چرا قبح سیگار کشیدن بانوان جوان در خیابان شکسته شده؟
در جامعه ما یک نگرش منفی نسبت به مصرف سیگار توسط بانوان وجود دارد .با توجه به اینکه آمارها حکایت از افزایش مصرف و پایین آمدن سن شروع به مصرف دارند، آیا هنوز هم این نگرش منفی بین افراد جامعه وجود دارد؟ چه عللی باعث شده بخشی از بانوان ما گرایش به مصرف دخانیات دارند؟
مصرف سیگار در سالهای اخیر در بین زنان روندی رو به افزایش داشته است. به نظر میآید از دست رفتن قباحت سیگار در بین زنان جامعه و پایین آمدن سن شروع مصرف میتواند بیانگر تغییرات جدیدی باشد. آیا با توجه به روند تصاعدی مصرف سیگار در بانوان، همچنان بین ایشان به عنوان یک ضد ارزش محسوب میشود؟ یا اگر بخواهیم فارغ از نگاه ارزشی و از منظر اجتماعی به این موضوع نگاه کنیم باید به چه مولفههایی توجه کنیم؟ علل روند رو به رشد و تظاهر سیگار کشیدن چیست؟
بیشک عوامل متعددی ازجمله تاثیر بلامنازع فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، مشکلات معیشتی ـ اجتماعی و رویکرد خانوادگی در رواج سیگار کشیدن بانوان تاثیرگذار بوده است. به همین منظور به سراغ امید منصوری پژوهشگر علوم اجتماعی رفتیم تا در این خصوص، متمرکز بر یکی از علل این معضل گفتوگو کنیم که در ادامه پیش روی شما قرار میگیرد:
با توجه به اینکه مصرف سیگار در بسیاری از فرهنگها بیشتر بین مردان مرسوم بوده، از چه زمانی مصرف سیگار مورد توجه بانوان قرار گرفت؟
برای فهم علل مصرف زنانه سیگار باید به گذشته تاریخی و لحظه رویآوردن آنان به این ماده توجه کرد. پس از جنگ جهانی دوم، در دورانی که رونق اقتصادی به جهان سرمایهداری بازگشته بود، شرکتهای بزرگ تولید سیگار در پی بازار جدیدی بودند. به همین دلیل به فکر جذب زنان به سیگار افتادند، به همین دلیل سراغ پدر تبلیغات جهان، ادوراد برنیز رفتند.
او از قضا برادرزاده فروید، روانکاو معروف بود. او از فروید شنیده بود که سیگار برای زنان جاذبه جنسی دارد. بر همین اساس تصمیم گرفت برای گسترش این بازار در میان زنان، بهعنوان نیمی از جمعیت که بالقوه میتوانستند سود حیرتانگیزی برای شرکتها تولید کنند، در روز ملی آمریکا، زنانی را که از قضا مدل، بازیگر و… بودند، نیمهعریان با سیگاری بر لب که با آرایشی مبتنی بر جاذبه جنسی خیرهکننده باشند، در میان جمعیت بفرستند.
این لحظه بسیار مهم را میتوان خاستگاه تاریخی روی آوردن زنان به سیگار دانست. منتهی در آن زمان مصرف زنانه سیگار، بسیار لوکس و مبتنیبر تمایز طبقاتی بود. یعنی زنانی سیگار را مصرف میکردند که عادتوارههای خاصی داشتند، یا بازیگر بودند یا روشنفکر یا از طبقات اجتماعی متوسط روبه بالا بودند.
آیا ما با یک تغییر الگوی مصرف در زنان مواجه هستیم؟
تا حدود نیمقرن، الگوی مصرف سیگار در میان زنان، زنانی قدرتمند، موفق و متمایز بودند. به همین دلیل سیگار کالایی مصرفی بود که حداقل در ایران در میان زنان طبقه متوسط و پایین چندان جذابیتی نداشت یا الگوهای اجتماعی بهقدری قدرتمند بودند که حتی ناخودآگاه رویاپردازی آنان نیز کمتر به این سو معطوف میشد. اما اکنون در آمارها میخوانیم که سرعت روی آوردن زنان و دختران به این ماده مخدر بهطور حیرتانگیزی تشدید شده است؛ تا جاییکه در پژوهشی (ولی زاده،۱۴۰۰)نشان داده شده است که مصرف زنان ۱۹۰ درصد در میان زنان و ۱۳۳ درصد در میان دختران افزایش یافته است.
ژست و ادا یا برون رفتن از مشکلات؟
شاید حجم مصرفکنندگان سیگار زن کمتر از مردان باشد، اما نسبت میل آنها به این ماده نشان از تحولاتی جدید دارد. از اینرو نیاز است این تحول را در کلیتی گستردهتر جای داد تا متوجه شویم که سیگار از کالایی لوکس، تبدیل به کالایی همگانی شده است. فارغ از اینکه ارزشها همواره از طبقات بالا روبه طبقات پایین «سرریز» میشوند اما اینکه سیگار بیش از ارزشهای دیگر جذاب شده، جای بحث جدی دارد. من میخواهم این روی آوردن را در نسبت با «رهاشدگی زنان و دختران» در جامعه تورمزده کنونی قرار دهم هرچند آمار مشخصی در اینباره وجود ندارد که دقیقا چه نسبت یا همبستگی مشخصی میان ایندو وجود دارد اما میتوان تخیل جامعهشناختی کرده و نسبتی احتمالی را تشخیص داد. ضمن آنکه مسائل اجتماعی را نمیتوان از طریق مفاهیم صرفاً اخلاقی چون قبح اجتماعی و آبرو و… توضیح داد. مسائل اجتماعی میتوانند اخلاقیات را تغییر دهند و هرآنچه را که روزی ضد اخلاق بوده است اخلاقی نشان دهد و برعکس آن هم صادق است.
