حاضر از طریق اینترنت سفارشات خود را ثبت و در بازار عرضه می کند

لباس هرمزگانی

خوشبختانه دیدگاه مردم نسبت به لباس هرمزگانی در سال های اخیر تغییر کرده و برای آن ارزش قائل هستند.

و حرف آخر تشکر از شما که این وقت را در اختیار من قرار دادید و به امید موفقیت تمام هنرمندان شهر و استانم

صنایع دستی هرمزگان بسیار خاص و منحصر به فرد است

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۸ دی ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

فرخند بادروج متولد ۱۳۶۵  مسئول شرکت تعاونی نقش و نگار الماس هرمز است که تا به حال چندین مرتبه به عنوان تعاونی برتر سال معرفی شده و شرکتشان دارای مهر اصالت ملی است. از سن ۱۴ سالگی با کمک مادر وارد حرفه صنایع دستی شده و بیشتر بر روی رو دوزی های سنتی و حصیر بافی میناب کار می کند  و با چندین تعاونی همکاری دارد. مصاحبه ام را با این سوال که چه شد به صنایع دستی روی آوردی شروع کردم .

حقیقتا از کودکی صنایع دستی را از مادرم فرا گرفتم و در سن ۱۴ سالگی به صورت حرفه ای وارد این عرصه شدم. در همان دوران هر چیز جدیدی و نوعی که وارد بازار می شد و مردم دوست داشتند را درست می  کردیم و می فروختیم.

این کارآفرین موفق هرمزگانی با بیان اینکه ایجاد شغل و فرصت درآمدزایی برای دیگران حس ارزشمندی در من ایجاد می کند، عنوان کرد ، تعاونی نقش و نگار الماس هرمز با ۷ عضو اصلی تاسیس شد و در حال حاضر ۸۲ نفر در آن مشغول به کار هستند.

بادروج با اشاره به اینکه افرادی که در شرکتم کار می کنند بومی و اهل جزیره هرمز هستند، عنوان کرد: دست رنج کارمان سفارشی است و علاوه بر تامین بازارهای داخلی به کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله امارات، عمان  و قطر در طی دوبار در سال صادر می شود.

وی افزود: حوزه فعالیتمان در صنایع دستی و بومی هرمزگان از رویه دوزی، گلابتون دوزی، زری بافی، حصیر بافی و صدف کاری و….است.

بادروج تصریح کرد: به جرات می توانم بگویم صنایع دستی هرمزگان بسیار خاص و منحصر به فرد است . علاوه براینکه از بانوان جزیره هرمز در امر صنایع دستی پشتیبانی می کنم، از حمایت روستاییان نیز دریغ نمی کنم و با دادن آموزش های لازم هدفم پیشرفت بانوان سراسر استان است. علاقمند  می توانند شماره بنده را از  معاونت صنایع دستی بگیرند و اگر کار خوب و بروزی داشته باشند با او کار می کنیم.

علاقمندان به این حرفه با ۵۰ هزار تومان می توان کار را شروع کنند ، مهم بازار کار است  و برای شروع کار نیازی به تجهیزات خاصی نیست

وی با بیان اینکه شرکتشان به عنوان تعاونی برتر استان معرفی شده است، گفت: با همکاری و همدلی گروهی می توان به موفقیت های بزرگ رسید وحمایت مسئولان دلمان را برای شرکت در نمایشگاه ها و جشنواره ها ی داخلی و بین المللی قرص می کرد.

با این حال هنوز راه زیادی مانده تا به جایگاه اصلی صنایع دستی برسیم.

فرخنده با بیان اینکه در نمایشگاه های داخلی و خارجی زیادی شرکت می کنیم و دست رنج بانوان هرمزگانی را  عرضه می کنیم استقبال را بسیار خوب توصیف کرد.  

بادروج مشکلات حرفه خود را کم کاری تولید کنندگان عنوان کرد و گفت بازار چین عرصه را برای تولید به تنگ آورده است مثلا  در حال حاضر وودو چینی را در بازار داریم و این موضوع باعث شده که فروش آن در استان پایین بیاید .

حرف آخر

زنان هرمز را دریابید. در هرمز مشکلات زیاد است و خانم ها نیاز شدیدی به حمایت دارند .

نیمه پنهانی ولی استراتژیک جمعیت در عرصه ورزش کشور

ارسال شده در ۲۱ دی ۱۳۹۸، توسط دکتر محسن کرمی

در جوامع امروزی نیمی از جمعیت جهانی را زنان تشکیل می دهند. انتظار می رود فعالیت این گروه از جمعیت در عرصه های مختلف به فعلیت و ظهور برسد.

