دسته: گفتوگو
هنر به درمان من کمک می کند
به زندگی من خوش آمدید
فاطمه شیبانی تذرجی متولد ۱۸ دی ۱۳۶۳ دارای مدرک دکترای روانشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه است .
در حدود ۵ سال پیش دچار بیماری ام .اس می شود، اما این بیماری مانعی جهت ادامه زندگی و پیشرفت او نشده بلکه دید او را نسبت به زندگی تغییر داده و بطوری که از رساله دکترا خود با وجود درگیری به این بیماری دفاع می کند.
سالمندی شکوفایی دوباره، نگرش به سالمندی از کودکی تا بزرگسالی ، نسیمی در تنهایی ، هوش معنوی وسلامت روان و ترجمه کتاب هنر درمان راهبردی از جمله تالیف های وی می باشد. فاطمه دارای دو فرزند دوقلو ده ساله به نام های آوا و آراد است.
اوقات فراغت خود را با کشیدن نقاشی ، نوشتن کتاب و سبد بافی پر می کند و معتقد است که استفاده از هنر در درمان به او کمک کرده و حالت روانی او را در سلامت نگه داشته است .
۲۷ می روز جهانی “ام .اس” بیماری مدرنی که بیشتر زنان را هدف خود قرار داده ، بهانه ای بود تا با این بانوی فرهیخته آشنا شوم
و شما را به خواندن این گفت وگوی صمیمانه دعوت کنم.
ام اس چیست؟ از علائم این بیماری.روند درمان و… بگوسید؟
ام اس یک بیماری دستگاه اعصاب مرکزی است که مغز و نخاع را درگیر و پلاک هایی بر روی آن ایجاد می کند، که آنها عمدتا یا حرکت فرد و یا بینایی آن را درگیر کرده و در بعضی ها علائم توامان دیده می شود. البته بستگی به این دارد که کدام قسمت مغز و یا نخاع درگیر باشد .
آیا بیماری ترسناکی است؟
اگر قرار به ترس باشد بیماری سرماخوردگی هم کشنده می شود . هر اتفاق ساده ای اگر پشت بند آن ترس باشد، بدتر خواهد بود. اما یک بیماری محدود کننده است و باید این را بپذیریم که سبک تغذیه ، سبک زندگی ، رفتار ورزشی و حرکتی را تحت تاثیر قرار می دهد . اما اگر قرار باشد از آن بترسیم بیماری زودتر بر ما غلبه پیدا می کند.
چه کسانی ام اس میگیرند؟ آیا قابل کنترل است؟
ریشه ژنتیکی و وراثتی این بیماری هنوز شناخته نشده اما عوامل محیطی مختلفی می تواند در شکل گیری این بیماری و تشدید علائم دخیل باشد . استرس محیطی ، اضطراب هایی که به فرد وارد می شود ، خشم فرو خورده و احساس ناراحتی که داریم و نسبت به محیط اطراف بیان نکرده ایم ، می تواند در شکل گیری ام اس نقش داشته باشد .
به طور کلی افرادی که به لحاظ شرایط روان شناختی مضطرب تر هستند و محیط پر تنشی دارند بیشتر در معرض خطر هستند .
بله- قابل کنترل است و به راحتی و با انجام یک سری رعایت ها مثل استراحت به موقع ، سبک غذا به موقع ، ورزش اصولی و استفاده از داروهای تجویز شده کنترل می شود.
از روزهای شروع ام اس بگویید، چند ساله بودید و چگونه شروع شد؟
حدود ۵ سال پیش ام اس در من شناخته شد .قبل از آن یک سری علائم جزئی را در خودم می دیدم ، اما کسی آن را نمی پذیرفت و به اصرار خودم یک ام آر آی از مغز من انجام شد و پس از آن تشخیص ام .اس داده شد.
نحوه شروع شدن این بیماری در من با درگیری پا بود و از نظر حرکتی ، راه رفتن و تعادل مشکل پیدا کردم.
درمان خاصی انجام دادید؟
فرایند درمانم نسبت به بقیه متفاوت بود.
در بندرعباس تشخیص این بیماری داده شد و دارو مصرف می کردم ، اما در تهران پیش پزشکی رفتم که متاسفانه داروهاییم را قطع کرد و روند درمان من بهم ریخت و دوست ندارم به آن روزها فک کنم…
در حال حاضر داروهای خاصی دارم که یک روز درمیان آنها را تزریق می کنم .
و از لحاظ تغذیه خیلی مراقب غذای خودم هستم و غذاهایی با طبع گرم می خورم . استرس را در خودم کنترل می کنم .
ادامه تحصیل را چگونه انجام دادید؟
من رساله دکترای خود را در زمانی که درگیر ام. اس بودم گرفتم و دفاع کردم . دو بچه دو قلو داشتم ، محل زندگی ام بندرعباس بود و من داشتگاه شهید بهشتی تهران بودم
با این حال همه این ها گذشت و خداوند قادر مطلق بسیار کمک می کند و در این ادامه تحصیل هسته حمایتی اطرافم خیلی کمکم کردند. خانواده ام و علی الخصوص مادرم مراقب دوقلو ها بودند .
عکس العمل خانواده و اطرافیان پس از اینکه متوجه بیماری تان شدند چه بود؟
قاعدتا بسیار ناراحت کننده است و سیر ام .اس پیشرونده است و کم کم قدرت و توان فرد را محدود می کند . خیلی سخت بود . یک سال اول فقط خودم و همسرم و یکی از دوستان صمیمی ام می دانست و به کسی نگفتم . اما رفته رفته که علائم شدید شد، خانواده ام نیز فهمیدند . ام.اس مثل یک سوگ و فرآیند عزاداری است که باید بگذارید زمان آن طی شود . خانواده ناراحت بودند و دنبال درمان های مختلف بودند اما پس از آن این موضوع را پذیرفتند و بهم کمک می کنند .
با توجه به شاغل بودنتان آیا در این زمینه برایتان مشکلی ایجاد شده است؟
چون به لحاظ حرکتی مشکل دارم محدودیت هایی را برایم ایجاد می کند . دانشگاه تدریس می کنم و اگر کلاسم ساعت ۸ صبح باشد باید از ۳۰/۶ شروع به آماده شدن کنم و کم کم کارهایم را انجام دهم تا به موقع برسم .
اینکه از لحاظ شغلی مساله خاصی ایجاد کند ، این طور نبوده و نیست . من عاشق شغلم هستم و زمانی که با دانشجوهایم هستم و در دنیای بیرون قرار دارم بسیار برایم رغبت برانگیز است .
چطور توانستید بیماری را کنترل کنید؟
با مصرف داروهایی که پزشک معالج تجویز می کند و کنترل غذایی
عدم مصرف غذاهای فرآوری شده و غذاهایی که طبع سرد دارند . ورزش فوق العاده مهم است و نرمش های خاصی وجود دارد
و در راس همه اینها حالت روانی و استرس است که باید کنترل شود . شاید چیزی که در این حیطه به من کمک کرد که بتوانم خود را سرپا نگه دارم و با این بیماری مقابله کنم دانش اندکم از علم روانشناسی بود.
چطور داروهایتان را تهیه می کنید؟
داروهای من پوشش بیمه ای دارد . بخشی از آن را بیمه تقبل می کند و بخشی را خودم می پردازم و معمولا داروها راحت گیر می آید . داروهای دیگری هم هستند که پوشش صد در صدی بیمه دارند .
آخرین دارویی که تجویز می شود ریتوکسیماب(RITUXIMAB) که آن هم به راحتی در اختیار بیماران قرار دارد.
این بیماری از لحاظ همگیری در چه وضعیتی قرار دارد؟
ام اس یک بیماری است که با دنیای مدرن بیشتر می شود و هر چقدر اضطراب ها و استرس های دنیای مدرن بیشتر شود این بیماری هم رشد می کند و آمار آن را بالا می برد.
با توجه به ضعیف بودن سیستم ایمنی و قرار گرفتن در دوران کرونا اقدامات و محافظت هایی که یک بیمار ام. اس باید انجام دهد چیست؟
خطر ابتلا به کرونا همه را تهدید می کند اما افراد مبتلا به ام اس که سیستم ایمنی ضعیف تری دارند باید بیشتر مراقب باشند و حد الامکان و تاجایی که مقدور است نباید از خانه خارج شوند و موارد بهداشتی ، ضدعفونی و پروتکل های ایمنی را رعایت کنند.
فرد سالم چه کارهایی انجام دهد تا به این بیماری مبتلا نشود؟
ورزش را فراموش نکنند برنامه غذایی معتدل داشته باشند و در راس همه این موارد آرامش خود را حفظ کنند و به این اصل واقعا معتقد باشند که :
گرنگهدارمن آنست که من می دانم
شیشه را دربغل سنگ نگه می دارد
و خدایی که به شدت کافی است و همین نزدیکی است و مراقب همه ما است . اگر این موضوع را با جان و دل قبول داشته باشیم و بپذیریم قاعدتا احتمال ابتلا به این چنین بیماری کمتر است.
حرف آخر
حرف آخرم دو سویه است
یک سوی آن با فرد مبتلا است، نا امید نباشند . این اتفاق مثل اتفاق های دیگر در طول زندگی می افتد و پس می شود از آن استفاده بهتری کرد و نگاه قشنگ تری داشت. شاید بتوان زاویه های زیباتری را رو به زندگی و آفرینش باز کرد.
و حرف دیگرم با اطرافیان است که نترستند و نگران نباشند و در عین حال حس ترحم هر بیماری را اذیت می کند و بیماران ام اس به خاطر حس روان شناختی قضیه بیشتر ناراحت می شوند . افراد ام اسی ممکن است کار خاصی هم انجام نداده باشند اما انگار کوه کنده باشند، لازم است که اطرافیانمان این قضیه را درک کنند .
کودکانی که “دیرتر” آموزش توالت رفتن می بینند، “سریعتر” این آموزش ها را یاد می گیرند!
آموزش توالت رفتن یکی از مسائلیست که همواره مورد توجه والدین بوده است.
اغلب خردسالان در دومین سال زندگی بدلیل کسب ظرفیت رسشی لازم برای کنترل اسفنکترهای مقعدی خویش، احساساتی پیدا می کنند که به آنها اجازه می دهد، مدفوعشان را کنترل کنند و زمان تخلیه را احتمالا برای کسب لذت بیشتر به تعویق بیندازند، از طرفی آگاهی کودک از این توانائی میتواند باعث شود که از آن بعنوان ابزاری برای تاثیرگذاری بر محیط و احیانا مقاومت در برابر خواسته ی والدین مبنی بر آموزش آداب توالت رفتن، استفاده کنند، بویژه اگر کودک متوجه شود که والدین با اصرار و سخت گیری می خواهند او را برای توالت رفتن آماده کنند. از اینرو امکان دارد تعجیل و اصرار والدین برای یادگیری آموزش ها، موجب ناراحتی و منفی کاری خردسال شود. انتقادهای والدین از کودک هنگامی که خود را تصادفاً کثیف می کند، میتواند اثرات منفی بر شخصیت کودک بگذارد.
به طور معمول کودکان کثیف بودن را دوست ندارند و یا وقتی می بینند که دوستانشان دیگر پوشک نمی پوشند، در یک محیط خانوادگی آرام، خیلی راحت و سریع آداب توالت رفتن را یاد می گیرند. لذا همینکه والدین تشخیص دادند که کودک آمادگی و همکاری لازم را دارد میتوانند او را کنار لگن، برده و روشهای لازم را به او بیاموزند و در حین آموزش حتماً کودک را با تشویق و تقویت اجتماعی به همکاری بیشتر ترغیب کنند.
از جمله رایج ترین سوالات در این زمینه، اینست که زمان شروع این آموزش ها چه وقت است؟
در واقع برای این سوال نمیتوان پاسخ مشخص و احیاناً سن دقیقی را تعئین کرد و همواره باید نکات مهم زیر را مدّ نظر داشت:
توانائی توالت رفتن بندرت، قبل از ۱۵ تا ۱۸ ماهگی در بچه ها ایجاد می شود، و حتی گاهی تا ۲۴ الی ۳۰ ماهگی و پس از آن نیز در کودکان ایجاد نمی شود. و این توقع که یک کودک، یکی دو ساله، روزها و شب ها، اصلا خودش را کثیف نکند، نه تنها انتظاری بی جا، بلکه انتظاری مخرب است. واقعیت اینست که اصرار بر آموزش زود هنگام، یعنی آموزش به کودکی که از لحاظ رسشی، آمادگی لازم را ندارد، بی فایده است.
کودکانی که آموزش آنها به تعویق افتاده، معمولا خیلی سریعتر آداب توالت رفتن را فرا می گیرند، بعبارتی میتوان گفت آموزشی که دیرتر شروع می شود، سریعتر تمام می شود.
سنی که کودک در آن آمادگی کافی برای توالت رفتن را بدست می آورد، به شرایط وی بستگی دارد.
بچه ها کنترل مدفوع را پیش از کنترل ادرار یاد می گیرند.
دختر بچه ها در زمینه ی یادگیری این آموزش ها قدری از پسرها جلوتر هستند.
و در آخر اینکه:
بهترین زمان برای شروع آموزش توالت رفتن، وقتی است که کودک آماده است و بهترین روش ممکن اینست که بدون اجبار و اصرار و سخت گیری و با حداقل فشار ممکن به کودک او را آموزش دهید.
آموزش، مهمترین خلا در ارتباط میان روابط عمومی با رسانه است
به مناسبت ۲۷ اردیبهشت ، روز ارتباط و روابط عمومی
سارا میرزایی متولد ۶۱ دارای مدرک فوق لیسانس روانشناسی و مدیر روابط عمومی اداره کار و همچنین رئیس شورای هماهنگی روابط عمومی های دستگاه های زیر مجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در استان است . کار خود را از سال ۸۳ با روابط عمومی بهزیستی آغاز کرده است.
