زنان چگونه مجردی را انتخاب می‌کنند؟

گزارشی از یک پژوهش؛

ارسال شده در ۲۰ آبان ۱۴۰۲، توسط ایرنا

 زندگی به سبک تنهازیستی در سراسر جهان بیش از پیش رواج یافته و کشور ما هم در دهه‌های اخیر از این روند مستثنی نبوده است. در این میان، طیفی از زنان دلایل خاص خود را برای این انتخاب دارند و با پیامدهای آن مواجه می‌شوند.

تنهازیستی به یکی از سبک‌های زندگی تقریبا شایع تبدیل شده و این در حالی است که در دهه‌های پیشین، زندگی مجردی چندان متعارف نبود؛ وضعیتی که از دید سیاستگذاران و جامعه‌شناسان پیامدهایش را در پدیده‌هایی مانند بسته شدن «پنجره جمعیتی» نشان می‌دهد. طبق سرشماری سال ۱۳۹۵، از ۲۵ میلیون خانوار ایرانی، ۱۳درصد تک‌نفره بوده‌اند.

در یک بازه زمانی ۲۵ساله، جمعیت تنهازیستان در ایران صعودی بوده و بیش از ۲ برابر شده است. اگر چه سرعت افزایش تنهازیستی در ایران به شدت کمتر از آمریکا، اروپا، استرالیا و ژاپن است اما آمار، گویای این واقعیت است که جامعه ایران با تاخیر، تجربه‌ای مشابه را سپری می‌کنددر این ارتباط، چالش‌های پیش روی تشکیل خانواده جدید، موانع فرزندآوری، شیوع تک‌فرزندی، سبک‌های تازه زندگی خانواده‌ها و … موضوع بحث و بررسی‌های پژوهشی گوناگونی بوده است از جمله «محمدسعید ذکایی» و «سولماز حمیدی» در مقاله‌ای با عنوان «زمینه‌ها، انگیزه‌ها و پیامدهای تنهازیستی خودخواسته در میان زنان ساکن شهر تهران» [۱] بر آن شده‌اند که به شناختی عمیق و درونی از زمینه‌ها، انگیزه‌ها و معانی این جدازیستی برای دختران و زنان ایرانی دست یابند.

بخشی از این پژوهش را که تجزیه و تحلیل داده‌های آن براساس مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با ۲۰ زن ساکن شهر تهران و به روش نظریه مبنایی انجام شده است، در ادامه می‌خوانیم.

جهش تعداد خانوارهای تک‌نفره در جهان و ایران

طبق تحقیقات انجام شده، تنهازیستی در کشورهای توسعه‌یافته اکنون دیگر تبدیل به یک سبک زندگی نوین شده است. در یک مقیاس جهانی، تعداد کسانی که تنها زندگی می‌کنند از تقریبا ۱۵۳ میلیون نفر در سال ۱۹۹۶، به ۲۷۷ میلیون در سال ۲۰۱۱ افزایش یافته است که یک افزایش ۵۵ درصدی را در یک دوره ۵۰ ساله نشان می‌دهد.

طبق نتایج سرشماری‌های مرکز آمار ایران در سال ۱۳۷۰، بیش از ۴۵۰ هزار نفر تنها زندگی می‌کردند و چهار درصد از کل خانوارها بودند. در سال ۱۳۹۵، این رقم به حدود ۲ میلیون نفر رسید.

این آمار نشان می‌دهد در یک بازه زمانی ۲۵ ساله، جمعیت تنهازیستان در ایران صعودی بوده و بیش از ۲ برابر شده است. اگر چه سرعت افزایش تنهازیستی در ایران به شدت کمتر از آمریکا، اروپا، استرالیا و ژاپن است اما آمار، گویای این واقعیت است که جامعه ایران با تاخیر، تجربه‌ای مشابه را سپری می‌کند.

