زنان ایران، ستون‌های استواری در برابر طوفان جنگ

ارسال شده در ۷ تیر ۱۴۰۴، توسط ایرنا

در دل بحران‌های اخیر، زنان ایرانی با شجاعت و استقامت خود، نمادی از امید و پایداری شده‌اند. در شرایطی که کشور با چالش‌های جنگی مواجه است، این زنان نشان داده‌اند که هرگز تسلیم نمی‌شوند.

با گذشت بیش از ده روز از جنگی که رژیم صهیونیستی علیه ایران به راه انداخته است، کشور در آتش و دود فرو رفته، اما در دل این تاریکی، نور امیدی می‌درخشد که از دل شجاعت و استواری زنان ایرانی برخاسته است. زنانی که نه تنها در برابر ترس و ناامنی ایستاده‌اند، بلکه با تمام وجود به زندگی، تربیت فرزندان و ادامه مسیر خود ادامه می‌دهند.

این گزارش، روایتی است از زنانی که در سخت‌ترین شرایط، زندگی را در آغوش کشیده‌اند و ثابت کرده‌اند که ایران، سرزمین مادرانی است که هرگز تسلیم نمی‌شوند.

یک تولد در سایه موشک‌ها

در میان صدای آژیرها و لرزش زمین زیر پای مردم، «فریبا» در سی‌وپنجمین هفته بارداری خود، با ترس و اضطراب دست و پنجه نرم می‌کند. او که قرار است چهار هفته دیگر مادر شود، در دل خود دختری را پرورش می‌دهد که نامش را «ایران» گذاشته‌اند. فریبا می‌گوید: «ترسیدیم، اما نیرویی در وجودم بود که می‌گفت باید بهتر شوم. نمی‌خواستم فرزندم هنوز به دنیا نیامده، در وجود من احساس ناامنی کند.

فریبا و همسرش «سعید» تصمیم گرفتند تهران را ترک نکنند. آنها معتقدند که در خانه خودشان احساس امنیت بیشتری می‌کنند، حتی اگر شب‌ها با صدای انفجارها بیدار شوند. فریبا می‌گوید: دوست دارم دخترم در اتاق خودش، در خانه خودش و در شهر خودش به دنیا بیاید.

انتخاب نام «ایران» برای فرزندشان، داستانی پرمعنا دارد. فریبا می‌گوید: سومین شب جنگ، با صدای استاد محمد نوری به خواب رفتم که می‌خواند: ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها، چه خطرها کرده‌ایم… صبح که بیدار شدم، به همسرم گفتم: نظرت چیه اسم دخترمون رو بذاریم ایران؟ چیزی نگفت، فقط آرام اشک ریخت.

پزشکانی با قلب‌های مهربان

در این میان، پزشکان و ماماهایی هستند که با تمام وجود به یاری زنان باردار شتافته‌اند. «بیتا»، مامای ۵۸ ساله‌ای که بخشی از خانه‌اش را به مرکز درمانی برای زنان بی‌بضاعت تبدیل کرده، می‌گوید: یکی از زیباترین لحظات زندگی من، لحظه‌ای است که مادران فرزندان‌شان را در آغوش می‌گیرند. نمی‌توانستم در این شرایط بی‌تفاوت باشم.

“لادن تراب‌نژاد” در تبریز و «سحر غلام‌نژاد» در مازندران، از جمله پزشکانی هستند که خدمات رایگان به زنان باردار ارائه می‌دهند. آنها معتقدند که در این شرایط، وظیفه‌شان کمک به حفظ سلامت مادران و نوزادان است.

پزشکی که بیمارستان را ترک نکرد

“دکتر نسیم”، پزشک ۳۸ ساله‌ای است که در یکی از بیمارستان‌های تهران کار می‌کند. با شروع جنگ، بسیاری از همکارانش شهر را ترک کردند، اما نسیم ماند. او می‌گوید: اینجا جای من است. بیماران به من نیاز دارند. نمی‌توانستم بروم.

نسیم شبانه‌روز در بیمارستان حضور دارد و به مجروحان جنگی و بیماران عادی رسیدگی می‌کند. او می‌گوید: «خستگی را حس می‌کنم، اما وقتی می‌بینم چقدر مردم به هم کمک می‌کنند، انرژی می‌گیرم. این جنگ ما را قوی‌تر کرده است.»

