حکایت دغدغه‌های زنانه

گفت‌وگو با معصومه ناصری؛ نویسنده رمان «باغ‌های انبه تهران»

ارسال شده در ۲۴ آبان ۱۴۰۴، توسط بهزاد حبیب زاده بندری

معصومه ناصری، متولد اردیبهشت ۱۳۵۹ در بندرعباس است. او نخستین فرزند خانواده و به گفته‌ی پدرش، «علاقه‌مندترین فرزند به مطالعه» بوده است.

علاقه‌ی او به خواندن از دوران کودکی آغاز شد؛ زمانی که پدرش با اشتراک نشریاتی چون کیهان بچه‌ها، دانشمند و مجلات کودک و نوجوان دیگر، او را با دنیای کلمات آشنا کرد. بهترین هدیه برایش کتاب بود و تقریباً تمام پول توجیبی‌اش صرف خرید کتاب می‌شد. در دوران دبیرستان، عضو بیشتر کتابخانه‌های بندرعباس بود و بسیاری از رمان‌های برجسته‌ی ایران و جهان را در همان سال‌ها خواند. کتابخانه همواره بخش جدانشدنی خانه‌ی آن‌ها بود و پدرش کتاب‌های بسیاری در اختیار داشت؛ شاید همان آشنایی نزدیک با کتاب، نقطه‌ی آغاز مسیر نویسندگی‌اش شد .با تشویق معلمان ادبیات به‌دلیل انشاهایش، علاقه‌اش به نوشتن جدی‌تر شد و در دوران دانشجویی به نوشتن داستان کوتاه پرداخت. یکی از دوستانش با خواندن داستان‌هایش، او را تشویق کرد برای رادیو بنویسد؛ این اتفاق مسیر حرفه‌ای‌اش را رقم زد.ورود به رادیو و استخدام در صدا و سیما، فصل تازه‌ای در زندگی او بود؛ آشنایی با اهالی فرهنگ و کتاب باعث رشد و گسترش نگاهش به ادبیات شد.

او در سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد و مانند خانه‌ی پدری، کتابخانه بخش مهمی از خانه‌ی جدیدشان شد. همسر و فرزندانش نیز به مطالعه علاقه‌مندند و همواره او را در مسیر نویسندگی همراهی کرده‌اند. ناصری می‌گوید پس از نوشتن نخستین کتابش، همین خانواده مشوق اصلی‌اش برای چاپ اثر بودند.

ـ خانم ناصری، برای شروع کمی از خودتان و مسیر ورودتان به دنیای نویسندگی بگویید.

من معصومه ناصری هستم، متولد اردیبهشت ۱۳۵۹. بیش از ۲۷ سال است که در رادیو خلیج فارس به عنوان نویسنده و تهیه‌کننده فعالیت می‌کنم. پدرم بسیار اهل مطالعه بودند و همین باعث شد از کودکی به مطالعه علاقه‌مند شوم. این علاقه با ورود به رادیو و نوشتن برای مردم بیشتر شد، اما نوشتن رمان همیشه رویای من بود. به‌ویژه در سال‌های اخیر احساس می‌کردم ما زن‌ها تجربه‌های مشترک و شبیه به هم داریم و خواندن این تجربه‌ها خالی از لطف نیست.

ـ ایده اولیه «باغ‌های انبه تهران» از کجا شکل گرفت؟

زندگی فیروزه در رمان در واقع زندگی یک نفر نیست؛ ایده آن از مراودات اجتماعی من با اطرافیانم شکل گرفت. مجموعه‌ای است از دغدغه‌های زنان امروز؛ دغدغه‌هایی مثل تربیت فرزند، زندگی خانوادگی و روزمرگی‌هایی که گاهی ممکن است هر فردی را دچار چالش کند.

ـ فرآیند نوشتن رمان چطور پیش رفت؟

ابتدا طرح داستان را به طور کامل نوشتم و شخصیت‌ها را خلق کردم که چند ماه طول کشید. هنگام نگارش، جزئیات جدیدی اضافه شدند. بعد از اتمام کار، چندین‌بار داستان را بازنویسی کردم و نسخه نهایی را به دوستان کتاب‌خوانم دادم تا مطالعه کنند و نظر بدهند. استقبال آن‌ها انگیزه‌ای شد برای چاپ کتاب.