به مناسبت روز ارتباط و روابط عمومی به سراغ این بانوی پر تلاش می رویم و با او گفت و گویی انجام می دهیم که آوای دریا شما را به خواندنش دعوت می کند.
ابتدا، لطفا كمي در مورد فعاليت خود در روابط عمومی اداره کار جهت آشنایی با حرفه بیان کنید
به نظرم کار کردن در حوزه روابط عمومی یک روحیه و اخلاق خاص خود را می خواهد و باید بتوان کارکنان اداره و مخاطبین آن که مردم هستند را ، به بهترین نحو ممکن آگاه نموده و برای رفع مشکلات جان اندیشی کرد.
فعالیت در این حوزه را با توجه به شناخت، روحیه و علاقه ای که از خودم سراغ داشتم آغاز کرده و همواره سعی کردم در این زمینه حرف های جدیدی برای گفتن داشته باشم.
حضورم در روابط عمومی اداره کل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان هرمزگان به واسطه همین علاقه و تلاشی است که در این مسئولیت داشتهام.
شرايط فعلي حوزه روابط عمومي را در جوامع مختلف چگونه توصيف مي كنيد؟
قطعا اظهار نظر پیرامون شرایط روابط عمومی در جوامع مختلف کار بسیار دشواری است اما اگر بخواهیم درباره وضعیت روابط عمومی در ایران سخن بگوییم شاید بتوان گفت هنوز آن طور که کارشناسان و صاحب نظران این حوزه حساس در دنیا متصور هستند، در کشور ما روابط عمومی و کارکرد آن جا نیفتاده است. البته اکنون به نسبت سال های قبل پیشرفت قابل توجهی در این حوزه حاصل شده و نگاه مدیران نسبت به آن تغییر قابل توجهی کرده است. اما هنوز تا نقطه مورد انتظار فاصله داریم.
طی این سالها تولیدات مختلف توسط روابط عمومیها افزایش قابل توجهی داشته است. ساخت تیزر، فیلم، مستند، کلیپ، انتشار روزنامه، هفته نامه، ویژه نامه، تبلیغات محیطی و غیره، اما باید دید که این تولیدات توانسته هدف را برساند. کارکرد داشته باشد یا نه. دقت در این مسئله وضعیت و شرایط ما را در روابط عمومی نشان میدهد.
تعریف شما از یک روابط عمومی و یک روابط عمومی موفق چیست و دارای چه ویژگی هایی باید باشد؟
میگویند روابط عمومی در بیرون سازمان مدافع سازمان و در درون سازمان، مدعی العموم است. اگر سوال پیش بیاید که بین منافع سازمان و مردم تعارض به وجود بیاید، وظیفهی روابط عمومی چیست؟ فکر میکنم در همچین مواقعی روابط عمومی باید طرف مردم را بگیرد چون تمام واحدهای سازمانی از منافع سازمان دفاع میکنند وقتی مردم ببینند همه واحدهای سازمان مقابل او هستند، اصلا جرأت ورود به سازمان را ندارند، باید یک واحد به عنوان سرپناه برای او باشد تا مخاطب به نفع سازمان با آن آشتی کند. اگر این واحد نباشد بین سازمان و مردم شکاف ایجاد میشود. در واقع، روابط عمومی باید سرپناه مردم باشد.
به نظرم روابط عمومی موفق، روابط عمومی است که بتواند درخواست منطقی مردم را به سیاست سازمان تبدیل کند.
نقش روابط عمومی ها در رشد و توسعه یک نهاد را بیان کنید؟
حرکت اول روابطعمومیها انتظارات مردم را به داخل سازمان ببرند و آن را به سیاست تبدیل کنند و در آخر سال بگویند ما توانستیم این بحثها را به سیاست تبدیل کنیم. دوم، اساتید، کارشناسان و عزیزان در ارتباط با مسائل روابط عمومی، کنشگر باشند. وقتی معضلی را میبینند آن را بیان کنند.
نظرات انتقادي در مورد روابط عمومي در چه عاملي ريشه دارد؟ و شما تا چه حد با آن موافق هستيد؟
یکی از مسائل تضعیفکننده جایگاه روابط عمومی در سازمان و جامعه، این است که روابطعمومیها به روزمرگی و خردهکاری عادت کنند و دست به کارهای نو و ابتکاری نزنند. فکر میکنم روابط عمومی باید بتواند برنامه و چشم انداز عملیاتی داشته باشد و برای آن طرح هایی ارائه دهد که مطالبات مردم در آن لحاظ شده باشد. چیزی که هنوز برای بعضی از روابط عمومی ها جا نیفتاده است. برای این که بتوانیم جایگاه روابط عمومی را ارتقاء دهیم باید از خود روابط عمومی شروع کنیم و خودمان باید مطالبات و انتظارات مردم را در سیاستها و برنامههای سازمان جای دهیم تا مردم احساس کنند سازمان انتظاراتشان را برآورده میکند.
تاثير رسانه هاي اجتماعي جديد و اينترنت بر حوزه روابط عمومي، چگونه و تا چه حد بوده است؟
شبکه های اجتماعی، نیاز واقعی روابط عمومی امروز است. چرا که دیگر دسترسی به مخاطب با سامانه پیامکی، نامه، صندوق انتقادات و پیشنهادات و از این دست راههای ارتباطی امکان پذیر نیست و دوران آن تمام شده است.
ارزانی، در دسترس بودن و سهولت شبکه های اجتماعی مهمترین ویژگی های این شبکه های حساس برای روابط عمومی ها هستند.
ادغام روابط عمومی با این امکانات که گویی کاملاً برای روابط عمومی طراحی شده، تحول بزرگی در روابط عمومی ها به دنبال داشته است.
فصول مختلف روابط عمومی ها برمبنای راه های ارتباطی هر زمان بنا شده و در کشور ما، تفاوت روابط عمومی امروز با یک دهه قبل در همین مسئله است.
ابزاری به اسم شبکه های اجتماعی این امکان را به روابط عمومی ها داده تا در سریعترین زمان ممکن و در گستره جغرافیایی پهناور با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
كارشناسان حرفه اي روابط عمومي، چه ويژگي ها و مشخصه هايي دارند؟
من فکر میکنم این که بخواهیم یک سری ویژگی کلیشهای رایج را به همه کارشناسان روابط عمومی نسبت بدهیم و بگوییم که نیاز است آنها فلان ویژگی را داشته باشند، تا حدودی درست نیست. زیرا روابط عمومی حوزه گسترده ای دارد و اگر بخواهیم با دیدگاه حرفهایتری به آن نگاه کنیم، هربخش مانند تبلیغات، تصویر برداری، خبر و غیره ممکن است به فراخور نیازی که هر سازمان دارد، کارشناسی با ویژگیهای مناسب منحصر به فرد را، در خدمت داشته باشند. اما با این وجود یک سری ویژگی عمومی برای همه آنها نیاز است.
کارشناس هر بخش، ابتدا باید مهارتهای لازم را در زمینه روابط عمومی و مهارتهای ارتباطی آموخته باشد. علاوه بر تحصیلات و آموزشهای لازم، فردی که در روابط عمومی فعالیت میکند، باید بتواند سهوظیفه مهم تولید اطلاعات و انعکاس به مخاطبان، تصویرسازی مثبت و منطقی از سازمان و معرفی خدماتیا کالاهای سازمان را انجام دهد.
خلاقیت و نوآوری یکی از مهمترین ویژگی های کارشناس روابط عمومی است. چرا که مردم پیامهای جدید و قالبهای جدید را بهتر از پیامها و قالبهای کلیشهای جذب میکنند.
آشنایی با علوم اجتماعی نظیر مدیریت، روانشناسی، علوم سیاسی، آمار و… کارشناس روابط عمومی را قادر میسازد در روابط خود با مردم و یا مددرسانی به مدیریت سازمان از قابلیتهای بیشتری بهرهمند شود.
روابط عمومی بایستی از یکسری ویژگیهای ذاتی و اکتسابی بهرهمند باشد. این ویژگیها شامل: استعداد مدیریت، هیجان و شور داشتن ، فرصت جویی آگاهانه، کارآفرینی، بهره هوشی بالا، کنجکاوی، سرزنده بودن، شوخ طبعی و بزلهگویی، داشتن بیان خوب از امور، ظاهر مناسب، ذوق و شوق (استعداد طبیعی)، آینده نگری وشخصیت ترغیبی و متقاعد کننده هستند.
یک کارشناس روابط عمومی باید بتواند عوامل مورد نیاز برای پذیرش توسط مخاطب را در خود پرورش دهد. اخلاق پسندیده، انگیزه قوی، مثبت اندیشی و خوشبینی و پویایی، در این زمینه تأثیرشگرفی دارد.
به نظر شما تا چه حد روابط عمومی یک سازمان یا اداره در پردازش افکار عمومی و ارتباطات مؤثر خواهد بود؟ و نقش رسانه در این بین چقدر مؤثر است؟
سنجش افکار عمومی از مهمترین وظایف روابط عمومی داخلی است. به گونهای که امروزه اساس تصمیمگیریهای درون سازمانی بر نتایج افکار عمومی استوار است. موضوعاتی از قبیل میزان رضایت یا عدم رضایت از خدمات، نحوه نگرش مخاطبان نسبت به مسئولان، سنجش میزان همبستگی اهداف کارکنان با اهداف سازمان و مانند آن، اگربخوبی روشن شوند میتوانند اطلاعات مفیدی را برای حرکت روان چرخ سازمان در درون، در اختیارمدیریت قرار دهند.
در خصوص بخش دوم سوال که نحوه ارتباط روابط عمومی ها با رسانه مطرح شده.
خانه مطبوعات و انجمن ها و تشکلات رسانه ای میتوانند نقش بسزایی در موثر واقع شدن ارتباط بین روابط عمومی و رسانه داشته باشد.
نقش رسانه در تعامل با روابط عمومی ها را چگونه می بینید؟
هرمزگان از جمله استانهای کم چالش در ارتباط رسانه ها و روابط عمومی است که این مسئله حاصل حضور رسانه های با اصالت حرفه ای و خبرنگارانی پرتلاش می باشد.
دروغ نیست اگر بگوییم، اكنون در فضای مجازی هر ثانیه یك خبر و مطلب جدید منتشر می شود و در عصر انفجار اطلاعات قرار داریم. در برهه كنونی كه هر فردی به راحتی می تواند برای خود یك رسانه تعریف كند، حفظ ارتباط موثر با رسانه های رسمی اهمیت زیادی دارد.
به نظر شما رسانه ها به چه شکل می توانند ارتباط بین هر روابط عمومی و دستگاهی را با مخاطبین خود برقرار کنند؟
به عنوان مدیر روابط عمومی یک دستگاه اجرایی معتقدم، روابطعمومیها باید در تلاش برای برقراری با مخاطب خود از طریق رسانه ها باشند، که رسانههای حرفهای و موثر به دنبال عناصر خبری چرا و چگونه بوده و صدای مردم بوده اند. در واقع یکی از بهترین و آسان ترین راه ها برای کسب آگاهی از نظرات مردم رسانه ها هستند.
در روابط عمومی شما، چه سازوکاری برای ارتباط با جامعه و رسانه ها بکار برده شده؟
درخصوص ساز و کار در پیش گرفته شده برای ارتباط بهتر در روابط عمومی اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی هرمزگان با رسانه ها باید گفت که ابتدا روحیه پذیرش انتقاد و تعامل موثر با رسانه ها را بالا برده و با بهره گیری از کارشناس باتجربه در حوزه رسانه، ساز و کار مورد قبولی را در پیش گرفته ایم.
از تجربیات خودتان در ارتباط با رسانه ها و مدیران آن ها بفرمایید؟
سر و کار داشتن با رسانه ها آدم را یک جورهایی حواس جمع و ریزبین می کند. ارتباط با رسانههایی که مورد اعتماد مردم هستند و مسائل مرتبط با سازمان و اداره ای که در آن مسئولیت دارم را منتشر می کند، تجربیات زیادی برایم به همراه داشته است. مثلا در مواردی که رسانه ها کار تخصصی انجام می دهند، قطعا برای رفع مشکل عنوان شده، راهکار هم دارند.
از دیدگاه شما یک مدیر رسانه باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟
توانایی رهبری و اداره رسانه، اعتماد به نفس، اعتقاد و عمل به نظم و تشکیلات، پاسخگو بودن، شناخت دقیق فضای جامعه و تجربه عملی از مهمترین ویژگی های یک مدیر رسانه است.
ویژگیهای مدیریتی بهصورت کلی در شاخصهایی مانند سواد رسانه ای، سابقه رسانهای و اصول روزنامهنگاری حرفهای است .
ضعف ارتباط میان روابط عمومی های استان در برقراری ارتباط با رسانه ها چیست؟
اگر اسم آن را خلا بگذاریم تا ضعف ، بهتر است. بنظر میرسد آموزش مهمترین خلا در این مسئله است. خلا آموزش در مدیریت رسانه و همچنین در روابط عمومی ها. البته این موضوع یک مسئله فراگیر نیست، اما در هرمزگان زیاد به چشم می آید. عدم مدیریت در اقتصاد رسانه باعث وابستگی نسبی برخی رسانه ها به سازمان ها شده و این مسئله هر دو سوی ماجرا را به سمت و سویی برده که اصلاح مسیر آن ضروری است. با این وجود، روابط عمومی های متعددی نیز در استان وجود دارند که ارتباط حرفه ای و مثمر ثمری با رسانه ها دارند. در عین حال بنظر می رسد در هر دو سمت نیازمند تغییر دیدگاه هستیم.
اگر بخواهید یک درد دل با مسئولان رسانه داشته باشید چه می گویید؟
از آنها درخواست دارم فضای رسانه ای استان را به سمت و سوی تخصصی تر شدن پیش ببرند و برای بخش اقتصاد رسانه برنامه ای به غیر از شرایط کنونی تعریف کنند.