چه دلایلی باعث گرایش زنان به سیگار شده است؟
اعتیاد به سیگار در میان دختران جوان و نوجوان و کاهش سن مصرف آن، دلایل مختلفی دارد. نخستین دلیل، تضعیف شدید نظام آموزشی و خانواده است که بهعنوان دو نهاد مهم تولید ارزشهای اخلاقی و درونیسازی الگوهای رفتارهای اجتماعی، بهشدت ناکارآمد هستند.
در سالهای اخیر و طبق آمار سال ۱۴۰۲، نسبت طلاق به ازدواج به عدد ۴۷.۵ رسیده است. این بدان معناست که در ازای هر دو ازدواج، تقریباً یک طلاق صورت میپذیرد. نتیجه این پدیده، گسترش مادران تنهاست. بهراحتی میتوان تصور کرد که این مادران از چه حدی از آسیبهای مختلف رنج میبرند.
اگر بتوان افزایش مصرف سیگار در میان زنان را توضیح داد، مطمئناً یکی از مهمترین دلایل آن، همین تنهایی، رهاشدگی و مصرف در شرایط «یأس و ناامیدی» است. این مصرف زمینهساز انواع مصرفهای دیگر نیز میشود. درواقع در میان این مقوله از زنان مصرفکننده، سیگار فقط بخش کوچکی از کوه یخ آسیبهای آنها است.
برخی معتقدند آسیبهای اجتماعی زنانه و مردانه ندارد. آیا به این موضوع هم میتوان این گونه نگاه کرد؟
به نظر میآید در شرایط تورمزده اجتماعی کنونی ما که نخستین چیزی که تغییر الگو داده، ارزشهای اخلاقی است، اساساً چیزی بهنام قبح توضیح دهنده یا مانع شونده نمیتواند باشد. زن طرد شده، در دامهای فضایی فقر قرار میگیرد و مصرف سیگار برای او امری خصوصی است. البته این طردشدگی، صرفآً در نسبت با طلاق نیست. جامعه ما در حال حاضر با انواعی از مسائل و آسیبهای مختلف در روابط زناشویی مواجه است که این عرصه را تبدیل به وضعیتی آشوبناک کرده است. ما فقط مجبوریم مبتنی بر دادههایی که در دسترس است به موضوعات بپردازیم و نمونهوار بحث کنیم.
امروزه چه عواملی را در ترویج مصرف سیگار در بانوان جامعه موثر میدانید؟
در سالهای اخیر، تضعیف خانواده بهدلایل مختلف که مهمترین آن همان تورمزدگی است، عملاً خانواده را بدل به نهادی تهدید کننده برای دختران تبدیل کرده است. ضمن آنکه مدرسه و دانشگاه نیز از طریق فرآیندهای خصوصیسازی و پولیسازی و ناتوانی آن در تضمین آینده کاربران آن، خصوصاً دختران، مشروعیت خود را بهلحاظ اخلاقی- اجتماعی از دست دادهاند. بههمین دلیل ناتوان از اقناع دختران جوان و نوجواناند. در شکاف این فقدان، الگوهای ارزشی- اخلاقی چون فانهای جنسی و مخدری یا محرکی شکل گرفتهاند که ریشه در نهلیسم اجتماعی حاصل از مسائل و مشکلات اجتماعی دارد.
مهم ترین محرک مصرف سیگار در بانوان را چه میدانید؟
اینکه مصرف سیگار از نوعی کالای لوکس و مبتنی بر تمایز ،فاصله گرفته و در ایران تبدیل به الگویی در شرایط تورمزده شده است نمیتوان چشم پوشی کرد. اینجاست که نوعی نیهیلیسم و احساس طردشدگی به عنوان مهمترین محرکهای میل به مصرف در میان زنان و دختران مطرح است. اینکه وجهی از این مصرف نیز میتواند نمایشی باشد، ابطالکننده این ایده اصلی نیست.
در هر امر نمایشی، رگهایی قدرتمند از احساس یأس و ناامیدی وجود دارد. برهمین اساس، اگر از وجه قبح اجتماعی به موضوع پرداخته نشود و این موضوع را بهمثابه نوعی مسأله اجتماعی در نظر گرفت، میتوان نتیجه گرفت که مصرف سیگار نوعی امکان ضرورت یافته در شرایطی است که زنان بدون قوای اجتماعی- اقتصادی و الگوی ارزشی اقناعکننده به آن روی میآوردند.
آیا میتوانیم به سیگار کشیدن بانوان نگاه ضد ارزشی داشته باشیم؟
در این شرایط نباید از معلول، یعنی مصرف سیگار و قبح اجتماعی آغاز کرد بلکه باید از علتها جویا شد. ضمن آنکه زنان اکنون مصرف سیگار را امری شخصی میدادند. شما نمیتوانید شبانهروز از ارزشمندی خصوصیسازی در اقتصاد سخن بگویید و تمام نهادهای اجتماعی را در برابر فضای رقابتی و داروینیستی بازار رها کنید تا تمام امکانهای بازسازی اجتماعی افراد از بین بروند، بعد مدعی قبح اجتماعی شوید. مصرف زنانه سیگار را باید نوعی پیامد مجموعهای از فرآیندهای اجتماعی در نظر گرفت که شامل عملکرد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میشود.