نگاه به “زن” در دنیای امروز فراتر از نگاه جنسیتی و کوتاه نظرانه است. چرا که زنان توانمند نه تنها به عنوان یکی از تاثیرگذارترین عناصر خانواده پایدار محسوب می شوند، بلکه علاوه بر به جا آوردن نقش های “مادر بودن” و “همسر بودن” در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ورزشی نیز دارای جایگاهی اثبات شده میباشند.

زنان مسلمان ایرانی توانستند در زمینه های مختلف به ویژه در عرصه های ورزشی خود را مطرح نموده و برای کشور و ملت خود افتخار بیافرینند . آمارها  نشان داده است که زنان در مسابقات بین المللی نه اینکه کمتر از مردان ورزشکار بلکه در برخی از رشته‌های ورزشی بهتر از مردان مدال آور بوده اند. حضور زنان ورزشکار در رقابت های اتومبیلرانی، بسکتبال، فوتسال و … گویای این مطلب است که چنانچه در ورزش بانوان سرمایه‌گذاری شود، می توان بهتر و با سهولت بیشتری موفق به کسب مدال شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران را در میادین ورزشی به اهتزاز درآورد.

 استان هرمزگان نیز با درخشش بانوان با استعداد در عرصه های ورزشی می تواند به عنوان یکی از قطب های تضمین کننده کسب مدال در صحنه‌های بین المللی مطرح گردد. به عنوان نمونه برخی از قهرمانان و مدال آوران استانی از رشته های قایقرانی ، دراگون بوت و سنگنوردی و … را نام برد، که در صورت وجود شرایط مساعدتر برای ورزش بانوان این استان شمار ورزشکاران و قهرمانان رو به افزایش خواهد رفت.

حال با وجود ظرفیت های بالقوه و بالفعل زنان در استان هرمزگان ضروری است مسئولین ورزشی استان با برنامه ریزی دقیق ، طرح جامعه توسعه ورزشی بانوان را تهیه و به اجرا در آورند . با آرزوی روزی که استان هرمزگان بیشترین سهم و مدال آوری را در مسابقات ملی و بین المللی از آن خود نماید.

آرامش و لذت نهفته در تارو پود فرش

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۲۱ دی ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

اعظم حسین پور مدیر و موسس یک آموزشگاه قالی بافی، صنایع بافت و طراحی دوخت است . از او خواستم که از نحوه آشنایی اش ‎با قالیبافی بگویید؟

از بچه گی در منطقه ای بزرگ شدم که در تمام خانه ها یک دار قالی بود و خانم ها مشغول به بافت فرش بودند .

‎چطور شد که به فکر کار قالیبافی افتادید؟ آن هم در این زمانه که صادرات قالی مشکل دارد؟

یک دلیل آن علاقه و خاطرات دوران بچه گی است و دلیل دیگر آرامش و لذتی است که در بافت فرش وجود دارد. همیشه دوست داشتم این آرامش و لذت را همه تجربه کنند .

البته هیچ وقت به فکر آموزش نبودم و به اصرار یکی از دوستانم به این کار تشویق شدم.

 تمام تولیدات به مشکل برخوردند اما فرش همیشه طرفداران خاص خودش را دارد و هیچ وقت هم از دست نمی دهد ، فرش چیزی نیست که از قیمت آن کاسته شود . بلکه به مرور قیمت آن بالاتر می رود .

چند نفر برای شما کار می کنند؟

تعداد بافنده ها ثابت نیست و نسبت به کار متفاوت است . اما به طور میانگین ۲۰ بافنده دارم.

‎حقوق آنها را چگونه می دهید و دریافتی این خانم ها چقدر است؟

حقوق بافنده ها نسبت به کاری است که انجام می دهند ، اگر تابلو فرش باشد بعد از اتمام کار است و اگر فرش باشد یک سوم کار را ببافند دستمزد اول خود را دریافت می کنند و الی آخر .

میزان دستمزد به نوع بافت ، ریز بافتی ، درشت بافتی و کار تمام ابریشم ، نیمه ابریشم  و… بستگی دارد .

اما حداقل حقوق ماهیانه بافنده هایم در خانه یک میلیون پانصد تومان است .

‎آیا کار شما در همین کارگاه خلاصه می شود یا به فکر توسعه هم افتاده اید؟

مکان من در اصل آموزشگاه است . کارگاه ام متمرکز نیست و غیر متمرکز است . یعنی بافنده هایم در خانه هایشان کار را انجام می دهند . دلیل شخصی من این است که یک خانم خانه دار اگر کار قالی بافی اش را در خانه خودش انجام بدهد، به زندگی و فرزندانش بهتر رسیدگی می کند، اما اگر بخواد برای کار به کارگاه بیاید هزینه رفت آمد زیادی را باید بپردازد و ممکن است در انتها در آمد زیادی برایش نماند  و دلیل دیگر وجود قوانین خاص هر کارگاه است که برای بافنده ها دست و پاگیر می شود.