به نظرتان نشریاتی که فقط به دلیل کسب درآمد با ادارات کار می کنند نشریات موفقی هستند؟
این نقد در همه کشور به برخی رسانه ها وارد است. عدم موفقیت آنها در دستیابی به اهداف اصلی یک رسانه، کاملا بدیهی است. این روش کاری، نه تنها برای دیدگاه مخاطب به رسانه ها خطرناک است، بلکه تا حد زیادی شان رسانه را نیز زیر سوال برده و از کارکرد آن می کاهد. در همین مسیر، سازمان و روابط عمومی مربوطه نیز دچار اشتباهاتی می شود که ایشان را از هدف اصلی ارتباط با رسانه دور می کند.
حرف آخر
از تعامل ، همراهی و همکاری کلیه رسانه ها مکتوب و مجازی استان سپاسگزاری کرده و امیدواریم روز به روز وضعیت بهتری داشته باشند.
بررسی حادثه بازارچه صنایع دستی از دریچه آوای دریا
برومند : پیگیری ما برای کمک بلاعوض به صنعتگران مانع انجام تعهدات بهره بردار بازارچه نخواهد بود عایشه پرباره : خواستیم بیمه کنیم اما دست رد به سینه مان زدند
رضا برومند مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری استان هرمزگان با بیان اینکه در این آتش سوزی به معبد خسارتی وارد نشده و صرفا بازارچه دچار حریق شده است افزود : بازارچه معبد هندوها از محل اعتبارات در نوروز ۱۳۸۹جهت برگزاری مراسم جشن نوروزگاه به طور موقت ساخته شد . از طرفی قرار بود در شهر بندرعباس فضایی نیز برای بازارچه دائمی صنایع دستی اختصاص یاید .
به سبب استقبال مردم و کارآفرینان قرار بر این شد که تا زمان ساخته شدن بازارچه دائم از این فضا استفاده شده تا بعدا به بازارچه جدید منتقل شود .
در این راستا یکی از صنعتگران متقاضی مدیریت آن مکان شد و اجازه گرفت تا این کاری که در نوروز ۹۸انجام شده تا زمان جابه جایی بازارچه ادامه یابد.
ما آنجا را طی یک تفاهم نامه و بدون گرفتن اجاره در اختیار بهره بردار قرار دادیم و ایشان هم ۲۱غرفه را به ۳۵ نفر واگذار کردند و از هر غرفه دار مبلغی را به جهت حق اجاره و شارژ دریافت می کردند، تا هزینه های جاری بازارچه از همین محل تامین گردد.
برومند افزود : این روال تا اسفند ۹۸ ادامه داشت اما به دلیل ویروس کرونا، بازارچه عملا از اول اسفند ماه تعطیل شد.
روشن بودن کولر و بسته بودن در باعث آتش گرفتن مجموعه و آتش از ابتدای بازارچه به انتهای آن منتقل می شود.
چرا بازارچه بیمه نبود ؟
به علت موقت بودن سازه ها نمی توانستیم بیمه کنیم ، این بازارچه ساختمان اداری شناسنامه دار ما نبود که بتوانیم بیمه کنیم .
بهره بردار باید خودش آن را بیمه می کرد و چون سازه ها از چوب و سوند بود و دستگاه هایی که در آنجا استفاده می شد ، احتمال آتش سوزی را داشت ، هیچ نماینده بیمه ای حاضر به بیمه نشده بود .
برای جبران خسارت بازارچه چه تمهیداتی در نظر گرفته اید ؟
ما در حال انجام رایزینی های لازم برای کمک به صنعتگران هستیم و همان طور که قبل از سال ۱۲خانه صنایع دستی را هر کدام بالغ بر ۱۲ میلیون کمک بلاعوض کردیم . سعی می کنیم برای غرفه دارانی که دچار ضرر و زیان شده اند نیز کمک کنیم.
ضمن اینکه منتظر اعلام نظر نهایی تیم آتش نشانی هستیم که بر اساس آن کارها را دنبال کنیم .
البته با توجه به اینکه بهره بردار از موقتی بودن این سازه آگاه بود ، باید خسارت ها را پرداخت کند. چون در حقیقت از صنعتگران اجاره دریافت می کرد و از آن محل باید پیش بینی های لازم را به عمل می آورد .
ضمن اینکه طبق رسالت و وظیفه ای که داریم رایزنی ها با وزارت میراث فرهنگی و سازمان مدیریت استان شروع کرده ایم و امیدواریم بتوانیم کمک های بلاعوض را دریافت کنیم.
از طرف دیگر بازارچه با دستگاه های اجرایی دیگر نیز مرتبط بود و مدیران کل دستگاه ها مرتبط جلسه می گذاشتند و با صنعتگران صحبت می کردند، انتظار می رود که آنها نیز کمک کنند .
عایشه پرباره بهره بردار و مدیربازارچه صنایع دستی با مقصر دانستن میراث فرهنگی گفت : در خرداد ماه ۹۸ صحبت تحویل دادن بازارچه به فرد لایقی بود که پیگیر و فعال باشد ، که به من پیشنهاد شد . مدیرکل گفت در قبال حق الزحمه و اجاره ، شما بازارچه را تجهیز کنید . دو عدد کولر تهیه کنید و آن را به بهره برداری برسانید.
پرباره افزود : من ضمن خرید دو عدد کولر، برق تک فاز را به سه فاز رساندم و هزینه های داخلی دیگری انجام دادم و شرایط سختی را گذراندیم.
خواستیم بیمه کنیم اما دست رد به سینه مان زدند
ابتدا مدیرکل قول بیمه آن مکان را داد ، اما به علت کمبود بودجه از انجام آن سریاز زدند.
کارشناس های متفاوتی از بیمه ایران ، پاسارگاد ، البرز ، آسیا و معلم به معبد و بازارچه آوردم تا برآورد هزینه کنند ، اما هر کسی آمد گفت که این سازه اصولی نیست و استاندارد های لازم رعایت نشده و ما این ریسک را نمی توانیم بپذیریم. بارها در جلسات استانداری و سازمان برنامه و بودجه استان این مساله را در برابر تمامی صنعتگران مطرح کردم و از مسوولین درخواست کردم که کمک کنند .
تا اینکه در ۲۸ اسفند ۹۸ از طرف سازمان برنامه و بودجه مبلغ ۱۵۰میلیون تومان برای تجهیز این بازارچه اختصاص داده شد اما هنوز به این بازارچه تخصیص داده نشده است .
رویاهایی که دود شد
این بازارچه مهد فعال تولید، آموزش و فروش صنایع دستی استان بود ، انتظار من از مدیرکل میراث فرهنگی ابراز همدردی و ایجاد دلگرمی به ما بود.
در سه ماهی که بازارچه بسته بود ، ما فعالیتی نداشتیم زیرا آنجا مکانی بود که با شرایط کرونا هماهنگی نداشت .
در آن روزها موش ها به بازارجه حمله کردند و به وسایل صنعتگران آسیب رساندند ، با بارش بارندگی ما خسارت های زیادی دیدیم
و مسئولان به آنجا آمدند و از نزدیک مشکلات ما دیدند.
در روز حادثه نگهیان نبود و کسی نبوده که کلیدها را به آتش نشان ها بدهد تا در را باز کرده و زودتر به داد وسایل بچه ها برسد و در نهایت آتش نشان ها از لای در وارد بازارچه شدند .
آتش سوزی از غرفه اول شروع شد که اگر به موقع خاموش می شد به غرفه های آخر و محصولات چرمی که بیش از حد آسیب دیده خسارت وارد نمی شد.
تمام تلاش خود را کرده بودم و شرمنده صنعت گران شدم
این صنعتگران با تمام وجود و رویاهای خود را برای این کار گذاشته بودند . همان صنعتگرانی که باعث ثبت شدن بندرعباس به عنوان شهر خلاق در حیطه صنایع دستی در یونسکو شدند.
و نتیجه این ثبت و افتخارات فقط و فقط تلاش بی شاعبه همین صنعت گرانی بود که کسی به آنها توجه نمی کند و در حال حاضر با بی مهری مواجه شده اند.
اقبال مردم هرمزگان به اهدای عضو
به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز اهدای عضو، اهدای زندگی
استان هرمزگان با وجود اینکه از سال ۹۶ به بعد به سمت اهدای عضو رو آورده ولی استقبال مردم نشان می دهد روند اهدا عضو تاکنون سیر صعودی داشته است.
با وجودکوتاه بودن زمان اهدای عضو ولی مردم نوعدوست و مهربان خطه نیلگون خلیج فارس در این سالهای کوتاه گام های خوبی در جهت اهدای عضو و کمک به نجات جان همنوعانشان برداشته اند.
امیر رضا نظری ۵ ساله،فاطمه زهرا دولتی ۹ ساله ، محمد الماسی، مسلم شهریاریفر، علی احمدی تختی، مهناز دهقانی فورخورجی، حبیب اسدپور جانباز رودانی، سیاووش دریازی و شماری دیگر، فرشتگانی از دیار آفتاب هستند که جان دادند و جان گرفتند و نوای قلبشان شادی بخش خانه های چشم انتظار پدر و مادر و فرزندانی شده که روزگاری به دلیل درد و بیماری لبخند را فراموش کرده بودند.
در حال حاضر جراحی برداشت عضو در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس و توسط پزشکان متخصص انجام و پس از آن اعضای اهدایی جهت پیوند به شیراز ارسال می شود.
طرح لبخند بر لبان ۷۷ بیمار
رییس واحد اهدای عضو دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان به خبرنگار ایرنا اظهار داشت: از ابتدای آغاز فعالیت این واحد تاکنون اعضای ۳۲ بیمار مرگ مغزی جهت پیوند به بیماران نیازمند اهدا شده و زندگی دوباره به ۷۷ بیمار بخشیده شده است.
دکتر محمود حسین پور بیان داشت: کوچکترین فرد اهدا کننده عضو در این سالها در هرمزگان یک دختر چهار ساله بوده که با رضایت خانواده اش سه بیمار نیازمند عضو جان دوباره یافتند.
وی افزود: سال گذشته ۱۹ اهدای عضو در هرمزگان انجام شد که از این شمار ۱۶ آقا و سه خانم هستند و از ابتدای امسال نیز پنج مورد اهدای عضو در استان انجام شده است.
دکتر حسین پور با اشاره به استقبال مردم مومن هرمزگان از این اقدام خداپسندانه، گفت: خوشبختانه اقدامات خوبی جهت فرهنگسازی برای اهدای عضو در هرمزگان صورت گرفته و مردم استقبال خوبی از این موضوع داشتند اما هنوز با نقطه مطلوب فاصله داریم و در این راه نیازمند تلاش بیشتر رسانه ها جهت آگاهی بخشی در میان مردم هستیم.
وی بیان داشت: پیوند عضو از مرگ بیماران جلوگیری میکند و پیوند نسوج نیز از معلولیت بیماران پیشگیری میکند و از همین رو اهدای عضو کار بسیار ارزشمندی است و باید در این زمینه فرهنگسازی بیشتری صورت گیرد.
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان گفت: در حال حاضر روزانه به طور میانگین بین ۷ تا ۱۰ نفر از استان هرمزگان برای دریافت کارت اهدای عضو اقدام می کنند.
دکتر حسین پور تصریح کرد: افراد داوطلب برای اهدای عضو در صورت مرگ مغزی میتوانند کد ملی خود را به شماره ۳۴۳۲ پیامک بزنند و پس از پاسخ به چند سوال کوتاه تصویر کارت ملی خود را در فضای مجازی دریافت کنند.
وی افزود: مراجعه به سایت www.ehda.center و شماره گیری کد دستوری# ۳۴۳۲*۳* راههای دیگر دریافت کارت اهدای عضو است.
بیش از ۶۰۰ بیمار در هرمزگان نیاز پیوند عضو هستند
رییس دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان نیز با اشاره به اهمیت پیوند عضو و لزوم فرهنگسازی در این زمینه، گفت: در حال حاضر بیش از ۶۰۰ بیمار در هرمزگان نیازمند پیوند عضو هستند که نیازحدود ۱۰۰ نفر از آنها بسیار فوری است.
دکتر حسین فرشیدی تصریح کرد: ۸ عضو و۵۳ نسج و بافت هر بیمار مرگ مغزی قابل اهداست و می تواند زندگی دوباره به بیماران نیازمند ببخشد.
وی ادامه داد: متاسفانه در طول ۱۰ سال گذشته فرهنگسازی خوبی جهت اشاعه اهمیت پیوند عضو در هرمزگان انجام نشده بود و براساس آمارهای وزارت بهداشت، هرمزگان در میان استان های کشور کمترین اهداء عضو را داشت به طوری که در سالهای ۹۲ تا ۹۷ تنها ۲ مورد اهدای عضو در هرمزگان صورت گرفته است که خوشبختانه با تلاش رسانه ها و اقدامات فرهنگی انجام شده این روند در دو سه سال اخیر روند بهتری گرفته است.
این متخصص قلب و عروق افزود: اعضای بدن فردی که دچار مرگ مغزی شده را تنها تا زمانی که تپش قلب دارد، می توان اهدا کرد و به محض اینکه قلب تپش خود را از دست بدهد فرصت اهدای عضو نیز از دست می رود و از همین رو مقوله فرهنگسازی جهت جلب رضایت خانواده فرد بیمار و حفظ زمان طلایی به منظور پیوند عضو از اهمیت بالایی برخوردار است.
دکتر فرشیدی خاطرنشان کرد: هم اکنون در هرمزگان اقدامات خوبی جهت ترویج فرهنگ اهدای عضو انجام شده و قرار بود مرکز پیوند کلیه در این استان اواخر سال گذشته راه اندازی شود که متاسفانه به دلیل شیوع بیماری کرونا و مسایل و مشکلات پیش آمده از این موضوع، هنوز این امر محقق نشده است.