پرسش اینجاست که چرا؟

چه چیزی باعث افزایش گسترده تنهازیستی می‌شود؟

چرا تمرین تنهازیستن در میان بزرگسالان جوان تا این حد محبوب شد و چگونه از نشانه شکست اجتماعی به نشانه‌ای از موفقیت تبدیل شد؟

برای پاسخ به این پرسش‌ها، باید با دقت بیشتری ببینیم که چگونه زندگی عمومی شهرها و به طور خاص، خرده فرهنگ مجردها، اشکال جدیدی از فردگرایی را تشویق می‌کنند.

«خود»؛ مفهوم محوری یک سبک زندگیِ در حال رواج

تنهازیستی از دید کسانی که آن را انتخاب کرده‌اند زمان و فضایی برای «تنهایی ترمیم‌کننده» در اختیار افراد قرار می‌دهد. این بدان معناست که تنهازیستی به ما کمک می‌کند «کشف کنیم چه کسی هستیم و چه چیزی به ما معنا و هدف می‌دهد». در حقیقت مخرج مشترک این تجربه برای همه مشارکت‌کنندگان نوعی تنهایی همراه با بازاندیشی و ترمیم بوده است. این پدیده، مکان و زمانی شخصی به افراد بخشیده است؛ مکان و زمانی که گاهی اوقات نیاز داریم تا ارتباط عمیق و معناداری با خودمان برقرار سازیم. افراد مورد مصاحبه، از فضایی صحبت می‌کنند که سکون، سکوت، داشتن حریم خصوصی، عاملیت و داشتن وقت کافی برای خود را تضمین می‌کند.

زیست انفرادی آن‌ها دربردارنده نوعی آرمان مشترک است: «خودِ رهایی‌یافته» که افراد با تکیه بر آن می‌خواهند بازگشت به خودِ خلاق‌شان را تجربه کرده و از رهگذر آن به شناختی جامع از خود، علایق، توانمندی‌ها و در نهایت به خودباوری برسند. به عبارت دیگر همه افراد معتقدند که می‌توانند در این شیوه زندگی کامل‌تر «تحقق یابند».

بسیاری از افراد مورد مصاحبه «نیاز به داشتن یک فضای از آن خود» و یا به عبارتی «نیاز به داشتن حریم خصوصی» را از مهمترین دلایل جدا شدن از خانواده بیان کرده‌اند

مونا می‌گوید تنهازیستی باعث شده او جرأت فکر کردن درباره خود را پیدا کرده و به خودش از بالا نگاه کند.

رسیدن به «رشد و کمال شخصی» از دیگر مولفه‌هایی است که افراد آن را پیامد خودشناسی ناشی از تنهایی ترمیم کننده دانسته‌اند.

رویا معتقد است اگر تنها زندگی نکنیم بزرگ نمی‌شویم: «مشکل ما همینه. یک عده موجود وابسته همین جوری به زندگی‌مون ادامه می‌دیم و تو ازدواج، تو رابطه‌هامون یک سری آدم کوچیک موندیم». وی تنهازیستی را نوعی «انتقال به بزرگسالی» می‌داند.

علاوه بر این، تنها زندگی کردن از نظر شرکت‌کنندگان راهی برای محافظت از «خود» است. «خود»ی که گاه فراموش شده و گاه تغییر شکل داده و مطابق با هنجارهای خانوادگی شده است، اکنون می‌تواند در یک فضای به شدت شخصی شده، بازیابی و احیا شود؛ بنابراین زندگی به تنهایی می‌تواند مولد باشد زیرا دسترسی به حریم شخصی، ترمیم و رشد شخصی را فراهم کرده و به تعبیر افراد نمونه «خود واقعی شدن» ‌ را میسر سازد.

زندگی مجردی؛ انتخابی برای مستقل شدن از خانواده مبدا

تنهازیستی مستلزم نوع خاصی از شیوه تفکر و شخصیت فردی است که اولا فرد را واجد نیازهایی می‌کند که در درون خانواده برآورده نمی‌شود و ثانیا او را مستعد پذیرش سختی‌ها و دشواری‌های می‌سازد که ناشی از نوعی انتخاب زندگی است که به اصطلاح خلاف جریان آب خوانده می‌شود؛ «میل به استقلال‌جویی» و «تغییر ارزش‌ها و نگرش‌ها» را که در صحبت‌های مصاحبه‌شوندگان فراوان مشاهده شد، می‌توان ناشی از همین ذهنیت فردگرایانه دانست.