به همین دلیل در حال حاضر ترجیح ام بر این است که کارگاه هایم را غیر متمرکز برگزار کنم شاید بعدها به فکر کارگاه متمرکز هم افتادم.

‎گر کسی تمایل داشته باشد قالی ببافد، می توانید به آن فرد آموزش بدهید؟

حرفه اصلی من آموزش است . اول آموزش و سپس تولید

‎مشکل اصلی هر تولید کننده ای، فروش محصول است. این فرش ها را چطور می فروشید؟

پس از تعیین اندازه فرش ، طرح نخ و نقشه به مشتری نشان داده می شود و پس از انتخاب مشتری ، ما خرید کار را انجام داده و به بافنده تحویل می دهیم و بافنده در قبال آن دستمزد خود را دریافت می کند .

یکسری کار هم به عنوان تضمین خرید داریم . بافنده لوازم مورد نیاز کار را تهیه کرده و فرش مورد نظر را در مدت زمان تعیین شده میبافد و در پایان ما فرش را از او می خریم .

قیمت این فرشهای چقدر است؟

قیمت فرش به عوامل متعددی از جمله ابعاد فرش ، نوع رنگرزی که گیاهی و یا شیمیایی است و درصد ابریشم ، ریز و درشت بافی آن بستگی دارد.

مشکلات شما به عنوان یک کارآفرین چیست؟

در حال حاضر به شخصه مشکل خاصی ندارم ، سفارشات ، مشتری و بافنده خود را دارم و کارهایم را تولید می کنم.

‎برای دریافت تسهیلات به جایی مراجعه کرده اید؟

خیر

‎کارگاه فرش بافی باید ایمنی و بهداشت داشته باشد. در این زمینه مشکلتان چیست؟

مشکل خاصی وجود ندارد، لازمه یک کارگاه نور کافی و وجود یک سیستم تهویه خوب است.

دخترم عصای متحرک من است

به زندگی من خوش آمدید

ارسال شده در ۱۴ دی ۱۳۹۸، توسط زهره کرمی

نصرت قاسمی ۵۳ ساله دارای مدرک فوق لیسانس مدیرت آموزشی و فرهنگی بازنشسته است که در طول خدمت خود تجربه معلمی مدیر دروس ، معاونی و مدیر دبیرستان های ناصر خسرو و نرجس را داشته است .  

در طی حادثه و بیماری فلج اطفال از ناحیه پای چپ دچار معلولیت شده است . در این مسیر خانواده همیشه پشتیبان او بوده است و الخصوص خواهر ناتنی نصرت که همواره هوای او را داشته است .

با این حال خدا را شاکر است که توانسته است با موجود معلولیت ادامه تحصیل داده و کار های شخصی خود را انجام دهد.

نصرت دختر ده ساله ای دارد که نام او را “عصای متحرک من” گذاشته است و دست راست اوست. 

در طول زندگی دچار یاس شدید ؟

برای هر کسی پیش می آید ، و برای منم هم این اتفاق افتاده است . منتها با توکل بر خدا و پشتیبانی خانواده ادامه دادم .

مهمترین مشکلی که در طول زندگی با آن مواجه شدید چه بود؟

در حیطه کاری ضربه های زیادی خوردم ، به خاطر معلولیتم مانع از ادامه پیشرفتم می شدند .

موقعیت معلولین جامعه از نظر شما چگونه است ؟

بیشتر معلولین از لحاظ سطح زندگی در درجه پایینی قرار دارند، دوستان زیادی را می شناسم که واقعا نیازمند هستند.

چقدر خوب میشد هر ساله به مناسبت روز معلولین دو نفر از معلولین به سر کار می رفتند.

با توجه به اینکه ازدواج کردید نظرتان راجع به ازدواج معلولین چیست ؟

با خنده اگر مورد مناسبی پیدا شود قبول کنند .

از معضلات شهری بگوید؟

معمولا در محل های عبور و مرور ولیچر میله ای قرار دارد و مسیر را بسته است و یا در پارک خودرو معلولین ماشین های افراد سالم پارک شده است . باید در این زمینه آموزش های داده شود.

حرف آخر

کاش می شد زمینه کاری برای معلولین ایجاد کرد

مجتمع جامعه معلولین فضا و پتانسیل خوبی دارد و می توان با برگزاری دورهای آموزشی ضمن آموزش حرفه ، زمینه اشتغال معلولان را فراهم کرد.

لازم می دانم که تشکر ویژه ای از جناب آقای استاد داشته باشم که نهایت تلاش خود را برای جامعه معلولین و ایجاد اشتغال دوستان فراهم می کنند .  

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!