پرواز قلم نویسندگان کوچک بر فراز خلیج فارس
معلمی جوان که بچه های قشم را سر ذوق آورد
سمیه دریانورد، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی و مدرس شهر قشم است که توانسته کودکان و نوجوانان شهرش را به شعر و داستان، نوشتن و نویسندگی علاقه مند کند.
«از همان کودکی به ادبیات علاقه داشتم، در خانواده مان شعر و شاعری و رمان فراوان بود. شش خواهر هستیم و چهار برادر همه کتابخوان ، من هم فرزند هفتم هستم و هم چهارمین دختر خانواده. قبل از اینکه وارد دانشگاه بشوم و رشته ادبیات بخوانم، کل کتاب های دیوان شاعران و رمان های معروف دنیا را در خانه داشتیم و خوانده بودم. در شهر ما قشم مردم خیلی دیر درس میخوانند، زمانی که من در سال ۹۴ دکترا قبول شدم، اولین خانومی بودم که در قشم دکترا قبول شد.
بعد از آن تصمیم گرفتم یک مجله راه بیاندازم اما با قلم خود بچه ها که یک عده هم کنار من در تحریریه آن کار کنند و هم اینکه بچه های شهرمان انگیزه نویسندگی و شعر و داستان نویسی پیدا کنند که خوشبختانه این اتفاق هم افتاد و مورد استقبال قرار گرفت.»
اینها را یک خانم دکتر جوان ادبیات فارسی میگوید که در شهر خودشان؛ قشم توانسته تأثیرگذار باشد و در شهرهای دیگر نیز ایده او مورد استقبال قرار گرفته است.
سمیه دریانورد، دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه یک بانوی کارآفرین است که در مورد فعایتهایش با او گفتوگو کردیم:
خانم دریانورد لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و بگویید چند سال دارید و به چه فعالیتی مشغول هستید؟
من سمیه دریانورد متولد سال ۱۳۶۰ ، دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه هستم.
تقریبا سه سال پیش ، تجربه یک سال تدریس در مدرسه غیر انتفاعی و ارتباط با کودکان و نوجوانان در درس انشای آنها باعث شد که فکر کنم بچه های این منطقه خیلی در این زمینه فعال اند و قلم و احساسشان خیلی قوی است. وقتی شعر و انشاهای آنها را می خواندم حیفم می آمد که اینها جای دیگری خوانده یا نوشته نشوند و به فراموشی سپرده شوند.
در قشم خیلی پیگیری کردم ببینم که مجله ای هست که آثار بچه ها را انعکاس بدهد یا خیر که متوجه شدم نیست. بنابراین در صدد برامدم تا یک مجله به قلم خود کودکان و نوجوان منتشر کنم.
من که پرواز قلم را دیده ام/ از قلم، آوای جان بشنیده ام
صد سخن، صدا تا پیام دارد قلم/ گوش جان دادم و گل ها چیده ام
بنابراین عشق و علاقه ای که من به رشد فکری و پرواز اندیشه و قلم کودک و نوجوان داشتم نیز تجربه تدریس در مدرسه غیر انتفاعی و آشنایی با دنیای ذهنی و قلم کودک و نوجوان، موجب شد به فکر بستری برای پرورش ذهن و شکوفایی قلم های آن باشم. گاهی چیزهایی می نوشتند باعث حیرتم می شد و حیفم می آمد که این آثار و نوشته ها جایی نماند و تنها در پستوی دفترغبار گرفته انشا و نگارش به فراموشی سپرده شوند.