۲۵ هزار نفر در لیست انتظار دریافت عضو
رییس مرکز مدیریت پیوند و درمان بیماریهای وزارت بهداشت چند روز پیش اعلام کرد که با وجود افزایش سه پلهای اهدای عضو در ۱۱ ماه گذشته، در زمان حاضر ۲۵ هزار نفر در لیست انتظار دریافت عضو قرار دارند.
«مهدی شادنوش» درباره آخرین وضع اهدای عضو در کشور بیان کرد: ایران رتبه نخست پیوند را در خاورمیانه دارد و در این زمینه بهترین متخصصان کشور در حال ارائه خدمات هستند.
وی ادامه داد: مرگ مغزی با کما متفاوت و در آن امکان بازگشت فرد به زندگی وجود ندارد. در شرایط کنونی تیمی متشکل از متخصصان مربوطه با ابلاغ وزیر بهداشت با پروتکلهای سختگیرانه مرگ مغزی افراد را تأیید میکنند.
این مقام مسوول تصریح کرد: فرهنگ سازی موضوع مهمی در فرایند اهداست که به مشارکت رسانهها نیاز دارد.
مرگ هایی که به زندگی لبخند می زند
روایت مرگ مغزی و تصمیم برای اهدای عضو، بطور قطع یکی از غم انگیزترین و در عین حال زیباترین داستان هایی می باشد که ممکن است دردفتر زندگی یک فرد به یادگار بماند؛ تصمیمی که می تواند شمع های نیم افروخته چندین زندگی را دوباره احیا و طرحی زیبا از لبخند را ترسیم کند.
داستان اهدای عضو، داستان زیبای ایثار و تصمیم سخت بندگان خوب خدا در لحظاتی است که کوبش قلب عزیزشان را می شنوند اما می دانند که دیگر امیدی به بازگشتش نیست و مغزش برای همیشه این دنیای فانی را به خاطره ها سپرده است.
طبق نظر پزشکان متخصص، فردی که دچار مرگ مغزی می شود، دیگر امیدی به بازگشتش نیست اما می توان با اهدای اعضای این بیمار، جان هشت بیمار نیازمند پیوند عضو را نجات داد.
آمارها حکایت از آن دارد که ۲۵ هزار بیمار در کشور نیازمند پیوند عضو هستند و در هر ۱۰ دقیقه یک نفر به لیست انتظار پیوند عضو در کشور اضافه می شود، در هر ۲ ساعت یک بیمار نیازمند به پیوند جان خود را از دست می دهد و در هر ۱۲ ساعت یک بیمار موفق به دریافت عضو حیاتی می شود و به زندگی باز می گردد.
اهمیت تصمیم اهدای عضو تا بدانجا است که در تقویم رسمی کشورمان ۳۱ اردیبهشت همزمان با سالروز صدور فتوای امام خمینی(ره) در ارتباط با جایز بودن پیوند اعضا به عنوان «روز اهدای عضو، اهدای زندگی» نامگذاری شده است.
قانون پیوند اعضاء ، فروردین ماه ۱۳۷۹ در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید؛ براساس این قانون، اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان آشکار و مسلم شده را می توان به شرط وصیت بیمار یا موافقت ولی دم برای پیوند به بیمارانی که ادامه حیاتشان به پیوند عضو بستگی دارد، استفاده کرد.
از مهمترین دلایل مرگ مغزی می توان به خونریزی های داخلی مغز، مسمومیت های شدید، تصادف رانندگی، وارد آمدن ضربه به سر و سقوط از ارتفاع اشاره کرد.
این را باید بدانیم که بیمار مرگ مغزی صحبت نمی کند، نمی بیند، نمی شنود، به هیچ یک از تحریکات خارجی پاسخ نمی دهد و بدون استفاده از دستگاه تنفس مصنوعی قادر به نفس کشیدن نیست و امکان بهبودی و بازگشتش به هیچ عنوان امکان پذیر نیست.
لزوم فرهنگسازی در زمینه اهدای عضو
اعضای بدن فرد دچار مرگ مغزی قابل پیوند به بیماران نیازمند است که رضایت خانواده ها در این زمینه شرط اصلی است و تنها داشتن کارت عضویت اهدای عضو از سوی شخص کافی نیست و با توجه به این که پیوند اعضا در مدت سه تا چهار روز باید انجام گیرد، توجه به زمان برای گرفتن رضایت از خانواده برای اهدای عضو بسیار مهم است.
براساس آمارها میزان رضایت خانواده ها برای اهدای عضو از افراد مرگ مغزی در یک دهه گذشته در کشورمان حدود پنج درصد بود اما اکنون به حدود ۷۰ درصد رسیده است.
به نظر می رسد یکی از دلایل مخالفت برخی از خانواده ها با اهدای عضو عزیزشان که دچار مرگ مغزی شده، در کنار مسایل عاطفی و امید به بازگشت بیمار ، انگ دریافت پول در قبال بخشیدن عضو و قضاوت شدن از سوی مردم است که باید در این خصوص بررسی بیشتری صورت گیرد و متخصصان روانشناسی و دینی وارد عمل شوند و این موضوع را بیش از پیش در جامعه تبیین کنند که خانواده هایی که با ایثار و از خودگذشتگی برای اهدای عضو عزیزشان اقدام می کنند، کارشان خداپسندانه است و از اجر معنوی برخوردار می شوند.
در کنار این گروه ها، باید واحدهای فرهنگی و مسوولان نیز در این زمینه وارد میدان عمل شوند و البته خانواده ها و معاونت های امور اجتماعی، خیران و سازمانهای مردم نهاد نیز نقش مهم خود را در این خصوص ایفا کنند.
امروز باید با استفاده از فرصت فضای مجازی و دسترسی آسان تر مردم به اطلاعات، کوتاهی ها را جبران کرد و اقدامات سازنده ای در این مسیر انجام داد.
نگاهی به تاریخچه اهدای عضو
نخستین بار در ۱۸۲۳ میلادی در آلمان پیوند بافت پوست از بدن فردی بر محل دیگری از بدن خودش با موفقیت انجام شد و از آن زمان تا امروز پیشرفت های قابل ملاحظه ای در این بخش صورت گرفته است.
پیوندهای متداول عبارتند از کلیه ها، قلب، کبد، پانکراس، روده، ریه، استخوان، مغز استخوان، پوست و قرنیه؛ همچنین برخی از ارگان ها و بافت ها را می توان زمانی که شخص اهدا کننده زنده است به شخص دیگری پیوند زد مانند یکی از کلیه ها و بخشی از کبد اما در بیشتر موارد اهدای عضو زمانی صورت می گیرد که فرد اهدا کننده در قید حیات نباشد.
نخستین پیوند انجام شده در ایران در ۱۳۱۴ خورشیدی و با پیوند قرنیه شروع شد و پس از آن پیوند کلیه در ۱۳۴۷ خورشیدی انجام گرفت، همچنین پیوند مغز استخوان در ۱۳۶۹ خورشیدی، پیوند قلب و کبد در ۱۳۷۲ خورشیدی، پیوند ریه در ۱۳۷۹ خورشیدی و در نهایت پیوند روده و پانکراس در ۱۳۸۵ خورشیدی صورت پذیرفت.
رمضان و بازار داغ مصرف نان محلی در هرمزگان
نان های سنتی هرمزگان ریشه در فرهنگ مردم این دیار دارد، فرهنگ و تاریخی که با طبیعت، دریا و بیابان عجین شده است.
نان های محلی استان هرمزگان در کنار غذاهای سنتی و خوش طعمشان از عطر دلچسبی برخوردار است که قوت و غذای اصلی جنوبی ها محسوب می شده و با سس های محلی و طعم دهنده های جنوبی مزه دار می شوند.
نان های سنتی استان هرمزگان حاصل دسترنج و تلاش مردمان دیار خلیج فارس است که از تلفیق کشاورزی و دوستی با دریا به دست می آید؛ در گذشته مردمان این دیار،انواع ماهی ها نقش مهمی در تهیه نان و غذای مردم ایفا می کرد و در تهیه تنقلات و مصارف درمانی کاربردهای فراوان داشته است.
نان کولوکو یکی از قدیمی ترین نان های محلی استان هرمزگان است که از ترکیب سه آرد به دست می آید و با سس مهیاوه مزه می گیرد.
نان کولوکو یکی از پرطرفدارترین نانها در این استان است که هنوز هم در شهر ها و روستاها پخت می شود و در سال های اخیر به واسطه استقبال چشم گیر مردم از این نان واحدهای پخت و عرضه نان سنتی در گوشه و کنار بندرعباس ایجاد شده و تنور آن داغ است.
این نان که از ترکیب آردهای ذرت، گندم و نخودچی خمیر حاصل می شود برای پخت آن از تنورهای کوچک و گلی و متفاوت با سایر نمونه های مشابه استفاده می شود که قرص های کوچک نان بروی سطح تنور چیده می شود.
نان کلوکی نسبت به سایر نان های محلی کوچک تر و قطورتر است و بعد از پخت با سس مهیاوه طعم دار می شود.
نان در استان هرمزگان نقش مهمی در سبد غذایی خانوار دارد که با وجود پیشرفت های چشم گیر تکنولوژی و رونق زندکی شهری همچنان نانهای سنتی جای خود را در برابر نانهای ماشینی حفظ کرده و تعداد زیادی با تهیه و عرضه این محصول به صورت سنتی و صنعتی مشغول به کار داشته است.
حفظ سبک و سیاق زندگی سنتی در هرمزگان باعث شده تا بسیاری از خرده فرهنگ ها و رسوم به قوت خود باقی بماند همچنین وجود اقشار کم توان و بیکاری بین آحاد جامعه موجب شده تا عده قابل توجهی در زمینه عرضه نان های سنتی هرمزگانی اقدام کنند.
عرضه انواع نان های سنتی در گوشه و کنار بندرعباس به طرز چشم گیری رونق یافته که فارغ از باید و نباید های مبلمان شهری و بهداشتی زنان و مردان بسیاری را به پخت و فروش مشغول داشته و استقبال چشم گیر شهروندان از این خوراکی سنتی بازار نان را داغ کرده است.
ذائقه جنوبی و حفظ تمایل به مصرف انواع فراورده های ماهی موجب شده تا سس های مهیاوه و سوراغ طرفداران زیادی را به خود جلب کند و پای ثابت نان های سنتی هرمزگان شود.
بازی با رنگ ها آرامش خاصی دارد
به زندگی من خوش آمدید
یکی از جذابترین راهکارها برای تنوعبخشی به انواع و اقسام پوشیدنیها و اکسسوری لباس، استفاده از تکنیکهای چاپ و نقاشی است که اتفاقا این روزها بهشدت متداول شده و افرادی که آشنایی مقدماتی با هنرهای تجسمی دارند، برای لباسهای خود و اطرافیانشان از این تکنیکها جهت رنگ و لعاب بخشیدنی متفاوت بهره میگیرند.
نقاشی بر روی پارچه میتواند بر روی موارد دیگری چون لباس، تیشرت، کفش، مانتو و شال نیز انجام شود و همین امر به افزایش کاربردهای این مهارت کمک میکند.
معصومه شنبه زاده متولد ۱۳۵۷ خیاطی است که به تازگی با نقاشی بر روی پارچه ها، شال و چادر های بندری زیبایی را خلق کرده است.
در ادامه شما را به خواندن این مصاحبه و آشنایی با این تکنیک دعوت می کنم.
کار هنری تان ازکجا شروع شد؟
از بچگی به هنر علاقه شدیدی داشتم و تقریبا بیشتر کارای هنری را تجربه کردم . همیشه دوست داشتم وسایلم ساخته دست خودم باشد.
آیا نقاشی را به صورت حرفه ای بلد بودید؟
خیر- بصورت حرفه ای بلد نبودم و در حال حاضر هم خودم را نقاش حرفه ای نمی دانم. من به نقاشی خصوصا بازی با رنگ علاقه دارم و آرامش خاصی به من می دهد .
درباره تاريخچه چاپ بر روی پارچه بگویید؟
چاپ نقش بر روی پارچه از قدیمیترین هنرهای دستی بشر است. تمایلی که بشر برای پوشش خود داشته و همچنین محیط پیرامون وی که در این زمینه برای او الهام بخش بوده است، سبب شده تا در طول سالیان طولانی هنرهای مختلفی از جمله پارچه بافی، چاپ نقش بر روی پارچه و در نهایت صنعت طراحی لباس ایجاد و رونق گیرد.
تولید طرح و نقش روی پارچه به وسیله باسمه یا قالب در سده چهارم پیش از مسیح در هند آغاز شده که مدتی بعد به چین راه یافته است. واژهی چیت در زبان فارسی در واقع برگرفته از زبان هندی است.این پارچهها بعدها با همان سبک به اروپا راه یافتند.چاپ باتیک نیز یکی از انواع چاپ سنتی است که ابتدا در چین و بعد در اندونزی رواج یافت و بوسیله مادهای مقاوم (ترکیبی از سقز, موم و پارافین ) بر روی پارچه ابریشم انجام میشود.
چاپ پارچه در لغت به معنای رنگ کردن قسمتهایی از پارچه است که از این نظر با واژه رنگرزی متفاوت است؛ چرا که رنگرزی به معنای رنگ کردن کل سطح پارچه است به نحوی که همهی قسمتها با هم همرنگ میشود.