بسیاری از افراد مورد مصاحبه «نیاز به داشتن یک فضای از آن خود» و یا به عبارتی «نیاز به داشتن حریم خصوصی» را از مهمترین دلایل جدا شدن از خانواده بیان کرده‌اند. امکان «جستجوگری و آزمایشگری در هویت» یکی دیگر از دغدغه‌های اصلی افراد مورد مصاحبه بود که به نظر آنها از رهگذر تنهازیستی حاصل می‌شود.

تنهازیستی برای آنها موقعیتی است که «هویت‌های در بند کشیده شده می‌توانند از مخفیگاه‌های خود بیرون بیایند» و افراد می‌توانند با انتخاب و اختراع هویت‌ها و مسیرهای سبک زندگی منحصر به فرد خود، زندگی ایده‌آل خود را ایجاد کنند.

تغییراتی در پذیرش اعتقادات دینی در میان زنانی رخ داده که تنهازیستی را انتخاب کرده‌اند. در حالی که تعدادی از آن‌ها اظهار داشته‌اند اعتقادی به ارزش‌های دینی ندارند، برخی از نوعی دینداری متفاوت صحبت کرده‌اندشیوا یکی از دلایل مهم خود برای جدایی از خانواده را کسب شخصیتی مستقل از خانواده دانسته و معتقد است انسان با زندگی مستقل می‌تواند شخصیت اجتماعی مستقلی کسب کند که حتی از کسب آزادی مهم‌تر است.

انعکاس تغییر ارزش‌ها و نگرش‌ها در انتخاب زیست تنها

مقوله دیگر «تغییر ارزش‌ها و نگرش‌ها» است. از جمله اجزای اصلی در هر فرهنگی، ارزش‌ها هستند که با گذر از سنت به مدرنیته بسیاری از آن‌ها تغییر یافته و دچار تحول شده است؛ تغییراتی که به خصوص در حوزه زنان، وضعیت زنان را متحول ساخته است. اگر در گذشته‌ای نه چندان دور، در جامعه سنتی ایران، ازدواج تنها راه جدایی از خانواده و مستقل شدن بود، تغییر در ارزش‌ها و نگرش‌ها، «عدم نیاز به استقلال از طریق ازدواج» را درپی داشته و تمایل به ازدواج را در میان زنان مورد مطالعه تا حد زیادی کاسته است.

آنچه از میان مصاحبه‌ها استنباط می‌شود این است که تغییراتی در پذیرش اعتقادات دینی در میان افراد نمونه رخ داده؛ درحالی که تعدادی از آن‌ها اظهار داشتند اعتقادی به ارزش‌های دینی ندارند، عده‌ای دیگر از نوعی دینداری متفاوت صحبت کردند.

ثریا ۲۶ ساله که والدینش را بسیار مذهبی می‌داند، می‌گوید: «همه ادیان برای من تبدیل به یک وسیله‌ قدرت‌شدن که اصلاً نمی‌تونم واردشون بشم»؛ با این حال خود را معتقد به نوع دیگری از ایمان می‌داند که ناشی از دین نیست و آن را باعث تعالی نوع بشر می‌داند.

زمینه‌های خانوادگی و اجتماعی گرایش به تنهازیستی

امروزه فردگرایی باعث می‌شود افراد خود را ملزم به پذیرش مشکلات خانواده ندانند و اهداف و خواسته‌های فردی برایشان مهمتر از اهداف و خواسته‌های خانوادگی باشد. بنابراین برخی «زمینه‌های خانوادگی» از جمله «وجود مشکلات خانوادگی» و عدم لزوم تحمل آن‌ها، از زمینه‌های تصمیم‌گیری افراد برای تنهازیستی است.

لاله به دلیل جمعیت زیاد خانواده و مادر مریض، مسئولیت‌های زیادی در خانه پدری داشته تا جایی که حتی وقت فکر کردن به خود و علاقمندی‌هایش را نداشته است. برای او همیشه این «دیگری» بوده که در اولویت قرار داشته است.