عنوان مجله چیست و چند نفر همکار در آن فعالیت می کنند؟
انگیزه من باعث شد که با کمک چند نفر از دوستان، گروهی تشکیل دادیم و فصلنامه ای به قلم کودک و نوجوان تحت عنوان «پرواز قلم ها» با هدف کشف استعداد و پتانسیل های ادبی کودک و نوجوان و نیز تقویت انگیزه و اشتیاق آنها برای نوشتن با انتشار آثارشان در قالب (قصه، شعر، داستان، دلنوشته و متن ادبی، خاطره نویسی و طنز و حتی تحقیق و پژوهش علمی) منتشر کنیم. خدا را شاکرم که خیلی زود این کار مورد استقبال و حمایت افراد فرهیخته جامعه قرار گرفت. این فصلنامه آثار دانش آموزان در رده سنی هفت تا پانزده سال را در زمینه های مختلف:
داستان ، بازنویسی داستان بومی، شعر، دلنوشته و متن ادبی(سن ۱۱ تا ۱۵ سال)، آرزوهای کودکان(۷ تا ۱۰ سال)، خاطره و طنز، کاردستی و خلاقیت، نقاشی و طراحی، انشانویسی، تحقیق و پژوهش های علمی است.
گروه پرواز قلم اول خودم که صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه ، آمنه ابراهیمی، کارشناس روانشناسی و ایمانه آجی، کارشناس روانشناسی، سردبیران، امینه اسلامی، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، ویراستار، عدنان سلامی، لیسانس آموزش ابتدایی صفحه آرا، فرشاد آجی، کارشناس مهندسی شیلات، طراح گروه آموزشی لایو آموز و صفحه آرا، محمد تریز، طراح و برنامه نویس هستند.
ویژگی خلاقانه این مجله چه بود؟
ببینید این مجله تنها مجله ای است که تمام مولفین آن خود بچه ها هستند ، کارهایشان هم با عکسشان چاپ می شود حتی در بین مجلات انگلیسی و عربی هم چنین چیزی نداریم که فقط آثار خود بچه ها باشد چرا که در این زمینه خیلی تحقیق کردم تا بتوانم مجوز بگیرم، البته نوشته های بچه ها توسط تحریره مجله و ویراستاران تصحیح می شود.
چند شماره از مجله منتشر شده؟
2 شماره نسخه چاپی داشتیم که به ماجرای تورم و تحریم کاغذ خوردیم و نتوانستیم چاپی کار بیرون بدهیم در نتیجه اپلیکیشنی طراحی کردیم که از طریق آن دستمان باز تر شد. چون قبل تر شاید چند اثر محدود نقاشی و کاردستی مثلا میتوانستیم در دو صفحه منتشر کنیم اما الان محدودیت ها کمتر شده، فصلنامه ها را در چند شماره اپلیکیشنی بیرون دادیم و الان هم شماره ششم آن آماده انتشار است.
چه خلاقیت های دیگری برای پرورش فکر بچه ها در نظر گرفتید؟
ببینید اپلیکیشن ما کلا یک نوآوری است یک محیط اجتماعی که بچه می توانند از طریق همان اثارشان را برای ما بفرستند، ما هم با بچه ها ارتباط داریم، قسمتی هست که با کاربران چت می کنیم، یک قسمتی هم دارد که کاربران برای ما پیام می گذارند ، از این جهت هم بخواهم بگویم یک نوآوری به صورت فرهنگی ـ اجتماعی در زمینه کارهای کودک محسوب می شود. یک کار دیگر خلاقانه ما هم این است بچه هایی که مبتکر هستند و اختراعی دارند، مثلا یکی یک وسیله برقی یا یک نوع باطری اختراع کرده، اینها را ما شناسایی می کنیم و از آنها مصاحبه میگیریم و به عنوان مبتکر کوچک در مجله چاپ می کنیم.
چطور مجوز گرفتید؟
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اسلامی قشم از ما حمایت کرد که مجوز موقت بگیریم البته الان مجوز ما کشوری است اما فعلا در همین حیطه قشم کار می کنیم تا بعد که کار را گسترش بدهیم. با بنابراین به نظرم می رسد که از ریاست منطقه آزاد قشم، مدیریت فرهنگ و ارشاد قشم، مدیریت ژئوپارک جهانی قشم، شهرداری و اعضای شورای شهر قشم و درگهان، معلمین و مدیران مدارس و مکتبخانههای جزیره قشم، موسسه اندیشه خلیج فارس قشم، رسانههای خبری قشم(اخبار قشم، صدف نیوز، درگهان آنلاین) و تمامی کسانی که برای رسیدن به این هدف یاریگر ما بودند، تشکر کنم.