در کشورهایی که تمدن بشری در آنجا قدمت بیشتری دارد، صنعت چاپ پارچه با سرعت بیشتری پیشرفت کرده است.در کشورهای اسلامی و از جمله ایران با توجه به وجود احکام زیادی که در زمینه پوشش وجود داشت، استفاده از پارچه و لباسهای گوناگون رونق بسیاری داشت. این پارچهها بیشتر برای لباس استفاده میشد. به طور مثال قلمکاری پارچه در ایران نمونهی رشد و ترقی این صنعت است. قلمکاری پارچه نوعی پارچه چاپ شده به وسیلهی قالبهای چوبی است. شهرهای اصفهان، شیراز، بروجرد، همدان و رشت در این زمینه به پیشرفت زیادی دست پیدا کردهاند.
با شروع دوره ساسانیان چاپ پارچه در ایران آغاز گشت که شامل پارچههای مختلف ساده، کتان و ابریشمی بود. اما ۵۰۰ سال بعد از میلاد مسیح اولین پارچههای چاپی به اروپا راه یافت که تقریبا همهی آنها سبک شرقی داشتند، بعد از مدتی اروپاییان خود شیوهی چاپ باسمهای را در پیش گرفتند؛ در این شیوه رنگ با چسب خاصی ترکیب میشد و توسط قالب بر روی پارچه نقش میبست، اما در شرق همچنان از رنگهای طبیعی استفاده میشد که تمامی الیاف پارچه را رنگ میکرد.
قلمکاری به معنی ایجاد نقش بر روی پارچه است. ایران به علت موقعیت جغرافیایی بسیار مناسب، در مسیر راه بسیاری از بازرگانان از جمله بازرگانان چینی قرار داشته است. این بازرگانان پارچههای منقوش به طرحهای چینی را به ایران میآوردند و بسیار مورد استقبال قرار میگرفت و این سبب شد تا هنرمندان ایرانی به این فکر بیفتند که نمونهای شبیه به این پارچهها را طراحی و تولید کنند.
این هنر از دوره ایلخانان در ایران رواج یافت و در زمان مغول با حمایت و پشتیبانی خانان مغول، هنرمندان ایرانی برای رقابت با چینیها و جلب نظر مغولان، توانستند نقاشی روی پارچه(قلمکاری پارچه) را ابداع کنند که به فروش خوبی در بازار ایران هم دست یافت.
برای استفاده از پارچه، آن را کاملا شستشو میدادند تا هرگونه ماده زائد و آهار که در درون آن وجود دارد، خارج شود. روش سفیدگری هم توسط برخی افراد انجام میشد و این یعنی پارچه را بر روی زمین شنی پهن کرده و مرتباً روی آن آب میپاشیدند، پس از مدتی با تابش آفتاب کاملا به رنگ سفید درمیآمد.
ابزار چاپ پارچه چیست؟
از ابزار و مصالح بسیار زیادی برای چاپ پارچه استفاده میشود که این با توجه به نوع پارچه و طرح شما متفاوت خواهد بود.
شما میتوانید از رنگهای متفاوتی مثل روغن، اکریلیک، گواش، رنگ پوستر، آبرنگ، رنگ پارچه و… در طراحیهای خود بهره بگیرید. انواع صفحات طلق یا فیلمهای رادیولوژی نیز مورد نیاز شماست. میتوانید خلاقیت بیشتری داشته باشید و از ابزارهایی مثل کاتر، یک صفحه شیشهای ، انواع اسفنج، قلم مو، کاردک نقاشی، رولر ( غلتک ابری یا مودار ) پالت رنگ و … برای خلق نقوش بسیار جذاب و چشمنواز استفاده کنید.
از روند شروع به کارتان بگویید؟
مدتی است که توسط یکی از اساتید در تهران و آموزشهای سودمندشان به نقاشی روی پارچه علاقمند شدم و آموزش های لازم را دیدم و نقاشی مبهم و بازی با رنگ روی شال و روسری رو انجام میدادم تا اینکه ایده ی زیبایی به ذهنم رسید که این کارم را بصورت بومی اجرا کنم و نقاشی رو روی چادر بندری اجرا کردم . خوشبختانه از آنجاییکه زنان و دختران استان ما و همچنین خیلی از هموطنان شهرستانی ما به پوشیدن لباس بندری روی آوردن و اصولا زنان بندر دنبال کار خاص و متفاوت هستند ، این ایده با استقبال خوبی مواجه شد.
از چه نوع پارچه و رنگی استفاده می کنید؟
نقاشی روی هر جنس پارچه ای قابل اجرا هست حتی روی چرم .
و هر تکنیکی روش خاص خودش را دارد و از رنگهای مخصوص پارچه مثل روغن، اکریلیک، گواش، رنگ پوستر، آبرنگ، و… استفاده میکنیم
قابل شستشو است؟ پاک نمی شد؟
بله کاملا قابل شستشو هستند و به هبچ عنوان پاک نمی شود. در این کار رنگها بصورت خیلی طبیعی به خورد پارچه می رود و حتی کار را ضخیم نمی کند.
موضوع طرح ها را چگونه انتخاب می کنید و از کجا الهام میگیرید؟
برای این سبک کار بیشتر ذهنی کار میکنم و همه طرحها از ذهن و بصورت حفظی میکشم و هیچوقت طرح و نقشه ای از قبل روی کار کشیده نشده است. گاهی هم از طبیعت و از طرحهای که در پیراموم می بینم ایده می گیرم.
مراحل ساخت را به طور خلاصه شرح دهید؟
رنگها با حلال آب و به وسیله قلم مو با سایزهای متفاوت بصورت دستی ریز به ریز کشیده می شود و سپس رنگ آمیزی می شود. بر خلاف تصور خیلی از دوستان طرحهای ما نه چاپ است و نه از شابلون و نه طرحی که کپی شود بلکه تمامی کارها بصورت خاص و متفاوت و زایده ذهن خودم هست که در همان لحظه به ذهنم خطور شده و با قلم مو اجرا می شود.
آیا زیر ساخت خاصی دارد؟ و یا باعث ضخامت پارچه میشود؟
برای بعضی از انواع پارچه و رنگهای تیره باید زیر سازی انجام شود ولی کار اصلا ضخامت ندارد و بافت پارچه دقیقا حالت لطافت خودش را حفظ می کند. مخصوصا در مورد البسه های تابستانی و چادر بندری …
از بکارگیری این هنر بگویید؟ در چه جاهایی بکار می رود؟
همینطور که قبلا اشاره کردم این هنر روی انواع پارچه ها مثل شال روسری ،کیف و کفش پارچه ای،انواع لباس ها و پوشاک زنانه و مردانه و بچه گانه ، پرده ،کوسن ،رومیزی و رانر ،تابلو و …. استفاده می شود.
چطور می توانیم چاپ اصیل دستی را از ماشینی تشخیص دهیم؟
این تشخیص کاملا واضح هست و طرحها ی دستی خیلی خاص و منحصر به فرد هستند .
در کارهای دستی رنگها به خورد پارچه میروند و تاروپود پارچه از پشت و رو رنگ میگیرد. در کارهای هنری دستی معمولا از هر کار فقط به تعداد محدودی زده می شود که در هیچ جای دیگری شاید مشابه آن یافت نشود.
با توجه به اینکه کاردست است مسلما گران بوده و زمان بر است، بازار فروش چطور است؟
من سعی میکنم قیمتها را تا جایی که بتوانم کاهش دهم و قیمتهایی که تا کنون روی کارها گذاشتیم حتی بیشتر مواقع از کار چاپ و ماشینی هم پایینتر بوده است .
و قطعا عزیزان هنردوست که قدر کار دست را می دانند از قیمتها راضی هستند و برای آن ارزش قائلند .
نقاشی چادر بندری کار خاص و متفاوتی هست که برای اولین بار در استان و حتی در کشور انجام شده ، قطعا اگر حمایت و اطلاع رسانی شود استقبال بیشتر هم می شود.
آیا به دنبال ثبت هنرتان بوده اید؟ متاسفانه هنوز اقدام نکرده ام.
قطعا در آینده ای نزدیک کار خود را ثبت میکنم
رویکرد مردم نسبت به خرید چیست؟
باید مکانی برای رونمایی از کارهای هنری اختصاص داده شود و اطلاع رسانی لازم جهت حضور هنردوستان انجام گردد. با شرکت در چند ایونت و رویدادهایی که تو شهر داشتیم توانستیم دیده شویم اما باز هم باید بازاریابی کنیم.
مشتری چطور به شما سفارش می دهد؟ ا
از طریق فضای مجازی و ایونتهایی که شرکت کردم و همچنین از طریق دوستان
حرف آخر
از همشهریانم خواهش میکنم که از هنر و هنرمند حمایت کنند و تا هنرشان را گسترش دهند.
برخی والدین امروزی، خود نیاز به تربیت دارند !!!
در منزل دوستی که پسرش دانشآموز ابتدایی بود و داشت تکالیف درسیاش را انجام میداد بودم
زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسید.
پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشیات.
پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد
و چند لحظه بعد گفت:
بابا بزرگ
باز هم که از این جنسهای ارزون قیمت خریدی
الان مداد رنگیهای خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.
مادر بچه گفت:
میبینید آقاجون؟
بچههای این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.
اصلا نمیشه گولشونزد و سرشون کلاه گذاشت.
پدربزرگ چیزی نگفت.
برایشان توضیح دادم که این رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندی نیست،
همان طور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوهاش نیست.
و این داستان را برایشان تعریف کردم
آن زمان که من دانشآموز ابتدایی بودم،
خانم بزرگ گاهی به دیدنمان میآمد و به بچههای فامیل هدیه میداد،
بیشتر وقتها هدیهاش تکههای کوچک قند بود.
بار اول که به من تکه قندی داد
یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست
پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد
هر چه برایتان بیاورد هدیه است،
وقتی خانم بزرگ رفت،
پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچهها آرزو میکردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.
خانم بزرگ هنوز هم خیال میکند که قند، چیز خیلی مهمی است.
بعد گفت: ببین پسرم
قنددان خانه پر از قند است،
اما این تکه قند که مادرجان
داده با آنها فرق دارد،
چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست.
این تکه قند معنا دارد ،
آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند
اما مهربان نیستند.
وقتی کسی به ما هدیه میدهد،
منظورش این نیست که ما نمیتوانیم، مانند آن هدیه را بخریم،
منظورش کمک کردن به ما هم نیست.
او میخواهد علاقهاش را به ما نشان بدهد
میخواهد بگوید که ما را دوست دارد
و این، خیلی با ارزش است.
این چیزی است که در هیچ بازاری نیست
و در هیچ مغازهای آن را نمیفروشند.
چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانم بزرگ و تکه قندهای مهربانش میافتم،
دهانم شیرین میشود،
کامم شیرین میشود،
جانم شیرین میشود…..
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ “ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ “ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ” ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ…
نقش زنان در مدیریت و مقابله با پیامدهای انتشار ویروس کرونا در ایران
نیمی از جمعیت جامعه جهانی را زنان تشکیل میدهند؛ بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده توسط آکسفام ( بزرگترین سازمان بینالمللی امدادرسانی برای ریشهکنکردن فقر، گرسنگی و بیعدالتی)، زنان دنیا بیش از ۶۶% کار در جهان را به عهده دارند. آنها حدود ۵۰% غذای جهان را تولید میکنند اما ۱۰% درآمد و تنها ۱ % دارایی جهان سهمشان شده است. اطلاعات منتشر شده نشان میدهد که ویروس کووید- ۱۹ بیشتر مردان را اسیر خود کرده است.
نقش زنان در مدیریت و مقابله با پیامدهای انتشار ویروس کرونا در ایران
نیمی از جمعیت جامعه جهانی را زنان تشکیل میدهند؛ بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده توسط آکسفام ( بزرگترین سازمان بینالمللی امدادرسانی برای ریشهکنکردن فقر، گرسنگی و بیعدالتی)، زنان دنیا بیش از ۶۶% کار در جهان را به عهده دارند. آنها حدود ۵۰% غذای جهان را تولید میکنند اما ۱۰% درآمد و تنها ۱ % دارایی جهان سهمشان شده است. اطلاعات منتشر شده نشان میدهد که ویروس کووید- ۱۹ بیشتر مردان را اسیر خود کرده است. باید دانست که بر اساس آمارهای بهداشت جهانی در زمان شیوع بیماریها این زنان هستند که در معرض خطر بیشتری قرار دارند. مثلاً شیوع بیماری ابولا در سال ۲۰۱۴ موجب افزایش میزان مرگ و میر مادران در جهان شد. اینبار نیز پس از شیوع ویروس کرونا زنان باردار در معرض خطر جدیتری نسبت به سایر مبتلایان قرار دارند.
در دهههای اخیر در ایران زنان همزمان با افزایش دانش و آگاهی سایر همجنسان خود در جهان، توانستهاند سهم بزرگی را در دایره فهم اجتماعی و تصاحب موقعیتهای مختلف در جامعه کسب کنند. همچنین افزایش تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی و افزایش وسعت آگاهی و دانش آنان موجب اثربخشی بیشتر در جامعه و خانواده شده است. این امر و این تحول ذهنی موجب شده زنان بتوانند تا در صورت نیاز (مانند این روزها که دنیا با فراگیری بحران انتشارکرونا دست و پنجه نرم میکند)؛ با برخورداری از استراتژیهای زنانه در ساحتهای مختلف پزشکی، اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی، خانوادگی و آموزشی و بحرانهای ناشی از آن اثرگذار شده و نقشآفرینی بیبدیلی در مدیریت و مقابله با پیامدهای آن از خود نشان دهند. به این ترتیب جامعه به صورت عملی و عینی پیامدهای افزایش آگاهی و مهارت و مشارکت زنان را لمس میکند و از این پس از آن به عنوان یک سرمایه اجتماعی و فرهنگی که قبلاً مغفول مانده بهره میبرد.