یکی دیگر از مولفه‌های زمینه‌ای که تاثیر به سزایی در انتخاب افراد برای تنهازیستی دارد؛ داشتن توانایی اقتصادی است.

یکی از مولفه‌های زمینه‌ای که تاثیر به سزایی در انتخاب افراد برای تنهازیستی دارد، داشتن توانایی اقتصادی است

شیوا معتقد است یکی از دلایل مهمی که توانسته از خانواده جدا شود این بوده که خودش توانسته خانه بخرد و این در واقع، محرکی شده برای این که خانواده‌اش راحت‌تر موضوع را بپذیرند.

بعضی «زمینه‌های اجتماعی» نیز وجود دارند که «داغ ننگ» اجتماعی ناشی از تنهازیستی را از حالت هژمونیک آن خارج کرده‌اند. از نظر تعدادی از شرکت‌کنندگان، نوعی «تغییر در الگوهای ذهنی جامعه در مورد تنهازیستی» اتفاق افتاده و تنهازیستی زنان، به ویژه در شهرهای بزرگ، دیگر تابو محسوب نمی‌شود. لاله از تغییر نگاه جامعه می‌گوید و این که نگاه دیگران را روی خودش خیلی مثبت ارزیابی می‌کند.

استراتژی‌های زندگی مجردی

اگرچه هر کسی که توانایی تنها زندگی کردن را پیدا کند، آن را یک تجربه شخصی می‌داند، اما مصاحبه‌ها نشان می‌دهد که برخی از عناصر به طور گسترده‌ای مشترک هستند. ما در این تحقیق با توجه به گفته‌های مشارکت کنندگان، ۲ نوع استراتژی کلی را استخراج کرده‌ایم: استراتژی‌های خودمحور و استراتژی‌های جامعه محور. فرد با به کارگیری این استراتژی‌ها، دوران گذار را پشت سر گذاشته و به پایداری و ثبات نسبی در تنهازیستی می‌رسد.

زنان مشارکت‌کننده برای حفظ و تثبیت موقعیت مستقل خود، تلاش می‌کنند تا به الگوهای مطلوب زندگی دست یافته و با ایجاد تغییراتی در روش‌های زندگی پیشین خود، تاثیرات برخی شرایط اثرگذار منفی را از بین ببرند. کوشش آن‌ها متمرکز بر دستیابی به شکل خاص و ابتکاراتی برای مدیریت و کنترل زندگی خود یا واکنش به وضعیت‌های نامطلوب است. نخستین راهبرد کلی «اثبات توانمندی‌ها» است. افراد نمونه اذعان داشته‌اند که پیش از هر چیز باید توانایی خود را در تنها زندگی کرد به خود و دیگران اثبات می‌کردند. «مدیریت امور روزمره» و در حد امکان استقلال از خانواده برای انجام امور منزل یکی از مولفه‌هاست.

یکی دیگر از استراتژی‌های خودمحور که از جمله مهم‌ترین آن‌هاست «مدیریت تنهایی» است. بدیهی است تنها زندگی کردن یعنی مواجه شدن با لحظات بی‌شماری که فرد جز خودش، کسی را در کنار ندارد. پاسخ عده زیادی از شرکت‌کنندگان به پرسش «آیا تاکنون احساس تنهایی کرده‌اید؟» منفی بوده و آن را گاه به گاه و بیشتر غیرآزاردهنده توصیف کرده‌اند.

سارا معتقد است آدم‌های دیگر نمی‌توانند تنهایی آدم را پر کنند و افراد باید یاد بگیرند خودشان تنهایی‌شان را پر کنند و تنها زندگی کردن این مهارت را به انسان می‌آموزد: بنابراین برخلاف آنچه که مورد انتظار است، تنهایی خودخواسته نه تنها افراد را در معرض بحران‌های ناشی از تنهایی، یعنی افسردگی، انزوا و آسیب پذیری قرار نداده بلکه همراه با نگرشی تازه و سازنده، موجب نوعی رشد و بلوغ فکری شده است.