ـ با توجه به اینکه در رمان، شخصیت‌ها از دو فرهنگ متفاوت هستند، در بازآفرینی فضاها و گویش‌ها با چالش خاصی روبه‌رو نشدید؟

خوشبختانه سفرهای بسیاری رفته‌ام و دوستانی از شهرهای مختلف ایران دارم. همین تبادل فرهنگی باعث شد در خلق شخصیت فیروزه و همسرش که اهل دو استان مختلف هستند، با چالش چندانی روبه‌رو نشوم.

ـ در خلق این رمان چه اهدافی را دنبال می‌کردید؟

مهم‌ترین هدفم نشان دادن جایگاه عشق در خانواده و همراهی زن و شوهر در رشد و سلامت خانواده بود؛ توجه به نیازهای زن از سوی همسر در بستر یک رمان عاشقانه روایت می‌شود. هدف دوم، اشاره به برخی از آداب و رسوم زیبای مردم هرمزگان و بخشی از تاریخ ما، به‌ویژه مهاجرت بزرگ مردم به دبی، بود.

ـ اگر امروز دوباره قرار بود این رمان را بنویسید، چه تغییری در آن می‌دادید؟

راستش بلافاصله بعد از چاپ، پشیمان شدم و در هر تجدید چاپ با خودم فکر می‌کردم می‌توانست بهتر باشد! اگر دوباره می‌نوشتم، شخصیت‌ها را با جزئیات بیشتری خلق می‌کردم و به آداب و رسوم مردم هرمزگان و خانواده فیروزه بیشتر می‌پرداختم.

ـ مخاطبان کتاب شما بیشتر چه گروهی بودند؟

با اینکه رمان برای بزرگسالان نوشته شده، اما هم از خانم‌ها و هم از آقایان بازخورد گرفتم. بسیاری از خوانندگان مرد گفتند مطالعه کتاب باعث شده تصور دقیق‌تری از نیازهای عاطفی همسرشان پیدا کنند. به نظرم همین بازخوردها ارزشمندترین پاداش برای نویسنده است.

ـ بعد از «باغ‌های انبه تهران» به چه پروژه‌هایی پرداختید؟

بعد از انتشار رمان، تدریس نویسندگی خلاق برای کودک را در کنار نویسندگی بزرگسالان آغاز کردم. جای خالی ادبیات فولکلوریک استانمان در کتاب‌های کودک باعث شد داستان «عبدو و مادر دریا» را بنویسم. تصویرگری این کتاب را خانم سارا عباسی انجام دادند. این اثر خرداد ۱۴۰۴ رونمایی شد و در تیر همان سال به چاپ دوم رسید.

ـ این روزها مشغول چه کاری هستید؟

در حال نگارش رمان جدیدی هستم که مراحل پایانی خود را طی می‌کند. همچنین در برنامه «چی‌چکا» در رادیو خلیج فارس، نویسندگی و گویندگی داستان‌های محلی را برعهده دارم.

ـ از مشکلات نویسندگان بگویید؛ چه موانعی پیش رویتان بوده؟

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات، هزینه‌های بالای چاپ کتاب است. پس از آن، مسأله توزیع و فروش کتاب مطرح می‌شود؛ چون کمتر ناشری حاضر به سرمایه‌گذاری و مشارکت مالی است. عملاً فروش اینترنتی از سوی دفتر نشر، تنها راه توزیع است. نمایشگاه سالانه کتاب تهران هم آن‌قدر که باید، به معرفی آثار نویسندگان کمک نمی‌کند. ایجاد شبکه‌ای سراسری برای توزیع کتاب و برگزاری نمایشگاه‌های استانی می‌تواند مؤثر باشد. همچنین حمایت مالی و تسهیلات دولتی نقش مهمی در خلق آثار جدید دارد.

ـ و در پایان، لطفاً خلاصه‌ای از داستان برای خوانندگان بگویید.

فیروزه، زنی اهل هرمزگان است که با همسر و دو فرزندش در تهران زندگی می‌کند. در سفری به زادگاهش و دیدار دوباره دوستان و خانواده، با وقایعی روبه‌رو می‌شود که او را وادار می‌کند به این پرسش بیندیشد: آیا تا کنون واقعاً با عشق زندگی کرده است؟

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!