چند شعر کوتاه از لیلا طیبی (رها)
پروازِ پرستوها زیباست
اما دلام پیشِ کبوتریست
که روی دیوار کِز کرده بود!
***
به تشنهگیِ بهار
دلخوش نباش!
تا به باران فکر کنی
پاییز از راه رسیدهست!
***
ذهنام ریشه دوانده
تنهام خورشید را میبوسد
و آزادی
بر شاخههایام آشیانه کردهست
…
آه
من درختی سبزم!
***
تمام دردهایم را،
به [دریا] سپردم!
گمان بردم؛
گوشی شنوا دارد وُ
محرم اسرار است.
غافل که
معشوقهای دارد؛
به نام [ساحل]…
***
گمم،
—گوشه کناری!
لای ورقهای کتاب و دفترهای تو!
بین پیراهنهای چروکات!
میان افکار مشوشات…
کاش به خود بیایی وُ
پیدایم کنی!
***
بارانِ
نوازش دستهایت را
بر گیسوانم ببار
تا
بهار بیاید و
موهایم بویِ بابونه بگیرد.
***
این روزها،
نیمکتی افسردهام
– در پارکی خلوت –
که زمزمههای عاشقانه
به گوشم نمیخورد.
***
قلبت پُر است
از ضَرَبانِ دوستتدارمهای مکرر
که هرگز به زبان نمیآید.
***
و عشق
زنی تنهاست در خانه
که نیمهاش تویی،
تو که هرگز نیستی و
همیشه با منی.
***
از تو
بتی ساختهام بزرگ و مقدس
محال است بگذارم
ابراهیمی در من
مبعوث شود.
***
کاش
کسی بهپرسد:
چرا لبخندهای تو
اینقدر بیرنگ است!؟
و من
همهچیز را
بیاندازم گردن تنهایی.