یکی از راهکارهای مشروعیت‌بخشیِ زندگی مجردی «جلب اعتماد والدین» با شیوه‌هایی مانند دیدار منظم از خانواده یا دعوت اعضای خانواده به مراجعات مکرر و سرزده به آن‌ها بوده استسومین مورد از استراتژی‌های خودمحور، قبول و پذیرش برخی کمبودها و فقدان‌ها و تغییر عادت‌واره ها در جهت حفظ و تثبیت زندگی مستقل است. در واقع آن‌ها قسمتی از عادت واره‌های خود را تغییر داده‌اند.

ناهید می‌گوید وقتی مستقل شده تازه به این درک رسیده است که بسیاری از لوازمی که سابق بر این به مقدار زیاد خریداری می‌کرده، کاملاً غیرلازمند.

در کنار این راهبردها یک پرسش هم مطرح می‌شود که مهم‌ترین راهکار مشارکت‌کنندگان برای حفظ وجهه زندگی‌شان چیست؟ اصلی‌ترین پاسخ به این پرسش حول «حفظ اصول متعارف» شکل گرفته است. آزیتا حفظ اصول متعارف را این گونه تفسیر می‌کند که باید قواعد فرهنگی مربوط به هر محیطی را رعایت کنیم تا پذیرش اجتماعی صورت گیرد.

راهکار دیگری که بیشتر به مشروعیت بخشیِ زندگی مجردی در نهاد خانواده مربوط می‌شود، «جلب اعتماد والدین» با شیوه‌هایی مانند دیدار منظم از خانواده و یا دعوت اعضای خانواده به مراجعات مکرر و سرزده به آن‌ها بوده است.

پیامدهای تنهازیستی

هر پدیده‌ای وقتی به منصه ظهور می‌رسد، نتایج و پیامدهایی را به همراه دارد. پیامدهای هر پدیده در جوامع مختلف گوناگونی‌هایی دارد که متأثر از زمینه‌ها و شرایط و عناصر مداخله‌گر است. این عوامل به همراه استراتژی‌های اتخاذ شده از سوی افراد مشمول پدیده سلسله‌ای زنجیروار را تشکیل می‌دهند که به پیامدهای چندی منتهی می‌شود.

در این تحقیق، پیامدها را به پیامدهای مثبت و پیامدهای منفی تقسیم کرده‌ایم. پیامدهای مثبت شامل دو گروه پیامدهای فردی و پیامدهای اجتماعی است. منظور از پیامدهای فردی، آن بخشی از ثمره تنهازیستی است که موجب وقوع تغییرات مثبت در درون فرد و زندگی شخصی‌اش شده است.

این پیامدها شامل «رسیدن به خودباوری»، «افزایش اعتماد به نفس»، «قوی شدن» «رسیدن به صلح» و در نهایت «احساس رضایت» است. پیامدهای اجتماعی، آن دسته از پیامدهایی است که معطوف به جامعه و دیگران است. در این زمینه افراد به مواردی چند از جمله «توانایی کمک به دیگران»، «بهبود رابطه با والدین» و «داشتن دغدغه‌های انسانی» اشاره کرده‌اند.

آن چه با عنوان پیامدهای منفی تنهازیستی عنوان می‌شود، فقط طبق اظهارت مشارکت‌کنندگان گردآوری شده است و سایر پیامدهای منفی که براساس نظر کارشناسان در رسانه‌های عمومی منتشر می‌شود، خارج از بحث این تحقیق است. این پیامدها شامل «داشتن مشکلات اقتصادی»، «عدم پذیرش دیگری در کنار خود»، «ترس از تنها ماندن در زمان نیاز»، «تغذیه نامناسب» و «عذاب وجدان از ترک والدین» است.

پی‌نوشت:

۱- محمد سعید ذکایی و سولماز حمیدی، «زمینه‌ها، انگیزه‌ها و پیامدهای تنهازیستی خودخواسته در میان زنان ساکن شهر تهران»، پژوهشنامه زنان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ، سال ۱۴، شماره ۱، بهار ۱۴۰۲: صص ۹۱-۱۲۰.

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!