وکیلی که دست از احقاق حقوق موکلانش برنداشت

ندا وکیل ۴۲ ساله‌ای است که در تهران فعالیت می‌کند. با شروع جنگ، او مجبور شد فرزندان ۱۱ و ۴ ساله‌اش را نزد مادرش در یکی از شهرهای اطراف تهران بفرستد. ندا می‌گوید: «دل کندن از بچه‌ها سخت‌ترین تصمیمی بود که گرفتم، اما می‌دانستم که موکلانم به من نیاز دارند. نمی‌توانستم در چنین شرایطی آنها را رها کنم.

ندا هر روز در دادگاه‌ها حاضر می‌شود و از حقوق موکلانش دفاع می‌کند. او می‌گوید: در این شرایط، عدالت بیشتر از هر زمان دیگری اهمیت دارد. اگر ما وکلا تسلیم شویم، ظلم بیشتر می‌شود.

ندا هر روز از دادگاه پیش فرزندانش می‌رود و سعی می‌کند آرامش آنها را حفظ کند. او می‌گوید: بچه‌ها می‌دانند که مادرشان برای دفاع از حق مردم تلاش می‌کند. این برایشان کافی است.

مادری که با دو فرزند کوچک، پناهگاه امید شد

«مریم»، مادر ۳۲ ساله‌ای است که با دو فرزند کوچک خود در یکی از شهرهای مرزی زندگی می‌کند. وقتی جنگ شروع شد، بسیاری از همسایه‌هایش شهر را ترک کردند، اما مریم تصمیم گرفت بماند. او می‌گوید: نمی‌توانستم خانه‌ام را رها کنم. اینجا ریشه‌هایمان است. باید می‌ماندم و از آن محافظت می‌کردم.

مریم نه تنها از خانه و خانواده‌اش مراقبت می‌کند، بلکه به عنوان داوطلب در یکی از مراکز امدادرسانی محلی فعالیت می‌کند. او غذا و لباس برای آوارگان تهیه می‌کند و به مادران دیگر کمک می‌کند تا آرامش خود را حفظ کنند. «وقتی می‌بینم چقدر زن‌ها در این شرایط به هم کمک می‌کنند، می‌فهمم که ما قوی‌تر از آن هستیم که جنگ ما را شکست دهد.»

دندانپزشکانی که مطب را تعطیل نکردند

در یکی از محله‌های پرجمعیت تهران، مطب دندانپزشکی همچنان فعال است. با وجود جنگ و ناامنی، آنها تصمیم گرفتند مطب را تعطیل نکنند. دکتر اعلم الهدی می‌گوید: وقتی شلوغی مطب را می‌بینم، دلشاد می‌شوم. این نشان می‌دهد که زندگی همچنان جریان دارد.

یکی دیگر از پزشکان این مطب دندانپزشکی اضافه می‌کند: مردم به ما نیاز دارند. درد دندان نمی‌شناسد که جنگ است یا صلح. ما باید به کارمان ادامه دهیم.

دکتر اعلم الهدی می‌گوید:وقتی می‌بینم چقدر مردم به هم کمک می‌کنند، می‌فهمم که ما قوی‌تر از آن هستیم که جنگ ما را شکست دهد.

زنان ایران در این جنگ، نه تنها ستون‌های مقاوم خانواده‌ها هستند، بلکه نمادی از امید، شجاعت و استواری در برابر ظلم و ستم شده‌اند. در سخت‌ترین شرایط، زنان این مرز و بوم با ایثار و عشق، زندگی را جریان داده‌اند و آینده‌ای روشن برای فرزندان‌شان ساخته‌اند.

در این جنگ، زنان ایران نه تنها قربانی نیستند، بلکه قهرمانانی هستند که با اراده‌ای آهنین، کشور را به سوی پیروزی پیش می‌برند. آنها با هر گام، با هر تلاش و با هر فداکاری، ثابت می‌کنند که ایران، سرزمینی است که در آن مادران، پزشکان، وکلا و دختران جوان، همه دست در دست هم، پرچم مقاومت و امید را برافراشته نگه داشته‌اند. زنان ایران، قلب تپنده این ملت هستند و با وجود تمام سختی‌ها، زندگی را در آغوش می‌کشند و نشان می‌دهند که هیچ چیز نمی‌تواند اراده آنها را در هم بشکند.

این زنان، با هر نفس و هر تلاش، آینده‌ای روشن‌تر را برای ایران رقم می‌زنند و ثابت می‌کنند که این سرزمین، با وجود مادرانش، هرگز شکست نخواهد خورد.

newsletter

عضویت در خبرنامه

زمانی که شماره جدید منتشر شد، ما شما را با خبر میکنیم!