زنان حاملان نقشهای متنوع
آنچه جامعه از زنان شناخته این است که، زنان همواره قادر به ایفای نقشهای چندگانه اجتماعی بوده اند. از این رو در بحرانها نیز نقش و حضور آنان در مواجهه و مدیریت بحرانها با بهرهگیری از همین تنوع نقش قابل تامل است. ایفای نقشهای مختلف زنان هم در خانواده و هم در جامعه شاهکلید مدیریت مهار بحران کروناست. بهطوریکه زنان در اثر اهمیت ویژهای که برای نهاد خانواده قائلند میتوانند در زمان بحرانها و خطراتی که جامعه و خانوادهشان را تهدید میکند بدون در نظر گرفتن هر گونه محدودیت جغرافیایی، سیاسی، نژادی و … نقشآفرینی کنند.
آنها بهدلیل برخورداری از عواطف عمیقتر یا وجود احساس مادری در حفاظت از فرزندان سریعتر و قویتر عمل میکنند. در خانواده نیز زنان با روحیه مسئولیتپذیری و توان مراقبتی هم حافظ سلامت اعضای خانواده خود هستند و هم در صورت بیماری و ابتلای عضوی از خانواده به پرستاری از او همت میگمارند. چنانکه گفته شد با ارتقاء سطح تحصیلی زنان امروزه تعداد زیادی از کادر پزشکی و پرستاری در بیمارستانها را زنان تشکیل میدهند و به عنوان کادر درمانی در بیمارستانها در نقطه اصلی مقابله با این بحران قرار گرفتهاند. همچنین گروه دیگری از همین زنان تحصیلکرده با پذیرش نقش آموزگاری و خدمت در کادر آموزشی در روزگار قرنطینه و تعطیلی مدارس و دانشگاهها موجب عدم توقف فرآیند آموزش در کشور شدهاند. دسته دیگری از آنان که اتفاقا تعدادشان هم کم نیست فارغ از سن و سال و مدرک تحصیلی با استفاده از ظرفیتهای جامعه مدنی مبادرت به تشکیل گروههای محلی نمودهاند و در امر تهیه ماسک یا ضدعفونی اماکن عمومی یا تهیه اقلام برای نیازمندان به ایفای نقش میپردازند.
زنان در شمار رهبران جهان
در پی جهانگیرشدن ویروس کووید – ۱۹ دولتها بر آن شدند تا با استفاده از همه ظرفیت ها و ابزارهای ممکن به مقابله با شیوع این ویروس و حفاظت از شهروندان خود بپردازند. بر اساس گزارش اتحادیه بینالمجالس که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است از مجموع ۱۵۳ رهبر منتخب کشورهای جهان تنها ۱۰ نفر آنان زن بودند در عین حال بررسیها در کشورهایی که در آنها زنان در جایگاههای هدایت و رهبری مقابله با بحران شیوع کووید – ۱۹ قرار داشتند موفقیتهای بیشتری را نشان میدهد. به این ترتیب میتوان گفت کشورهایی که با اعتماد به مدیریت زنان مقابله با بحران را به آنان سپردند توانستند با سرعت بیشتری بر بحران فائق آیند و موفقتر عمل کنند چرا که مدیران زن با صحبتهای بیپرده و شفاف خود درباره چالشهای این بحران توانستند افکار عمومی را بیشتر با خود همراه کنند همچنین به نظر میرسد این زنان به دلیل داشتن نقش مادری و مسئولیت خانواده درک بهتری از بیماری و مراقبت از بیماران را در عمل نشان دادهاند. آنها در زمینه حمایت از بیماران تجربه و دانش بیشتری درباره مسائل بهداشتی و درمانی را در جامعه به اشتراک گداشتهاند.
آمار ها نشان میدهد ۷۰ % کادر بهداشت و درمان در جهان شامل پرستاران، پزشکان و بهیاران را زنان تشکیل میدهند در حالیکه بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی (WHO) تنها ۲۵ % آنها در ردههای تصمیمگیری و سیاستگذاری حوزه سلامت قرار دارند و به همین دلیل عدم حضور کافی زنان است که در بسیاری از موارد انتقادات زیادی به عملکرد سازمان بهداشت جهانی در زمینه مهار شیوع کرونا وارد شده است. اعتماد به زنان در عرصه سیاستگذاری بحران شیوع کرونا از این جهت قابل اعتماد و نتیجهبخش است که زنان به دلیل وجود عواطف و درک مسائل انسانی، خانواده را بر مسائل اقتصادی و سایر مصلحتهایی که معمولا مردان سیاستمدار مد نظر دارند؛ ترجیح میدهند. زنان میتوانند در این مسائل تصمیمات عملی و اثربخش اتخاذ کنند. بر اساس بررسیهای انجام شده پس از بحران انتشار ویروس کرونا در سازمانهایی که زنان در آنان تصمیمگیر نهایی هستند کارکنان آنها از مرخصی بیشتری استفاده کردهاند و در دولتهایی که مدیریت و سیاستگذاری این امر با زنان بوده امکان استفاده از اینترنت رایگان برای آموزش در اختیار شهروندان قرار گرفته است.
“روزی کمپبل” مدیر مؤسسه جهانی رهبری زنان در دانشگاه کینگز کالج لندن معتقد است: (روش رهبری در مردان و زنان امری ذاتی نیست؛ اما به دلیل نوع تعاملات اجتماعی ما، برای زنان قابل قبولتر است که به عنوان رهبر حس همکاری و همدلی بیشتری داشته باشند).
زنان مدیران خانهها
حالا دیگر خانه امنترین جای جهان برای حفاظت از جان افراد است پس بی تردید نقش اثربخش زنان در زمان بحران در خانوادههای خود نیز همچنان کلیدی و حائز اهمیت خواهد بود.
با توجه به الزام شهروندان به قرنطینه خانگی در زمان بحران شیوع ویروس کووید – ۱۹ توسط دولتها در بسیاری از نقاط جهان، زنان توانستهاند با ایجاد نگرش مثبت و همدلی در میان اعضای خانواده موجب آرامش روانی افراد شوند. همچنین این ایام توانسته به عنوان فرصت مناسبی برای انتقال دانش و تجربیات آنان به فرزندان و سایر اعضای خانه بهشمار رود.
اگر تاکنون به دلیل وجود مشغلههای شغلی و آموزشی اعضای خانواده زمان کمتری را در کنار هم بودند اما حالا این فرصت موجب افزایش گفتوگوهای میان فردی در خانواده و استحکام روانی و عاطفی روابط در خانواده خواهد شد که محوریت و مدیریت آن با زنان است.
پیامدهای شیوع کرونا برای زنان
در دنیا زنان زیادی شغلهای معلمی، نگهداری از کودک و پرستاری از سالمندان، حضور در کادر درمانی بیمارستانها و … را برگزیدهاند در بسیاری از فرهنگها، زن و مرد در یک خانواده دارای استقلال مالی و داراییهای جداگانهای هستند. درآمد زنان شاغل به عنوان پشتوانه حفظ استقلال فردی برای این زنان بسیار با اهمیت است و از دستدادن شغل برای آنان میتواند اثرات منفی فراوانی در روابط خانوادگی و شخصیشان بر جای گذارد در عین حال بر اساس آمارهای جهانی ۴۳ % از زنان به دلیل بر عهدهداشتن وظایف خانواده و خانهداری امکان حضور در مشاغل تماموقت را ندارند و بهصورت پاره وقت کار میکنند اما همین آمار در مردان تنها ۱۳ % است. شیوع بحران کرونا و قرنطینه اجباری خانگی موجب از دسترفتن تعداد زیادی از این مشاغل پاره وقت شده است چراکه بسیاری از کلاسهای مدارس تعطیل و معلمان از کار بیکار شدهاند و با ماندن والدین در خانههای خود دیگر به بسیاری از این مشاغل و استخدام این زنان نیازی نیست.
پیش از شیوع کرونا در ایران، زنان حدود یک ششم بازار کار را در اختیار داشتند؛ بهطوری که از جمعیت ۲۴ میلیون و ۴۴۶ هزا نفری شاغلان در کشور حدود ۱۹ میلیون و ۹۷۸ هزار مرد و تنها ۴ میلیون و ۴۶۷ هزار نفر آن را زنان تشکیل میدهند که با شیوع این بیماری تعداد زیادی از این زنان شغلهای خود را از دست دادهاند در نتیجه از بین رفتن یا تعطیلی کارهای پاره وقت این زنان هستند که آسیب بیشتری دیده اند چرا که علاوه بر از دست رفتن کار و فعالیت اقتصادی شان در جامعه استقلال مالی خانوادگی خود را نیز از دست داده اند و این امر علاوه بر مشکلات اقتصادی آنان را در برابر مشکلات خانوادگی نیز آسیب پذیرتر کرده است. همچون بسیاری از کشورهای دنیا در ایران نیز دولت بسته های حمایتی برای خانواده های آسیب دیده از بحران کرونا در نظر گرفته است.
معصومه ابتکار معاون رئیس جمهوری اسلامی ایران در امور زنان می گوید: ” دسته کم ۱۲ هزار زن سرپرست خانوار در ایران بدون هیچگونه پوشش حمایتی و بیمه ای زندگی می کنند که عواقب اقتصادی بحران کرونا ممکن است وضعیت آنان را بدتر از قبل کند. مشکلات اقتصادی هر چند می تواند موضوع قابل توجهی بر آن باشد اما می تواند در برابر سایر پیامدهایی که مستقیماً جامعه زنان را درگیر خود نموده است کم اهمیت تر باشد.
خشونت خانگی
انتشار ویروس کووید – ۱۹ در جهان موجب بروز تغییرات جدید و بعضا ناشناخته متعددی در جامعه شده است به نحوی که جابجایی ساعت کاری، تعطیلی مشاغل و قرنطینه اجباری خانگی موجب تغییر عادات روزمره و سبک زندگی مردم در خانه ها شده است برخی از این تحولات موجب بروز اختلافات و درگیری هایی میان زوجین می شود مثلاً در خانواده هایی که زوج هر دو کارمند و کمتر در محیط خانواده در کنار هم بوده اند یا در خانواده هایی که یکی از زوجین ( معمولاً مردها) شاغل و زن خانه دار است و ساعات کمی را در کنار همسر خود می گذرانده ، اکنون پس از مدتها ( یا شاید برای اولین بار ) این فرصت به وجود آمده که روزها و هفته های متوالی زن و مرد بدون امکان حضور در خارج از محیط خانه یا مسافرت یا ورود مهمان با هم زندگی کنند این شرایط جدید در وهله اول استقلال زنان در رسیدگی به امور منزل را تحت تاثیر قرار داده و در عین حال موجب بروز چالش در ارتباط بین زوجین و ایجاد خشونت خانگی اعم از دعوای لفظی یا فیزیکی شده است.
بر اساس گزارش های منتشر شده توسط سازمان ملل در ایام قرنطینه، خشونت علیه زنان در بسیاری از نقاط جهان بیش از ۲۵ % افزایش یافته تا آنجا که دبیر کل سازمان ملل در توئیتی از سران کشورها برای مداخله و حل معضل امنیت زنان یاری خواسته است.
در ایران نیز بهزاد وحید نیا معاون مشاوره و امور روانشناختی بهزیستی از افزایش اختلافات زوج ها در ایام قرنطینه خانگی خبر داد. همچنین رضا جعفری سدهی رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی نیز اعلام کرده گزارش خشونت خانگی علیه زنان در ایران ۲۰ تا ۲۲ درصد در این ایام بیشتر شده است. هر چند باید به این نکته توجه کرد که اینگونه خشونت ها قبلاً هم در خانواده ها وجود داشته و الزاماً قرنطینه خانگی علت به وجود آمدن آن نبوده است؛ با تغییر شرایط زندگی افراد در پی شیوع ویروس کرونا، دیگر امکان کنترل شرایط و جدا شدن موقت از تنش بدلیل حضور در محل کار یا (به صورت کوتاه مدت) به بهانه دیدار دوستان و … از بین رفته و این در خانه ماندن با توجه به تفاوت آستانه تحمل افراد موجب تشدید اختلافات و بروز تنش شده است از دیگر عوامل تشدید خشونت خانگی و تحت تاثیر قرار گرفتن زنان می توان به تغییرات و افزایش نقش چندگانه زنان در خانه اشاره کرد قرنطینه خانگی موجب افزایش بار مسئولیت زنان در خانه داری و امور روزمره منزل مانند آشپزی و نظافت و … شده است همچنین زنان کارمند ممکن است ناچار باشند علیرغم تعطیلی ادارات و مرخصی اجباری برخی وظایف اداری و شغلی خود را بهصورت دورکاری در منزل انجام دهند ضمناً مادران به دلیل تعطیلی مدارس در بسیاری از موارد مسئولیت آموزش فرزندان خود را در غیاب مدرسه و معلم بر عهده گرفتهاند این فشارها موجب شکستن نقش سنتی و عادی و کلیشهای قبلی زنان شده و آنان را تبدیل به افرادی چند شغله با ساعت کاری نامحدود کرده است. در موارد متعددی که مردان در خانواده حاضر به مشارکت و همکاری در این نقشها نشوند یا به هر دلیل امکان آن را نداشته باشند این فشارها بر زنان مضاغف میشود.
از بینرفتن فضای خصوصی در محیط خانه نیز یکی دیگر از عوامل افزایش فشارهای روانی به اعضای خانواده است که تخلیه این فشارها به روشهای نادرست و افزایش خشونت در خانواده منجر میشود.
تعطیلی کسب و کارها به افزایش فشارهای اقتصادی منجر به خالیشدن سفرهها و تاثیر نامطلوب بر روابط زوجین و افزایش بروز خشونت و اختلال در روابط آنان بوده است .
خشونت خانگی در خانواده علاوه بر ایجاد اختلال در روابط زوجین، کودکان و خصوصاً دختران را هم در معرض آسیبهای عاطفی و روانی و جسمی مانند سوء استفاده جنسی و … قرار میدهد.