من از همان اول که مجوز گرفتیم یک گروهی تشکیل دادم که اکثرا معلم ها و مدیران و کسانی که با کودکان سروکار داشتند مثل معلم های مکتب خانه ها که قرآن تدریس می کردند و یک سری مشایخ قشم هستند وکارهای فرهنگی می کنند، در آن عضو کردم اینها هم واقعا به من کمک کردند.
هزینه هایتان از این طریق تأمین می شد؟
ببینید هزینه ها را این بخش هایی که گفتم تأمین کردند اما از وقتی که مجازی شدیم و با اپلیکیشن کار کردیم دیگر هیچ هزینه ای از کسی نگرفتم چون اپلیکیشن دیگر هزینه زیادی ندارد ، یک بار هزینه ای آن را هم خودم تقبل میکنم و همه خدماتمان برای بچه ها رایگان است. بنابراین الان عملا چیزی مالی دست ما را نمی گیرد اما خودم هزینه میکنم چون دوست دارم مجله روی پای خود باشد و نمی خواهم تعطیل شود بعدها شاید فکر دیگری هم کردیم.
بهرحال از ابتدا هم اهداف اقتصادی نداشتید؟
چرا داشتم اولین هدفم اقتصادی بود ولی زمانی که دیدم کار مورد استقبال قرار گرفت هنوز می بایست هزینه می کردیم با این حال چون جامعه قشر دو قطبی است مثلا یک بخش هایی منطقه فقیرنشین هستند یک جاهایی متمول تر هستند بنابراین شرایط فرق می کرد مثلا ما برای جاهایی که فقیرتر بودند رایگان مجله پخش می کردیم ، جاهای دیگر هم فقط پول چاپ در می آمد اما بهرحال نگاه من از اول هم فرهنگی بود الان هم که کلا خیریه شده است، اما در هر صورت وقتی یک نفر به من زنگ می زند و می گوید من می خواهم همین کار شما را در استان خودمان انجا دهم، من هم می گویم هیچ مشکلی ندارد با همین لوگوو صاحب امتیازی خودم ولی شما کار کن و پولش هم برای خودت باشد البته هنوز این اتفاق نیافتاده ودر حد حرف بوده است.
از اتفاقات جالب کار برای این مجله و ارتباط با بچه ها برایمان بگویید.
یک قسمت اپلیکیشن ما کار صوتی ـ تصویری است ما فراخوان می دهیم درباره یک موضوعی که بچه ها اگر علاقه دارند کار کنند. مثلا درباره ویروس کرونا بچه ها نقاشی کشیدند، ما هم آن را کلیپ کردیم و گفتیم یک جمله تقدیرآمیز برای مدافعان سلامت بگویید که فوق العاده از آن استقبال شد ما آن را برای مدافعان سلامت کادر پزشکی بیمارستان پیامبر اعظم قشم فرستادیم که خیلی روحیه گرفتند، دست به دست این کلیپ چرخید، خودشان تعجب کرده بودند که ما چطور عکس هایشان را هم داشتیم.
یک اتفاق جالب دیگر این بود که یکی از بچه ها کتابی درباره ویروس کرونا نوشت مثلا اینکه مسائل بهداشتی را بچه ها چطور رعایت کنند و همه اینها را هم از منابع مختلف مثل اخبار و تلویزیون و… گرفته بود همه اینها را یک کتاب کرده و برای ما فرستاد، ما هم چون امکان انتشار آن را در مجله نداشتیم تصمیم گرفتیم آن را در قالب کتاب چاپ کنیم و این اتفاق هم افتاد.
