مهرداد طاهری – شعر هفته

ارسال شده در ۲۸ تیر ۱۴۰۴

من از نیرنگ می‌ترسم

من از آتش

صدای جنگ می‌ترسم

من از باران خاکستر

من از آوار می‌ترسم

یکی تنها، یکی دنبال مادر

یک نفر بی‌جان

یکی خاموش

می‌ترسم

من از دشمن من از فریاد می‌ترسم

صدایم کن

بیا

بگشای در را

و

مرا تیمار کن

من خسته ام .. دلسرد .. آشفته

هوا دلگير

پائیزم

غم انگیزم

بهارم باش با من باش

می‌ترسم، من از آوار می‌ترسم

***

خواب می‌ديدم خدا را

بوی خوب یاس و باران

شاخه نیلوفر و گلدان مریم

خواب می‌ديدم هوای شعر، بوی خاک، رقص آتش و زلف رها را

کودک احساس،

کاج خسته در آغوش باد

پچ پچ ماهی و رود،

خواب می‌دیدم هم آغوشی دریا و صدف را،

اشک مروارید،

موج و ساحل و قایق،

یکی تیماردار زخم پای پیر ماهیگیر خسته …

خواب می‌دیدم سپیدی و سیاهی،

اشک‌ها .. لبخندها،

بیم و امید و یأس و لبخند شگفت انگیز مادر

خواب می‌دیدم، خدایا خواب می‌دیدم

****

بیا زیبا بیا ناگفته ها را باز گو با من

بیا زیبا بیا راز دلت را باز گو با من

برایت خورجینی از ستاره پیشکش دارم

برایت سینی چای و نبات و نان و ریحان

برایت یک سبد گل

یک بغل احساس دارم

قصه دارم عشق دارم

بوسه و آغوش دارم …

بیا زیبا برایت حرف دارم …

*****

پرنده کاش بگذرد ز بام‌ ما

و آسمان برای ثبت خاطرات خوب ما ستاره ای بیاورد

درخت کاج کوچه، مادری کند برای جوجه سارها

سپید رنگ هر دری‌

تمام قفلها گشوده و

کسی برای دیگری نمی‌کشد نشان و خط

پرنده کاش بگذرد ز کوی ما

پرنده کاش بشنود

سفر کند به شهر من

بیاورد نسیم را

به گوش هر مسافری

بخواند از يکی شدن

صدا کند عطارد و ونوس را

ضیافتی به پا کند

پرنده کاش ….

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!