زهرا رحیمی مدیر عامل جمعیت امام علی (ع) در یک نشست آنلاین در فضای مجازی از افزایش ازدواج کودکان در پی شیوع کرونا در کشور خبر داده و گفته است: ” در برخی از مناطق کشور مواردی از ازدواج اجباری برای کودکان به دلیل شرایط اقتصادی بعد از بحران کرونا گزارش شده است” وی همچنین درباره سوء استفاده از کودکان گفته است: “با این شایعه که تریاک از ابتلا به ویروس کرونا جلوگیری می کند برخی سودجویان با سوء استفاده از کودکان آنان را به بازار مواد مخدر کشیدهاند”. در ایران بهدلیل عدم سازماندهی نهادهای مدنی حامی کودکان و مدافع حقوق زنان همچنین توسعه نیافتگی خدمات و حمایتهای اجتماعی دولتی، از جمله تعداد معدود خانههای امن و اورژانس اجتماعی با افزایش خشونتهای خانگی امکان کنترل، مهار یا مدیریت اینگونه معضلات توسط دولت یا نهادهای اجتماعی وجود ندارد و در بسیاری ازموارد قربانیان در کنار عامل خشونت به زندگی ادامه میدهند.
بروز رفتارهای نژادپرستانه و تبعیضآمیز و افراطی
بیشک طغیان هر نوع بیماری در جامعه موجب ترس و وحشت عمومی در میان مردم میشود از این رو به دنبال فراگیری ابتلا به ویروس کووید – ۱۹ و گستردگی آن و طولانیشدن قرنطینههای خانگی رفتارهای افراطی و تبعیضآمیز که اغلب جمعیتهای حاشیهنشین و محروم اقتصادی و اقلیتها را قربانی میکند بروز و ظهور مییابند. مثلا به نوشته جراید نخستوزیر سابق ایتالیا در اظهار نظری ویروس کووید – ۱۹ را (به غلط) به مهاجران آفریقایی نسبت داد یا ترامپ رئیسجمهور آمریکا آن را ویروس چینی نامید. زنان به عنوان کسانی که از حمایتهای اجتماعی کمتری نسبت به مردان بهره اقتصادی و روانی مواجه شویم هر چند به درستی و دقیق نمی توان در این زمینه سخن گفت اما از اتفاقات مثبت دوران پس از افول این بحران میتوان به آشنایی افراد یا سازمانها به ناکارآمدیهای فردی و سازمانی خود اشاره کرد. به نظر میرسد افراد از ضعفهای خود شناخت بهتری پیدا میکنند و از این جهت سبک زندگی و عادتها و عقاید خود را تغییر میدهند. تجارب قبلی جامعه بشری نشان داده است که انسانها پس از پایان همهگیری بیماریها، دوران رشد و تعالی و تمدن و پیشرفت خود را آغاز میکنند و پیشبینی میشود تغییرات بزرگی در توسعه علم و تکنولوژی و پیشرفتهای پزشکی بهوجود آید.
از دیگر سو، تاثیرات منفی کرونا در دوران پس از آن از جمله آسیبهای اجتماعی و اختلالات روحی و روانی و تاثیرات اقتصادی که از خود در جامعه برجای میگذراند؛ میتواند بسیار عمیق و نگرانکننده باشد.
افزایش وقوع جرم بر اثر فقر و بیکاری و اختلالات روانی از جمله خشم و اضطراب و افسردگی دامن افراد جامعه را فرا میگیرد. همچنین در جوامع سنتیتر که وابستگیها و علائق خانوادگی مستحکمتری در بین افراد وجود دارد مانند ایران باتوجه به نحوه دفن نامتعارف و عدم سوگواری خانوادههای قربانیان بیماری کووید -۱۹ پس از افول بحران، آسیبهای جدی بر اطرافیان و خانواده این متوفیان که عمدتا از زنان و کودکان هستند وارد می شود.
همچنین پیشبینی میشود دامنه اختلافات و مشکلات خانوادگی در زوجین پس از دوران قرنطینه اجباری خانگی خود را بهصورت افزایش درخواستهای طلاق در جامعه نشان دهد.
جهان در دوران پسا کرونا شاهد تغییر در اهداف سرمایه گذاری های اقتصادی تغییر ساختارهای سنتی و فعلی خانوادهها، تغییر در سیاستگذاریهای بهداشتی، علمی، اقتصادی، آموزشی و تحول در ارتباطات اینترنتی و مجازی و تغییر در کیفیت سیستمهای حمایت اجتماعی و اقتصادی و توسعه مشاغل خانگی خواهد بود.
در شرایط فعلی با بهرهگیری از دانستههای آنچه تاکنون رخ داده است باید یرای مدیریت هر چه بهتر و کم آسیب تر این بحران حضور زنان در ساحت سیاستگذاری و تصمیم سازیهای بهداشتی پررنگتر شود و از عناصری صرفا اجرایی به عوامل سیاستگذار و تصمیمگیر ارتقا یابد.
باید بر این نکته پای فشرد که تلاش برای افزایش حضور زنان در موقعیتهای رهبری و تصمیمگیری مسالهای در مورد برابری جنسیتی نیست بلکه ضرورتی است که جامعه جهانی در تجربه مواجه با جهانگیری ویروس کرونا به آن دست پیدا کرده و با نگاه ویژه به موضوع رهبری زنان و امکان ایجاد کسب سهم بزرگتر و مهمتر برای آنان در هدایت جامعه در مدیریت بحرانها موفقتر عمل خواهد کرد.
باید در نظر داشته باشیم که برای تحقیق و توسعه و موارد متنوع دیگری که در جهان در آنها به نوآوری نیاز است غفلت از نیمی از استعدادهای ذهنی و تجربی جامعه یعنی زنان موجب محرومیت همه جامعه از تواناییهای آنان خواهد بود.
منابع:
– دکتر آتوسا صادق پور، دکتر افسانه صمدزاده (۱۳۹۹) ” پیامدهای روانشناختی دوران قرنطینه و راهکارهای افزایش بهزیستی روانشناختی در حین شیوع کرونا ویروس “
– نگار اکبری زرگر، روانشناس سلامت (۱۳۹۹)” زندگی مردم در پسا کرونا چگونه خواهد بود؟ “
– مهری طیبینیا، جامعه شناس فرهنگی (۱۳۹۹)” روایتی از نقش زنان در مهار بحران کرونا”
– خبرگزاری ایرنا(۱۳۹۸)” گزارش سنگربانی سلامت جامعه؛ سهم زنان در مهار بحران کرونا “
– پابلو اوشوا (۱۳۹۹) ” چرا رهبران زن در مهار ویروس کرونا بهتر عمل کرده اند؟ “
– Helen Lewis ( March 19,2020), ” The Coronavirus Is a Disaster for Feminism “
– Erin Loos Cutraro (2020), “Women are Leading us through the Pandemic”
– Jeremy Farrar(3 Apr 2020), “Why we need women’s leadership in the COVID-19 response”
با چراغ موشی پی بی سوادان می گشتم
گفتگو با اولین معلم زن گاوبندی
در یکی از شب های رمضان و در شش اردیبهشت ۹۹ ، در روزگار کرونایی با حفظ ملزومات بهداشتی، در شهرک بسیج به دیدارش رفتم. خدیجه ترکمان اولین معلم زن شهرستان پارسیان است. پوشه ی سرخ و پاره پوره ای که حاوی تعداد زیادی برگه های بازمانده از سال های دور را می آورد. کاغذها را زیر و رو می کند و در میان نام شاگردان قدیم، نام روسای آموزش و پرورش، یادداشت های کوتاه و درخواست های اداری خاطراتش را به یاد می آورد. می گوید عمدا به همین شکل با همین پوشه حفظشان کرده ام که برایم همه خاطره اند. باید خاطره ها را تکرار کرد و از آن حرف زد تا فراموش نشود خاصه آنکه سن که بالا می رود گرد فراموشی بر آن می نشیند. بعد اضافه می کند: جوان های حالا که نمی آیند پای صحبت قدیمی ها بنشینند همه سرشان توی موبایل است. با فرزندش محمد رضا در پای حرف ها و خاطراتش نشستیم. همسرش ملک کریمی که تقریبا هم سن و سال همند و او هم بازنشسته آموزش و پرورش؛ نظاره گر این گفتگو بود و سعی می کرد در میانه حرف ها، اسامی افراد و زمان اتفاقات را به یادش بیاورد.
خانم ترکمانی شما از چه خانواده ای بودید، متولد چه سالی هستید و چند سالگی به مدرسه رفتید؟
جد پدرم از مادری از طرف ترکمن صحرا آمده بودند.مادرم با پدر ملک همسرم، پسر عمو دختر عمو بودند.مادرم فاطمه ترکمانی هم با پدرم عمو زاده بودند.البته من پدرم را ندیدم. یکساله بودم که پدرم فوت کرد. ما یک برادر و دو خواهر بودیم. من در اصل متولد ۱۳۲۸ هستم. بعد که برای انگشت نگاری رفتیم لنگه برای اینکه برای معلمی پذیرفته شوم ، شناسنامه ام را دو سال بزرگ تر گرفتند. ۷ سالگی مدرسه رفتم.مادرم نه تنها مخالفتی با مدرسه رفتن من نداشت بلکه خیلی مصر بود که می گفت کاش جمعه هم مدرسه می رفتید.
مدرسه تان چگونه جایی بود؟
کلاس ششم که بودیم محل مدرسه جای کتابخانه امروزی که کنار میدان اصلی شهر واقع است، بود. یک سنگ بزرگی افتاده بود و یه درخت کهور بزرگی هم بود که خارهای بدی داشت. مدرسه شامل دو کلاس بود که راهرویی میانش بود. میز و نیمکت نبود. می گفتند هر کس حلبی برای خودش بیاورد. اگر داشتیم می بردیم اگر حلبی پیدا نمی کردیم هم توی تاقچه می نشستیم. وقتی ششم بودیم چون تعدادمان به حد نصاب نمی رسید به طور غیر قانونی پذیرفته شده بودیم. مدیر مدرسه اجازه داده بود که بنشینیم سر کلاس چیزی یاد بگیریم تا پایان سال که برویم لنگه امتحان بدهیم. آن زمان هم بازرسان بدون خبر می آمدند. به ما می گفتند زود بروید بیرون از مدرسه که بازرس می خواهد بیاید. ما هم با عجله از پنجره بیرون می پریدیم. می رفتیم پشت مدرسه تا ما را نبینند. می رفتیم پشت می ایستادیم تا اینکه خبرمان می دادند که حالا بازرسان رفته اند بیایید داخل. یک بار موقع بیرون پریدن نزدیک بود پایمان بشکند. تعداد دست کم باید به هشت نفر می رسید. ما پنج نفر بیشتر نبودیم.کلاس چهارم، پنجم و ششم در یک کلاس نشسته بودیم. اول، دوم و سوم هم در یک کلاس. پس از پایان ششم، شش نفر جلوی یک ماشین باری نشستیم، رفتیم لنگه امتحان دادیم. من، ملک، حاجی افشاری، محمد رحمانی به همراه زنش و پسرش. بقیه ادامه ندادند اما من بقیه پایه ها را همینجا در گاوبندی امتحان دادم و سیکلم را گرفتم.
از میان هم کلاسی ها و معلمان دوران دبستان کدامیک را به یاد دارید؟
علی طاهری، عبدالعزیز شریف پور، عبدالغنی پسر ملا عبدالفتاح، فاطمه آبرن، صغری نصوری. معلمان هم سوری و صبوری که لاری بودند. حقیقت و حقیقی که شیرازی بود.
چه خاطراتی از روزگار مدرسه در ذهنتان مانده است؟
خیلی تنبیهمان می کردند. اگر کسی درس بلد نبود کلاه رنگی یا صندلی روی سرش می گذاشتند تا هفت دور، دور مدرسه بگردد و همه ایستاده نگاهشان می کردند. یک بار یکی از دانش آموزان جلو در مدرسه که رسید صندلی را انداخت و فرار کرد. ما که دختر بودیم جرئت این کار نداشتیم ولی همین باعث شد من جدول ضرب خیلی خوب یاد بگیرم. ولی در درس ریاضی و تاریخ مشکل داشتم. وقتی تاریخ داشتیم اولین کسی که از ترس می لرزید من بودم.وقتی حاجی عبدالرحمن طاهری با شیخ یاسر به مدرسه می آمدند ما از ترس قایم می شدیم شاید بگویند اینها تنبل هستند، درس نمی خوانند. یک بار نقاشی داشتیم. اینبار بر خلاف دفعات پیشین شکلی روی تخته برایمان نکشیدند، گفتند خودتان هر چه می خواهید بکشید. من هم عکس مثلثی کشیدم و داخلش بچه ای خوابانده بودم. زیر نقاشی نوشتم آرامگاه مادر شاه. معنی کلمه آرامگاه هم درست نمی فهمیدم. در پایان کلاس معلم برگه همه بچه ها را پس داد مال من را پس نداد. من هم خوشحال بودم که حالا یا می خواهد تشویقم کند یا نمره بیستم دهد. بچه ها که بیرون رفتند گفت دست هایت با یک پایت بالا کن. گفت تا آخر زنگ تفریح باید همینطور بایستی. نمی دانستم که به چه علت تنبیهم می کند. بعد فهمیدم که به این علت بوده که زیر نقاشی ام نوشته ام آرامگاه مادر شاه. در حالی که مادر شاه زنده بود.
چه شد که معلم شدید؟
سال ۱۳۴۳ که کلاس ششم را به پایان رساندم آموزش و پرورش اعلام کرده بود که نیاز به نیرو دارد و من به صورت روز مزد مشغول به کار شدم. اول به من گفتند باید بروی کوشکنار تدریس کنی.من گفتم کوشکنار نمی توانم بروم. همینجا حاضرم به عنوان خدمتگزار باشم ولی کوشکنار نروم چون برای من سخت است. البته آن زمان هم خانواده نمی گذاشتند دختر از خانه دور شود. تا اینکه درجه داری بود که به گاوبندی منتقلش کرده بودند، خانمش کارهای خدماتی و دفتری در مدرسه انجام می داد. او به جای من رفت کوشکنار و من در گاوبندی کارم را آغاز کردم.