خاطرم هست که مدتی پیش یک دختری در قشم پدرش فوت کرده بود و او افسردگی شدید گرفته بود، معلمش با ما تماس گرفت که کاری کنیم این بچه حال بهتری پیدا کند و از این روحیه افسرده خارج شود و اعتماد به نفس پیدا کند، قرار شد شعری از اشعار او را برایمان بفرستند ما هم چاپ کنیم، البته خیلی قابل چاپ نبود اما من خودم شعر را دستکاری کردم و با کلیدواژه های خودش برای اینکه رنجش او را کم کنیم در مجله چاپ کردیم، این دختر بسیار خوشحال شده بود و خیلی کار معلمش برایش ارزشمند بود. یا مثلا پیش می آید که یک معلمی تماس میگیرد که بچه ناسازگاری دارند اگر امکان دارد نقاشی او را چاپ کنیم از این مسائل هم پیش می آید که بچه ها را خوشحال کنیم.
قدری به عقب تر برگردیم چطور شد اصلا خودتان این زمینه کاری و درسی را انتخاب کردید در خانه برایتان محیط مهیا بود؟
بله من از همان ابتدا ادبیات دوست داشتم، در خانه مان شعر و رمان اهمیت ویژه ای داشت، من شش خواهر و چهار برادر دارم که همه کتابخوان هستند من هم بچه هفتم هستم و چهارمین دختر خانواده، قبل ازاینکه خودم وارد دانشگاه بشوم و رشته ادبیات بخوانم، کل دیوان های شاعران و رمان های معروف را در خانه داشتیم و خوانده بودم، در شهر ما مردم خیلی دیر درس می خوانند من خودم سال ۹۴ که دکترا قبول شدم اولین خانومی بودم که در قشم دکترا قبول شدم.
پدر و مادر خودتان در قید حیات هستند؟
مادرم بله ولی پدرم فوت شدند عادتی که پدرم در خانه داشت این بود که ما مطالعه کنیم و شعربخوانیم یادم می آید که منطقه ما خیلی محروم بود، برق زیاد می رفت ما هم برای اینکه کلافه نشویم ، مشاعره میکردیم وشعر می خواندیم خلاصه سرگرم می شدیم بنابراین این شعر و کتابخوانی در خانه ما رواج داشت، حتی خواهر بزرگ من سال گذشته در مسابقه نویسندگی رتبه گرفت و برادرانم هم همه اهل قلم هستند. بنابراین خدا راشکرم که این خانواده را داشتم و پدر و مادرم مشوقم بودند و از همه مهمتر خداوند در این مسیر بسیار مددرسان من بود وبه این بسیار اعتقاد دارم.
از نقش خداوند در مسیر موفقیت هایتان برایمان بگویید چقدر توکل داشتید؟
من واقعیتش هیچ کاری را بدون توکل و مشورت با خداوند انجام نمیدهم و همیشه رضایت و حمایت خداوند را سرلوحه اهداف و برنامههایم قرار میدهم.
گاهی که از نتیجه و ادامه کار نشریه، ناامید می شوم تنها نقطه اتکاء و قدرت من نگاه خداوند هست و مدام به دوستان (گروه پرواز قلمها) توصیه می کنم که نیتمان رو خدایی کنیم که تلاشمان بینتیجه و هباء منثورا نباشد و حداقل بهره اخروی از این کار نصیبمان بشود
و قطعا اگه یاری خداوند نبود این پایداری رو نداشتیم.
در نهایت چه غایتی از این کار مجله در ذهن دارید یعنی نقطه ای که بدان می خواهید برسید چیست؟
ببینید من خیلی آدم پر توقعی نیستم، می دانم از این کار دو یا سه نویسنده خوب تحویل جامعه بدهیم هم خوب است. شاید نتوانم کل جامعه را درست کنم اما انتظار هم ندارم حتی صد اثر تأثیرگذار داشته باشیم و میدان تأثیرگذاریم را کوچک می بینم اما همین که چند نفر زنگ می زنند و تشکر میکنند از راه اندازی این مجله و می گویند که بچه هایشان مدتی است انگیزه گرفته اند که بنویسند و شعر بگویند ، برایم خیلی دوست داشتنی است.
من انتظار ندارم همه بچه ها نویسنده و خلاق بشوند اما به هرحال کاری را شروع کردیم ، در حد ایده شاید باشد اما برایم مهم است که متوقف نشود چرا که دل هایی را گرم کرده است و مطمئنم که از بینشان چند نویسنده و شاعر خوب بیرون خواهد آمد.