مادرم برای استخدامم خیلی تلاش کرد.فرزانه اهل بهبهان مسئول نمایندگی آموزش و پرورش بود.سال اول، استخدام رسمی نبودم. گفتند شاید دیگر شما را نخواهند. مادرم رفت پیشش گفت مگر می توانی استخدامش نکنی ما این همه زحمت کشیده ام. این دختر را بدون پدر بزرگ کرده ام، ششم ابتداییش هم گرفته حالا تو می خواهی کسی از جای دیگر به جایش بیاوری. کور خواندی.مسئول نمایندگی گفت:ما دیپلم می خواهیم. مادرم گفت دیپلم یا نه دیپلم این باید اینجا کار کند. بالاخره حریف مادرم نشد. من به مادرم گفتم حالا که تو با او دعوا کرده ای من دیگر نمی روم. خجالت می کشم. گفت دختر بیا برو. می خواهند حقمان بخورند.می خواهند کسی از جایی دیگر بیاورند ما اینجا این همه در گرما و سرما زحمت کشیده ا یم. بچه امان زیر چراغ موشی درس خوانده، حالا از تهران و جای دیگر بیایند اینجا خدمت کنند و ما حسرت ببریم.مادرم کسی حریفش نمی شد. بزرگان محل همه او را می شناختند. خودم هم حریفش نشدم گفتم نمی روم قبول نکرد. به زور من را فرستاد. اولین سال ۴۸۰ تومان می گرفتم وقتی در سال ۷۳ بازنشست شدم ، ۲۲۰۰۰ تومان حقوقم بود. سال دوم که رسمی شدم حقوقم ۵۰۰ تومان شد. البته راست و پاکش خیلی دنبال حقوق نبودم علاقه داشتم کار کنم. البته آن زمان همین ۴۸۰ تومان هم کلی پول بود. می توانستیم خرج چند خانواده را بدهیم.
در سالی که شما استخدام شدید امکانات مدرسه چگونه بود؟
وقتی معلم شدم مدرسه در همان مکانی بود که قبلا درس می خواندیم. یک اتاقی بود که وسایل معلمان مثل حلب نفت داخلش بود. یک گوشه ی این اتاق را حصیری انداخته بودیم و من کلاس اول درس می دادم. تا هجده سال در پایه اول تدریس کردم.یک تخته سیاه به ما داده بودند که از بس از آن استفاده کرده بودند رنگ و رویش رفته بود. دلمان به آن هم خوش بود .یک بسته گچ سهمیه امان بود. که برای دو ماه بیشتر نمی شد. در مصرفش خیلی قناعت می کردیم.اوایل که گچ رنگی هم نبود. برای جبران این کمبود مجبور بودیم خودمان گچ درست کنیم. از کوره گچی، تکه های گچ می آوردیم، نرم می کردیم، با پارچه صافش می کردیم، در قالب قوطی کبریت می ریختیم تا خشک شود. بعضی درست درمی آمد بعضی نه. در استفاده از گچ سهمیه ای خیلی قناعت می کردیم. مثلا ساعت نقاشی می گفتند شکل آفتابه یا گلی روی تخته سیاه بکشید تا بچه ها مثل شما نقاشی کنند. بخشی از شکل را می کشیدیم بقیه را راهنمایی می کردیم که چطور بکشند. برای ساعت ورزش توپ نداشتیم. یک توپی به ما داده بودند که اینقدر پسرها با آن بازی کرده بودند که لت و پار شده بود. باد هم نمی گرفت. همین توپ را به دخترها می دادیم که به همین هم دلشان خوش بود. بعد توپ پلاستیکی برایشان خریدیم. وسایل کمک آموزشی نبود. می رفتیم پیش حاجی عبدالعزیز رشیدی برای تسبیح که آن زمان زیاد هم نبود بعد می رفتیم پیش ملای دیگری تسبیح دیگری گیر می آوردیم. حالا می خواستیم ابتکاری از خودمان به خرج بدهیم.بیشتر تسبیح ها زرد بود. سیاه کمتر بود. بعضی هم خاکستری بود. می گشتیم دو رنگ پیدا کنیم تا با هم مخلوط کنیم.دو تا میخ می زدیم به دیوار، نخی را به آن دو می بستیم. دانه های تسبیح را در نخ می کردیم جلوش هم کاغذ می چسباندیم . بدین وسیله ارقام را به بچه ها یاد می دادیم. من همان زمان که معلمان دیگر مشق زیاد به بچه ها می دادند با دادن مشق زیاد مخالف بودم. من بیشتر پنج خط مشق نمی دادم. اگر دانش آموزی درسش خوب بود می گفتم دو خط بنویس.یا کلماتی که بلد نبودند می گفتم دو تا دوتا بنویسید اینطور زود یاد می گرفتند ولی معلمانی که مشق زیاد می دادند بدون اینکه مشق بچه ها را بخوانند چه نوشته اند، رویش خط می کشیدند.
از تنبیهات دوران مدرسه گفتید آیا وقتی معلم شدید هم شاگردانتان را تنبیه می کردید؟
من به خاطر درس تنبیه نمی کردم. ولی به خاطر مسائل اخلاقی تنبیه می کردم که آن هم اختیار تام از طرف اولیاء داشتم.معمولا پدرها و مادرها آن زمان به مدرسه نمی آمدند. می گفتند من دخترم را پاک تحویلت داده ام، پاک تحویلم بده. ولی در مورد درس، دانش آموزانی که می دانستم یاد گرفته اند تکلیف کمی می دادم آنهایی که یاد نگرفته بودند ساعتی که ورزش داشتند می گفتم بیایید دفتر همانجا دوباره برایشان توضیح می دادم.
در سال های آغازین معلمی با چه کسانی همکار بودید؟
با آقایان علی طاهری، عبدالله دلشاد، مذکور نصوری، علی تیموری که اهل لنگه بود. خانم ها هم که همه غیر بومی بودند عصمت نژادی، فرنگیس جوکار که زن دکتر زاهدی بود، فاطمه بحرانی،شهلا فهیمی که همسرانشان افضلی و دُری هم معلم بودند. صفیه حسنی نژاد و شهلا دِرا که این دو بندرعباسی بودند.
در کنار آموزش رسمی که در ساعات موظف انجام می دادید آیا کلاس فوق برنامه هم داشتید؟
بعد از انقلاب گفتند طرحی به نام تقوی را برای کودکان زیر دبستان اجرا کنید. این طرح برای آموزش های دینی به بچه های زیر دبستان بود. هیچکس زیر بار این طرح نرفت. اما من اجرا کردم. همکاران هم غُر می زدند که چرا این طرح را قبول کردی، ما خودمان جا نداریم. می گفتم این خدمتی است که به بچه های خودمان می کنیم.زکات سوادمان را باید بدهیم. مشکلات بالاخره حل می شود. برای آموزش قرآن از مرحوم ملا عبدالله عبدالعزیز شریف پور و ملا غلامرضا عباسیان استفاده می کردیم. بعد از ظهرها این طرح را اجرا می کردم. مثلا از کلاسی که ورزش داشتند استفاده می کردیم. یا کلاسی که نقاشی داشتند به بچه ها می گفتیم بروید بیرون نقاشی بکشید تا کلاس خالی شود.
شما گویا علاوه بر کار رسمی روزانه، کلاس های نهضت سواد آموزی را هم درس می دادید. در این مورد برایمان بگویید.
در قبل انقلاب طرح پیکار با بی سوادی بود. گفتند هر کس با این برنامه همکاری کند باید در دوره ای که گذاشته شده شرکت کند. هیچکس نرفت من دل به دریا زدم و رفتم. می ترسیدم شاید قبول نشوم و برایم زشت باشد. امتحانش دادم بعد از ۱۵ روزی جوابش آمد که پذیرفته شده اید و می توانید کلاس تشکیل دهید. من خیلی خوشحال شدم و بی صبرانه در فکر تشکیل کلاس بودم. چون علاقه داشتم که همیشه سر کلاس و با دانش آموزان باشم. کلاس شبانه با دو نفر شروع کردم. به آنها گفتم هر کداممان می رویم در خانه ها تا افراد بی سواد را تشویق برای آمدن به کلاس کنیم. چون شب برق نبود کلاس را بعد از ظهرها برگزار می کردیم. چون کلاس ها دانش آموزان روزانه نشسته بودند، مجبور بودیم زیر سایه دیوار یا سایه گزی که کنار دکان عبدالقادر بود کلاسمان را برگزار کنیم. وقتی برق آمد هم شب در مدرسه رقیه نصوری امتحان برگزار می کردیم. برای تشویق کسانی که بی سواد بودند شب ها؛ با چراغ موشی می رفتیم در خانه هایشان چون می دانستیم پدران روزها سرکارند و شب خانه هستند. با آنها باید صحبت می کردیم تا راضی شوند بچه هایشان را به کلاس های سواد آموزی بفرستند. بعضی ها مقاومت می کردند می گفتند ما دخترمان را نمی فرستیم. می گفتم خیالتان راحت باشد، پیش خودم هستند. می گفتند الان می گویی پیش خودم هستند بعد تحویل کسی دیگری می دهی. اگر قول می دهی که خودت درسشان بدهی می فرستیم. من قولشان می دادم. تا اینکه تعدادشان زیاد شد و مجبور شدم ازدو نفر نیروهای کمکی استفاده کنم. که بعضی ها بچه هایشان را بیرون آوردند. دوباره می رفتم با آنها صحبت می کردم تا راضیشان کنم.برای اردوهای دانش اموزی روزانه هم اگر خودم بودم ، راضی می شدند دخترهایشان بیایند و اگرنه قبول نمی کردند. کتاب، دفتر و قلم درستی نبود. تعدادی دفتر و کاغذ از پیش حاجی علی رحمانی یا کسانی دیگر می آوردیم. هر دفتر را چهار تکه می کردیم، بینشان تقسیم می کردیم. برای اینکه به یادگیری اشان کمک کنم می گفتم کلمه هایی که روی وسایل می بینید، بنویسید و برایم بیاورید. کلمه هایی که دیده بودند را در دفتر نوشته، می آوردند. مثل تاید. آن زمان صابون تاید تازه آمده بود. یا کلمه هایی مثل گل یا فلاکس. برای تشویقشان مثلا پاکنی به آنها می دادم که خوشحال می شدند.
هیچوقت به فکر ادامه تحصیل هم بودید؟
به فکر ادامه تحصیل نبودم. چون بچه کوچک داشتم گفتم رسیدگی به آنها واجب تر است. روز سر کار باشم و شب هم بروم درس بخوانم دیگر به بچه هایم نمی رسم. گفتم سرنوشت بچه ها مهمتر است. اکنون از چهار دختر و یک پسرم جز یکی همه آموزش و پرورشی اند. همین که بسیاری از شاگردان دیروزم امروز معلم، پزشک یا کادر درمانی بیمارستان هستند من را خوشحال می کند.
اگر از سال های معلمی بخواهید یک خاطره شیرین تعریف کنید چه چیز به یادتان می آید؟
بیشتر خاطراتی که به ذهنم می آید بحث و دعوایی بود که همیشه با مسئولین برای گرفتن امکانات و میز، نیمکت و صندلی برای مدرسه داشتم.
یا در مورد دانش آموزانی که وضع مالی خوبی نداشتند، با آنها صحبت می کردیم که زیاد فشار به پدر و مادرشان نیاورند . مثلا می گفتند بقیه کاموا دارند من ندارم. یک کاموایی که مثلا دو تومان بود می خریدیم به آنها می دادیم.
خاطره ی دیگری را از زمانی که مدیر مدرسه بنت الهدی بودم، به یاد دارم. دزدان آمده بودند دستگاه اُوِرهد برده بودند و روی کمد با ماژیک سبز نوشته بودند: «دزدان با انصاف به پرونده ها دست نزدند، خوشتان آمد» گفتم من باید این دزد را پیدا کنم. همه جا گشتیم بعد دیدیم که پشت بام چیزی گذاشته و پارچه سفیدی دورش است. پله ای آوردیم رفتیم بالا. دیدیم همان وسیله دزدیده شده است.
به دو نفر پسر بچه شک داشتیم که کار آنها باشد.یک کتاب بزرگ قدیمی جلد گرفته بودم که به حساب قرآن است.
گفتم بیایید به این قسم بخورید که شما دستگاه را برده اید یا نه. اگر راست بگویید به مادرتان نمی گویم.یکی از بچه ها گریه کرد و به آن یکی نگاه کرد. گفتند بله ما بردیم. گفتیم بلد نیستیم با آن کار کنیم پشت بام می گذاریم تا زمانی که طرز کارش را یاد بگیریم. گفتم به مادرتان نمی گویم ولی هیچوقت دست به این کارها نزنید. بعد همین بچه ها، بچه های بسیار خوب و مودبی شدند. خاطره دیگرم مربوط به زمان جنگ است که کمک برای جبهه ها جمع می کردند.
در مدرسه ای که من مدیرش بودم بیشتر از مدارس دیگر کمک جمع می شد. به کمک مادران بچه ها هویج می گرفتیم، مربا درست می کردیم.
می رفتیم خانه ها شیشه خالی جمع می کردیم. مربا را در شیشه ها می ریختیم که از اداره می آمدند می بردند. عبدالرحیم رحیمی میوه فروشی داشت.
هر وقت میوه می آورد، کسی را می فرستاد دنبالم که یک گونی هویج برای مدرسه شماست؛ بیایید ببرید.
بسیار سپاسگزارم از شما که در این گفتگو، صمیمانه شرکت کردید.